یک:

بااین اندوه...

چه ازمکتب رنج فارغ شوم ... چه امانیسم ...

باید با عشق عجین شوم ...

تا زنده بمانم ...

دو:

سند ... یک قلب از اندیشه اقتصادی توست ...

که چه چیز را می پسندی ...

سند ازدواج ... نگو کخ یک عمر ...

سه:

چکه ... چکه ... گنجشک می نوشد ...

خوش بحالش که ...

عطش دارد قطره ... قطره ...

چهار:

ریسمان عشق بود آنچه موسی داشت ...

ساحران چنگ زدند و به عشق پیوستند ...

که این چوب سحر نیست ...

پنج:

ولایت به علی (ع) داده شد و علی سکوت کرد ...

بی جمع عاشقان ... کجا نور شودولایت علی (ع)...