بی شمس

ادبی

آن که رخسار تورا رنگ و گل و نسرین داد....صبرو آرام تواند به من مسکین داد!!!

یک:

درسایه ی مژگان شما ... من و یار خندیدیم ...

سال هاست که بی خیالید و ما ... می خندیم!

دو:

لب های من هزار تکه شد و واژه ها تمام .

درحنجره سکوت لانه کرد و تو ... نشستی!

سه:

موهایت را بریدی و انداختی کنار ...

انگار انگشت های من ... بریده شد!


چهار:

داستان های تو و من ... دیگر انتها نداشت ...

درانتهای داستان های تو و من ... وهم و سایه ها ... می لولیدند!

پنج:

ریختی چای توی سینی و فنجان های خالی ...

با دهان باز به تشخیص تو ... " درداستان من" نگاه می کردند!...

شش:

مزار شش گوشه ات را تحویل عشق داده اند وبس ...

عشق می باردش هزار سال است و ما تشنه ایم ...


هفت:

روی صندلی می نشینی و دستور می دهی ...

سال هاست که تقدیر دل ما افتاده دردستور کار جناب عالی!...

صبح شده بزنیدش!ظهر شده پس اب و دانه اش را قطع کنید! سرویس برق چشمانش را ندهید تا کور و کرو لال بمیرد!...

آه ای دستورچی!آه ای ابر قدرت بی بدیل صندلی های بزرگ ! ای جنتلمن سال های قحطی!...

خودکار هایمان می نویسند ... دستهایمان گلایه مندند ... قلب مان خیالاتی شده ... چشم های مان خمارند وگرنه خودمان هیچ کاره ایم !

این همه انرژی ... این همه توانائی !... این همه دل بازی!... آخ مگر می شود صندلی نشین ...رئیس!

کمی باورباش!باور هیچ کس نیستی!باورمن نیستی!یاوردیگران نیستی!وازهمه مهمتر باور خودت هم نیستی!وباورت نمی شود که چه ها کرده ای!

کوتاه بیا!و برو!یا هم چنان برای ادامه دارشدن خودت را باورکن!

باورکن!این همه انرژی را تو صرف کرده ای ! باورکن ! که بالا نشین و دوستدار پائین نشین هائی...

باورکن!...

عزیز من!

هشت:

ترومپ!

نرم و آهسته اگر می آئی ...

مواظب ترک تنهائی چینی من باش!

نه:

بابا پژو:

بنزی جون!بچه هارو بیدارکن ... حلیم خریدم!

مامان بنز:

آخه مرد!تو دیدی بوگاتی و بچه ها از این چیزا بخورن!بعدشم اول صب جمعه ریخت پرایدو دیدی؟!

ننه خاور:

بنزی جون ...خودت زائیدی!

مامان بنز:

بگم غلط کردم!مردم چی زائیدن ما چی زائیدیم: پرداو میتسوبیشی...هیوندای ... ازهمه مهمتر هیبریدی!!!

بابا بیوک:

بنزی جان!حرص نزن! ماکه چیزی بهت نگفتیم!!!

ده:

رهبرم ...

کبوترجان آزاد است و بال می زند ...

درهوای شما و آل علی (ع) هزاران سال ...


یازده:

دوست داشتن بی حد و حصر نیست ...و البته که مرزی دارد ...

مرز اخلاق و ادب و صد البته حوصله و کشش!...

مرزهای فیزیکی و مرزهای حسی و شخصیتی ...

شکستن اش هم یک نوع دیگر عشق است ..." گاهی البته" احترام است و کمک! 

که بعضی ها برعکس دنبال شکستن هایی هستند که پررو گرایانه جراتش را دارند!

جائی تمام می شود هم عشق و هم بی پروائی طرف مقابل... که بی پروائی هم حدی دارد ...

دوازده:

از کوچه ی شما گذشتیم و صدیار عاشق دیدیم ...

گفتند درانتظار شما درصف اند ... یا مهدی(ع)...

سیزده:

دیوانه وار دنبال خبرهستی و از یار خبر نیست ...

اخبار نمی ایدت از یار و از یار خبرنیست ....


چون ماهی درون ساحل افتاده ای و درتب و تابی ...

جان می دهی کنار ساحل و از یار ...خبر نیست!

چهارده:

لیلی به شکنجه های مجنون ... عادت دارد ...

هرروز پرونده اش زیر بغلش هست که از مکتب بگریزد!

