بی شمس

ادبی

مراد ؛ستار؛احسان ؛تایماز و ...چند نام مردانه دیگر!!!

یک:
باران کلید زد و ...هوار روشن شد ...
من آه کشیدم که ... ابرهایش کو؟!
دو:
ترک تو برای من مرگ زود رس است ...
می کشم هوای تورا به کام و می سوزانمت به عشق!
سه:
تو مرا شکنجه می دهی ...چون:" نمی توانیم ...ببوسیم"!
من صبر می کنم به مردنم!...چون: " نمی توانیم رسیدنم"!

چهار:
سال هاست ...
ترک کرده ای مرا ...
                       مثل خواب از دو چشم ...
چه فایده ...که باورم نیست ...
                               مثل مردنم!!!
پنج:
باران سپاه قطره های ابر ...و اشک سپاه قطره های چشم ...
به هردو آفرین!
                    که برون ریز احساس آسمانی اند!
شش:
مزار شش گوشه ات را به اربعین آماده ام ...
پیاده ...افتان وخیزان ...دوباره یا حسین (ع)...


هفت:
چه خوب بود که مرا می شکستی؟
چه خوب بود که کوچکم می کردی؟
چه خوب بود که هستم را به نیست می دادی؟
چه خوب بود که فریادم را می بریدی؟
دیگر گذشت ...
             آن حس شاعرانه که هیچ نمی گفت ...
               آن حس عاشق ...
                               آن حس دریائی ...
                دیگر باید تلاش کرد ...
مرگ ...این روزها ارزان تمام نمی شود!!!
هشت:
ترومپ!
باید گذشت از گرانی هاهم!
آنجا که نوبت گذشت و جانفشانی هاست ...
نه:
مامان بنز:
پراید بچه هارو ببر دکتر !این سرماخوردگی خیلی موذیه!
بوگاتی:
نه مامان!ویروسیه!دوره داره خوب میشه!
مامان بنز:
بابا اینا دارن از سرفه خفه میشن!ببرشون دکترببین چه دردی دارن!
پراید:
مامان به ادویه جاتی که شما تو غذا می ریزی حساسیت دارن !دکتر ایتالیائی گفت!
بابا پژو:
مرد حسابی!خوب اینو زودتر بگو ...دارن خفه میشن نخورن!
بوگاتی:
پراید چی میگی برا خودت!اینا دو هوائه شدن!
مامان بنز:
بوگاتی نمیدونم تو چه جورمادری هستی...انقد بی خیالی!
لامبورگینی و پورشه:
ما خوبیم!
مامان بنز:
دیگه ادویه نمیریزم!
ننه خاور:
ای خدا!ما دیگه اون غذاهارو چه جوری بخوریم!!!



ده:
رهبرم ...
نمی گذاریم برسد دست دشمنان به وطن ...
این جان ارزان ...برای وطن ...هزار هزار ...

یازده:
یعنی نمی تونم بگم حس دوست داشتن تو بعضیا چقدر هست ...
انقدر هست که حسش می کنی ...
حس می کنی راه که می رن ...نفس که می کشن ... حس دوس داشتن رو بهت منتقل می کنن ...
وحیف!
که این حسو از همه نمی گیری ...
گاهی از پرنده ها و حیوانات می گیری ولی از انسان ها نه!
از اونایی که می خای نه!
ای اونایی که می خائیم واللا برا تون خرج نداره ...فقط متکبر نباشین و ...
کمی به جریان خونتون ...عشق بدین...
دنیا رنگی میشه ...
دوازده:
دوستم نداری و بیهوده زنده ام ...
من زنده ام تا روز عشق تورا ...
                                    " یک روز در آینده"
ببینم!
سیزده:
چطوری...حسود کوچولو؟


۲۲ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

حسادت تو... واقعیت مرا عوض نمی کند!!!

یک:
سرم میان دو دستم ... " تو" از دستم رفتم...
تمام جهانم که رفت ...دیگر سرم مباد!
دو:
خراب شد عشق ما و آباد شد عشق دیگری...
" او " آمد و جمع من و تو ... " دیگر" حسرت دارد!!!
سه:
می بو سیددت هزار بار و چشم درچشم من ...
می خواست اشک مرا ببیند و درانتظار عشق نبود!!!


چهار:
اگر مرده ام بخاطر عزت نفس ام بوده است و بس!
گدایی عشق ... کار هر زنده ای نیست!!!
پنج:
بویت برای من بوی کباب است ... دیگرم!
از سوختن ام بوی جنابعالی ... درگذشته می آید!!!
شش:
مزار شش گوشه ات جای دل من است ...
به اربعین که می رسیم ... دل ها هوای تو دارند ...


