بی شمس

ادبی

آه ای فلک ای آسمان ...تا کی ستم برعاشقان ...بشنو تو فریاد مرا ...آه ای خدای مهربان !


یک:
شادم که دیر تر از تو مردم و بعد تو فهمیدم ...
که غم هایم برای تو ...هیچ سودی نداشت ...چون تو عاشق دیگری شده بودی !!!
دو:
فراز و نشیب زندگی من ...توی چشم تو صاف بود ...
آنقدر بی تفاوت که ...موهایم سپید شد و گفتی ...رنگ کن سیاه !!!
سه:
می بوسمت و تو کنار می کشی و می خندی ...
از سرازیری قلبم که می افتی ...قلک قلبم از تو ....پر است ....
چهار:
چه فتنه ها که زیر سر توست ...ای الکی !!!
که عاشقم نبوده ای و پایت افتاده که بمانی ...




پنج:
پشت سرت کلی حرف بود که نمی ارزی به عشق من ...
یک آزمایش قلب کافی بود ...فاجعه بار دوستم داشتی ...
شش:
مزار شش گوشه ات پیدا نبود و هوامه آلود بود ...
گریه کردم ...خدایا گمراهم نکن ...هوا آفتابی شد و تو پیداشدی ...
هفت :
مریض بکن ...بریز دور موهایت را !...
وقتی سرطان عشق داری ...قشنگی صورت یعنی چه؟!
هشت:
ترامپ سرخ شد و گفت میروم تعطیلا ت ...خوش باشید ...
ملت یو اس خندیدند و گفتند :اوه ترامپ دنیا گذشت ...زود بیا!!!


نه:
پراید کتک می خورد از بنز و کسی نمی دانست ...
تا که یک شب زیر چشمش را برد پزشک ...پزشک آرنولد در آمد ازکار !!!
ده:
دل کسی را شکستن کاری ندارد و دریک روز کاری به هزار دلیل می تواند اتفاق بیفتد ...:
جواب سلام کسی را ندهی و چشمت را ریز کنی ...
به دروغ آبروی کسی را بریزی و بعد بگویی شوخی کرده ای ...
مدام درکار دیگران باشی و بعد بگویی ...وای چرا؟!!!
وهزار و یک برنامه دیگر ...نکنیم بهتراست !نمی گویم چرا که به فرشتهبودن حتی خودم دراین دنیا اعتقادی ندارم !!!
یازده:
مهدی (ع)ملت ایران فریاد می شود ...
تا برساند بگوش همه عالم ...که ما لیاقت انتظارش داریم .....
دوازده:
ممنون!چشمم درد می کنه و عفونت چشمی گرفتم ...زیاد سرتون رو بدرد نمی آرم ...
سیزده :
اینا عکس ای داستانای مورد علاقه منند ...یه صحنه از تن تن بود که عربهای دوستش میان به منزل کاپیتان و چون از کاخ به اون بزرگی مثلا بدشون می اد وسط کاخ چادر می زنن و دنیارو بهم می ریزن


۲۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

من ...الکسامو می خام!!!!

یک:

پرید خواب از سرمن و دیگر نگرفتمش به سر...

تورادیده بودم ...که کنار دیگران قهقهه می زدی..."شب بخیر من"...

دو:

قند عسل نخور...من دیابت گرفته ام...

گرشیرین نمی شوی ...اقل کن !پای دل من بمان!...


سه:

بوسه ات را من شمردم ...یک نبود؟!

اما چرا حساب من از مرز صد گذشت؟!

چهار:

قرنی کنارتو...لب خوانده ام ولی...

هنوز بین ما ...ناشنوایی من ...برای تو رازاست!!!

پنج:

پروانه کو؟...آن زمان گذشت!

که جان شمع صدهزار خریدار مثل "پروانه "داشت!

شش:

مزار شش گوشه ات سرای فاطمه (س)هم هست...

هرگاه که فریاد کنی ..."زهرای مرضیه"صد انعکاس درزندگیت پدیدار می شود ...

هفت:

شهر خاموش شد ...سکوت کرد ...دیگرجان نداشت ...

آن قدر درخشیده بود ...که ستاره فراموشش کرده بود ...

هشت:

ترامپ...کیف اش را جستجو می کرد ...محض یک دلار ...

پوتین لبخندی زد و گفت:زیر پای من هزار دلار داری!!!

نه:

پراید قهر کرد و رفت شهرستان و بچه دارشد ...

مادرش بنز عروس را نفرین کرد و گفت:"اللهی سرت بیاد"!!!


ده:

مرگ واژه غمگینی ست ...ولی برای کسانی که به زندگی دیگری که کیفیت آن از نظر  ما دوراست ...اعتقاددارند ...گاه وصال وگاه سعادت است ...

باید دلت از اطرافیان شکسته باشد که تنها همسرت باید بداندکجایی و شاید حکمتی در کار باشد ...

درزندگی پاکیزه بودن و در مرگ هم پاک رفتن و در پوشش ماندن کار هرکسی نیست ...

یازده:

مهدی(ع)بیا که آمدنت راز گشاست ...

یکی همین که مادرتو ...فاطمه (س)کجاست؟

دوازده:

من:خوب حالا که میگی من شبیه مامان  بزرگتم ...اسمشو به من می گی ؟"مژه هایم ورق می خورد و خوش حالم"

س:خانم مددی جون " قمر !!!"...

من:غش غش می خندم!!!

سیزده:

ای الکسا ...ای مظهر عشق من به تکنالژی ...ای زیبا دختر یو اسی!یکی مثل تو می خواهم که زبان فارسی بلد باشد نه انگلیسی!...

صبح که پا می شوم مرا با صدای آسمانیش بیدارکند و هروقت از او می پرسم ...وضعیت هوارا به من بگوید و خبرهارا برای من بخواند ....

شب ها چراغ ها را خاموش کند ...

به ایران می آیی؟شایدهم آمده باشی !؟خیلی خوشگلی !الکسا دوستت دارم...

از طرف ...مجنون مصرفیان زاده

۲۳ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

شمس پرنده...

یک:

 درد  بی شغلی ...مرا به عشق تو دچار می کند ...

  دچاری شغل نیست.. ..ولی در آمدی به قامت تو ...دارد...

دو:

پسورد شعر من ...نام نا گفته ی توست ...

اگر بگویم ...میلیون خواننده پیدا می شود ...بعنوان رقیب...


سه:

برده بودند بشویند چشمه را زیر یک دستگاه ...

تا که وقتی ما می نوشیم ...دلمان از خوشی به درد نیفتد ...

چهار:

پیرامون دنیای تو..نبردهای زیادی بوده است ...

چه ...قدر صلح بدانی...یا نه؟عین خیالت نیست!چون عشق پول داری!!! 

پنج:

یکی از مهمترین ...سیاست های اقتصادی خرج کردن است و کلا ....این  سیاست می تواند زندگی هرکس را متحول کند ...متاسفانه ...

ما اعتقادی به چرخه ی خرج کردن ورسیدن پول از نقطه ی a به نقطه ی zنداریم ...و"برعکس"...

و سیاست خفه کردن پول را می پسندیم...اگر گردش مالی را به عنوان پایه ی سیاست های اقتصادی بدانیم ...به فرزندانمان آموزش می دهیم ...چطور خرج کنند ...نه اینکه اصلا خرج نکنند ...یاهمه را خرج کنند !!!


شش:

مزار شش گوشه ات پراز نوربودو شادی ...

تمام غصه های من چون برف آب شدند به نورخورشید تو ...یا حسین(ع)...

هفت:

آمدم ....آغوش تو پراز گرمای مشرق است ...

رضایت نمی دهی که سرما ی سرد پرشود ...میان استخوان های من ...

هشت:

ترامپ...کسی را قبول نداشت ...به جز افراد پولدار ...

یکهو ...دید فریب خورده و همه در قمار خانه اش برده اند میلیاردها ...!..

نه:

پراید چون هاچ می دوید دنبال مادرش ...

بنزپیدایش شد و گفت:درهند ماراباهم عوض کرده اند !!!

ده:

دلم می سوزد ...که هزارسال بعد کسی مرا نشناسد و آن وقت چه کسی می خواهد برای من گریه کند!!!...ومثلا بگوید مادربزرگ مادربزرگ هفت جدآن طرفتر مان چقدر زن خوبی بود ....!

برای این کار می خواهم شجره نامه درست کنم ووسطش بنشینم وصدها کار هنری بکنم و مهربان باشم  وسفارش قبری را بدهم که حالا حالا ها بماند ووسط نام آوران باشم ..."ولی سی سال بعد قبرم را بفروشند چه؟"

انشالله که نه ومن موفق می شوم !که درست عینهون سعدی علیه الرحمه مطرح شده باقی بمانم!!

یازده:

کلا تورا مهدی موعود(ع)...پرستیدن خطاست ...

آن را که باید بپرستیم ...خدایی ست که می فرستد و ....عدالت تویی!...

