یک:
تولد تو را از میان شمع ها شکار می کنم ...
تو مثل عشق گلی ...پروانه بودنت هنر است ...
دو:
شما مرا نمی شناسی و فقط انکار می کنی ؟!!!
من همانم که روح خود را به پیراهن شما ...تن کردم !!!
سه:
علی (ع)...تولد خودرا نشان عشق گرفت ...
که تا آخرین لحظه های زندگی ...درخانه ی عشاق مهمان بود ....
چهار:
برقص افتاب که روز تولد من خواب مانده ای !!!
که مهتاب ...چنان کشیده بود بیداری ...که رفت و باز نیامد !!!
پنج:
پیداست که خاک برسرگل ریختن ...حقارت نیست ...
وقتی که پای گل گلیش هم ...میان خاک مدفون است ...
شش:
مزار شش گوشه ات پراست یا حسین (ع)از ذکر علی علی (ع)
تولد اولین ولایت تولد اولین ولایت رسول خداست و عرش درتلا طم است ...
هفت:
کجا می ری ؟تولد؟کادو چی می بری؟...
یه چنتاشارژ...ایول کارت درسته!!!...
هشت :
ترامپ گریه کردچون نخریده بودند برایش کفش...
ورونیکا گفت"مگه دیگه کجا میری جورابات باید تازه باشن "!!!
نه:
بابای بنز:
پسرم می دونم برام لاستیک خریدی نمی خای بم بدی ؟!!!
بنز :
از کجا فهمیدی بابا ...من قایمشون کرده بودم ...
بابای بنز :
چقدر خوبی ...دیگه پاهام ترک برداشته بود ازبس مسیر تهرون چالوس و رفته بودم ...فقط تو میدونستی ...چه دردی می کشم !!!
ده:
"جوراب نامه"
باز شب روز پدر شد و بسیاری از بانوان که عشق ششوهرانشان را در سر می پروراندند به فکر خریدن کادو افتادند ...
طلعت خانم که شوهرش به کار شریف مربی گری مشغول بود به دخترش نازی دستورداد که دوجین جوراب بخرد چون آقای "ق"بوی پاهایش دست خودش نبود ...
مهری خانم همسر دکتر "ب"برای ایشان دوجین جوراب گرفتند چون ایشان سر کلاس درس دانشگاه
پای راست شان را روی پای چپ قرار داده و دانشجووان باید جوراب های سفید را که دراین جا نقش دندان های استادراایفا می کرد می دیدند ...
پارمیدا خانم برای شوهر شان آقای "م"دو جین جوراب گرفتند که وقتی ایشان در قهوه خانه اشان روی تخت می نشینند و هوای فرحزاد را استشمام می کنند پاهایشان موجب کراهت مزاج مشتریان نشده و چون برف سپیدی بدرخشد ...
نسرین خانم هم دو جین جوراب گرفتند برای آقای مهندس "ح"که وقتی دارند سر ساختمان به کارگران دستور می دهند و از پله های ساختمان هنوز ساخته نشده بالا می روند برایشان حرف در نیاید که مهندس یه جوراب هم ندارد ...
سپیده خانم اما رفتند برای آقای "ش"کت و شلوار بخرند که یادشان آمد شب گذشته آقای "ش"
قسم اشان داده اند که همان دوجین جوراب را ازمترو خریداری کنند وپول به حراج های گران قیمت ندهند ...
می ماند سحر خانم که شوهرشان آقای "ا"هنرپیشه بودند واتفاقا اتفاقا کت و شلوار کوتاه و بدون جوراب مد شده بود و ایشان اصلا نمی خواستند جوراب بخرند که دیدند مادرشان دوجین که برای بابایشان خریده ...دوجین هم برای داماد به عهد کادو آورده اند ...
به به چه ایام خوشی ....جوراب خران !!!
یازده:
من امسال هیچ کادویی ندادم و لی ....
ازمن براهم چین روزی بعیده ولی تا فردا ببینم خدا چی می خواد "ععععععععععععععععید تون مممممممممبارک"
دوازده:
من یاد علی (ع) را از یاد خود نمی برم ...
تا نجف می روم اما ...یاد علی (ع)هم همراه ...این من است ....