هفت:
مادرم بیا و بوسم کن!بیا و بخاطر کارنامه دعوایم کن!بیا در آغو شم بگیر و دلداریم بده !بیا و از حقوق روزانه ات برای من کفش نو بخر!بیا و برای من اسفند بسوزان!بیا و کیف مدرسه ام را بشوی وروی بند رخت بینداز!بیا و خودت را کتک بزن که چرا از روی موتور افتاده ام!بیا و دامادیم را ببین!...
مادرم ...بیا!
بیا منتظرت هستم ... پنج شنبه است ... من رفته ام ...
تنها مانده ای و هردو دیگر جز خدا چه کسی را داریم ؟!
بیا و مزارم را بشوی ...
بیا که هنوز بوی مادر بوی دیگریست ...
من از هزار توی قبرهم ... " دوستت دارم"!!!
هشت:
ترومپ!
خجالت نکش و بکش و جنگ بینداز ...
دیگر جهان انگاز از تمام صلح ها ... خسته است!
نه:
مامان بنز:
آهای پسر! پراید!بیا چمدون هاتونو از دم در بردار !مردم باید بدونن مارفتیم مسافرت!
پراید:
یعنی چی مامان ؟ خوب رفتیم که رفتیم!
مامان بنز:
آخه پسره ی نادون!این همه یورو خرج کردی مردم تو پول رب گوجه فرنگی موندن!
پراید:
به ما چه؟ بابای بوگاتی پول سفرمونو داده !همچی میگی آدم درمورد خودش حس ساشا سبحانی رو داره!
بابا پژو:
نه پسرم!راحت باش!مامانت ناراحته!
پراید:
چرا؟
بابا پژو:
ننه خاور گفته همسایه ها تو کانال "ژن خوب" دارن یه چیزایی می نویسن!می فهمی که؟!
پراید:
آها!!!


ده:
رهبرم ...
عشق می جوشد و ملت ایران عاشق است ...
عشق آل علی(ع) و شما ... درون رگ های ماست ...

چطور می تونیم باور کنیم که وعده های غذایی بعضی بچه ها به یک رسیده!سخته ولی واقعیت داره ....
چه بگیم از گرانی و بیکاری و هزار و یک درد ... فقط یه جمله " ای که دستت می رسد کاری بکن"
این شامل همه ست ...
تعارف رو بذاریم کنار و برای بچه ها و کودکان هرکاری می تونیم بکنیم ...
اللهی که خیر ببینید و ببینیم ...

دوازده:
یادش بخیر یکشنبه های طلائی ... اون موقعها که قراربود یکشنبه ها هم برنامه دیدنیهارو از شبکه دو ببینیم هم برنامه ورزش و مردم ...
مجریاشون خوش تیپ و جوون بودن موزیکاشون خوب و جدید بود و توی دیدنیها می تونستیم چیزای عجیب و غریب مثل رد شدن دیوید کاپرفیلد از دیوار چینو ببینیم و توی برنامه ورزش و مردم می تونستیم اخبار ورزش و فوتبالو بشنویم ...
کجاست دیگه اون شبا که مشقامون نوشته باشیم و کجاست دیگه اون مجریای خوشتیپ آقای بهرام شفیع و آقای جلال مقامی و خانم شفیعی ...
خدا آقای بهرام شفیع رو بیامرزه ...روحش قرین شادی ...
کاش و ای کاش ...
ولی زندگی داره رد میشه و سن و سال میگذره ... باید قبول کنیم ...که عمرم ...
خدارحمت کنه اونایی رو که لحظات خوبی برای ما درست کردن ...


۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۱:۴۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

می خواستی بی زبان باشم وراجع به تو هیچ نگویم : زبان داشتم آنقدر که گفتم : دموکراسی یعنی زبان ...

یک:
قلب من سیاه و ...قلب تو سپید ...
چه حیف!
که حتی ...
درزندگی باهم ... خاکستری نیستیم!!!
دو:
توی " گربه های مویت"!هزار کلاف داشتم ...
باز نمی شد و دستهایم!...آرزوی گربه ها می کرد!
سه:
جنون من!ثبت نام درمدرسه ی لیلی ست ...
صدبار عذرمن را خواسته ان و بازهم ...



چهار:
کلاه پائیز تا خرخره ام پائین رفت ...
کت نپوشیدم و با حال بهاریش ... سرما خوردم ...
پنج:
اتم شکافتن ... یعنی " حفظ" چشم های من!
قرار ندارند و تو ..." شعر" می خوانیش!!!
شش:
مزار شش گوشه ات نورانی ترین مکان عالم است ...
از بس که نورهشتی و کسی هم نمی داند ...