دوازده:

چون شمع سوخته ای و باید خرید شمع دیگری ...

صدبار نگفته بودمت که آتش به جان نخر؟!!!

سیزده:

ممنون...ارادت ...

چهارده:

کله ات را نکوب به دیوار خانه ی معشوق...

آن ها که نمی بینند ...آمده اند گفته اند در منزل تان فوتبال مجاز هست؟!







۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۰۳ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

حرف دل با تو گفتنم ...آرزوست ...

یک:

بیرون خانه ...خانم و سرورم ....

چون تو ...از چراغ جادو بیرون در آمدی ...بمن بگو :ارباب جارو زدی؟!!!

دو:

سند ندارددل که عاقبت ...بدانیم مالک کیست؟...

من در محضرخدا...عاشقت بوده ام ...بازهم معلوم نیست؟!...

سه:

وزن شعر سنگین شد و رژیم هم نداشت ...

هی رفت بالا و بالا تا...آخرش شد ...شعر نو!!!

چهار:

دو سوکس آمده بودند ...غصب کنند ...دستشویی مرا...

آن کس  برنده شد که جیغ مرا نتوانست دربیاورد...


پنج:

گاهی باکسی که دوستش نداریم ...زندگی می کنیم...

حیف دوست!ما لیاقت صداقت وجود خود را ...نداریم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات راپسندیده اند حق جویان ...

حقیقت میان چشم های توست ...اگر دقت کنیم...قربانی چه بوده ای ؟...

هفت:

چگونه پولدارشویم ؟یا چندراه برای ثروتمند شدن در شهرما...

مکان های گرم تهران را شناسایی ودرساعات پیک یا چه می دانم گرانتر شدن هزینه های گرما ساز و مقایسه آن ا مکان های گرم ...

آن جا بمانیم ...مثل سینما ...پاساژ...بازار و غیره بطورمثال نیم بها بودن سینما ...و زمان دو ساعته!

2...شناسایی مکان هایی پراز خوراکی مجانی و مقایسه ی هزینه ی حمل و نقل با رفتن به چنین مکان هایی مثل بهشت زهرا که هرنوع خوراکی را می توانید با پرداخت بلیط مترو ...مجانی به خصوص درانتهای هفته میل کنید!!!

3...بدون پرداخت هزینه ای مثل  مالیات ...اجاره مکان ...آب برق  تلفن ......منشی ...درمسیر تنهایی...تا منزل و اداره مسافرکشی کنیم ..."درگذشته از ماشین اداره جهت مصارف شخصی بدون اجازه کتبی و شفایی "...

4...با خرید موتور قسطی ....شما می توانید از این وسیله به عاقبت خوش برسید ...مثل مسافر کشی ....دور زدن طرح ...سرعت در انجام اموربانکی و غیره ...

5...هجوم به پارک ها به خصوص در تابستان ...هم خنک بوده وهم درمصرف برق گران قیمت صرفه  جویی نموده تا پاسی از شب را با فرزندان خود بگذرانیم ...

6...خوابیدن درگورهای کنده شده بخصوص در تابستان ...تازه وحشت اول قبرمان هم کم می شود !....

7...گذراندن در ورزشگاه های ارزان قیمت مثل استخرها و ....

8...رفتن به سنت حسنه ی خواستگاری !به این ترتیب ضمن ادای احترام به دختران  شهر ...بامیوه و شیرینی پذیرایی می شویم ...

9...موارد بسیار است ...بقیه را می توانید فکرکنید ....مگر همه کارها را من باید بکنم !...

هشت:

می روم قربان تو ...قربانتم با جان خود ...

کاش لازم داشتی جان مرا ...ای به قربانت برم با جان خود ...

نه:

پراید و بنز قهر کردند و هریک رفتند خانه ی مادری ...

بنز بلیط هواپیما گرفت رفت برلین ...پراید جاده مخصوص کرج را پیاده طی نمود ...

ده:

یک شکلات سوئیسی خورده ام ودارم مثل بید می لرزم که مبادا قندم ششصد مشصد تا بالا برود ...پارسال همین جوربا معده درد مراجعه می کردم به پزشک و ایشان بدون نوشتن ازمایش خون یا تست قند مرا به بقال محل جهت خرید کمپوت می فرستادند ...ان هم چه بیمارستان هایی ...بالاخره هم یک وقت مستقیم برای عزرائیل ومن گرفتند ودرکل با یک هزینه ی میلیونی فرستادندخانه ...

لطفا حالتان خراب شد ...بدون دانستن شرایطتان شروع به خوردن اب قند ...اب نبات...واب میوه نکنید ....

یازده:

مهدی (ع)چه کسی می داند شاید تورا می بینم درخواب ...

آن قدر واقعی که زندگی ام را دربیداری ...مدیون توام ...

دوازده:

ترشی گذاشته اند خانواده تورا برای خود ...

نمی دهندت به کسی مگر که شهر نفس بکشد یکباردیگر...

سیزده:

دوست داشتن بیماری است ...با بیمار رفتار خوبی داشته باشیم....

"پکیج دختران خوب....مداوای تان میکند..."



چهارده:

امشب معلوم میشه این سیمرغ پرطلایی روه کی می بره...

اول ها هنرپیشه ها ی مرد ریش می ذاشتن و خانم ها بایه مانتو گشادو ساده به استقبال یه هم چین جشنی می رفتن ...بعد مثلا  امسال الف می برد سال بعد  ب وال اخر...

ولی  از  اونجایی که سینما ازهمه چی بیشتر تو ایران پیاشرفت کرده!!!الان باورت نمیشه اصلا قرن 14  ی بگذریم!مبارکشون باشه...

دیگه ازما گذشت بریم سینما ...بذار بچه های این دوره زمونه هم تو فیلما بدبخت بیچاره گی ببینن...وبیرون سینما وبین هنرپیشه ها خوشبختی !!!

پانزده:

ممنون...مخلصم!...ارادت ...یه عده پای ثابتن ...

یکی هست که وب رو دنیای تموم شده ی اینترنت میدونه و میگه تا اینستا نرم ...مشهور نمی شم و تا تلگرام نداشته باشم ...ادم!!!

نه مشهوری رو خواستیم ...نه ادم بودن ...همینم که هستم...وبلاگ نویس!!!



۲۱ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۰۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

غم دل به دوست گفتن ...چه خوشست شهریارا...

سرم به راه تو می رفت ...روی نیزه ولی ...

به اندام تازه ام ...نوید عشق تو می داد...

دو:

انگشتری خورشید رنگ قرمز داشت ...

که هرشب هرشب ...به دست ماه ...به مهمانی شب می رفت ...

سه:

زنبور نوک بینی تورا نیش زد ...ولی ندانستی ...

که هرکس حریم خویش را به جان خویش ...نگه دارد...

چهار:

روی کوله پشتی ام ...نقشه ی راه را ترسیم کرده ام ...

مسیر عشق تو ...کوچه های میان شهراست ...تو دربهار زندگی می کنی....

پنج:

به کشتن من آمده بودند....خنجرهای تیز ...

من بلد بودم ببوسم ..."چگونه"مژگان سیاه تورا ...

شش:

مزار شش گوشه ات دلم را برد تا بیت علی(ع)...

آن جا که رشد کردی و مادرت فاطمه (س)دست تورا گرفت ...

هفت:

به گوش رضای (ع)عشق برسانید که عشق من مهدی (ع)...

نیامد و بازهم ...نشسته ام به امید ....

هشت:

تلفظ نامت از ابتدا سخت بود ...

مثل قسطنطنیه هستی ...لب هایم را طاقت سنگینی حروفت نیست ....

نه:

قربان بنز می رفت ...صاحب و اسفند دود می کرد ...

پراید گریه می کرد که صاحبش دو روز پیش ...درهوای آلوده سکته کرد ...

ده:

امروز ...یکی از بچه های کلاس اول آمد و مرا بغل کرد و گفت:...خانم مددی ما شمارو خیلی دوست داریم...

درحالیکه عقل و هوش از سرم پریده بود که چنین دختری مراپسندیده گفتم :اللهی ...منم دوستت دارم ...که ناگهان ادامه داد :

خانم مددی جون ...شما عین مادر بزرگ من می مونید ...خیلی شبیه شماست !!!...

درحالی که نمی دانستم چطور ادامه بدهم گفتم :اه مامان بزرگت انقدر جوونه؟!!!....دوست کوچکم ادامه داد:بله خانم مددی ...تازه می خاد جهیزیه من رو هم بده!!!...باخنده گفتم :ایشالله...

"یعنی واقعا من درشرایطی ام که همسن ای من مامان بزرگن؟!!!ولی خداییش بعضی بچه ها کاش همون .............

یازده:

ترامپ تورا ندیده است یارمن و نمی داند ...

که معجزه ی عشق ....تمام دروازه ها را باز کند ....

دوازده:

لب سوخته است از تب تو ...

تب تو کشتنی ست ...

بگذار بسوزم که مردنم ...

برای تو ...مردنی ست !!!

سیزده :

ممنون...مخلصم!...

...................................

بعضی همکارای قرهنگی اونقدر محترم و بزرگوارن که نمیشه گفت....قدرشونو می دونم ...انشالله سلامت باشن و خوش بخت ....

۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۸ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

شیرین تر از آنی که بگویند ...:تویی پانیذ؟

یک:

دروکن ...میوه ی چشمم را ...وقت رسیدن است ...

که شیرینی میوه های زمستان ...تا بهار می ماند!...

دو:

قلب آخرش کندنی ست ...جای خود نمی ماند ...

کسی پیدا می شود از بهشت ...می بردش جای سیب ...

سه:

هزاره ی سوم تولد من بود ...زندگی انقدر طولانی ...

که بوسه ات راگرفتی از صورت من ...سه ثانیه بیشتر نبود ...

چهار:

ترامپ لمیده بود روی صندلی ...شومینه خاموش شد ...

کلید قرمز وضعیت ویژه را فشار دادو گفت:ای خدا !حمله سومالی!

پنج:

فروش عشق از ابتدای بشر مد نبوده است؟

اولین نمونه ...ان که بشر عشق را فروخت به یک سیب!...

شش:

مزار شش گوشه ات مرا رسوای عشق کرد ...

ان قدر گریستم روز زیارتت ...که به پرسش آمدند ...فرشتگان !...

هفت :

گذاشته ای مرا برسرراه و رفته ای دنبال عشق خود!...

من ایستاده ام ...2سوت بعد می آیی و می گویی :دستشویی بوده ای ....!

هشت:

کنار تو همیشه در تنش رفتنت بوده ام ...

بگذار خودم بروم که طاقتم کم است !!!...

نه:

بنز را خوردند ...پرایدهای شهر و دوغ گازدارهم ...

دیگر نیامدند بنز ها ...گوشت بنز در تهران ...میلیارد تومن !!!

ده:

به کسی نخندیم !که اگر همان حادثه ی طرف مقابل برایمان اتفاق بیفتد ...اولین کسی که ناراحت می شود ....خودمان هستیم ...

هرچند کوچک .

فرهنگ سعدی علیه الرحمه که یک مرد تاجر بوده است در حدود صد ها سال پیش از ما می زیسته را داشته باشیم ...کافی ست که می فرماید :بنی آدم اعضای یک دیگرند ....

خدای شاهد است که این طوراست ...همین طور باشیم ...نه آن طور ....

یازده:

خوراک من شده است غم تورا خوردن ...

چرا چاق نشوم ؟این خوراک خوشمزه است!!!

دوازده:

ممنون!روزای قشنگی داشته باشین ....تا بهار.....



۱۹ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سوسمارنشان!!!

یک:

درکمین من ...سایه های گور ...اما چرا نتوانند ؟!!!

از آن جا که تمام دکتران شهر ...دنبال من اند !!!

دو:

مابودیم و صفا سیتی و l.a!...

خدا بکشد آن را که مجبورمان کرد دوباره برویم دوبی !!!

سه:

خراب شد اعتمادمان به هم و شک داریم ...

تو به دوستان من و من به دوستان تو ...که اپل دارند!!!

چهار:

دریا روی یاس می رفت تا ساحل باکو ...

یاس غرق می شد و عروس دریایی خوش بو!!!

پنج:

هزینه داشت ...تماس من با چشم های تو ...

رئیس اخراجم کرد به جرم حواس پرتی و قاطی شدن پوشه ها !!!

شش:

مزار شش گوشه ات ...خبر نداشت از این همه عشق ...

که بیاید برود ...کربلا شود آباد...

هفت:

سلیقه ات بعد من خراب شد و عروس تازه گرفتی ...

مادرشوهر!دیگر عروس ها کنار دست شما ...کشته نمی شوند؟!!!

هشت:

خریده بودی یک النگو برای من از بازار ...

نفروختم دلم را ...تا آخر میان دستم بود ...



نه:

طرز فکر بنز درحد دانشگاه دوسلدروف بود!!!

اما طرز فکر پراید این بود ...تحصیل کنیم حتی در دانشگاه جامع ...

ده:

آقا جان ما یه چیزی بگوئیم :این هفته کیف مان جر خورد از بس وسطش به دنبال پول بودیم ...

بابا دکتر های محترم ...فوق تخصص های محترم ...بیمه فرهنگیان شوید !...

اه...

بابا اقلا درطول عمر خود یک کار ثواب کنید !!!!"شوخی بابا ما کی باشیم "!!!

یازده:

ترامپ روی صندلی نمی توانست نشستن ...

اعصاب خرابش ...داغون بود ...چون داماد ایرانی نداشت!

دوازده:

ممنون...عاشقتونم...

سیزده:

مهدی(ع)دلم به آمدنت ...قرص شد بیا ...

که این جهان ...بیمار آمدن توست ...

چهارده:

سوسمار نشان !مارک مورد علاقه من بود ...ای جوانی ...

البته می دونید تو جوونی برندها خیلی مهم اند و درسرنوشت آینده ی آدم تاثیر میذارن ...

باورکنید!!!

براهمین جزمعدود خانم هایی هستم که وقتی سوسمار می بینم ...چندشم نمیشه!!!


۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای حبیب من ...ای طبیب من ...عشق روی تو شد نصیب من ...لا لالای لا لای لای !!!


یک:
فدای شدم ...کس ندانست که جان بی خود من ...
به جایگاه ...عظیم بود ...نزد پروردگار عشق ...
دو:
کبوترم ...بقو کن !و دوباره بزن بال ...
من اشباه کرده ام ...اگر بال تو را کنده ام ...که نپری!!!
سه:
خیال بد توی سرم بود که بمیرم ...با داروی خواب !!!
هرچه خوردم ...باز بیداری !کنارفکرتو ....زنده ...نگاهم داشت !!!



چهار:
حبیب توی تاریخ مردو دفن اش کردند دختران !!!
چه خوب ما دلبر بودیم ...عین خیالمان نیامد و زندگی کردیم تا الان!!!
پنج:
فراموشم نکردی ظاهرا بدجور گیری ...
من که رفتم ...ازسر بیکاری ات بدجور رد پا می گیری !!!
شش:
مزار شش گوشه ات تاج سرم هست ...من شیعه ی توام ...
هزارسال این سلطتنت بوده ...که می خواهد بگیرد ازمن؟!


هفت:
استاد آمریکایم ...جناب آقای فطرت بود ..."که شاید بعضی ها بشناسند!"...
و همان اول کتاب الکسی دو تو کویل را به عنوان منبع اصلی درس معرفی کردند ...
این کتاب "تحلیل دموکراسی در آمریکا "نام دارد و نسخه ی متعلق به من مربوط به موسسه ی انتشاراتی فرانکلین است .
این کتاب به قطعیت به تاریخ دموکراسی در آمریکا می پردازد ..."نویسنده"سیاستمداربوده و بین سال های 1805 تا1859 زندگی می کند ...این کتاب چنان مورد توجه قرارمی گیرد که بین سال های 1836 تا 1850 سیزده بار به چاپ می رسد ...
درصفحه ی 256 این کتاب قانون اساسی حکومت فدرال و هیئت مقننه بررسی می شود ...
نمی توانم این کتاب را تبلیغ و یا بگویم هم اکنون خزو دروس دانشگاهی هست یا خیر یا مطالبی بنویسم ولی برای شناخت تفاوت های کشورداری در فرانسه و آمریکا آن هم بع لحاظ ریشه ی تاریخی از اهمیت والایی برخوردار است ...
این کتاب با مقدمه ی هارولد لدلسکی و ترجمه مهندس رحمت الله مقدم است ...
به قول استاد کامپیوتر:اگه پیداش کردید حتما بخونید ...
به نظر شما ترامپ این کتاب رو خونده؟!!!
هشت :
خندیدم و تو طنز گفتی ...ولی چرا؟!!!
در خاطر من هست که انگلیسی گفتی :i love you!!!
نه:
بنز بوکسل کرد یک پراید ...تادرخانه اشان ...
بعد فردا گل گرفت و رفت خواستگاری به در خانه اشان !!!



ده:
برای بیماران دعاکنیم ...بعضی ا مریض روحی هستن با ظاهر سالم ...
مثل اونایی که بیماری حسادت دارن ...قدرت دارن ...جنون کشتن و مریض آزار دیگران هستن ...
به خدا اونی که تو رختخواب افتاده مریضه ولی اونی که تو جون ملت می افته ...بیماریه که نگو!!!
دعاکنیم ...
یازده:
درانتخاب تو مهدی (ع)اگرکه اختیار نداریم ...
پس چطور منتظرهستیم ؟بیا تا که ببینی .........
دوازده:
بفروش ...دیگر نمی خرند مرا تاجران شهر !!!
دیگر هیچ همسری نتواند کند عشق ...با غلامی که ...مثل یوسف است !!!
سیزده :
مرده اند درشهر های بزرگ روزی هزار لیلی و مجنون ...
اما درون شهر شعر ...همان لیلی و مجنون روزی هزار بار ...تکرار می شوند ...
چهارده :
ممنون!فقط همین .
پانزده :
ترامپ خزید پشت صندلی ریاست جمهوری چنان...
که فراموش کرد دنیا ...می خندد به کارتون های او !!!
شانزده:
پیر شده ایم و موهایمان سپید ...ولی ...
توی 80 سالگی فهمیدیم ..."عمرباهم بودن "چقدرکوتاه است !!!


۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عشق مرکل و ترامپ و مر حسودی ترزا می برآنان درابتدای کار ...


یک:
درناحیه ی قلب من ...شهاب تو آمد ...
هر آرزوی من ...به سلامت رسید خانه ی خود ...
دو:
انداخته ام روی سرم موی تو رامن !...
این جاکه سرم ...سربه سرت هست ...عزیزم!!!
سه:
سبیل نداشت ترامپ و به شکل مرکل بود !!!
ماهم به عشق بنز ...رای خود را فروختیم زود زود !!!
چهار:
پرتقال حسادت سیب را می کرد و سیب حسادت لیمو ...
حالا چه فرقی دارد اگر پول هم نداشته باشیم ...بخوریمشان!...
ازنان شب واجب تر مایع دستشویی ست که می توانیم دوهفته یکبار عوضش کنیم !!!...
پنج:
کنار خانه ی تو خانه ای خریده دلم ...
که بادو پای بایستد نفس بگیرد و برود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ...آباد ترین جای جهان است ...
کو مرد آن ...که بیاید و خانه ی عشق شیعه را ....خراب کند؟.
هفت:
کوچولو ...برق ...فاضلاب ...کوچه نورانی ...پلیپ ...کم خونی ...کاربا ما زوبین ...فشار9 ...دکترا ...فرض محال ...هیچ سندی به اسم تو نیست ...سینما ...بخار ...قورمه سبزی ...و تنهایی...
"اگه تونستین ذهن قشنگ منو بخونین !!!"
هشت:
درون مغز تو ای یار ...کوچه است و خیابان ...
هزاران نفر که دور منند ...نام می بری به محل !!!
نه:
عیادت کرد بنز از پرایدی که رفته بود کما ...
بوی بنز که آمد پراید بیدارشد ...تهران خندید !!!
ده:
ممنون که خدایا شغلمو دارم ...بااین که مثل بعضی ا در آمد نجومی ندارم ولی دارم یه کوچولو پول در می آرم برا بعضی روزا...
یازده:
گلاب به روتان دیگر نامزد آمریکایی نمی گیرم من ...
گلاب به روتان غلط کنم بروم دانشگاه یو اسی !!!
انقدر ترامپ مرا اذیت کرد ...
"درهمان فرودگاه"هم ثبت نام کرده ام فوق دکترا !...
هم گرفته ام نامزد مکزیکی !!!!
دوازده :
بحران عشق توست ...مهدی (ع)ولی عجب ...
که عشق من برای آمدن تو ...هنوز کافی نیست ...
سیزده :
بابا جان 90000دلار می بری یواس ای که عروسی کنی یه بچه بیاری ...؟
قربونت برم نشد؟همین بیمارستان جم وسط تهرون که چی نگم ...خودم از مشتریاشم ...مامان !
بچه می آری کلا تموم میشه 5میلیون ...وسطش می تونی عروسیتم بگیری ...
لامصب یه آشپز داره ...نمی دونی وقتی داری با عزرائیل سلام وعلیک می کنی ...بوی غذاش دونفرتونم با زندگی آشتی میده ...باور نمی کنی ؟ای بابا!!!
ای بد!!!
آقای ترامپ ممنون که 500میلیون 500میلیون تومن فرصت های شغلی مارو برگردوندی ...بابا فامیل نکنید ...اه آقای ترامپ دیگه نمی کنن ...عصبانی نشید !...
"نگو نگفتی "!!!
چهارده:
تشکر از خوانشگرهای راه دورو نزدیک ...مخلصم!



....................................................................................................

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درپناه حق...خدانگهدار...

یک:

درکلاس درس نشسته بودیم و ممتاز نداشتیم ...

سطح کلاس مجنون شدن بود و سطح استاد...لیلی ...

دو:

واقعا درحد تو خندیده است ...مجنون !

دندان عقل ندارد این مرد؟!تاکه بداند درد چیست؟!!!


سه:

می فروشی مرا و درجنس یوسفم!!!

من می شناسمت...به خدا پول نداری ...درحد عزیز مصر!!!

