بی شمس

ادبی

بوی سیب زمینی سرخ شده می آمد و مادرم رفته بود ... جهنم با برنج ایرانی ! انشا نوشتیم !

یک:

شریک جرم تو بودم ... درون جمجمه ی خویش ...

تو مفهوم مرگ بودی و من ... تصور واقعی از خویش!

دو:

در توهم داشتن تو ... موی سپید کردم ...

چه کسی می دانست توی سبزه ... موسپید گردانی!

سه:

نبضم سیاه بود و رگم خون خالصی...

حیف از تمام زندگیم ... دست تو نبود!

چهار:

شرم می کردی که بگویی" من " هم داری...

" من " مردم و دیدند که بی" من" مردی!

پنج:

بی پایان ...

بی سرانجام ...

نقطه .

بی حضور خط...

تمام کلمات کلافه اند ...

وشعور من زیر سئوال می رود ...

کجائی؟

شش:

مزار شش گوشه ات را به بوسه خواهم برد ...

کنارو کنج دلم جای تو ست ... می دانی ...

...........................................................

دوازده:

باورم هست مهدی جان(ع) که " درد" می بینی ...

ولیک پاسخ شما برای فرد فردما ... بی تفاوت نیست ...

سیزده:

هرکسی دلخوشی خودشو داره ...اما برگشت یه مرد به خونه قشنگ ترین لحظه ی دنیاست ...

مهم نیست با یدونه نون یا بایه پورشه ... وقتی یه مرد به خونه برمی گرده زندگی به روی همسرش و بچه ها ش می خنده ...

خدا تموم پدرای از دست رفته رو بیامرزه و اونایی رو که هستن با دست پرو شادی هرروز هرروز به خونه برگردونه ...

خدایا تو می تونی ...

چهارده:

به دست های پرتوان رهبرم ...

بازهم گره گشاست ... مشکلات کشورم ...

....................

مخلصم


۰۷ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سلام می دهمت عشق ... که تا توی کفش من هستی ... وقتی که می روم ... می فهمم کفشم راحت تر است !

یک:

مانده ام پای تو... باورت نیست خدا ...

من به معرفت بندگی تو ... شیطان را ... لعنت کردم!

دو:

وچند بوسه فردا ...

بیشتر خواهم فروخت ...

مردم عاشق اند ... ولی کو عشق!

سه:

تولد تو ...فردا نه پس فرداهاست ...

زور می زنمت که بیائی ..." باران"

چهار:

سیاه کن ... کبود کن ... صورتی که صورتی ست ...

این رنگ فانتزی ...آبروی مرا درشهر برده است !

پنج:

بس است جدائی!مرئم درانتظار وصل ما ...

من مرده ی اضطراب رسیدن دو عشق ...

خودم زودتر می میرم!

شش:

مزار شش گوشه ات خرابه ی دل مرا آباد می کند ...

صد شهر آباد درون من است ... یکی خودم...

هفت:

ابزار عشق ورزی من کت تو است ...

پول برداشت می کنم ... می دانی ... نمی گوئی ...

هشت و نه و ده و یازده نداریم!

دوازده:

ظاهر آدما از باطنشون خبر می ده ... وقتی میون عروسی هستیم چطور می تونیم از عزا ی یکی دیگه خبرداشته باشیم ...

خیلی امون میدونیم مشکلات هست ... با الکی خندیدن که نمیشه ... آقا ماهستیم !وسط زلزله هستیم ... وسط جیگر اهوازیای جیگر هستیم تو خاک پای معلولین کشورمون هستیم ...تو چشم فوتبالیستای کشورمون هستیم ... همدردآقا همدرد ...همدل هرچی که بخوائین ... هستیم ... دوستون دارم ...

این وبلاگ تا اطلاع ثانوی بخش طنز ندارد...

۰۵ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گفتند که عاشقی و دیوانه نه ای ........ درباب خیال و خم ابروی که ای ....

یک:
درون قلب من ... پراز نام توست ...
نگاه که می کنم ... دفتر شعری " تو"...
دو:
انداخته ای مرا میان چاه چشم خودم ... سال هاست ...
نمی بینم جز خودم را که عاشقم ... " عاشق خود بین"!
سه:
دست انداخته ای مرا و نامم " شعر " است ...
دست برده ام به تاریخ که تو " مجنونی" ...

چهار:
سیاه سیاه سیاه اگر باشد روی من چه باک ...
قرار نیست " اوتلو" باشم و تو " دزدو منا"!
پنج:
پنجاه سال توی نگاه تو کودک ام !...
باور نمی کنی که پیر نگاه تو ... کودک است !
شش:
مزار شش گوشه ات را به عشق میان قلب خود فشرده ام ...
تا اینکه ... از نور شما حبیب خود ... جلا شود ...

