یک:

بیرون خانه ...خانم و سرورم ....

چون تو ...از چراغ جادو بیرون در آمدی ...بمن بگو :ارباب جارو زدی؟!!!

دو:

سند ندارددل که عاقبت ...بدانیم مالک کیست؟...

من در محضرخدا...عاشقت بوده ام ...بازهم معلوم نیست؟!...

سه:

وزن شعر سنگین شد و رژیم هم نداشت ...

هی رفت بالا و بالا تا...آخرش شد ...شعر نو!!!

چهار:

دو سوکس آمده بودند ...غصب کنند ...دستشویی مرا...

آن کس  برنده شد که جیغ مرا نتوانست دربیاورد...


پنج:

گاهی باکسی که دوستش نداریم ...زندگی می کنیم...

حیف دوست!ما لیاقت صداقت وجود خود را ...نداریم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات راپسندیده اند حق جویان ...

حقیقت میان چشم های توست ...اگر دقت کنیم...قربانی چه بوده ای ؟...

هفت:

چگونه پولدارشویم ؟یا چندراه برای ثروتمند شدن در شهرما...

مکان های گرم تهران را شناسایی ودرساعات پیک یا چه می دانم گرانتر شدن هزینه های گرما ساز و مقایسه آن ا مکان های گرم ...

آن جا بمانیم ...مثل سینما ...پاساژ...بازار و غیره بطورمثال نیم بها بودن سینما ...و زمان دو ساعته!

2...شناسایی مکان هایی پراز خوراکی مجانی و مقایسه ی هزینه ی حمل و نقل با رفتن به چنین مکان هایی مثل بهشت زهرا که هرنوع خوراکی را می توانید با پرداخت بلیط مترو ...مجانی به خصوص درانتهای هفته میل کنید!!!

3...بدون پرداخت هزینه ای مثل  مالیات ...اجاره مکان ...آب برق  تلفن ......منشی ...درمسیر تنهایی...تا منزل و اداره مسافرکشی کنیم ..."درگذشته از ماشین اداره جهت مصارف شخصی بدون اجازه کتبی و شفایی "...

4...با خرید موتور قسطی ....شما می توانید از این وسیله به عاقبت خوش برسید ...مثل مسافر کشی ....دور زدن طرح ...سرعت در انجام اموربانکی و غیره ...

5...هجوم به پارک ها به خصوص در تابستان ...هم خنک بوده وهم درمصرف برق گران قیمت صرفه  جویی نموده تا پاسی از شب را با فرزندان خود بگذرانیم ...

6...خوابیدن درگورهای کنده شده بخصوص در تابستان ...تازه وحشت اول قبرمان هم کم می شود !....

7...گذراندن در ورزشگاه های ارزان قیمت مثل استخرها و ....

8...رفتن به سنت حسنه ی خواستگاری !به این ترتیب ضمن ادای احترام به دختران  شهر ...بامیوه و شیرینی پذیرایی می شویم ...

9...موارد بسیار است ...بقیه را می توانید فکرکنید ....مگر همه کارها را من باید بکنم !...

هشت:

می روم قربان تو ...قربانتم با جان خود ...

کاش لازم داشتی جان مرا ...ای به قربانت برم با جان خود ...

نه:

پراید و بنز قهر کردند و هریک رفتند خانه ی مادری ...

بنز بلیط هواپیما گرفت رفت برلین ...پراید جاده مخصوص کرج را پیاده طی نمود ...

ده:

یک شکلات سوئیسی خورده ام ودارم مثل بید می لرزم که مبادا قندم ششصد مشصد تا بالا برود ...پارسال همین جوربا معده درد مراجعه می کردم به پزشک و ایشان بدون نوشتن ازمایش خون یا تست قند مرا به بقال محل جهت خرید کمپوت می فرستادند ...ان هم چه بیمارستان هایی ...بالاخره هم یک وقت مستقیم برای عزرائیل ومن گرفتند ودرکل با یک هزینه ی میلیونی فرستادندخانه ...

لطفا حالتان خراب شد ...بدون دانستن شرایطتان شروع به خوردن اب قند ...اب نبات...واب میوه نکنید ....

یازده:

مهدی (ع)چه کسی می داند شاید تورا می بینم درخواب ...

آن قدر واقعی که زندگی ام را دربیداری ...مدیون توام ...

دوازده:

ترشی گذاشته اند خانواده تورا برای خود ...

نمی دهندت به کسی مگر که شهر نفس بکشد یکباردیگر...

سیزده:

دوست داشتن بیماری است ...با بیمار رفتار خوبی داشته باشیم....

"پکیج دختران خوب....مداوای تان میکند..."



چهارده:

امشب معلوم میشه این سیمرغ پرطلایی روه کی می بره...

اول ها هنرپیشه ها ی مرد ریش می ذاشتن و خانم ها بایه مانتو گشادو ساده به استقبال یه هم چین جشنی می رفتن ...بعد مثلا  امسال الف می برد سال بعد  ب وال اخر...

ولی  از  اونجایی که سینما ازهمه چی بیشتر تو ایران پیاشرفت کرده!!!الان باورت نمیشه اصلا قرن 14  ی بگذریم!مبارکشون باشه...

دیگه ازما گذشت بریم سینما ...بذار بچه های این دوره زمونه هم تو فیلما بدبخت بیچاره گی ببینن...وبیرون سینما وبین هنرپیشه ها خوشبختی !!!

پانزده:

ممنون...مخلصم!...ارادت ...یه عده پای ثابتن ...

یکی هست که وب رو دنیای تموم شده ی اینترنت میدونه و میگه تا اینستا نرم ...مشهور نمی شم و تا تلگرام نداشته باشم ...ادم!!!

نه مشهوری رو خواستیم ...نه ادم بودن ...همینم که هستم...وبلاگ نویس!!!