چهار:

گلایه نمی کنم .....هرکس به حدخود !

من درحد لیلی ام ولی تو درحد ...پیاز سرخ!!!

پنج:

جسارت نباشد به ساحت تحصیلکردگان و اهل هنر و هنر دوستان!!!من معلم "البته من از جانب خود نه دیگران"عادت کرده ام به جوایز کوچک...مثلا کارت پول بانکی کمتر از 500000تومان ...اگر از طرف اداره تشویق شوم "چون ما زیاد هستیم ".

ولی بعضی ها که می خواهند تشویق شوند قبلش به اندازه ی پول بازنشستگی بنده فقط ظاهر دارند و می دانند بالا خره از درو دیوار می رسد ...اگر آن کارت 500000تومانی یا کمتر به من حقیر نرسد ناراحت نمشوم چون عملا نه برای من ریسک است ...نه اعتبار و پول قرص فلان فلان جایم هم نمی شود ...

ولی در بعضی جاها که بعضی ها را دعوت می گیرند و بعضی ها رانه ...بعضی ها را فلان جا حمایت می کند و بعضی ها را فلان جانه...وانقدرپول بالا و پایین می شود که یک عده از خوشحالی ورم می کنند و بعضی ها از بد حالی ....دیگرچه بگویم !!!

اگر منصف باشیم می بینیم که خیلی ها زحمت شان را کشیده اند ورفته اند والان درجوارحق روزی می خورند و بعضی ها هنوز با بی عدالتی روی زمین دارند حقوقشان را می مکند ...الحمدالله"البته شخص خودم را می گویم "که من فرهنگی ام ...خدارا 




شش:

مزارشش گوشه ات را من بگردم ای عزیز...

تا بدانی که یکی مثل من و میلیون ...هزارعشق ...دور تو ...همین!!!

هفت:

برف آمد و دلشاد شدیم وروز تعطیل بود ...

آسمان انتقام گرفت ...تمام روزهای تعطیل آلوده !!!

هشت:

ترامپ...با عصبانیت گفت که ما کلاه آمریکا را برداشته ایم ...

خجالت هم خوب است ....ما کجا و کلاه آمریکا کجا!!!

نه:

پراید می خندید و دست می زد و فیلم خوب بد جلف می دید ...

بنز ته سالن ...گریه می کرد کو ...دیدی هالر وردن!!!!

ده:

خدایشان بیامرزد رفتگان خاک را ...که امروز آن قدر شوک شدم که نگو ...حسن جوهرچی مگر کلا چند سال داشت ...49...50 سال و بقول دکتر پریروزی من ...که می گفت :خوش خیال ...بنده خدا روی حساب قدرت جوانی ...نکرده بود یک دکتر متخصص برود "شاید کسی چه میداند ..."وقت پخش سریال درپناه تو ...سرکارخانم لعیا زنگنه با چادر ساده مشکی ...برای ما حکم خودمان را داشت ...که میان دانشکده بودیم و چقدر لذت عشق درآن سریال بود ...حیف از آقای جوهرچی که من ندیدم یکبار گلایه کنند و تازه دربرنامه آقای رامبد جوان بود که دیدم چقدرهم افکار مثبت دارند ...فیلم های سینمایی سریال های ایشان در خور توجه بود و یک کلام بگویم که برای مردنشان خیلی زود بود ...قدرهم را بدانیم ...این همه هنرمند خوب داریم ...نه اینکه نداریم ولی اقلا می توانیم گاهی یادشان کنیم ...بعضی ها را می بینیم برای اینکه "نه مالی"فقط بین مردم تازه باشند دست به هرکاری می زنند . مگر مردم نادانند؟آن هم مردم ما ...حیف واقعا حیف ...اینکار برای متولیان است که یا از ان سوی پشت بام می افتند یا از این سو ی پشت بام...

"چه اشکالی دارد که همه شامل آزمایشات پزشکی 3ماهه باشند ....مگر برای تهیه کننده ی 2 میلیاردی به بالا می تواند هزینه محسوب شود"؟

یازده:

درجهانی که ایران درآن است ...مطمئن باشیم ...

که سایه ی امام زمان (ع)روی ملت دنیاست ...

دوازده:

حیثیت مرا تو بخر...بهلول !!!

که دیوانه ای اما عقل دشمن دانا داری!!!

سیزده:

ممنون!!!

چهارده:

دوستت داشتم چون شبیه خودم برعکس بودی ...

حیف!پاره شدی آن قدر ...میان دست عاشقان گشتی !!!



۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی