یک:
درآمدم از خانه ی چشم تو بیرون و دوباره مجنون گشتم ...
وای از لیلی دوم!
که از اولی بهتر بلد بود ...کند عاشق تر!!!
دو:
رفتارم روی تخته معمولی بود مثل هر گچ دیگری ...ولی همه گفتند واااااای!
نوشتم لیلی و غش کردم ...روی دست استاد !!!
سه:
یوسف را گم کردند و خوشحال از بی خبری ...
خدای می خندید ...به خنده اشان ...مگر می دانستند !!!!
چهار:
دست آخر از زلیخا نامی نبرد خدای ...
مگر آ2 جاکه حقه می زد و زلیخا خودش را درزمان می کشت ...
پنج:
سلام ای برگ های خسته ی پرتقال ...
که تا خورده اید و به تابستان چیزی نمی گویید !!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را نبرده اند نبرده اند به راه ه های دور ...
همان کربلا نزدیک است !!!اگر من آن سر دنیا به یاد تو باشم!!!
هفت:
باران قبل اینکه بیاید مرا خفه کرد ...
زیرابرو وخورشید پختم تاکه قطره قطره بیاید...
هشت:
ترامپ کجایست ...من کجایم و اروپای کجا...
تا همین بغل دست من آمده اما نمی بیند چین و چنینم را!!!
نه:
کامیونت حمل بار بستنی:
پراید بگیر بغل دوتا بستنی گز بزنیم!!!
پراید:
نه بوگاتی حامله است از گلوم پایین نمی ره!!!
کامیونت حمل بستنی:
خوبراخونواده هم ببر!!!
پراید:
خوب پس لطف میکنی....سالار سه تا براننه خاور و بابا بیوک و مینی بوس ...دبل چاکلت برا هیجده چرخ همسایه بالا ...بستنی قیفی برا "ون خانم"برای بابا پژو کک بستنی برامامان بنزکاراملی ویژه ...برا"بوووووگاتی"یه جعبه بسکوئیت بستنی!!!!
کامیونت حمل بستنی:
پراید جون!ما از خودمون پیاده شدیم رفتیم ....
ده:
رهبرم...
قلبم آن گوشه ی دنیاست که دنیا نمی خواهد !!!
تو آن گوشه ی ذهنمی که تمام دنیا می خواهدش...نمی دهم!!!
یازده:
بی رحما !به شمام می گن فصل!زمستون اون جورتابستون اینجور یه دفه بگید ننه سرما و بابا تابستون زدن به تیپ و تاپ هم جیگر مارو بسوزنن!ااه
دوازده:
دوستون دارم