بی شمس

ادبی

اگه مثل کلنگه ...مثل لوله تفنگه...با خوشگلیت می جنگه .............دماغ عمل نکرده!!!

به طفلکی بودن خودم ...ایمان دارم ...

که تو ...نه ظالمی ...نه ستمگر ...ولی ...نمی شوی یارم ...!

دو:

به عشق بهار ...زمستان کشتیم ...

ای خدا چند گل آمد ...دیگر قاتل ایم !!!

سه:

شهر در دامن خود چند ستاره را فریب داد ...

کسی ندانست این راز را چرا ؟...

ولی ازآسمان افتادن شهرت عجیبی داشت ....


چهار:

تن به بیماری تو نمی دادم ...

چنان به جان من افتاد ...ویروس عشق ...

که تن را گذاشتم ...وباروح خود .....دررفتم !!!

پنج:

کو آن چهره ی روحانی و سفید تو ای عشق ...

سیاه و چرک وکثیف بود ...خیالی که ازذهن تو آمد بیرون ...

شش:

مزار شش گوشه ات غریب نیست و آشنا ها دارد ...

آن ها که داستان کربلا را به جان شنیده و مردان خدای هستند ...

هفت:

کلاس درس من ...آتش کشیدی و رفتی ...

یکی یکی به دندان کشیده ام ...دانش آموز و آورده ام به حیات !!!


هشت:

ترامپ خرید یک کفش تازه و امد ولی ...

چین زیر آن نصب کرده بود کیلو متر شمارو ...صفرآمد ...

نه:

خاله ی پراید آمد و برایش خرید لاستیک ...

بنز حسودی کرد و مادرش عین خیالش هم نیامد!!!

ده:

حرفی برای گفتن ندارم ...مگه من کیم؟!!!!





یازده:

مهدی (ع)ننوشیده ام آب خنک از گلوی خویش ...

آن قدر درد حسین (ع)را به جگر سوخته ام من ...

دوازده :

خیال داری که مرا پودر کنی بپاشی دررود گنگ ...

بودایی نیشتم !ولی تو ...بت گذاشته ای روبروی من !!!

سیزده :

ممنون!مخلصم!...

چهارده:

ما مردمی اهل ارتباط هستیم و ارتباط را می خوریم . همین جریان ترقه و ترقه بازی در برخی محلات یعنی بیا و ببین ما کی هستیم ؟

انقدر ارتباط را دوست داریم که کم مانده موبایل را جای ناهار و شام بخوریم ...دوستان من اهل ارتباط نیستم !پس یکی پیداشد که بدون موبایل و ترقه زندگی کند ...آفرین به من!!!


۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مرزدانش های ما کجاست؟!

یک:

برای تو ...مردنم لازم بود ...

تو ...خوب شدی ولی من ...درقبر می سوزم از...تب !

دو:

کلوچه ها همه بوی دارچین می دادند و دارچین روح مرا قلقلک می داد و من بلند بلند می خندیدم و بچه های همسایه آماده می شدند تا فردا مرا کتک بزنند!چون من مادربزرگ داشتم و پدرو مادر نداشتم و آن ها پدرو مادر داشتند وای کاش مادر بزرگشان "هم "زنده بود !!!

سه:

برق کله ات تا مرا بگیرد ...ده سال گذشت ...

یک هو دیدم با کلاه گیس آمده ای و به عشق من ...شک داری !

چهار:

میان پنجره ...برج آزادی بود و داشتی می خندیدی ...

من ...روی درخت روبروی تو ...دستم نمی رسید و هوارا بوس می کردم!


پنج:

دیگر به کدام حرف تو آرام می شدم دریا ...

که زلزله ام زیر پوسته های اعماق تیره ات !

شش:

مزار شش گوشه ات را به خواب ندیده بودم و...

وقت دیدنش ...دیدم ...به خواب هم نمی دیدم که آن جا ...باشم ...

هفت :

بین هفت دریارقابت است ...دررنگبا آسمان آبی ...

این از آن تولد گرفت ...وآن وقت مردنش بالین بود !


هشت :

ترامپ خوابیده بود روی تخت سلطنتی و موش های کاخ ...

ریخته بودند و داشتند از پنیر پیتزایش می خوردند!

نه:

پراید کور بود و با عصا درخیابان راه می رفت ...

بنز آمد و طعنه زد و گفت :پژو مرده ...چشم پیوندی نمی خواهی ؟

ده:

همدیگررا باور کنیم .همین!

یازده :

مهدی (ع)...به بینایی درصدی می بینیم و بقیه نابینائیم ...

مطمئنا تو بیایی ...چشم مان باز می شود ...به ...بینائی !

دوازده:

گلوله برفی کو؟شاهزاده کوچولو کو؟ماهی سیاه کوچولو کو؟آفتابه کو؟لنگ کو؟بستنی زمستونی کو؟آب انبارکو؟خودکاربیک کو؟خیابان کندی کو؟

............................................................

یکی از کوه های البرز رو وردارن تو می فهمی ؟!!!


۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۵ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

زندگی جدید امپراتور !!!

یک:

بفروشمت ارزان ...به قیمت خون خودم راحتی ؟!!!


انقدر نناز که یوسفی !...بعد زلیخا چه کسی می خرد پیامبری ؟!!!

دو:

بیرونم کن از بهشت و جهنم نشان مده!!!

زمین را بساز و بگو "زندگی .....تا مرگ"مال توست ...بدو که بهشتی شوی !!!

سه :

حال ندارم و افسوس هم نمی خورم که تو رفتی !!!

نمی دوم دنبال تو !...حتما برمی گردی ...چون که من "منم "!!!

چهار:

غریبه نبودی که رازهایم همه برای تو بود ...

بیشتر آشنا شدیم ...وقتی که رازها را غریبه ها گفتند ...

پنج:

بیشتر دوست داشتمت به چهره ی خمار و مست ...

ترک کردی ؟انگار از چشم هایت آتش می بارد ...باورکن!!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به بیتی نتوان سرود ...

آم مشفق کاشانی است که گفت :این حسین (ع)کیست.....

هفت:

هفت بار حج ...هفت بار کربلا ...هفت بار امام رضا (ع)...بس ات نبود؟...

یک بار اشک یتیم را خنده کردی و هزار ...همه رفتی ....

هشت:

ترامپ خندید و همه خندیدند و گفت :می روم لندن ...

لندنی ها گفتند :نیا و ملکه گفت :با احترام ...بفرمائید!!!

نه:

پراید را بوسیدند و جایزه برد از رالی ...

بعد بنز حسودی کرد و فهمیدند دوپینگ کرده و بی ام و را کردن جلدش!!!

ده:

ممنون!امروزبیش ازاین نمی نویسم!

یک وقت فکر نکنید خودم را می گیرم ها ...نه!ولی ...

سرما خوردم ...ببخشید!!!

آها ...داشتم می گفتم به ننه قمر بودن عادت کردم!!!

نه!کلا با شما مخالفم "ا"عزیز"!

چی ؟من با این وضعیت برم امریکا؟...

"آ"دارد شوخهر می کند ...مگه نداشت ؟

بابا با نسرین ما چه کاردارید؟

پنج شنبه انشالله دعوتیم ؟!

خدا رفتگان شمارا هم بیامرزد ...

پروین!وای یک کم پول قرض کنم!

ممنون حنانه !

چی؟دوهفته بعد وقت دکتر؟خوب چیکارکنم ؟بده!

سرما خوردم؟

به جهنم که سرما خوردی دارن از اداره میان!

بوس بوس ...باورنکنم "آ"شوهر داشت ؟

خانم "ج"قطع نخاع شدند ودارند فوت می کنند ...متاسفانه ...

استاد"د"رفت کانادا؟خوب بره ...مملکت پره استاد جامعه است !!!

وای !!!دیابتم!

بوق بوق بوق ...

چنددفعه بگم خانم ...گوشی رو قشنگ بذار !!!

...........................................

۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

یه جاهایی مثل گیسوم

یک:

درویش بودی و به گلیمی رازی ولی ...

عاشق شدی به اشتباه و میراث عشق بردی ...میلیونی ...

دو:

آتش خورد کباب دلم ...باید نگاه می کردم ...

آن بوسه را که از من گرفته بودی و سهم "جگرت "شد !!!

سه:

پریروز مردن ارزش بیشتری داشت ...

امروزها مرگ فقط یک مردن ساده است ...

چهار:

من "قمرم "سین عزیز کوچولو!تو خوب فهمیدی ...

شمس مون هف هش سالی ازخونه رفته بیرون و برنگشته ...

اونم پیداکنی ...ممنون می شم!!!

پنج:

سهراب روی دست رستم مانده بود و فرقی نداشت ...

برای سرزمین که می جنگی ...چه کسی روبرویت باشد ...


شش:

مزار شش گوشه ات طنین "یاحسین ام (ع)"را برد ....

فاطمه (س)ندا داد که می شنوم ...حاجتت را می گیری ...

هفت:

هفت مرحله مردم و دوباره از سر جان گرفتم ...

چون از چشمه ی زمزم نوشیده بودم ...یکبار دیگر جان گرفتم ...

هشت:

ترامپ قرمز شده بود و بیچاره مکزیکی ها می لرزیدند ...

آن ها به دیوار عادت داشتند ...ولی آمریکائی ها نه!!!

نه:

پراید را به جرم سرقت گرفتند و پرسیدند ازکجا شروع شد ؟

پراید گفت به گریه :از آن جا که 20 ثانیه نشد سرقتم کردند !!!

ده:

درفیلمی سینمایی جالبی از شبکه یک سیما که سال ها پیش پخش شد ...دیدم که دریک شهر در مکزیک حالت جالبی برقرار شده بود ...بین شمال شهر و جنوب شهر دیوار کشیده بودند وسه نوجوان به حال کنجکاوی از دیوار عبورکرده و ثروتمندان چنان بلایی به سرشان آوردن به نام اعدام .

بعد کمی تلنگر خوردند و ...ادامه ماجرا ...

دنیا دارد عوض می شود ...یک شب می خوابی و فردایش می بینی به جای اینکه از آسمان فضایی ها بیایند ...یک تمدن عجیب و غریب سر از اقیانوس درآورد و درش را به روی جوانان باز کزد و انسان ها مجبورشدند با فرهنگ هایشان جلو بروند ...اصلا برای چنین حالتی روی فرزندانمان کارکرده ایم ؟

همه ی دنیا یک سوراخ دست شان گرفته اند به نام موبایل و از صب تا شب یا هرهر می کنند یا ازتعجب شاخ در می آورند که "فلانی "و...خلاصه عمر می گذرد ...

اگر قرار باشد از ما سئوال فرهنگی بکنند حتی پدربزرگ خودمانرا هم خوب نمی شناسیم !!!

واین جریان اختصاصی به کشور ما ندارد !!!

یازده:

نگاه می کنمت طلا طلا عشقی ...امام رضا (ع)...

ببین که با دل من ...چه کرده است ...طلا ی وجودت ...امام رضا (ع)....

دوازده:

خوبم ...ممنون!مخلصم!...

۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مسئله این است :مدرنیته یا کشاورزی؟!


یک:
خراب شد دکور و صحنه حال دیگرداشت ...
تو مرده بودی و دیگر "هزار خنده صورت "امکان پخش نداشت ...
دو:
دسته گل های تو خشک شد صاف و رفت لای قاب های عکس ...
هنرمن بود ...وگرنه گل ...هیچ ماندگاری نداشت ...
سه:
خیلی حیف!بوی تو که میان عطر سیب ...
گم شد و من به سیب لبخن زدم و تو گم شدی ...
چهار:
بابا "سین"عزیز نامم رو عوض می کنم و می گذارم "قمر"!انقدر آمد و رفت نکن "که تو شبیه مامان قمر منی "!!!



پنج:
بسته اند به موهای تو ...بندهای دلم ...
نگذار تاب بخورند ...ریشه های قلبم دیگر مال من نیست ...
شش:
مزار شش گوشه ات را می بوسم به عشق ...
بوسه ام را جواب می دهی ...درجریان زندگیم !...
هفت:
سمت خدای هفت مرتبه به سراب هروله رفتی ...تاکه زمزم شد ...
وگرنه پای اسماعیل کجا و چشمه ی جوشان کجا؟!!!
هشت:
ترامپ ایستاده بود و حرف می زد ...
کسی سخن نمی گفت ...چون همه ...به آینده هیلری فکر می کردند !!!
نه:
پراید را کشتند و پیراهنش را نزد بنز بردند ...
بنز خندید و گفت :پراید من در کوچه بغل آژانس است و قابل مقایسه با یوسف نیست!!!



ده :
آیا ریزگردها هو شمندند ؟آیا جریان تابش خورشید اثرات منفی روی آن ها می گذارد ؟آیا هوا آلوده است و ما همین طور داریم با آن کنار می آییم ؟
خوب بحث ما هنوز کشاورزی و مدرنیته است .
اگر واقعا واقعا واقعا به کشاورزی اهمیت می دادیم .خود ملت تا الان صدبار مسئله ی کاشت درخت و گیاه را "حالانه "درآن بیابان دربیابان های دیگر حل کرده بودند ...می گویید نه؟!!!
یازده:
فراوان دوستت دارم ای مهمان نوازمن ...
که من دارم هوای تو ...خورشید خراسانم ...
دوازده :
ممنون !و مخلصم!...
............................................
اگه کامپیوتر م زبون داشت یا سواد از من خاطراتی می نوشت که نگو !!!
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

این چه شوری ست که در دور قمر می بینم ...همه آفاق پراز فتنه و شر می بینم ....


یک :
تنفر گوشه ای از قلبم بود که ...تا نمی شد ...
از قلبم قایق درست کردی و انداختی میان دریای محبت ...
دو:
گل فرستادی برای مرده ای که توی قبر نبود ...
سوخته بود به سبک ژاپنی ...با چای لب سوز و لب دوز تو ...
سه:
کم اند انسان هایی که عشق را آموخته اند ...
دراین دنیا از زمانی که برای مان ..."وقتی بلبل زبانی می کنیم آب نبات می خرند "...
شیرینی پول مهم است ...
چهار:
تو را می فروشم و لله که نمی خرند مردمان ...
بگذار بمانی روی دست من ...تو هم یوسف زده ای ...یار...



پنج:
سلیمان نسیم را تسخیر کرد و روی فرش رفت ...
جهان چنان دیدنی بود ...که عشقش هزارشد ..."خدای "
شش:
مزار شش گوشه ات را فرشتگان نشسته اند ...
آن لیاقت شیعه است که به اشک و گلاب بشوید مزار تو ...
هفت:
دستم بریدم و پایم بریدم و چشمم کور شد ...
تو بودی کنارمن ولی من ....با بی لیا قتی کنارتو ...نفس می کشیدم "فقط "...
هشت:
ترامپ باد معده اش را نگه داشت و خجالت داشت ...
اما کاخ سفید قدیمی است ...می ترسم اتفاقی بیفتد یک شب!!!
نه:
پراید سبیل اش را مدل دسته دوچرخه ایکرد و امد منزل ...
بنز قهر کرد و رفت منزل مامان و گفت:مدل سمیرایی نه ببخشید سمیری!!!


ده:
خیلی خسته ام ...شاید از علائم دیابت باشد ...
ولی به خودم حق می دهم درخانه و مدرسه کلا ده ساعت کار می کنم و برای نوشتن یک ساعت و برای تایپ کردن گاه تا 4 ساعت هم طول می کشد!!!!
شرکت پیشگامان توسعه ارتباطات خوب است ولی ووو
اینترنت مان به هزار و یک دلیل قطع و وصل می شود .
دو روزاست که دوباره موقع نوشتن ارسال صورت نمی پذیرد و درست مثل پرشین بلاگ با ترفندهایی باید بنویسم .
مثل 6 سال گذشته جوان نیستم و حوصله هم ندارم ...انتفاع مالی که ندارم هیچ بلکه دارم برق و اینترنت می سوزانم ...
نمی خواهم منتی سر خواننده یا هرکس دیگر بگذارم ...
ولی یکدفعه به خودم این اجازه را می دهم تا فریاد بکشم واااااااای !!!
اگر تمام شد واین بار کدهایم را عوض کردند یک وبلگ دیگر درست می کنم ولی سالی یک بار می نویسم .
یک جوان بیاید و قلم را از دست من بگیرد .جدی می گویم !!!
یازده:
دم اسبی بسته بودی موی مشکی را ولی ...
من سوار موی چشمت راه می رفتم ...عزیز!
دوازده:
ممنون!ازره های خیلی دور که فیلتر شکنی هم نیست می آیید .واقعی ...دوستتان دارم .دعاکنید نبرم ...

۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

امیر بی گزند..."عجب سروی ...عجب ماهی"...


کوله بارم ...شادی از یاد تو بود ...

خاطرم رفت و به جا ماند ...در گور خودم !!!

دو:

طفلکی باران ...بخارشد و به رود نرسید ...

چه تلخ!دنیا دریا دارد و بعضی ها ...نمی دانند !!!

سه:

بریده بود نفس را ...هوای گرم تو حافظ ...

که قطره بودم و نزدیک تو ...بخارمی شدم ...خورشید!!!

چهار:

تشکر از دست پولدار ...قشنگ ...کلاس بالا و نرم و ناخن دار تو ..."اشتباه نشود ایشان خرس نیستند!!!"

که مرا در حالی که داشتم با دامن تنگ از جوب می پریدم ...محافظت نموده و گرفت!!!

پنج:

خواهشم از تو همین است که ببخشی من را ...

که اگر پاک بمیرم ..."خدای می گوید"دیگر به غیر تو ...چه کسی بود کنارم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات تنها حریم شیعه نیست ...

هرجا که معرفت به خدا مطرح است وبس ...احترام تو واجب است ...یا حسین (ع)...

 

 

 

هفت:

چون برده ای بفروش مرا و بازار را بشکن ...

که کمترین قیمت انسان "ظاهرا""یک واحد پول "و بالا ترین آن ...عشق است !!!

هشت:

ترامپ رقصید و رای آورد و رفت کاخ سقید ...

آن جا هزار دوربین داشت و می دیدند که ...رقاص تر کیست !!!

نه:

پراید ریش گذاشت و می خواست قبول شود ...دانشگاه ...

بنز آمد و باریش تیغ زده ...رفت "شریف"و این ها دیگر ملاک نبود !!!

ده:

امشب داستانی را از چین می گویم "بقول دکتر شاهنده"...که بسیار جالب است و این را همیشه به دانش آموزانم گفته ام "دردبیرستان...

زمانی که انقلاب چین می شود ...برای طراحی یک لباس واحد برای زنان و مردان به این نتیجه می رسند که چهار دکمه فلزی برای زنان و سه دکمه فلزی برای مردان بگذارند ...

این لباس تصویب نمی شود و می گویند جمعیت چین یک میلیارد و خورده ای نفر است و تعداددکمه زنان ..و مردان باید یکی باشد ...

نتیجه اینکه درهمان ابتدا و با همان عمل ساده متوجه می شوند که مثلا 500 میلیون دکمه برابر چندین تن فلز می توانند صرفه جویی کنند چون جمعیت چین زیاد است ...در واحدهای اقتصادی ماهم صرفه جویی می شود ولی در بعضی جاها مثل رستوران ها ...کمتر رعایت می شود ..."توجه کنیم "

یازده:

عاشقانه تورا دوست دارمت رضای عزیز(ع)...

که شاه خراسان نبوده ای مگرم میهمان کنی !!!

دوازده:

کلاس جای تو نبود استاد عشق پرور ...

نفس نبود ...چشم نبود ...قلب نبود ...ولی خدای شاهد است ...

که آمدیم و فراوان مجنون تو بودیم !!!

سیزده:

بس که عاشقت نشان می داد چشمانم ...کورشد ...

که عاقبت دیده ی بی ادب ...همین که نبیند !!!

چهارده:

ممنون!

از دوره ی دانشجویی ام هم دیگه 8 سال گذشته  !!! گفتم یه وقت شایعه نشه 

................................................................

شاید مثل 2 سال پیش اتفاقی بیفته  و رمز اینجارم عوض کنن ...اگه این طور شد یه وبلاگ دیگه میبینمتون

 

۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

برای خوزستان ...چشم هایم سوخت ولی ...قهرمان همیشه افتخار است ...

ادامه مطلب...
۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

آنامین محبتین ...سن چیخاردین باشیم دان ...یا آزادی دورو برماست!؟

یک:

طلبکاری از من ...دوچشم و یک قلب ...

اللهی جوان بمیرم و اعضایم به تو هدیه شوند مجانی ...

دو:

چراغ خیابان سوخته بود و تاریک می رفتم ...

و بدبختی تو ...درانتهای خیابان منتظرم نماندی !!!

سه:

پول ارزش چشم های تو را داشت و من ندانستم ...

نابینا شدی و من ...دوچشم خویش را محکم نگه داشته بودم ...


چهار:
دست هایش را شست و نشست زیر باران .
هی باران هی باران تا کاملا خیس شد ...رفت و کفش های زنش را آورد و بو کرد ...بعد رفت در کمدش را باز کرد ...لباس هارا کند و ریخت روی تخت نشست دانه دانه هایش را برداشت . ...و گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد ...ساعت 9 شب بود ...درست 9 شب ...موبایل زنگ زد ...صدای ظریفی از آن طرف موبایل گفت :آماده شدی خیلی دیر شده ...سرش را تکان داد و جواب داد بله ...
از گو شه ی اتاق چمدان قهوه ای رنگش را برداشت و برای آخرین بار به اتاق نگاه کرد ...رفت سمت اتاق پذیرایی زنش نشسته بود و داشت سریال ساعت 9 اش را تما شا می کرد بلند گفت :دیگه دارم می رم ...خداحافظ ...زن عینکش را جابه جا کرد چیزی نگفت ...نگاهی به روبرو کرد که بچه خوابیده بود ...با لحن شیرینی گفت :بمونم ؟بمونم دیگه ؟زن جوابش را نداد و صدای تلویزیون را بلند کرد ...موبایل دوباره زنگ زد ....صدای ظریف تکرارکرد که دیر شده و باید بروند ...راه افتاد ...دم در افتاد و شروع کرد به های های گریه کردن ...اما زنش از جا تکان نخوردکه نخورد !!!
پنج:
تکرار آمدن تو ...یک فیلم بود توی ویدیو ...
هزار بار نگاه کردم چون تو رفته بودی و ازتو فیلمی نداشتم ...
شش:
مزار شش گوشه ات را خدای نگه داشت و نگه داشت و نگه دارد باز ...
ماکه هستیم ...ان دست ها که کلید می شویم و حاجت می خواهیم از خدای ...



هفت :
سخت از نگاه تو افتادم و فکر کردم سنگم ...
دست یار بلندکرد مرا و گفت :اشکی ...الماسی !!!
هشت:
ترامپ رفت مک دونالد و همبرگر خواست ...
برق ها رفت ووقتی آمد دید مقابلش جگر است ...
نه :
پراید کچل کرد و رفت منزل و خانمش بنز ...
تازه تتو کرده بود ابروانش را ...کلی خندید!!!
ده:
خدا انسان را از چشم کسی نیندازد ...
به قول قدیمی ها ...مهره ی مار ...بهترین چیز برای جلب توجه است ...
بعضی ها شانس ندارند و هرکاری می کنند شیرین نمی شوند ...خدا در آیه ای از قرآن کریم خطاب به حضرت رسول می فرمایند:دل هارا با تو همراه کردیم که اگر می خواستی با گنج های جهان نمی توانستی ...
به قران ..."از چشم خدا نیفتیم "...



یازده:
مهدی (ع)شب است جهان و خودمان هم خبرنداریم ........
آن روز می شود ابدی که تو ...بعد انتظار بیایی ...
دوازده :
ممنون!معلومه حالم گرفته است نه؟...
نه؟!این طور نیست ...شما درمقابل دوربین مخفی قرار گرفته اید !!!
سیزده:
مثل یک جسد بالای سرمن ...فاتحه خواندی و رفتی ...
داشتی زندگی می کردی که مردی و مجبور شدم تک و تنها بیارمت کنارخودم !!!
چهارده:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری ...
به امیدی رسد امیدواری ...


۲۷ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

باما به ازاین باش که با خلق جهانی



تبریک!برای یک عمر زندگی ...طاقت اوردم ...
میان خشم تو ...از سکوت من ...تنها سایه ای گذشت !!!
دو:
می رفتی چون وانت نیسان ابی رنگ و مرا یاد شعر می انداختی ...
انگار پشت تو نوشته بود:
رفیق بی کلک ...مامی !!!
سه:
دوستت دارم و دوست داشتنت گناه نیست ...
گناه دوست داشتن ات ...این بود که:تو دیگر ظرفیت اش را نداشتی !!!
چهار:
پول کثیف ...میان دست های عرق کرده ات چروک بود ...
بوسیدمش ...دانشگاه این روزها ارزش این پول هارا ندارد ...پدر!!!



پنج:
عشق تو را قورت می دهم ...مثل قرص ...
برای دل قرص من ...قرص تو ...شفاست ..شفا !!!
شش:
مزار شش گوشه ات باور نکردنی ست ...
دنیای شیعه ولی باور می کندش ...هم شفا بخشی و هم جای خدا!!!...
هفت:
سند بزنم چشم خودم را به نام تو ...
از بس نشسته ای و نمی روی از زیر پلک من ...
هشت:
ترامپ اشک ریخت از خنده که دنیا خراب ماست ...
امد پرزیدنت شد و دید ...دنیا به کجایش گرفته یو اس !!!
نه :
پراید بال در آورد و سال 1400پرواز کرد ...
دم تکنالزی گرم ...
بنز هنوز در جاده ی شمال مسافرکشی می کرد !!!



ده:
نشسته بود وزانوهایش را بغل گرفته بود و هیچی نمی گفت و سرش میان زانوهایش بود ...
شب قبل دیده بودمش گفتم ...معتاد است و ازکنارش گذشتم ...
فردا صبح کنار داروخانه ...برگشتم و بی اختیار صدایش کردم برادر ...سرش را بلند کرد ...دیدم دارد گریه می کند ...آنقدر که می توانستم کمکش کردم ...امدم و داخل داروخانه گریه کردم ...
دکتر داروخانه با تعجب به من نگاه کرد ...
با خنده گفتم :ببخشید حالا ما انسولینی ها بمیریم هم باید تاییدیه بگیریم که یه دونه انسولین نصیب مون بشه ...اگه سیسنم قطع باشه چی ؟...دکتر خندید !...
یازده :
اولین کارتو ...کندن قبر من ...کنار خودت بود ...
گفتی :دوستم داری ...دیگر تمام شد زندگی من ...ماندم کنارتو ...



دوازده:
دوره ی فیلم و بازیگری دختران گذشت ...
حالا دیگر پسرانی که آرایش می کنند ...
وقت دلبری شان ...
زبان دخترهارا "قشنگ" می فهمند ...
سیزده:
زندان زلیخا ...حق مسلم یوسف بود ...
"ما که غریبه نیستیم "برای زلیخا گران تمام شد 9 سال دوری !!!
چهارده :
قربون خدابرم ...پنج شنبه امتحان دارم و ...
ای گذشت روزایی که 5 بار کتاب رو دوره می کردیم و بهمون لقب ها می دادند !!!
................................................
ممنون ...قربونتون ...مخلصم !


 

 

۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی