یک:

وقتی می رفتی آن سوی رفتنت " هیچ " بود ...

درد من رفتن تو نبود ... پیوستنت به " هیچ " بود!

دو:

رنگ پیراهن شما تلخ بود!... می دانستید !

وقتی درست مثل پیراهن مادرم ... مزه می کردم ... فهمیدم!

سه:

توی قوری چای می رقصیدی ... از چشاندان تلخی ...

حیفا!که ما کلوچه ی لاهیجان ... قورت می دادیم با تلخی!

 

 

چهار:

آذر ...

توی ماه های پائیزی غلط کرد!!!

که نه درمیان می گذاشت رازهای مهرانگیز...

که نه درمیان می گذاشت ...درددل های زمستانی ...

فقط معجزه ی نیشابوری ... فیروزه از دلش ...

خبر می داد...

آه درمانگر عشق ... فقط!

پنج:

کوچه در پس خیابان می دوید ...

ما سرپل امیر بهادر مدرسه می رفتیم ...

و تنها ...

کوچه مافی قدیم ... کیهان بچه ها... و اتوی روپوش مدرسه ...

تکنون کنار اتوبان می ریزمتان بیرون ...

و می روم بالای یک برج و می سوزم !!!

شش:

مزار شش گو شه ات را حسین(ع) پرستیدن چرا ؟

وقتی خدای می خواهد که  با عشق شما ... زندگی کنیم ...

 

 

هفت:

یک/

روز اول که تورا دیدم ... فقط خندیدم!

چهار طبقه مو داشتی که از خدا می خواستم و سه طبقه تحصیلات و ...

سال آشنائی انقدر که بتوانیم با هم خوش باشیم !گفتم همین تصویر ... پیکچر ... چه می دانم ...همین کافیست !و قربان خدا بروم همان که می خواستم شد!ندا از غیب رسید که این " سوژه " هم  تورا دوست دارد بیا که دستی به آتش دارد که نگو!

دو/

نبودی که!

می گذاشتمت روی بلندی!مثلا روی قفسه ی کتابها ... بعد آن قدر می رقصیدم که بیفتم... می بردمت مهمانی !و چقدر خوب بود که توی کیف جا می شدی!

یکبار بردمت عروسی و بعد پشیمان شدم که چرا ... درکل تو برای من یک موجود زنده ...زیبا... یک عشق بودی که " پرتابل" می توانستم همه جا ببرمت !

با تو شاد بودم!

سه/

باورت نمی شود!یکروز نشسته بودم کنار ساحل دم غروب!و داشتم از جدائی دردناک از تو ...گریه می کردم ...از دلچسب ترین رنج زندگیم " حال می کردم"!که یکهو دیدم نیستی !یک حس عجیب زنانه وادارم کرد که بگردم تا به اولین مونث نزدیک بخودم ... انتقام بگیرم ...ولی نه!اول تورا باید پیدا می کردم که ای خدا داشتی با موج های دریا می رفتی ... غلط نکنم چنان میان موج ها پریدم و گرفتمت که چند نفر از دور درفکر خود کشی من دوان دوان آمدند ... ولی تو توی قاب همان خوشگل ...موهای طبقه طبقه ...دماغ ...وای!!!

چهار/

باورم نشد که تو رفته باشی... حتی عکس جدید تو آنقدر متفاوت؟سوراخ بینی ات ... بر آمده گی اش همه ... جراحی شده ... لب هایت؟

خوب چه اشکالی داشت ؟ بهتر !مگر زشت تر شده بودی؟ درحال بدی پذیرفتم که اگر من دارم زشت تر می شوم و پیر تر ... چه خوب که تو در شرایط بهتری روزا روز بهتری ... که ...بد شنیدم!

شنیدم که گفته بودی: آن عشق عشق است که تب کردنت را شنید مرد!

آن عشق عشق است که تب کردنت را شنید استامینوفن به تو تقدیم کرد!

ان عشق عشق است که تب کردنت را شنید پاشویه ات کرد آن هم قبل از اینکه خودش تب کند ...

ولی جهنم!تو بودی !تو یکبار آن اول ها بودی ... آن چهره ی قدیمی و طبقه طبقه نه؟

پنج/

باور نمی کنم ... مگر تو پرستار نداشتی؟یا چطور بگویم آن که به تو استامینوفن می داد و آن هرکول پرقدرت که من نبودم ...بلندت می کرد و می انداختت توی ماشین و می بردت بیمارستان ...

باور نمی کنم ... مگر تو دلسوز تر از من نداشتی؟یک آدم واقعی یک نفر که تو را آن قدر می خواست که باتو زندگی کند ... تو مگر تخصیلات پول پول پول نداشتی ... تا ... چطور شد مردی؟

سال هاست که معذورم معذورم از پذیرفتن کلمه ی مرگ!

که از نظر من تو ... نمردی!

هرچند آمدند و گفتند آن قدر پیرم که دیگر یک قاب عکس را چطور توی کیفم " اضافه" باید جا به جا کنم !چه زحمتی داشتی ...غیر از آن که به من عشق می دادی ... ادامه زندگی با تو ممکن بود ...

با تصویرت و خیالت و اندیشه ی باتو بودن ...

باور نمی کنم ...چنانکه نکردم ... به چه دردم می خورد و به چه دردم می خورد!

دریغ!

که دیگران از همان ابتدا مرا ندانستند و باهم نمی دانند ...

عزیزم!ادامه داری...

 

 

هشت:

ترومپ!

توی کله ی دنیا نمی رود غم ها ...

ولش کنیم خودش شاد و شادمانه ...رود!

نه:

پراید:

مامان !مامان !

این دسته چکای بابا کجاست؟اونی که توش پول بود؟

مامان بنز:

میخای چیکار؟تصادف نکردی؟

پراید:

نه!راستش بابا گفت داره میره شمال بعد گفت شاید یه ویلا اونجا بخره !بعد ... چند روزم بمونه!

مامان بنز:

از کی تا حالا ؟ رفته بود نون بخره؟

ننه خاور:

چی شده؟چه خبرتونه؟دسته چک کی؟

پراید:

بابا دیگه!...اه... یه دقیقه فکر کنید ...بابای من پیر شده ... اگه افتاد مرد ...چیکار می کنید؟

بابا بیوک:

نوه!ما خودروایم!نمی میریم! یه دفعه این رو توی اون کله ات فرو کن! پژو کو؟

بوگاتی:

آخه... چطوری بگیم ... بابا پژو ..ام ... چطور ...آخه... ناراحت نشیدا... عوض شده!!!

مامان بنز:

یعنی چی شده؟یا پدرم!یعنی چی؟

بوگاتی:

یعنی یکی گفته موتورش رو می آره پائین ...موتور جت میندازه جاش ... بعد اتاقشم عوض میکنه ... میشه خیلی عالی...

مامان بنز:

یعنی چقدر؟

پراید:

با یه...نه!..پونصد میلیون!

مامان بنز:

چی؟سال پیش که من تو آلمان بودم زورش اومد رضایت بده اتاقم رو عوض کنم ! حالا واسه من عمل زیبائی می کنه ...کجا می خواد خودشو نشون بده ... نمایندگی پژو ؟ نمایندگی ایران خودرو؟کجا بگو ببینم ...مسابقات رالی دبی؟

ننه خاور:

حرص نخور بنزی ...جهنم! حتما یه اشکالی داشته ...پسرم دیده تو بهتری!جلوی توروخودش عمل 500 میلیونی کرده... بیا پراید طلاهام!بگیر بده بهش ... انشالله!

مامان بنز:

اگه نرفتم آلمان ... نکردم ... اگه جیگر شو نسوزوندم ... دختر اون بابا بنز نیستم که منو به پژو داد!

پراید:

خیل خوب بابا حل شد!

 

 

 

ده:

رهبرم...

آمدیم و عشق کم آورد از احساس ما ...

زیر پرچم ولایت علی(ع)... هستم ...

یازده:

یک/

دی شب... شب روز خوبی بود ... بسیار سرد ... و ما توی کاخ جشنواره اختامیه را داشتیم ...تماشا می کردیم ...

دو/

ببخشید ولی نمیدانم چرا مسئولان چنین جشن هائی تصور می کنند ملت را دعوت کرده اند جهت بازی صندلی!400 تا کارت می دهند برای 100 صندلی!که یکهو معلوم شد ... ای بابا!همین 400 تا همان 400 تا ست! خوب بعضیها رفتند بالکن ... جهنم بهتر!

سه/

حالا بگو بیا عزیزم توی سینما عمر بازنشستگی داریم ...مگر قبول می کنند هی می گویند خیر!

فلانی می گوید 10 سال کار در تصویر دیگر تمام است و بعدش تفریحی... بعضی ها که یعنی اغلب می گویند ...نو ...خیر ...لا!ابدی ست ...توی رختخواب موت هم هستیم ....

خوب عزیز من وقتی توی رختخواب موت هم هستی ...پس ملت را چرا اسیر می کنی ...اگر ما ملتیم آمده بودیم ...شما نبودید... اگر شما ان موت هستید ... پس کجا بودید؟

چهار/

جهنم!

بعد از دقت فراوان متوج شدیم که از هجوم ملت جای بعضی  کارگردان ها و افراد مشهور تابعیت دیگر را " معلمین و محصلین" از جمله خودم پر کرده اند ...و از این مسئله با شور فراوان به خانه باز گشتیم!!!

پنج/

خدا عمر بدهد که سال ها بعد را هم ببینیم ولی حالا...

باید بگویم برای خانم طناز طبا طبائی و آقای امیر آقائی خیلی خوشحال شدیم آن که داشت از آن بالا هو هو می کشید ما بودیم ... واین ربطی به جمله های ایشان نداشت ...

شش/

آقای مهدویان؟ببخشید شما که دنبال سیمرغ نبودید دیگر به شما چه سیمرغ ایرانی بود یا خارجی؟تازه وسطش هم یه سکه ی طلا گذاشته بودند که هیچ جای دنیا مرسوم نیست ... شاید این یکی از اون یکی های دیگر از اون قبلها قشنگ قشنگ تر بود ... تازه اگه ام می شکست طلاش می افتاد وسط دست خانم شما!...

هفت/

جاتون خالی... ما مواظب همه بودیم!!! رعایت خانواده شد! همه تقدیر نامه ها و جایزهایشان را دادند دست مامان و بابا!و خانم!خیالتان راحت... از بیبی می بی هم خبری نبود ... همون اندش خانواده...

هشت/

جدا ... لذت بردیم از توانائی تحمل بعضی ها ... وقتی بعضیها سر هیچی " مثل من اول خودم را مثال بزنم" حوصله هیچی را ندارند ...

 

 

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا یهو دیدیم ... گفتن خواستگار اومد... انقدر خندیدیم که نگو ... از قضا برای من ... اومده بود!

کی بود نمی گم ... خوشگل و خوش لباس و پولدار از نوع انوشه انصاری ...مردش ...

گفتم بابا من رو مگه نمی شناسی؟ من اصلا دارم می میرم ... پیرم!خانواده دارم!گفتن ...وا؟ما چن میلیون ...چه می دونم دلارو یورو خرج کردیم اومدیم فضا ... مگه شوخیه ...

یه دفعه دیدیم پیام اومد از بهجت خانم جون " ما بودیم"...

گفتم دیگهک خدایا چیکار کنم!بعد خودشون گفتن دیگه همین که تا فضا اومدیم خوب شد... شمارو هم شناختیم...

بعد برگشتن زمین ...

سیزده:

سندروم ایمپا ستر...سندروم بدیه ... از سندروم داون بدتره ...وحتی از سندروم هائی که می شناسیم ...

خدا نکنه بشری بگیردش نمیگم تا در دنیای روانشناسی خودتون مطالعه کنید " یه سرنخ ... یه چیزی مثل ضعف درونی شخصیت " برای ما معمولیا بده چه برسه به بزرگترامون ... اندیشه ورزامون و بخصوص هنرمندا... نگران نباشد جهانی ام هست ...

" من الله توفیق"

چهارده:

خودتون تصاویر شرکت مردم در راهپیمائی 22 بهمن سالگرد پیروز ی انقلاب رو دیدید ... تکرار نکردم ... درضمن مراقب خودتون در سرمای زیر صفر و لغزندگی ها ی خیابون و جاده ها باشید ... چی بگم خدا انگار نعمت هاشو داره به سختی به ما می ده ... برف هم نعمته هم ....