هفت:
برگزیده ای مرا و ... مرا ... جان دیگر نیست ...
آن جان که جان بدهد برگزیده است؟
هشت:
ترومپ!
بالاخره یکجا می ایستی و می گیرمت !
بعد به همه بگو که تو مرا گرفته ای!!!
هشت:
مامان بنز:
پراااااید!......پراید.....پراااااااااید!
بوگاتی:
وای تانکم افتاد!وااااای!
باباپژو:
وای چی شده؟چه بلائی سر پراید اومده؟
مامان بنز:
بدوئین پراید و بردن!
بابا پژو:
یعنی چی؟کی گرفته؟زودباش سندو آماده کن برم کلونتری!
مامان بنز:
بابا!اینجوری نبردن که....یه جا پارک بود...جره ثقیل اومد از سپرش گرفت و برد...من نادون باعث شدم ...بچه ام حالا شبو کجا می خابه؟
بوگاتی:
مامان نزدیک بود تانکو بندازم!نگران نباش ..امروز که هیچی ...فردام که نمیشه!انشالله صب شنبه خونه ست!
مامان بنز:
اوهو اوهو بچم ... طفلک پسرم!سپر شم اوفتاد!طفلک بازی ایرانو نمی بینه... اوهو اوهو توحببببببببببببسه!
ننه خاور:
نه بابا! بچه تو بردی گذاشتی تو " درایوین سینما" برگشتی...اه!

ده:
رهبرم ...
درتمام بازی های جهان برنده نباشیم ...
برنده ی آنیم که روحمان درجسم ایران جاری ست ...


یازده:
و در طالع روشن همچون جواهرات سلطنتی ایران " کوه نور و آن یکی " ! ما ... آمده است که بالاخره دچار سفر به کشور ambassedor!" آمباسدور " خواهیم شد و با خودمان واحد پول آن کشور " شولار" خواهیم برد!
گفته اند در آن زمان ما 4000000تومن پول می گیریم می توانیم شولاررا 3 تا بخریم و ببریم و با3 شولار می توانیم قصر خانم " ژولی" را بخریم و آن جاست که وقتی پی می برند ما چقدرداریم ...صفرهای تومن را می گیرند و با 4 ... 3 شولار را می بریم و به اهداف شو ممان می رسیم ...
تا چشم بدخواهان و حسودانمان کور!
دوازده:
قربون خدا برم آلمان مثلا باید با پاناما بازی کنه بعد ما باید با اسپانیا و پرتغال بازی کنیم ...
آخه خدایا تا کجا امتحان جنبه!بابا مانمی خایم با تیمای میلیاردی بازی کنیم ... اخه چقد بایوروودلار بازی کنیم ...چقد آخه؟
دیگه حالا که دنیا و تقدیر اصرار می کنن خوب دیگه بازی می کنیم ... ببینید ما اصلا همینطورییم با چیزای گرون قیمت بازی می کنیم ... بللللللللللدیم!
نمی زنیم خرابم کنیم!ایتالیا که نیستیم!ایرانیم!
..........................
هی اونوقتا که مدلای خوشگل ایتالیائی موهاشونو از پشت می بستن و فوتبال بازی می کردن !
آدم نمی دونست فوتبالو ببینه یا ...
..............................................
به امید سربلندی تیممون ...

۰۴ تیر ۹۷ ، ۲۰:۰۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ودر" گفتگوی خودرو " ها ...شعرمن ... بوق بود"!!!


-


یک:

بیرون ریختم دلم را و نگو تو هم بودی ...

ای کاش سفره نمی کردم دلی که میانش " تو ..." بود!

دو:

یوسف اشک می ریخت و زلیخارا می بردند ...

دیگر چه سود!که بزرگان عاشق زودتر می میرند!

سه:

میان دست تو یک خط از سر نوشت ...من بودم ...

که لوله می شدم و زیر انگشت کوچکت ... قایم!


چهار:

رفتار سرد تو مرا کشت و عاقبت دیدم ...

چند دختر دیگر ... به گرمی روی دست تواند ...

پنج:

بوسه ی تو پشت شیشه ی نوشابه ... محو شد ...

تلخ است شیرینی آن بوسه  ای که " یخ " دارد!

شش:

مزار شش گوشه ات صفای بهشت داشت ...

هزارها قدم سوی تو ... انگار یک دقیقه بود ...


هفت:

می روم از دنیای خالیت ...

تا شاید مفهوم هیچ ... هیچ در هیچ هیچ ...

برای تو تغییر کند ...

هشت:

ترومپ!

کارگر هستی و بسیار کار می کنی و رئیس جمهوری ...

درنظام لیبرالی کی می توان کار نکرد؟!

نه:

مامان بنز:

بوگاتی نمی دونی چقد خوشحال بود ...چشماش داشت برق می زد ... کیفشو باز کرد و یه دونه ام داد به من ...بعد پرسیدم وضع فروش کتاب خوبه؟گفت خوب خوب...

بوگاتی:

خوب چرا خوب نباشه؟اومده منو تورو ابزار کارش کرده و می نویسه ...هزار میلیارد تومن از حلقومش می کشم بیرون!!!

بابا پژو:

بوگاتی ...می دونی شوهرداری ...پدرشوهر داری ...خونه تو ایتالیا داری!تو ایران و دوبی ام داری ...گیر می دی به یه معلم ؟...ما باید به یکی پول می دادیم مستند زندگی مونو تو ایران می ساخت !یه میلیارد بیشتر خرج داشت !دیگه از فیلم " خالتور" که بدتر نمی شد!

مامان بنز:

می خای جیگرتو دربیارم پژو!چرا طرفداری خانم مددی رو می کنی؟

درهمین حین صدای زنگ در ..." خانم مددی"!:

........................

ببینید این کتاب عایدی مالی چندانی نداشته!وازروی زندگی شما نوشته شده! ولی برای اینکه ناراحت نشید این فیش فروش کتاب اینم نصف عایدی ... 500 میلیون تومن!!!

......................

خانواده خودروها:

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!

................................

خوشحالم که کتاب خانواده خودروها درزمینه ی طنز هم چاپ شد ...


ده:

رهبرم ...

قسم به عشق که ایران برای ما عشق است ...

که ماطاقت بی طاقتی عشق نداریم ...


یازده:

آدم پیر تر که میشه بعضی مفاهیم رو بهتر می فهمه ...

چه خوبه که بعضی ها عکسشون توی کیف پول بعضی ها نیست ...!

دم اون هنرمندای قدیمی گرم که مصداق این مثال اند ... " استاد شجریان جات خالی"!


دوازده:
دروغ را می پوشیم ...دروغ را می خوریم ...دروغ را قسم می دهیم ...
دروغ را می زائیم ... و دروغ را با خود توی قبر می بریم ...
سیگار و قلیان را ترک می کنیم ولی دروغ رانه !
بعد منتظریم برکت از درو دیوار بریزد تو ...
سیزده:
درکمین توام می دانی ...و نمی آئی ...
هزار بوسه کنار لبم ... پریشان است ...
چهارده:
مخلصیم
















۰۳ تیر ۹۷ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وانشعاب قلبم ... یکی درون سینه ی توست ... آن چنان که ... دیگر بمیرم ...شاید!!!

یک:
رفت چون خار درچشم تو ... سلام من!...
داشت می رفت و تو دیدی که علیکم ... می داد!
دو:
حسود بودی و لیلی و من هیچ اشکالی ...
درسوختنم در آتش عشق تو نمی دیدم !
سه:
ای کاش ماه در قالب کره آب نمی شد!
و دندان هایم روی نان تست پیاده نمی شدند ...
اگر مرد بودم ! دنیا دریا بود ...
و من ناخدائی که دنبال ماه ...
تا انتهای اقیانوس می دویدم ...
بی خیال نان کره دار!!!

چهار:
موی تورا از موزه ها باید دزدید ... لیلی!
مجنون ها دیگر یادشان رفته ... " لیلی مودار"!
پنج:
ابروی تورا ... بازوی عشق من خم کرد ...
آفرین!قدرت بازو !...که به تاری بند است!
شش:
مزار شش گوشه ات را انگار سال هاست ...
یک شب ندیده ام ولی برمن گذشت ... وای ....
هفت:
اه از پسر تنبل های کلاس و مدل مویشان ...آن هایی که می فهمند مدل اینشتنی ...آن هایی که خیلی خسته اند مدل موی مارکو پولوئی ...آن هایی که فضول اند ...مدل موی تن تنی ...آن هایی که درفضای مجازی اند مدل موی کریس رونالدوئی و در آخر آن هائی که خودشان خود به خود بی مو می شوند ... با مدل موی بلند وسط هیچی ائی ... رخ می نمایند ...


هشت:
ترومپ!
داریم می رویم پرتغال و انشاالله ...
تا سال دگر مهمان شمائیم ... وضعیت این است ...!
نه:
مامان بنز:
بوگاتی جانخونه ی دوبی تون رو بفروشید ... بیائید صفائیه تهران یه خونه بخرید ... اگه سه برا بر نشد ...!
بوگاتی:
مامان جون اونجا به نام پرایده ...خونه ی بابابزرگم تو ایتالیا به نام منه!
مامان بنز:
نه!ایتالیا رو نمی گم!دوبی رو می گم!
بوگاتی:
مامان جون... می دونم شما خسته می شید کار 5...6...7...8  نفر با شماست!انشا الله تانک که به دنیا اومد من یه کارگر جوون می گیرم تا شما راحت شید!...
بابا پژو قبل مامان بنز:
انشاااله انشاالله ...خدا خیرت بده ...
مامان بنز:
پژو شب تو خرناس بکش... جرات داری؟

ده:
می دانیم غیر شما یار دگر نبود ...
میان جنگ و صلح مان با خود ...

یازده:
خیلی خیلی خیلی خیلی عذر می خام ببخشید حرف خوبی نیست ولی بقول بعضیا از صب تا شب انقدر چس ناله!غرنامه!شب نامه!روشن نامه!می خونیم دوراز جونتون آخر شبی نمی دونیم بخندیم یا گریه کنیم !دوسمون دارن به اطلاع مون می رسونن یا دشمن ان ...
خلاصه همه دارن دنبال سیبیل حتی روی لب دخترای ایرون می گردن....
می بینن هرچی سیبیله خودشون به باد دادن ...بلانسبت شما انگار باد اومده یا رفتن روسیه ای جائی ...جام جهانی ائی ...
آخه خواهران برادران گرامی ...واللا نگرد دیگه نیست ...
" جل الخالق"

دوازده:
یه چیزی درگوشی فیلم دشمن زن همون فیلم قدیمه ست بابازی مرحوم ناصر ملک مطیعی و لیلا فروهر ...نپرسید من کجا دیدم که ... اوه هزار سال پیش ولی یه دفعه گفته بودم ...
نیاد اون روزی که مردم از بعضی حرفا و فیلما فرار کنن و بعضی چیزا ی سطحی و خنده دار ارزش تلقی بشن ...
نوش جونمون و جونتون رفتیم کلی ام خندیدیم و درنهایت بعد سال ها جواد یساری رو هم دیدیم ...
ماشالله قدرت خدا تکون نخورده بود!


۰۲ تیر ۹۷ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بسیار خوش گذشت ! ممنون خدای من!ازدواج کردیم پلو خوردیم و بعد از خوشحالی مردیم!!!

یک:
فراموشم نکردی چون مثل آیینه نیستی ...
که نقش ببندم کامل ....و حافظه ای درکارنباشد!!!
دو:
کبود است تمام شعرهایم که تن پوش ذهن من اند ...
ضربه می زنی و به خیالت سفید برفی ام!!!
سه :
روی بخت من اسید عشق تو باقی ست ...
بسیار زشت زشت!...آنقدر که بی خیال خودام!!!

چهار:
روی دست یوسف ... تتو کرده اند زلیخا ...
بگذار دست از دست بکشد!...
آن مرد سیاه پرونده ی ... سپید عاقبت!!!
پنج:
توی کوچه ردی از تو نیست!
ولی خودروات هنوز گرم است!!!
چطور دیگر می آئی؟
که من نمی بینمت!!!
شش:
مزار شش گوشه ات قلب شیعیان است یا حسین(ع)...
چنان می تپد که برای هزار سال دیگر ...زنده است ...

هفت:
وپسر تنبل های کلاس بسیار بسیار احساس زرنگی می کردند !چون سر امتحان چنان نامه های سوزناکی می نوشتند که نگو!
اگر قبول نمی شدند باید می رفتند سربازی!یا مثلا مامانشان به زور دختر همسایه را برایشان می گرفت ...یا مادر و پدرشان خدای نکرده درفلان بیمارستان درحال فوت بودند !و یا خواهر و عمه شان دی شب خواستگارداشتند ویا اینکه هزار دلیل ...
اما تجربه ثابت کرده بود که خودشان تنبل اند ... برای همین وقتی نمره نمی آوردند دردانشگاه شایع می کردند که استاد فلانی سخت گیر است و مثلا نمره ی 4 استاد فلانی نمره ی 20 استاد بهمانی است که دخترها می گیرند!!!
" باورتان می شود؟"
هشت:
ترومپ!
دیگر چه فایده از مهربانیت ...
دندان تیز تو می رود توی گوشت ما!
نه:
مامان بنز:
ای خاک توسرت پراید !اصلا رفتی به مدرسه ی پورشه و لامبورگینی سر بزنی؟
پراید:
برای چی؟مگه طوری شده؟مگه مدرسه تموم نشده؟مگه کارنامه نگرفتن؟
مامان بنز:
پسرم این دوتا فارسی شونو نیازمند به تلاش بیشتر گرفتن!یعنی آخرش یعنی تک!
پراید:
مامان درسته من ایرانیم ولی مامانشون و خودشونایتالیائین!اینا فارسی زبون دومشونه!
مامان بنز:
پس نشون میده که تو اصلا با اینا حرف نمی زنی ...چه میدونم؟!
بابا پژو:
زن چرا انقدر حرص می زنی؟ننه شون دکتره!بابا شونم دیپلم!اونوقت ماباید حرص بخوریم؟
بوگاتی:
وا مامان بنز یعنی شما لیسانس ندارین؟
ننه خاور:
ته دیگ سیب زمینی ماکارونی سوخت!بدو بنزی!!!

" کتاب گفتگوی خودروها هفته ی آینده چاپ میشه... تولدش مبارک"

ده:
رهبرم ...
توی قلب مان جای خداست و آل علی (ع)....
ولی روی دوشمان هزار مسئولیت است که باید نگاهشان داریم ...

یازده:
یعنی تصمیم کبرامو گرفتم و بالاخره به این نتیجه رسیدم که به چی فکر کنم!
الان موضوعی که فکر منو مشغول کرده روند رو به افزایش قیمت طلا نیست!من دارم فکر می کنم اگه روی زمین قبلا تمدنی بوده باشه بعد اون تمدن رفته باشه مریخ!به احتمال قوی کد های ژنتیکی انسان ها و حیوون های روی زمین روهم برده!یا اگه فضائی ها برای بهبود نسل شون دوتا آدم یا حیونارو برده باشن فضا!الان کدای ژنتیکی شون روی زمین هست!به عبارت صحیح تر اون فیلمائی که نشون می دن فضائیا هشت پا هستن و دارن حرف می زنن!همشون واقعیه!اصلا باید بگم آدم بدای فضائیم واقعیه!وقتی حرصشون در می آد!
آها یه چیزی ام بگم ...چون ایرانیا همه جا هستن!!!به عبارت صحیح تر احتمال قوی وجود داره یکی از کدای ژنتیکی شون ایرانی باشه ...
حالا اینارو می گم ... پس فردا نگید نگفتی!!!
آها " جل الخالق"...
دوازده:
زحمت کشیده بودی زن عمو ... مرسی!
سیزده:
مخلصیم ...

۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تفاوت یویو و یورو و انبساط و انقباض پولی و کش و قوس های عشقی دربورس!

یک:
سوزاندیم با قدرت عشقی که نبود!...
درقلب و لبت جز سخن عشق تو با ... " او"!
دو:
کشف کردم که دو چشم تو پر از حرف ...
اما که لبت بسته تر از ... لب دریاست!...
سه:
من مرده بودم و تو پشت سرم حرف می زدی...
که مرد اما میراث لعنتیش ... عشق بود و هیچ!!!

چهار:
از کوره دررفتم و عرق سرد روی پیشانیم
می رقصید ...
ودست هایم می لرزید ...
می خواستم تورا میان دست های خود ...برای کشتن!
ولی گذاشتم بروی تا دیگران ...
دوباره به من بخندند ...!
پنج:
از کلاس مجنونی خویش دررفتم ...
چون بار ردگر...
لیلی دیگری از راه رسید و همکلاسی شد!...
شش:
مزار شش گوشه ات را یاحسین(ع)...خریده اند شیعیان ...
به اشک و شوق ولذت وصال ... بیا ببین ...

هفت:
واز روی من گذشتی با دوپا...
وقتی که توی قبر خودم درمثبت ترین حالتم ...
فقط منتظرت بودم و بس!
هشت:
ترومپ!
وای ستاده دنیا و منتظر نتیجه ی فوتبال است ...
توهم بهم بزن ... این آش صد آشپز را ...
نه:
مامان بنز:
پراید داری می ری ...زباله هاروهم ببر سر کوچه!
پراید:
مامان من تقریبا خودرو ملی ام ...!تو محل آبرو دارم!بده بوگاتی ببره که کلاسشم بالاست !...
بوگاتی:
من؟من باردارم!چطوری زباله این همه آدمو ببرم!؟
بابا پژو:
مگه من هرروز زباله ها رو نمی برم ...؟...چرا به اینا می گی؟...
بابا بیوک:
پس فردا مردیم!اینا با این وضع چطور می خان ادامه بدن؟
ننه خاور:
بیوک تو قاطی نشو ...حرفم نزن!
مامان بنز:
باباجان اصلا زباله نداریم!آدمم نیستیم!خل و چلم نیستیم!!!



ده:
رهبرم ...
گونه های سربازان این سرزمین سرخ است ...
نه اینکه از خجالت هم ... سیاه شویم....

یازده:
یک:
یادم می آد " اسکوبار بیچاره" بازیکن فوتبال کلمبیا یه گل به خودی زد....اون موقع هیچکی هیچ چی بهش نگفت ...اما همین که پاشو توی فرودگاه گذاشت ... یه نفر با اسلحه یه گلوله صاف و مشتی توی مخش خالی کرد ... همین!
این مسئله باعث شد تا دیگران روی این مسئله حساس شن ...ولی پریروز گزارشگر می گفت دربازی های جام جهانی این اتفاق بطور متوسط 5 بار می افته!یعنی تقریبا یک عمل تصادفی و شاید رایجه!
از اون طرف داشتم فک می کردم که میلیارد یورویی که دی شب داشتیم باهاش بازی می کردیم " منظور کل تیم اسپانیا" ست برای یه اروپائی که حقوقشون یورواه چقدر میشه !دیدم اندازه ی میلیارد خودمونه!یعنی یه خونه ی متوسط توی سعادت ابادشون!...
بعدگفتم چرا این مسئله رو کسی از اونور نمی بینه...که خیلی خوبه!!!
یعنی کلا ایران بهشت خرید و فروش میشه!برای یه اروپائی و آمریکائی که راحت می تونن توی ایران خرید و فروش کنن !خوب شایدم می کنن!شما می دونی؟ منم نمی دونم!
دو:
دانشمندان تونستن بااستفاده از لیزر های مخصوص درزمان سه دقیقه سفرکنن!
این یعنی اینکه اگه نسبیت اینشتن رو بهش اضافه کنیم سفر به زمان امکان پذیره!حالا حساب کنید تو خونه نشستید دلتون برا بابابزرگتون تنگ میشه کنترولو برمی دارین می رین جلو یه چیزی مثل تلویزیون وا می ستید بعد شاسی رو می زنید ناهارو بابابابزرگتونم می خورید!!!
اصلا دلتون می خاد تو واقعه ی مهم تاریخی ای مثل تاجگذاری شاه عباس حضورداشته باشید ...آآآآه فقط یه شاسی ...اگه یه هم چین دستگاهی بیادبیرون اکثر هموطنامون دوره ای رو انتخاب می کنن که دلار یه قرون بوده!!! اینو آمار می گه!نه بابا؟
بعضیام گفتن همین دوره یا دوره ای رو انتخاب می کنن که دلار داره مثل برق بالا می ره!!!
ها؟
ببخشید به من اشاره می کنن که زمانم داره تموم میشه !چی؟ به من چه؟این شما و اینم دستگاه
" جل الخالق"!!!

دوازده:
مخلصیم...
سیزده:
بالاترین دعا ...ومهموترین دعا ...تعجیل فرج است ...که مسلمانان بلکه بشردر نجات خواهند بود ...
" العبد"
۳۱ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پلو ...آستین ...مغز و رابطه ی بینائی با بویائی و لرزش امواج صدا در گلوی مشتریان خواب!!!

یک:
درسیاهی چشم تو ... دنبال روز سپیدم ...ولی کجا؟
وقتی که تیره گی های دنیای من ... توی چشم توست !
دو:
بخندم از طنز اینکه:" دوستم نداری ولی کنارمن هستی"!
پس باید گریه کنم به خنده دارترین جمله ی عالم که: " عشق چیست" ؟!
سه:
ماهی روی دست من مانده بود ...
ووحشت نبودن تنگ!...
رفتم و لیوان دندان های پدربزرگ را آوردم ...
تا شب که به خانه باز می گشت ...
هین جا...غنیمت بود .....!

چهار:
بوسه بین دندان های من ...درپی زبان بازی ست ...
نه ! هیچ نقشی هم ندارد ...ان زبانی که ...پراز حرف است!
پنج:
باغ را کشتیم چون به دنبال سرپناه ...بودیم!
دوازده تا خانه ساختیم پشت هم ...
از ین به بعد باغ خاطره می شد ...
و درخواب هایمان ...
پراز پرتقال خونی!!!
شش:
مزار شش گوشه ات به گریه های من رحم می کند؟
بیایم ؟اگر بدانی چقدر تنگ است دلم که تو را باز می خواهد ...

هفت:
اگر تو بشکنی غرور مرا و جواب من ندهی ...
من می شکنم تمام دیوارهای خلوت تو را و با کفش ...می ایم میان دوچشم تو ...!!!
هشت:
ترومپ!
بستنی سنتی ایرانی که حداقل مال ماست ...
نخورده ای نمی دانی ... شعبه ی اکبر مشدی اش کجاست؟
نه:
مامان بنز:
پراید چاقو رو بیار اینارو خرد کنم جمع کنم هوا گرمه ...
بوگاتی:
وا مامان جون!کولرا که رو شنن!
مامان بنز:
بله!پراید اومدی!!!؟
پراید:
چی میگی مامان؟بازم رفتی گوشت خریدی می خای بدری خانم بشنوه؟
بابا پژو:
پسرم!این چه حرفیه که میزنی؟گوشت خریدن چه ربطی به همسایه داره؟
پراید:
همین دیگه!همیشه دنبال زندگی لاکچری هستین!
ننه خاور:
بنزی جون!تنبیه مون کن امروز کوفته تبریزی نپز!
مامان بنز:
اصلا واقعا که!!!بشینین خودم چاقورو از آشپزخونه می آرم!!!

ده:
رهبرم ...
دلم برای شما تنگ می شود و هر هزار عکستان ...
در قلب من ...
فقط آهی ست که می کشم ...

یازده:
بعضی جاها حق آدمو نمی دن ...
میگن پول دربیاریم!می گی چرا؟میگن بازار خرابه!
یکی نیست بگه بگو وقت ما براشما ارزش نداشت برا خودمون که داشت اقلا می گفتین یه جای دیگه می رفتیم فعله گی !میگن گناه داریم !چیزی نگو!
" میگن ثواب داره"
بعضی جاها حق آدمو نمی دن ...
میگی چرا؟
میگه بلد نیستی!مال اینکار نیستی !بذار به حساب آموزش ضمن خدمت !
"ثواب داره"
بعضی جاها حق آدمو نمی دن ...میگن:
موظف جای دیگه داری کار می کنی!فلانی زن و بچه داره یه عمره اینجاست!دلمون می سوزه!اونجا انشاالله حقتو می دن!بذار حقوق اینجارو بدیم فلانی!" ثواب داره"!
یه جا حقتو بهت نمی دن ...می گی چرا؟
میگن:
شما خانمی شوهرداری !پدرداری!برادر داری!
فلانی نداره!بذار بدیم به اون!" ثواب داره"
یه جا حقتو بهت نمی دن
میگن دهنتو ببند بهتره!فلانی می آد در اینجارو می بنده 100نفر دیگه ام بدبخت می شن!
ببند ثواب داره"
ای جل الخالق"!
کلا من رو ی کلمه ی " حق" و" ثواب" موندم!
عب نداره آدم به چیزای دیگه ای ام اعتقاد داره ... مثل جزای پایمال کردن همون "حق"
بالاخره وقتش که برسه چنون چوبی تو آستین پایمال کننده بکنن که ...
" بخندیم"!

دوازده:
دعا کنیم ...تیم ملی فوتبالمون سر بلند باشه همین کافیه ... توی دوی استقامت مهم رسیدن به پایان خطه ... " بالاخره" نه اینکه حتما اولین نفر باشی ...
همین جوری با شادمانی که ما کردیم بندگان خدا دل تو دلشون نیست که مبادا اتفاقی بیفته ...
حمایتشون کنیم ...و نتیجه رو بپذیریم ...
سیزده:
مخلصیما ...

این عکسو همینطوری گذاشتم ...از ابروهاش خوشم اومد!
۲۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مرده ای غمگینم!توی خواب تو ... بیدارکه میشوی می ترسی از خروش شادمانه ی زنده بودنم!

یک:
برخاسته ام از گور خود ای نور ...
در پی خندیدن تو است ...
لب های سپید مرده ام باز ...
دو:
دلم دیگر نمی خواهد تو را بفهمم ... " کبوتر اسیر"!
پرواز من و تو ...در اسمان خیال هم ...محال شد!
سه:
کشته اند مرا دو چشم سیاه تو سال هاست ...
تازه انگار گم شده باشم ...
دنبال کالبد من نگرد .....!

چهار:
چه خوب شد روزه ی تو باز می کنم ...
هزار حرف پشت سرت گفته ام خدای!
یکی اینکه تو" هرگز عاشق من بوده ای؟"!
پنج:
یوسف از کفت که رفت ماه من !
تازه فهمیدی که:
پیرهنش هم روی دست زلیخا مانده بود!
شش:
مزار شش گوشه ات را نه زیارت ...که برای من عبادت است ...
بگذار دیگران بدانند که ...جایگاه شما نزد خدا ی کجاست؟!

هفت:
اندوه من ...خوردن تازیانه از مژگان تو نیست ...
آن بوسه های توست که روی لب های دیگران ... اسراف می شود!
هشت:
ترومپ!
شکل جهان عوض شد و دنیا خمارشد!
تا عاقبت به پول رسیدی و غم برفت!
نه:
مامان بنز:
کجائی پژو نمی ریم عید دیدنی؟
بابا پژو:
مثلا کجا؟همه مون که دورهمیم؟
مامان بنز:
بابا دلوم پوکید ...بریم ته خونه اتاق ننه خاور و بابا بیوک !
ناگهان ننه خاور:
یا الله !صابخونه تشریف دارن ؟ما اومدیم عید دیدنی!
مامان بنز:
ببین بنز من هیچ وقت زرنگ نبودم!تو که این چیزا رو نمی فهمی؟!

ده:
رهبرم ...
مبارک شد عید و قلب ما به ارادت ...
درحال تپیدن است و هنوز هم زنده ایم ...
یازده:
یک:
درجامعه شناسی غربی همه چیز در پست مدرن ...پسا پسا مدرن!...خیلی خیلی مدرن!روبه زوال می رود!
درداستان ها و کتاب ها همیشه قهرمانی هست که درانتهای داستان به کمک جهان می آید ...
حالا می خواهد یک آدم عادی باشد یا از درون فرقه ای نا مطمئن!از "آسیا" !...تاریکی و سیاهی مطلق را ازبین ببرد!...می آید و می برد!
کسی نمی فهمداصلا چه شد؟و داستان زندگی ادامه می یابد!
ولی در فرهنگ ما ...درجامعه ی خودمان قهرمان و قهرمان ها کم نداریم و نداشته ایم و اصلا نیازی نداریم و نداشته ایم و اصلا لزومی ندارد که این داستان های کش و قوس دار را بخوانیم یا ببینیم یا عبرت بگیریم ...
دو:
دیشب بلیط خریدیم بریم فیلم دلم می خوادرو ببینیم ...بی هوا از جریان فوتبال ایران ...
بلیط برای ساعت نه و بیست دقیقه ی شب بود ...آقائی که شما باشین رفتیم ساعت نه رسیدیم سینما نگو سینما جریان پخش زنده از سالن داشت یه عده از جوونها هم برای دیدن رفته بودن ...نمی تونم صدای شادیشونو فراموش کنم حدود ساعت نه وربع بالاخره یه گل به نفع ایران تموم شد...صدای بوق و شادی بود که روی هوارفت پنج دقیقه بعدم پخش تموم شد ... من چیزی رو که دیدم به عمرم فراموش نمی کنم ... یه عده جوون خوشحال و وطن دوست ... که با شادی اومدن بیرون ...اشک تو چشام پرشد که اینهمه دروغ که جامعه مایوس داریم کجا و این همه شادی و وطن پرستی کجا ...
ولی فیلمی که دیدم ... نگم بهتره ...فقط یه جمله سئوالی از کسانی که فیلم رو می بینن ... واقعا داستان فیلم راجع به رو شنفکران دود و دم زده بود یا کل ملت که دلشون می خواد برقصن ولی اجازه ندارن ؟
چنان تضادی دیشب بین فیلم و واقعیت بود که نگو ... من نمی دونم دیگه تا کجا باید این فضای مسمومی رو که جو روشنفکری جدید برداشته تحمل کرد ...
اینم بگم خانمها و آقایون بیرون سینما تازه یازده شب بعد از فیلم خیابونو بسته بودن و داشتن می رقصیدن ...
قربونشون دمتون گرم ...
تا من باشم با پول خودم نرم با سه نفردیگه چراغ یه همچین سینمائی رو روشن نگه دارم ...
"عزت زیاد ملت ایران"
دوازده:
دزدیده ای کلید قلبم را و انداخته ای دور ...
من بی کلید و بی قلب زنده ام ....
دیوانه ام ... بفهم!

سیزده :
عیدتون مبارک و روزهای فوتبالی تون خوش
چهارده:
اونائی که می خان خنده رو از ما بدزدن ...دزد نیستن...یه مشت عقده ای ان که بلد نیستن خودشونو خوشحال کنن...
ما می خندیم ... شما بسوز...

۲۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سبوی عشق شکست وریخت قطره هاش روی دامنم!.........پاک دامنم!

یک:
دویده ای و نمی رسی...به پای من دیگر ...
با ماه وعده داشتم و ... قبول کرد بمانم!
دو:
بهاررا از دامن باغ نمی توانی بر چید!
هر فصل موقعی دارد و امکاناتی !...
برو امکان پائیزی...
با مهر بیا!!!
سه:
گریه می کرد دوچشمم که توی زندانی ...
آزاد دراجتماع می گشتی و خبرت ... هیچ نبود!


چهار:
دلم کباب توشد از بس که پشت عشق خودت ...
می رفتی و...می خندید از پشت کار تو !!!
پنج:
وای!کنار دست تو دزد می شود هرکس!...
ببین مراکه دگر سارق خدای خودم!!!
شش:
مزار شش گوشه ات فریاد رس بی کسان نبود؟!
تا یاد من می رسدم ... به فریاد می رسی!!!


هفت:
وپسر تنبل های کلاس درفضای مجاز ی می گردند و بعضی از مارا پیدا می کنند که مثلا چه بشود؟یکی نیست بگوید : زمان گذشته است و مثل وقتی که شلوار دوپیله و سه پیله می پوشیدید نیست!که مردم فکر می کردند چه خبر است!حالا دیگر ماهم می چرخیم و می دانیم!...این
به اون در!
هشت:
ترومپ!
این عکس های قشنگ گذشته است که ...می گذاری!
اصلا اصلا تغیر نکرده ای ...می دانی؟
نه:
مامان بنز:
ای وای یه روزی خانم مددی که می نوشت کرور کرور آدم بود که می اومد بخوندش ...حالا می بینی؟
پراید:
ای بابا!از اولم همین بودکه می بینی !مردم بیکارن!بیان این چیزا رو بخونن!
مامان بنز:
پسرم!این خانم ورداشته مارو تبدیل به کتاب کرده باید بزرگش کنیم...بیا یه چند تا لایک بزنیم!
پراید:
مامان جون!هنوز بلد نیستی موسو تو دستت بگیری!ولش کن!
باباپژو:
پسرم!هرچی مامانت می گه گوش کن!فردا زیاد شه می ریم شکایت!
مامان بنز:
مردنکنی اینکارارو!
بابا پژو:
چرا مگه تو ناراحت نیستی که انقد بیان میکنی؟
مامان بنز:
چرا ...ولی شرکتمون به من گفته هیچی نگو!
پراید:
چی؟تو می خای شرکت منو جلو بندازی بعد خودت عقب وایسی؟خیلی بدجنسی مامان !
بابا بیوک:
جل الخالق!


ده:
رهبرم ...
هزار گوشه سی این مملکت هزار جگر دارد ...
هزار جگر دارد این مملکت و هزار خاطر خواه...

یازده:
یعنی من عاشق واژه ی ترکیبی " پست کلیدی ام !
یعنی پست کلیدی هاااااااااا!اول بگم پست کلیدی نه پست وبلاگی نه پست اینترنتی!!!
نه بسته پستی قدیمی ...نه نه نه نه نه!!!
پست کلیدی یعنی سمت کلیدی یعنی شغل کلیدی وااااااای طرف می آد می گه خانم مددی من صاحب پست کلیدی ام ! یعنی انقد مهمه که می تونه توی یه اداره تمام قفلارو باز کنه ...می فهمیدکه ...اوی اوی اوی اوی ...
ولی دوس دارم بدونم ...اون مهندسی که سمتش کارگر حرفه ایه و مثلا تو نفت جنوب واونورا مسئول بازرسی لوله های گاز و نفته و یا مثلا آتش نشانی که اونورا آتیش سوزی بشه یا تو پست انتقال نفت ...اون چیکاره ست؟پست اونم کلیدیه؟یا اون نونوائی که هرروز وضو می گیره دستاشو می شوره که نون تحویل مشتری میده چندتا ویروس و میکروب دیگه وارد دل و جیگر مون نشه اون چیکاره س؟اون سربازی که حالا شاید رسما کاره ایام نیس لب مرز دور از خانواده همین طور واستاده و چشم می دونه خبری نباشه اون چیکاره س؟یا خودم!چرا دور بریم ...سرکلاس تاریخ و جغرافیا ..کاری می کنم که بچه ها عاشق ایران بمونن من چیکاره ام ؟
هیچی دیگه!نکنه این واژه یه واژه ی تشریفاتیه!نه بابا؟مسلما " پست کلیدی" وجود داره ...مگه میشه!!!
دوازده:
گور بابای آمار الکسا!وهرچی آماره کرده!ناراحت نشید دنیا همینه ...هنوز که من نرفتم از آمار دنیا و تپلا یکی کم بره!!!
سیزده:
و درانتظارم ...برگه ی امتحان تو بود ...
ردت کنم یا نه؟....
عشق می کنم برای من ...نوشته ای...!
چهارده:
مخلصتونم!

پانزده:
" العبد"
از حرم بر می گشتیم ...نزدیکی های هتل ارم ....وقتی توی کوچه پیچیدیم ؛صدای پائی از پشت سر م شنیدم که داشت دوان دوان می آمد ...جوان عربی بود که فارسی را هم خوب بلد نبود ...نفس زنان گفت:آقا حاجت دارم ...
آقا برگشتند و گفتند:صد سال شده؟
جوان تعجب کرد .
آقا ادامه دادند " انسان یک وقت هائی از خداوند یک چیزهائی می خواهد ...خداوند به ملائکه دستور می دهد که عمر این آدم را دوسال زیاد کنید چون ان حاجتش فعلا نقد نمی شود "
بعد برگشت به آن جوان گفت" حاجتت به این که عمرت زیاد شود ؛ می ارزد؟"
بر اساس خاطره یکی از شاگردان
۲۲ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی