یک :بهارچین... میان فصل ها...
فاصله ی چین...
ازفضا پیداست !...
دو:
سوخته دل ... خریدارم...
بازآفرینی یک عشق ... کارماست !
سه:
اشک تو خرد کرد ...
دیوارغروری که ساخته بودم!...
چهار:
سهراب کشتی اما همچنان رستم ماندی ...
یک اشتباه کوچک برای یک پهلوان.... پذیرفتنی نیست؟
پنج:
قل هوالله... برایت بخوانم... که بگذری ...
سدروزگار...
بانام خدا... شکستنی ست !
شش:
می آیی و اصرار می کنی به ماندن...
پایه های جایی که می مانی ...سست است...
میدانی ؟
هفت:
هفت پیکرنوشته ای و به عشق های ماندگار رسیده ای...
لیلی و فرهاد و...
گنج بودند و باورکن... به نظم گنج ریده ای ...!
هشت:
تو... میان کافه...
روزنامه قدیمی ...
چقدر قهوه تلخ... برای یک دیدار قدیمی شیرین !
نه:
اشک ازهرطرف شود روانه ...
توباز نمی آیی...
یعنی فقط پشت تلفن همراه زیبایی؟
ده:
کلید....رابطه هارا...
پنهان کرده ام...
بگذار برای هم بمیریم ... پشت درها!
.....................................................
عکس دوست داشتنی ...