یک:
عشق ورزی مستحب است ...از آنجائیکه ...
ترک دل عاشق ...شکستن وی...گناه دارد نباید کرد !...
دو:
جائی که تو باشی ...من رفته ام زهوش ...
حالا چکار چشم هایم باز بماند که بادیگری ...می روی ...........!
سه:
وصله ی تن تو ...نبوده ام !
آن لباس شیک که می پوشی ...عشق من است !
چهار:
تنگ کن چشم هایت را...ولی تنگ نظر نباش...
من به تازگی خون تزریق کرده ام...این خوب نیست !
پنج:
کوچه های روستا...خورشید را بردند تا بکارند...
من به پاکی این عشق اعتقاد داشتم...
که مزرعه ی آفتابگردان ...محصولش بود!...
شش:
بیکاری قلب من...مرگ عشق توست ...
این کارکه بدست من داده ای...حسادت هزاربیماراست !...
هفت:
توانگرم ...ولی هیچ!...
باورندارم که این شهرمال من است !
بیا قسم بخور !که گوشه ی قلب تو ...مال من است !
هشت:
اندوه که یاری من به درد تو نمی خورد ...
آنقدریارداری که یاری من را بفروشی به شخص من!
نه:
پراید ...ضبط صوت تو ...
عباس قادری ...ایرج و بسطامی ندارد؟
ده:
آقای دماغ هستم و بچه هارادوست دارم...
خارجکی اش می شود مستر دماغ ...
محل تولد شرکت پالیز...برای بچه های محک...کارمی کنم ....
یازده :
به شکرخدا...درمدت کم سه استان را گشتیم ...
ولی سرعین ...سرعین سرعین .(کنسرت مهدی احمد وند )...
دوازده:
ازیادم نمی رود که اینجا غیرازخدا حامی دارد ...
ازلطف شما ...ممنون که تنها نمی مانیم ...علی یارتان..