یک:این تن مرگ تورا داشت ...
بهشوخی مردی و...یک تن زنده کردی...
دو:
سایه های زمستان ...
به دنبال بهار می گردند...
شکوفه هایش را ...
چگونه می خواهند به تماشا بگذارند ؟
سه:
یک لاله درقلب من پیداشد ...
واژگونه ... خون می طلبید ...
برای رهاکردن ... اکسیژن...
چهار:
دست های تو... سینه ی موسی را روشن کرد ...
بعضی ها ... به همان نور کورشدند...
تا شکافتن نیل....