هفت:
داستان هایم را که فروختم ... آرام شدم...رفتم بالای پل و فریاد زدم!و بعد رفتم کافه و یک قهوه خوردم!
بلد نبودم سیگاربکشم!و بلد نبودم با جنس مخالف حرف بزنم!بهرحال توی کافه روزنامه خواندم وژست گرفتم و آمدم بیرون!
فردایش بود که قرار بود دوستم با من قرار بگذارد تا مصاحبه کنیم و جگرم حال بیاید و توی روزنامه اسمم را بنویسند ... سبک نوین من حرف نداشت!
و خواننده هایم خانم ها بودند ...
پشت سرم حرف و حدیث بسیار بود و می گفتند معلوم نیست داستان هایم را از کجا آورده ام!
ولی" داستان های خواستگاری هایی که سرانجام نداشت" ...مشهور می شد و سردبیر مجله هم خاطر خواهم........." بس"!!!
هشت:
ترومپ!کلوچه بخور غصه نخور!
بعضی ولایات و ایالات قدرتو را نمی دانند!!!
نه:
مامان بنز:
پژو!بدو خانم مددی اومد دعوتمون کرد ویلای شمالشون!
بابا پژو:
بیا بابا!من حاضرم تو چادر بخوابم تو اون ویلا نخوابم!
پراید: بابا تو که همیشه موافق خانم مددی بودی چطور شد؟
بابا پژو:
موافق خانم مددی هستم نه ویلا شون!من برم شمال برا خودم سنگ تموم می ذارم!
بوگاتی:
بهرحال ماداریم سفر چهار نفره می ریم ایتالیا!ازشون تشکر کنید بگید ما نمی تونیم بیائیم!
مامان بنز:
بازم دم خانم مددی گرم!ادب حکم نمی کرد به ماهم تعارف کنید؟

ده:
رهبرم ...
فراموشی بد دردی ست ...
خدای ملت مارا از دردها دور کرد ...

یازده:

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۳ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

می ترسیدی از خدای؟ بعد رفتی کلوچه هایی که مادرم برای من فرستاده بود فروختی ؟ و کتاب شعر خریدی!

یک:
ابر ابروی تو ... افتاب چشمت را ...عجب سیاستی ست ...
بارش اشک دو چشمم اما ...بی سیاست ...بی سیاست!!!
دو:
نگاه کردی و بی هیچ احساسی...
تمام رنج من ...شعری سپید بود!...
گذشتی و ...
از آن پس رنگ می کردم ...
سروده های سپیدم ...
سه:
خواب توی چشمهایت ... درد داشت و علتش ...
مرگ بی دلیل و سیاه من بود ...
عشقی که باورش نکرده بودی ...صد بار ...
توی خواب آمد و جوانه زد و باور شد!!!

چهار:
دستهایت را زیر چانه ات خوردم ...
بی بهانه ...
توی شعرهای سپید!...
پنج:
صورتت سرخ بود و پرخنده ...
وقتی قربان تو می رفتم ...
عشق را مز مزه می کرد م ...
وقتی قربان تو می رفتم...
شش:
مزار شش گوشه ات را به جان نمی دهند به من ...
کم است که جان بدهم ... تا به گوشه ای بدهند ...

هفت:
توی چشمانت ... منم من! باورش سخت است سخت!
از حقیقت می گریزی؟ یا که از من از من؟!
هشت:
ترومپ!
کچل ها مودار شدند از بی ثباتی دلار ...
بجنب که دنیارا مودارها گرفته اند!!!
نه:
مامان بنز:
پرایدجان!یه چن روز دس زن و بچه ات رو بگیر ببر شمال!
پراید:
براچی؟تو این گرونی !حالا یه کم ارزونی بشه!
بابا پژو:
کدوم ارزونی؟دیگه تموم شد دوران جوجه کبابای شمال!
پراید:
برنامه تون چیه؟ که می خاهید ما چن روز بریم؟
مامان بنز:
هیچی! می خام فرشای خونه رو عوض کنم!
بوگاتی:
وا مامان!فرشای ننه خاور و می خای بشوری یا اینکه می خای فرشای ماشینی بخری؟!
مامان بنز:
هیچکدوم!می خام فرشایی رو که مامانم بهم جهیزیه داده بود رو بندازم!
بابا پژو:
اوووووووووه!حالا صبر می کردی یه سی سال دیگه!
ننه خاور:
وای وای وای وای !


ده:
رهبرم ...
قلبمان اگر می تپد ...
از صدا صدای شماست ...
هزار هزار آمدیم و می آئیم که جانمان ...به جان شماست ...



یازده:
سال هاست که مارا می ترسانند و مارا بچه گیر آورده اند ...
خوشم می آید که خیلی هایمان شهید شدیم و خیلی هایمان آماده شهادتیم چون...
نمی ترسیم...
نسل ما باعث شد که نسل های بعد هم با خنده به ترسی که یک ملت دیگر درست کرده بود نگاه کند و بایستد ...والکی فریب گفتگوهای ظاهری عده ای را نخورد ...
دوازده:
اگر می خواهید از فضای مجازی و به خصوص وبلاگ که برایمان یک عمر مجانی(!!!!) تمام شد خداحافظی کنید خوب بکنید!!!این چه بهانه ای ست که عده ای می گویند که چارتا بچه دارند درفضای مجازی می نویسند یا خانمهای که از شو شو و جوجو!!!
پس نیروی جوانی که پشت رسانه است کیست؟
یکی از وبلاگ های مشهور که مارا دارد از عنوان خودش می کشد و جز وبلاگ های مشهور همین صفحات مجازی ست با ذکر دلایل بالا دارد می رود تلگرام ...البته خدانگهدار ...
آن رباتی که شما آمارتان را تا خدا بالا بره بودید و ملاک ارزشیابی بیا ن بود کجاست که وقتی شما می روید ما از آن استفاده کنیم؟ والبته جناب بیان هم راحت شود که براثر کم کاری نه تنبلی زیر سئوال نرود که هیهات نمی توانیم کارشناس ادبی بگیریم!
با این همه امکانات چنین خداحافظی هایی بعید نبوده و نیست ... و نخواهد بود ...
دامن ما که پاک است!نه در آمار ببیان جائی داریم ... نه لینک ایشان در الکسا هستیم و نه دیگر جائی در آمار جهانی داریم ...
کلا به ما چه از رسانه؟!!!

۱۳ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۵ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

بیشتر ازاین نبوده و نیستم

یک

بوی تولد پاییز...مجنونم کرد ...

رفتم ونوشتم نامم را:مدرسه لیلی...

دو

به اشک من توجهی نکردی و به رفتنت ادامه دادی و ...

انقدر سوزاندیم .ـ

که رفتم و برای خودم انگشتر خریدم و به همه گفتم:با همسرم!

سه

دیوانگی/همراهی باتو ...یک عمر بود...

عمری که درخیال همراهی با تو ...گذشت!/دیوانگی

چهار

گفتی به خدا هم حسودی می کنی...

چراکه مرا با دست خویش !خلقت کرد!

پنج

دلم برای اشکهایت سوخت ...برگشتم...

درمیان موهای سیاه تو پیچیدم...

واز پشت گوش هایت گذشتم ِِ...و رفتم ..

تا عشق روحی خودم را ...

پشت دیوارهای اتاق مطالعه ات ... دفن کنم!

شش

مزارشش گوشه را چنان خواهم که جان ...

به حسادت از تنم جداشود و قهرها کند ...

هفت

حسود!

سوختی و از من خبرت هیچ نبود...

که عشق...

نتیجه ی ساختن یک حسود و یک زیباست ....


هشت

ترومپ!

ارزان کردی عشق را و نمی دانستی ...

مردان بزرگ ما ... گرانتر شده اند ...

نه

مامان بنز:

ای وای پراید یه وق ارزون نشی ابرومون تو درو همسایه بره!

بابا پژو:

واسه چی خانم؟مگه چیکار کرده؟اوضاع اجتماعی اینجوریه!

بوگاتی:

پرایدمن به خاطر ارزش هات باتو ازدواج کردم ...باورکن!

پراید:

خودمم ارزون شم !دیگه لوازم یدکی ام ارزون نمیشه..

ناگهان لامبورگینی و پورشه:

بابا جون!باباجون! اایشالاایشالا نمیری...مادوست داریم!

پراید:

همه چی ارومه ...من چقد خوشبختم!

ده

رهبرم...

غبار می گذرد و سیاهی دور است ...

هنوز سالهای روشنمان در کنار شماست ...

یازده

یعنی ئه عده ای بااستعداد فراوون نشستن رو اعصاب :اینوری میشه یه چی  میگن اونوری میشه یه چی دیگه!

تادیروز دادو بیداد از گرونی و امروز می گن از بازار حمایت کنید خیای ارزونی شده و می خواد بشه!!!!

بابا یه خورده نفس به ما میدین؟داداش استپ!

دوازده

یعنی اگه خیال کنم فضای مجازی یعنی امار الکسا مردم!

یه زمونی بود که هیچی بودم یعنی نطفه هم نبودم!بعد بقول بعضیهاکه ادم شدم بعد یهو دسی دسی زدن و انداختنم بیرون!ازکجا؟از ففضای مجازی!نمی بینید دیگه وجود ندارم ؟/مهم/چی بود؟شما که منو میشناسید؟!

سیزده

تولدخانم لیلا حاتمی رو تبریک میگم واز خدای ارزو سلامت براایشون دارم...

لیلا...سربه مهر وچندفیلمی که ازقضا با همسرشون بازی کردن رگ خواب رو خیلی دوس دارم ...

۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

حسادت تو به من انگیزه داد..." مردم ! تا از حسودی بمیری "!

یک:

انگار...کنارمن ...نشسته بودی " لیلا"!

صدسال جنون عشق..." داشتم"!

دو:

از من رها کرده یودی...خویش را...ولی...

یادت نبودکه ... قلب خودت را نبرده ای!

سه:

چون عنکبوت در تار خویش گرفتار گشته ای ...

در انتظار مورچه ی عشق من ...ولی!



چهار:

کمک نمی کنی به من برای رهایی...

هزار فریب هست که بمانم ...دربند تنهائی...

پنج:

حسود...دراندیشه ی قطع دستم بود ...

شنیدکه...زبان شعر گشوده چشمهایم..." مرذ "!

شش:

مزار شش گوشه ات را به جان  خریدارم ...

اگر بقروشند وجان ... به بهایش برسد..." یا حسین (ع) "



هفت:

یوسف!

به عشف تو ... دستش رسیده به ماه و ستاره...

آن زن که پیراهن تو را " فقط " می خواست !

هشت:

ترومپ!

ممنون!که عشق وطن را به ما ارزان کردی!!!

هزار هزار جان داریم و یک وطن ...کافیست!!!

نه:

مامان بنز:

این خانم مددی کجاست؟ یه هفته است که نمی بینمش!همسایه اومده میگه گرون شدین!سرشو کردین زیر آب؟!!!

پراید:

مامان جان می حواستی بگی ما با قشر فرهنگی چیکار داریم ...قشر فرهنگی به ما گیر می دن!

بابا پژو:

صد دفه بهتون گفتم با این زن کار ی نداشته باشین ...شرکتمون دوسش داره!!!

ننه خاور:

وای وای وای!!!

ده:

رهبرم ...

زندگی سخت شدو ما کنار آمده ایم ...

اگر که عشق علی(ع) هست و عشق عشق علی(ع)...



یازده:

دیگر هیچ چیز با سرعت مورچه جلو نمی رود ...همه چیز دارد با سرعت نور تغییر می کند ..حالا از قیمتها بگیر تا او ضاع و احوال جهان ...

سر عت روی زمان اثر می گذارد و زمان روی جسم و جسم پیر می شود ...یک زمانی بود که پدرم می گفت : دویست و پنجاه تومن داده و خانه حیاط دار خریده می خندیدم!

زمان گذشت و خودم دیدم که پفک پنج زاری شده چند هزار تومان!فردا پس فردا ست که هم چین حالتی برای فرزندم هم پیش بیاید ...

دارم حس می کنم که باید قبول کنم زمان گذشته ولی رویم نمی شود که بگویم مال چه عهدی بوده ام ...

" دوران پفک پنج زاری"!!!

دوازده:

دوسش داشتم ...برش داشتند و بردنددش!

انگار توی زندگی همیشه یک ویترین هست ...

ویترینی که جلویش می ایستی و حسرت پشتش را می خوری ...

سیزده:

دوستت دارم

و از تمام شا عرهائی که

یک عمر ازتو سروده اند ...

متشکرم!!!




مخلصیم و تعمدا و قهرا و اجبارا و اختیارا و قبلا و بعدا این پست تصویر ندارد!!!



۰۸ مهر ۹۷ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

روسر بنه به بالین...تنها مرا رها کن ...ترک من خراب شبگرد مبتلا کن ...

یک:
میان زندگی من ... دست برقضا بودی...
قضای عشق نداشتم ... ولی غم تورا چرا ...چرا ...
دو:
از تو یاد گار ...خودم را نگاه داشته ام ...
چشم هایم می گویند ...: داستان رفتنت ...چرا چنین نبود !
سه:
دنبال عشقی دگر ... چنان رفته ای که دیگر اثرت نیست ...
اثراز تو چرا بایدم دگر ...
که من درتو گم شدم ...صدسال!

چهار:
بردیش ... بردیش ... مثل پنیری که از دهان کلاغ!
آه ای روبهک ...دیگرمد نیست!
کاش مثل طلا برده بودیش!...
مثل انگشتر نامزدی!
تا برگ برگ خاطراتم ...هم ...بسوزد!
پنج:
دوستت داشتم و باورش سخت بود ...
که سپید عاشق ...سیاه شود!
شش:
مزار شش گوشه ات جدای از تن من نیست ...
چسبانده ام به تن ... طلا طلا مزارت را

هفت:
بوسه هایم حرام نرفت ...خدایا شکر ...
تو برگشته ای که بگیری باز ...بوسه هایم را ...
هشت:
ترومپ!
آفرین به ایده های قشنگی که داشته ای ...
یکیش خرج درایران است و دیگر هیچ!...
نه:
مامان بنز:
پراید کلاهتو بذار سرت !هوا دیگه سرشده سرما می خوری!
پراید:
مامان !من هنوز کولر روشن می کنم !نگران نباش!
بابا پژو:
عزیزم می ترسی کلاه پراید رو کسی برداره؟می خای مطمئن شی؟!
بوگاتی:
پراید همین طوری کلاه همه ی مارو برداشته!خیالتون راحت!


ده:
رهبرم ...
روح آگاه ملت ما ... بیدار است ...
آن که خوابیده ...خواب می بیند ...

یازده:
مردم شریف خوزستان تسلیت ...
             تسلیت ...
    تسلیت ...

دوازده:
تولد دوتن از بزرگان هنر کشورمون ...جنابان آقایان :محمدرضا شجریان و ابراهیم حاتمی کیا ...مبارک ...
باید در دانشگاه های کشور جایگاهی برای این دونفر داشته باشیم ...از لحاظ بررسی شخصیت تا سبک و گفتار هنریشون ...
دو شخصیتی که با کمال فروتنی بین مردم گام برداسته اند و در عین بزرگی خودشون رو با عناوینی که ممکنه برای خیلی ها مهم باشه درگیر نکرده اند ...
دستاورد هنریشون به سعی و تلاش خودشون بستگی داشته و شعاری نبوده ...
برای سلامتیشون دعا می کنم و از خدا خواهان موفقیت بیشتر براشون هستم ...

سیزده:
خنده چشم هارا تار می کرد ...
اشک آمد و شست ...تا ...
دنیا را بهتر ببینیم !
...................................
چهارده:
ممنون

۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۸:۲۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

من درپی نگاه تو تا ... عشق آمدم ...

یک:
هرچه دستور شما بود ... به سر انجام شد ...
سر سپردیم به قانون شما ... ای " الله"...
دو:
ما آماده بودیم ...برای یک سرنوشت غم انگیز ...
لب های ترک خورده ...تشنگی ...جدائی...
سرهای روی نیزه ...اسارت ...
ولی اعتقاد داشتیم ...
به زندگی جاوید ...بهشت و ...
درآینده یاران باصداقت ...
......
" رسیدیم"!

سه:
پیرم کرده ای عباس(ع) و عشقت تمام نیست ...
می آیمت که ببوسم آن لب مشهور تشنه را ...


چهار:
امیر من حسین (ع) ارباب تشنه هاست ...
هرسال به نوش عاشقی ...دنیای ما ...عشق کربلاست ...
پنج:
پناه من ... پناه شماست ...رقیه (س) جان ...
حتی اگر پناه شما ... دیوارهای شام ...باشد...
شش:
مزار شش گوشه ات را به زیارت آمدم ...
من آمدم که مثل شما ... غرق عشق بمیرم ...

هفت:
همه دروغ می گویند و هیچ کس راستش را نمی گوید !
نمی گوید چرا عاشق است ...شما و نیت خودش را که مطرح می کند می رسیم به گرفتاری های دنیا ...
چه اگر شیعه ایم و قبول داریم ...هدف شما جز اصلاح دین خدا و حرکت درجهت امربه معروف و نهی از منکر بوده است ...
ما نه نا خود آگاه که از آگاه وجودمان ...همان هدف و حرکت را دوست داریم ...وبقیه اش فیض نگاه شماست که از خدای می جوشد ...
همیشه همین بوده است و بعد هم تا ابد همین است ...
هشت:
ترومپ!
نگاه به یزیدان جهان نمی کنی ...
نگاه به پیروان حسین(ع)...آدمت کند ...
نه:
درونمان باید حداقل یک ادبی باشد؟ داریم یک حرکت چندین میلیونی را هرسال می بینیم و بعد می خواهیم جلویش را با یک بی ادبی بگیریم ؟
مگر می شود؟ هرکس با دل خودش توی این حرکت است وخدای خودش می داند ولی بی ادبی ...
درفضای مجازی هم مثل فضای عادی ...باید ادب را رعایت کنیم ...
از حدود حداق 70 میلیونی این حرکت درکشورمان ...حیا کنید ...

ده:
رهبرم ...
عروج ...خون خدا ...تسلیت ...

یازده:
باید قبول کنیم که انسان امروز با انسان دیروز تفاوت دارد ...
انسان دیروز دغدغه اش همین دنیای یک بعدی ...یعنی جهانی که تویش داشت زندگی می کرد بود و بعد دنیای بیرونی پیدا کرد به نام جهان آخرت ...
ولی دنیای انسان امروز پراست از دنیاهای موازی ...جهان ورا فضا"کهکشانها و سیارات" جهان مجازی" شبکه ها و مویرگ هایشان" جهان تسلط برجهان مادی" فیزیک زیست شیمی و علوم دیگر" جهان ارتباطات " رسانه هاو..." جهان سیاست و غیره ...ودر عین حال همان دنیای دیگر ...جهان آخرت ...
جالب است که می توانیم درکلام مذهب شیعه تسلط برجهان دیگر را از دیر باز تا کنون و انسان امروز پیدا کنیم ...
و در زندگی بزرگان شیعه ماندگاری تا جهان امروز یعنی زندگی درتاریخ ورسوخ درانسان های امروزی بسیار است ...


درادامه تصاویر از جوانان شهید مدافع حرم :







۲۷ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۴۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جون خادم المهدی(ع)...

یک:
از غم چشمان شما ... خورشید گریست ...
وقت افتاب بود و بی ابری...!!!
دو:
اگر مرده ام ... خوب می دانم که مرگ من ...
ناشی از تعلق جان من ... به دست شما بوده است و بس!
سه:
انجام این کار سخت..." زنده کردنم" ...
" عیسی"(ع)...
به عشق تو بوده ست ...
دیدی که کورکورانه " پیرو دین خدای تو "...

چهار:
بگذار طنین صدایت ... بیهوش کند مرا ...
طوری که برخاستنم دگر ... کار خدای باشد و بس...
پنج:
اگر بگریزم از درون قلب شما ... جای تعجب نیست ...
مالامال من است ... نفس نیست ... زندگی نیست ...!!!
شش:
مزار شش گوشه ات حسین(ع)... خانه ی شیعیان ات است ...
همگان راحتند و عشق فراوان و خدای هم ...درخانه است ...

هفت:
بسوزان که می توانیم بسوزانی و خاموشی نیست ...
هزار سال کار تو این است و باز خواهد بود ... یا مهدی(ع)...
هشت:
ترومپ!
اگر دروغ گفتن کار خوبی نیست نگو!
دیگران هم به دهان تو ...نگاه نکنند ...بهتر است!
نه:
مامان بنز:
پاشید پاشید می خام امروز خونه رو جارو بکشم ... یه هفته ست خوردید و خوابیدید زیر تون پر آشغاله...
پراید:
ای بابا!مادرمن!دیگه تو تهران سوسک نیست ... موش نیست ... هیچی نیستکه بیاد خونه ی ما !ول کن دیگه!
مامان بنز:
چرا نیست؟یه سوسک از بغل خانم تو رد شه تهران خبردار میشه!
بابا پژو:
آقا جان!مامان بنز خانم!امروز شنبه ست بذار بخوابیم... فردا خودم یکشنبه ای تمام خونه رو جارو می کشم!
مامان بنز:
لازم نکرده!نمی خام آدم باشم!می خام عین ماشین کارکنم!هرکی می خاد آدم باشه از خونه ی من بیرووووووووووووووون!
پراید:
ای بابا!خیل خوب!پاشدیم ...چرا ناراحت میشی؟!

ده:
رهبرم ...به عشق آل علی (ع) بیداریم و نخفته ایم ...
سال هاست که عشق از گلوی ما ..." کام" می گیرید...




یازده:

یعنی به اون کسی که تراول چک رو درمملکت ما رایج ساخت ...یاید تبریک بگیم ...
الا یارو سه کیلو پولو حروم کرده انداخته تو سطل آشغال بعد نوشته من و پول قهوه ام در ونزو ئلا یهوئی!!!
ولی ما چی یه پنجاهی می دیم ... یه قهوه می خوریم بعد تارت بعد نون تست و پنیر و ژامبون بره و دوتا آب معدنی!!!
" نخواستم دروغ بگم خدائی همین طوره"...
اونوقت پنجاهی چقد جا می گیره ...یه کوچولو!!!
فقط خاستم حرف دلمو بزنم و بگم ...کلا من از مینیمال خوشم می آد!!!
دوازده:
همین جمله رو یاد گرفتم بسمه" جون الخادم المهدی عج"
نمی گم روسینه ی کی بوده؟ کجا؟ چرا؟ برای چی؟ چطور؟ چی شد؟ ما چی کارمی کنیم و باید بکنیم؟ عاقبت؟ بعدا؟
فقط و فقط ...
" بعضیا ساکتند ولی گفتنی  ............."

سیزده:
از کسانی که به یادم هستند ممنون ...این شب ها التماس دعا


۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۴۵ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

بی تو ... روی جدول خیابان نشستم و تمام خاطراتمان را بالا آوردم ...بعد رفتم کافه!!!

یک: روی لب من ... عشق بودی و طعمت جدا ...
هزار طعم چشیدم ولی ... به طعم لب تو نمی رسید ...
دو:
چطور روی پائیز کم نمی شود ؟
توی همهی فصل ها هست؟
حتی بهارهم ...
جدائی برگ از درخت ...
پائیز است ...
سه:
فقر من همیشه تو بودی ... مثل آهن خون ...
جدائی تو ...آهن ربای قلب مرا ... از کار انداخت!

چهار:
شنیده ای که می توانی مرا بشکنی و بگریزی...
صد سال که پایت شکسته انگار ...
" می توانی" و " خوراکت " این است !
پنج:
بوی پیراهن تو ..." شب" لا لایی من است ...
بخشیده ای ...پیراهن پاره ات یوسفم!
وبه زندان زلیخا ..." رفته ای"!
شش:
مزار شش گوشه ات برای من که کوچک توام ...
بزرگترین جای عالم است که بیایم ... " یا حسین"(ع)...


هفت:
خراب تو هستیم و ابادی ما ممکن نیست ...
تا خویش نیائی و نسازی مارا یا " مهدی"(ع)...
هشت:
ترومپ!
جان ننه ات توهم... توهم داری؟!
ماهیچ نداشتیم و این است ...
نه:
مامان بنز:
وا!چندروزی ایه خانم مددی نیست؟
پراید:
مادرمن!خودرو که نیست!آدمه!دوبار مریض اساسی بشه تو همچین جامعه ایه ... یعنی مرده!
مامان بنز:
پسرم!بالاخره باورت شد که خودروئی؟!!!
پراید:
جانم؟ بله!تو خیابون که راه می رمبم می گن: 40 میلیونی!وایسا!ولی مگه من وا میسم!؟همین طور ادامه می دم!...
بابا پژو:
پاشید پاشید مغرور نشید ...همین آدما نباشن کسی نیست سوار ما بشه!
ننه خاور:
این چه فرهنگ ضعیفیه به بچه تزریق می کنی!!!؟صد ساله کسی سوار من نشده...مردم؟!!!



ده:
رهبرم ...
شهید به پیکر پاک خود ... نظر نمی کند ...
چنان که عشق وطن هست ... رهاست پیراهن و تن ...

یازده:
یعنی عشق من تو فیلما" نفو ذی " ان!نفوذیایی که تا آخرش معلوم نمیشه نفوذین و می رن و درنهایت بارشادت برمی گردن و پدر پدرسوخته ی دشمن رو در می آرن ...
یه سریالی دیدم چن سال پیش که عامل نفوذی بقدری نفوذی بود که نگو!...
داشت می زایید بطوری طبیعی ...یعد آلمانها بالا سرش بودن خو باید بطور طبیعی بازبان مادری جیغ می کشید " به زبان روسی" ... بازم داشت به زبان آلمانی فریاد می زد ...
" جل الخالق"!!!
ولی جدیدیا حال نمی ده !بعضی از نفوذیا انقد اعتماد به نفسشون بالا رفته که کلا ادعا شونم میشه!...
مثلا می گن ملت ما نفوذی ایم!
پووووووووووف!حیف داستان و افت و خیز و ...اینا...پوووووووووف!
دوازده:
ایام محرم تسلیت...
اگه اعتقاد به مال امام حسین(ع) داریم و نمکش رو می خوریم ... نمکدانش رو نشکنیم ...
درعین حال تو بعضی اماکن مذهبی نمک متبرک هست ...ما همونو قاطی نمک خونه می کنیم و شش ماه استفاده می کنیم وهمین بس...
ولی احترام سفره و سفره دارو میهمان و صاحبخونه رو داشته باشیم ...
" قاضی خداست"...
سیزده: یعنی دنیا بدون صدای آقای بهرام زند برام رفته بود که آقای عرفانی هم رفت ...
دنیا ی دیگه برای رفتگان آسودگی و برای بازماندگان سخته ...خدا به همسر و فرزند نازنین شون که جزو صداهای ماندگارهستن صبر بده ...اون صدای شاد و همراه خنده کو؟
کاش همینها نسل جدیدی مثل خودشون رو به ما معرفی کنن ...
خدا رحمت کنه ...

۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی