یک :
تازه گی ... همان مفهوم کهنگی ست ...
با این تفاوت که ...
دیگربارها ...
دست به دست شده ...
دو:
میوه های بهشتی ... چون انار...
من ...
عاشق کویر ... این ولایتم ...
سه:
پیشانی روی خاک...
به حال سجده ی شکر ...
چطور بسوزانیم به آتش خود ...
که دربهشت خاکی ...
به جنس تو... مبتلا هستم!
چهار:
وقتی آمد ...
که دیگر نه زندانی بود ... ونه زیبایی زلیخایی...
مگرخدا نمی توانست عاشق ترشود ...
یوسف عزیزشد و مصررا گرفت !
پنج:
پنهانی ... ماه!
قرارست توراببینیم ... وقتی خورشید نیست و...شب است !