پانزده:

ای فضای مجنی مجازی!

ای گوگولی ترین دوست ما ...

ای قلب مجاز ی ما ...

ای راحت ترین وسیله ی ارتباطی ..

ای دیونه!

دوست داریم ...

..........................................

عزیزم توکه نه به امار ربط داری و نه نوشتن چرا فکر میکنی من چاپلوسم!اه!


۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۲:۳۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

هرگز به غیر جانان ما جان نمی فروشیم ...جان می دهیم اما جانان نمی فروشیم ...

یک:

مرگ درون کاسه ی چشمم اگر بیاید باز ...

تمام زندگیم را به دوچشم شما بدهکارم ...

دو:

خریده ای زندگیم را به قیمت یک سیب ...

تو ای خدا مگرم دربهشت خدای منی؟!!!

سه:

بوسه ی تورا قورت می دهم نمی رود پائین ...

با بغض درگلوی من ... انگار تیغ هست ...


چهار:

درکمین تو لیلی دردانشگاه ...

صد سال که تحصیل کنم ... مجنونم ...!

پنج:

بیدارکن غم که گمم درصدای عشق ...

صد بوق درگوش من ...انگار تهرانم!...

شش:

مزار شش گوشه ات را تمیز می کردم ...

چنان به اشک که رقیه (س) به خوابم آمده است ...


هفت:

دنیا پراز سلاح شده است عشق من ...

مثل قدیم نیست که چشم عاشق و موی یار و دست گرم و گام های استوار فقط عاشق را بکشد ...

دیگر دنیا پراز واژ]ه های دروغ شده که از دهانه ی تلفن های همراه و صفحه های رنگی مجازی می زند بیرون ...

می رود توی قلب و بنگ ... می کشد!!!

دیگر عاشق کجا بنویسد کجائی دیگر ...کجا بگوید دیر کردی که می تواند جای تو را بداند و تورا ببیند که مثلا کنار شومینه داری قهوه ی تلخ می خوری ...

چرا مثل قدیم نیستی؟!چرا مثل قدیم پشت درگل نمی گذاری و کارهای عجیب و غریب نمی کنی؟!!!

چرا حال نداری؟!

چرا و چرا وچرا که دیگر گفتنم طول می کشد که چند سال است به من می خندی!

...بخند که بعضی عشق ها دروغش هم قشنگ است ... زیبا ست ... بدور از هیاهوست ...بخند ...

بخند به دوخت و دوز شعرهای من بخند ...

به شیرینی و فرهاد و به تلخی مجنون که می نویسم بخند ...

آه که درتوانم نیست بابا طاهر ... درتوانم نیست نیما یوشیج ... درتوانم نیست که اگر بگویم سعدی و مولوی ... می خندی که باشم ...

فقط می توانم لیلا ئی باشم دست به قلم که تو باورم نکنی ...

بی هیچ دستگاهی ... اینستاگرامی و تلگرامی ...

سوختن بسوز ... ساختن بساز ...

عزیز من!

هشت:

ترومپ!

کله پزی در یو اس ات بزن ...

تا اقتصاد جهان را تکان دهی !!!


نه:

مامان بنز:

پراید جان پول شارژ آپارتمانو این ماه تو می دی؟

پراید:

مامان آپارتمان قیطیه یا زعفرانیه؟اینجا که خونه مون حیاط داره؟

مامان بنز:

پسرم تو بعد چند سال زندگی نمی بینی ننه خاور و بابا بیوک طبقه بالا زندگی می کنن خودت وسط ما پائین؟

پراید:

خوب !پس کی از ما شارژمی گیری؟

مامان بنز:

از اونوقتی که بوگاتی اومده!

پراید:

اه یعنی هرماه بوگاتی بهتون شارژ می ده ؟!چقدر؟

مامان بنز:

300 هزار تومن !

پراید:

مامان یهو بگو ازمون کرایه میگیری..برو بازم ازش بگیر!

مامان بنز:

گفته این ماه ازتو بگیرم ... وام 15 میلیونی گرفتی!

پراید:

ای بابا!اه!

یازده:

گاهی آنقدر زندگی بهمان فشار می آورد که یادمان می رود که تشکر کنیم ...

انقدر متوقع هستیم که دیگران را در مقابل خودمان وظیفه مند می دانیم ... و یادمان می رود که تشکر کنیم ...

که دراین دنیا که دنیای زمان است و گرانی وهزار و یک چیز دیگر ... تشکر زبان ستایش نیست زبان دانستن همین نکته های بالاست ...

مادرم ممنون... عشقم ممنون ... فرزندم ممنون...دوستم ممنون... همراهم ممنون... همسایه ممنون... هم وطن ممنون...کشورم ممنون... دنیا ممنون...واز همه مهمتر خدا ممنون ...

که هست که هست درستایش خدا ی همین ممنون که نعمت بیشتر می کند و بیشتر می کند و بیشتر ...

۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۳:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ملایک گریه می کردند با ما اربعینش را ...خدا شش گوشه کرد ازروز عاشورا زمینش را ...

یک:

روی دست من عشق تو مانده یا حسین(ع)...

می کوبمش به سینه ی خسته ... یا حسین(ع)...

دو:

از غم تو که می سوزیم ... باور دنیا نمی شود ...

باور نمی شود که چهارده قرن هم کم است ...

سه:

ببوسم آن لب دریای خسته را ...

جوشیده است و از لب حسین(ع) سال هاست جداست ...

چهار:

کبود شد پای تو از بس که راه می روی ...

سال هاست که می روی ولی حسین(ع) دورتراز راه های تو ست ...

پنج:

خورشید می دمد باز و غم حسین(ع)همرهست ...

این غم از چشمم آب می خورد که چون حسین(ع) ندیده است ...

شش:

مزار شش گوشه ات یا حسین(ع) قیامت است امروز ...

دراین قیامت هرکس نیامده لیاقتش کجاست؟

هفت:

عزاداری هاتون قبول ...

غم هاتون قبول ...

حسینی بودنتون قبول ...

عشق هاتون قبول ...

پیاده روی هاتون قبول ...

نماز حرمین قبول ...

قبول قبول ...

هشت:

غافل نشیم از نذری های اربعین درمدارس ...

جائی که می تونه عشق امام حسین (ع) رو تقویت کنه ...

قلب پاک دانش آموزا و فرزندامونو جدی بگیریم ...به امان خدا رهاشون نکنیم ...

نه:

خادمین حرمین ...

خادمین اربعین ...

خادمین امام حسین (ع) و ائمه اطهار ...

تشکر ...

ازهمه تون خدا قبول کنه ...

۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۱:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تعقیب و گریز ( برگرفته از داستان طوطی و بازرگان " کاسنی")!

درکمین تو ... لا به لای شعرها نشسته ام ...

سال هاست که راه خویش را از شعرها ... نمی روی!

دو:

اندوهگین نیستم که تو ... با دنیا در ارتباطی ...

ولی تمام راه های ارتباطیت با من ... بسته است!

سه:

کشته می کنی مرا ... درحال زندگی ...

ای مرگ من چرا ..." کشتار " می کنی؟

چهار:

بوی کباب می آید و از ته وجود ...

درخنده ای که قلب من ... برای خوردن است!

پنج:

بی تو کنار پنجره ها ... مشهور شهر خویش!...

حتی کبوتران حرم هم ... می شناسنم!

شش:

مزار شش گوشه ات به اربعین قیامت است ...

عباس کو تا بیایمش به اربعین!

هفت:

خواهی آمد ...

نه آن گاه که مرده باشم و دستت به خون آلوده ...

نه آن گاه که حکم قتل من در دستت باشد و کنار بالین ام بخندی ...

خواهی آمد! ... در شام آخر !

خواهی امد که بگویی آمده ای ! با کفش های پر سر و صدائی که عالم بشنود که آمده ای ! ...

که خدا تورا ببیند و دست گل ات را ! ...

که خدا بخندد به تو که آفرین! که سرتا پا آتشی! 

که خدا نکند قهرش ... که مهربانی! که بخشنده ای که آمرزنده ی گناهکارانی ... ولی درحد خویش!

خواهی آمد چون می آئی ...درجائی که دردعوت دیگری هستی ! ...بخندی!...

آه که من میدانمت ... آه که من می فهممت! ... آه که من قسم به عشق به عشقی که تو نمی شناسی و نمی دانی! می فهممت و نیستم و رفته ام  از جسمم ...

وخودت میدانی از دنیای دو چشمم افتاده ای !!!

خواهی آمد ...

خواهی آمد ...

و دنیا یا آنقدر کوچک است که بالاخره یکجا بهم می خوریم! ...

یا آنقدر بزرگ است که هم دیگررا می بخشیم! 

خواهی آمد ...

می دانم که می آئی!...

عزیز من!

هشت:

ترومپ! 

کم کم به دوست داشتن هم می رسیم ...

بگذار تا عشق پول را حل کنیم ...

نه:

پراید:

پاشو بوگاتی باهم بریم سرکوچه برات طلا بخرم!

بوگاتی:

برای چی؟ مگه تو پول داری؟

پراید:

پاشو دیگه! چراندارم!

مامان بنز:

پراید قسطی می کشن روش!توام نداری!

پراید:

15 میلیون تومن وام گرفتم! دارم! 

بوگاتی:

واقعا ! پاشو بریم! 

بابا پژو:

برای چی گرفتی؟ نگا به وضع میلیاردی مون نکن! تو در آمد نداری!

پراید:

دارم! نمی خوام بگن مثل پراید که هیچی نداره! می خوام برای زنم خرید کنم ... !

مامان بنز:

برو بکن! ولی تعهد بده قسط 15 میلیونو خودت میدی! 

بوگاتی:

نمی خوام پرایدمرسی!

ده:

رهبرم...

کولاک می کند عشق وطن ولی ...

در عشق آل علی(ع) طوفان کربلا هستیم ...

یازده:

بعضی ها فکر می کنند که آدم زبان ندارد! و بلا نسبت شما لال است!!!

سال ها از کنارشان می گذری اصلا چشم هایشان ناسزاست ...!!!

به طور مثال لاغری به لاغریت! وچاقی به چاقیت!!! 

خلاصه هرجورکه باشی از ظاهر تا باطن تاکید می کنم باطن فحشن اند!

ودریک جائی از تاریخ وقتی جوابشان را می دهی ... چنان کولی گری راه می اندازند که نگو! 

شده باشند بروند شکایتت ببرند قانون!می برند ... ولی چه فایده!

یک عمر مدرک داری! به نام هیکل!

به دست و پایت که می افتند بازهم ناسزایند!که قسم هایشان ازجان عزیزان توست ... تورا به این تورا به آن ...

که ببخش!که ببخشیش...که سراپاناسزاست!... می بخشیش!؟

حیف که بقول بزرگان دنیا همین بخشش هاست ...

آن جا که می دانی ... آخر فلانی و فلانی و فلانی ...درست روی جائی از پای توست ...

که برای نماز مسح می کشی ... که خدا ببین!!! ببین خدا! 

اینجا و اینجا و اینجا!!!

دوازده:

ای فضای مجازی ...

ای بیان بزرگ ...

ای سرتا سر پرشده از انسان های خوب و فرهیخته ...

ای بلگدان!

نور چشم مائی ...

بمان بمان تا همه ازهمه خبردارشوند ...

بمان و بمان وبمان ...

........................................

تو که به آمار کارداری چکارداری به چاپلوسی؟!

۰۶ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نروسمیه !نروسمیه!اگه از ترس این میری نرو!اگه بخاطر منم میری نرو!... من می رم!

چنان به خویشتن... " آتش" در کشیدی ...

که آب اشکهایم ... کارساز نیست...

دو:

ریختی  آتش بر سرت ... چنان که پروانه ...

اگر که من شمع باشم ... چه کنم جز سوختن ...

سه:

میان دست هایت قرار بود آب باشد و بس ...

رفتی جهت رفع تشنگی ...آتش آوردی ...!

چهار:

گرمای دست هایت مرا سوخت و لال می رفتم ...

که فریادها از حلق من در آوردی و سوزاندی !!!


پنج:

اگر قرار است که ما بسوزیم و داستان مجنون ها شویم ...

ای کجا خانه ی لیلا و کجا آتش ها ؟!!!

شش:

مزار شش گوشه ات مرا فراخوانده است به اربعین ...

با پای پیاده و لب تشنه بیایم ... یا حسین(ع)...

هفت:

آه از سوختن ها و ساختن ها ...

سال هاست که می سوزی و نمی گویی !

سال هاست که اتفاقا از میان آتش ها رفته ای ... چون ققنوس پر کشیده ای و درذات آتشین خود می سوزی ...

انگار که تو می سوزی ... من هم باید بسوزم!

نه همراه نه دوست نه عشق نه همسایه !که رفته ای و نشان تو هم پرکشیدن است ...

می خندم می گویی بسوز!می گریم می گویی سوختی ! می سازم می گویی امید است بسوزی !

راه می روم و می گویم زندگی همین است!... سوختن ها . ساختن ها ...

ته ته قلبم پرواز می کنی ... آنقدر جفت خود ساخته ای که نگو! ... سلول ها و دانه دانه جزجز از تنم! تو شده !

پرواز کن ققنوس سوخته! پرواز کن که نسوختن را بیاموزم! و سوختن را بیاموزم ... پرواز کن!

تو عزیز من!

هشت:

ترومپ!

بیا دیگر چه می گویی؟...

بیا دیگر چه می خواهی ...؟

نه:

پراید:

الو! اقای شوارتزنگر؟ بله بله بله؟....آها!نخیر نیستن!... پیام تونو بمن بدین بله!... من؟ پراید! چی؟ یه نوع خودرو!... ایرانی!بله مطمئن ! بابا پسر شونم! حتما خیالتون جمع!

" یک ساعت بعد درجمع خانواده"!

بابا پژو:

پراید جان کسی تلفن نکرد پیامی نذاشت؟

پراید:

نه؟!چطورمگه؟

بابا پژو:

قرار بود از دفتر یکی از دوستام از   آمریکا تلفن داشته باشم ! 

 مامان بنز:

مثلا کی؟

بابا پژو:

آرنولد شوارتزنگر!

ننه خاور:

پسرم الان بهت می گم ساعت 10و 30 دقیقه ! می تونی بری مضمون پیامو بشنوی!

پراید:

ننه خاور چطور؟

ننه خاور:

ضبط مضامین تلفنی... " شنود"!

 مامان بنز:

ننه خاور...چطوری؟!

بابا بیوک:

چطوری شو شوما چیکارداری؟ بچه اس بزرگ کردی؟

یه پیام مهم رو نمی تونه به باباش بده!

بابا پژو:

دمت گرم پراید!

پراید:

اینو چرا به ننه بابات نمی گی ؟!!!

ده:

رهبرم ...

سوخته ایم و می سازیم و خواهیم ساخت ...

وطن درقلب ما سرزمین شیران است ...


یازده:

وچه اندیشه باطلی ست بدگویی...

فرد بدگو درابتدا دهان خویش را به بد گشوده است و اطرافیان را با افکار مسموم به مسمومیت کشانده ...

درعاقبت دستش روی خواهد شد و با چهره ی افروخته انکار ودلیل خواهد آورد ... ولی کجا؟

درقانون اکثریت کشورها ودرقانون کشورماهم جای برای اعاده حیثیت و ستاندن آبروی رفته وجود دارد ...ومی توان طرف را محکوم کرد ...

نکنیم که صد البته بهتر است ...یکطرفه قاضی نرویم بهتر است ... بی دلیل متهم نکنیم بهتر است ... 

کلا بهتر است از چشم های خودمان استفاده کنیم تا دیگران ...


دوازده:

آه ای مجموعه ی بیان ...

ای سرزمین اهل قلم و متخصصان ...

آه ای جایگاه ابدی واژه ها و کلمه ها ...

آه ای مدیریت رسانه ای درست و دقیق...

آه ای مکان ادیبان و فرزانگان ...

درود و سپاس ...

فراوان فروان فروان...

برای اینجا که ربات آمار گیر وجود داره ...آمار مهمه نه چاپلوسی!!!

۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۳:۵۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

به ترتیب قد ... ناصر ...مهدی ... مجتبی !!!لاله ...کبودرآهنگ ... سمانه!فرزندانم جهت یارانه!!!

یک:

بس است از تو گفتن و از تو شنیدنم!...

تا وقت هست مردنم!.... زندگی کنم!

دو:

سرتا پا سوختنم ارزوی تو نبوده است؟...

کجا؟ نگاه کن که واژه ها درون من ... آتش اند!

سه:

بر می گردی و پشت سرت را نگاه می کنی ...

ای عشق من ... که می روی با دیگری ...!

به رفتنت ...مومن باش!

چهار:

دوست داشتن ات فقط واژه بود و بس ...

من عاشق واژه ها بوده ام ...که سال هاست " باورم"!

پنج:

بوسه ات را خریده ام و چشمهایت را و دستهایت را و زمانت را و کیفت را و کفشت را و قلبت را و اینده ات را ...

نفروش به راحتی دگر ...

بهشتت را!!!

شش:

مزار شش گوشه ات حسین(ع) جای بهشتیان ...

دراربعین و سال و ماه ...قرارمان ...کربلا...

هفت:

با دشمن و با دوست بدم را گفتی ... و ابلهان باورت کردند ...

می خواستی که با هیچ کس به اندازه ی تو ... دوست نباشم!!!...

خودت ...باورکن خودت ...چشم هایت را باز کردی و دیدی که ...کسی با بدگویی مثل تو ... دوست نیست!!!

وجالب اینکه من ... از هیچ یک خبر نداشتم!

خودت را قضاوت کردی و دیدی که عاشق نیستی ...رفتی و رفتی و رفتی ...

پیر و غمگین برگشتی ودر جائی که اصلا و اصلا باورم نبود ... واقعیت را گفتی ...

سخت بود که تو را نمی شناختم ... سخت بود که نمی دانستم هرچه کرده بودم از انسان پلید سرشتی چون من سر زده بود ... که دیگران اززبان تو ... دیده بودند ...سخت بود ...

پریشان احوال و عاشق بودی و من بی خبر از نادانی تو ... وزمان دیگر گذشته بود!!!

بدتر ازهمه اینکه تورا عاقبت تورا باید می بخشیدم ...  می بخشیدم به نادانی و جهل ... 

ای خدا ... باور می کنی؟

بر اساس شعر" با دشمن و با دوست بدت می گویم                تا هیچ کس ات دوست نداردجز من!"!!!

هشت:

ترومپ!

آواز دهل شنیدن از دور خوش است ...!!!

نه:

پراید:

مامان 8 میلیون بده دارم می رم بیرون!

مامان بنز:

کجا؟ 

پراید:

اداره ی نظام وظیفه!

مامان بنز:

وا؟ براچی؟

پراید:

دارم می رم سربازیمو بخرم!8سال گذشته متاهلمدوتام بچه دارم ..." بعد چیزم" کلاس پنجمم دارم!

بابا پژو:

بگر بشین تو خود روئی بشین!

پراید:

یعنی چی ؟ تاکی؟ با پاسپورت جعلی ازایران برم بیرون؟

مامان بنز:

بابا خل شدی؟ دیوانه شدی؟ چی شدی؟ تو ماشینی؟

پراید:

نمی دی؟ برم وام بگیرم قسطاشو تو بدی؟ طلاهای بوگاتی رو بفروشم؟

مامان بنز:

برو بفروش!!!

ده:

رهبرم ...

از عشق کلام شما عاشق وطن ...

از عشق علی (ع) ... عاشق علی (ع) ....

یازده:

داشتم فکر می کردم که تنبیه خوش تر است یا تشویق ...

دیدم که بعضی ها خیلی جاها روش تنبیهی دارند و کجاست تشویق ... از مرگ می گیرند که طرف به تب راضی شود ...

وچه خوش است که گاهی هراز گاهی تشویق ...

عاشق تشویق برنده ها هستیم ... تشویق شاگرد اول ها نمونه ها و درهرچی ... ولی دیگران را نادیده می گیریم ...متوسطه ها و بدها!!!درهمان روش تنبیهی به زندگیشان ادامه می دهند ...

کمی بابدها و متوسط ها مهربان تر باشیم ... اصلا روش تشویقی بد نیست ... که انقدر می ترسیم دیگران را پررو کنیم ...

دوازده:

ای فضای مجازی ...

ای فضای پرقدرت اینتر نت فراگیر ...

ای قدرت دیده نشده ی رسانه ای ...

ای ابرقدرت بیان ها و کلام ها ...

ای دقت صفر!...( از شدت دقت)!

ای جائی که درد دل ها و حرفها از صبح علی اطوع تا شب می شنوی ...

ای دانشگاه ...

" یه کوچولو بوس"!!!

۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بدون شرح چشمهایم بود... زیر دست پیاز اشکی!

یک:

سرروی شانه ات اگر بمیرم من ...

تمام عمر خود فروخته ام .../من/به شانه ها!

دو:

کبود شد دو چشمم و بازهم کتک می خورم!

بگذارشوند تمام شهراز عشق /من و ما/عصبی!

سه:

نامه ی اداری تورا گرفتم و ...اخراج شدم...

ازهمان عشق که تابازنشستگی...می خواستمش!

چهار:

انگارسایه هاهم بامادگر قهرند...

درشهرمی رویم وهیچ دنبال جسم ما نیست!

پنج:

کلاس درس تا خردادوعشق لیلی تا شهریور...

بس که تجدیدشدیم...مدرسه تا مهررسید!

شش:

مزارشش گوشه ات رابه اربعین رسیده ام ...

پایم برهنه و دل درتپش است یاحسین(ع)...

هفت:

هزار سنگ دور و برت را گرفته بود ... برای پرتاب کردن...

هزارسنگ که بکوبی که چراعشق؟

من گناهکارعشق تو... ان پرنده ای که نشسته بودم ودر گوشه ای شعرهای کودکیم را مزمزه می کردم ...

می کوبیدی که چراعشق؟

سرم شکست;بالم زخمی شد;وازاسمان بارها و بارها افتادم ...فکر می کردم این دیوانگی چرا برای من است؟

اخر من چرا؟

من چگونه این طور شدم ؟نکندبه این سنگ ها و بال زخمی عادتم شده...

تا امد عشق دیگری که مرا دوست داشت ...

ان عشقی که درسکوت برای من گریست و گریست و گریست ...

ندانستم که عاقبت ;طعم عشق چیست؟ نه ازتو و نه از ان که مرا می دانست ...ودرسکوت اشک می ریخت ...

تنها و تنهادر ادامه ی راه دانستم که تو ...دیوانه ای !دیوانه!دیوانه!

عزیزمن!

هشت:

ترومپ!

ددرانتظارگودو(همین جوری)!

نه:

مامان بنز:

پراید برای خانم مددی یه دست لیوان خریدم ببین خوشگله!

پراید:

مامان چرا خریدی ؟ اون حقوق بگیره تو هیچی نداری!

بابا پژو:

به توچه؟این چه استدلالیه؟حقوق بگیر!

پراید:

یعنی چی؟ازمن سوال کرد!منم نظرمو گفتم زن خانه دار برای زن حقوق بگیر کادو نمی خره!

ننه خاور:

من گفتم!تاریخ و جغرافی لامبورگینی و پورشه ضعیف بود دوجلسه اومد باهاشون کار کرد پول نگرفت!

پراید:

یعنی چی؟میخاست تومدرسه خوب کارکنه!

بوگاتی:

اینا نمی فهمیدن!

مامان بنز:

میام لیوانارو روسرت میشکونم!تواز کی تا حالا این طوری شدی ؟بی نزاکت !خجالت نمی کشی؟

ناگهان خانم مددی از پشت در:

ببخشید درباز بود اومدم تو بدموقع مزاحم شدم!

بابا پژو:

نه خیر! ذکر خیرتون بود!

خانم مددی: انگار!

ده:

رهبرم...

به شادمانی ملت ایران ...هزار دل بسته است ...

که ای خدا ملت ایران شادمان باشد ....

یازده:

بعضیها را که دوست داری ...دنبال نقطه ضعفت می گردند...دنبال کودکی هایت که چه عقده ها داشتی! می شوند فروید! می شوند روانشناس ! می شوند کاراگاه تا بروند و هفت جدت را بیابند که دلیل پیدا کنند ....هیچی نیست! 

می گویی دوست داشتن است دیگر درخلوت گیرت می اورند و شلیکت می کنند که قرون وسطایی هستی و دنبال عشقی ...که دیگر نیست ..اگردنبال تشکیل زندگی هم باشی که دیگر بدتر تا ابد دنبالت می کنند که همین بودی ...می خاستی مامان بابا شوی نه دیگرهیچ...

ای مردم ! دیگر تمام شد ان قلب هایی که از عشق می تپیدند از بس خندیدید و بهشان گفتید روستایی ...پاستوریزه...مامان بابایی...قرون وسطایی...

بروید میان اینستا گرا م ها و تلگرامها و دنیای دروغی ای که ملت متمدن ساخته اند دنبال تنهایی بگردید که خیلی زودپشیمانند ...از همه از همه ... از تمام زیبایی ها و پول و دانش شما پشیمانند ... 

ای قلبهای عاشق ...اه ای قلبهای عاشق...

۲۹ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بغض پائیزی من ...توی جیب چشمم ...ثروت است!

!

یک:

می روی از دستم و هرروز جسد می بینم ...

آنقدر رفته ای از جان ... هرروز جسد می بینم ...

دو:

مشت درکف دستم ... باز شد و همه دانستند ...

بد جائی ... دل عاشق من پنهان است ...

سه:

درد داشت تو را کندن از این دل ... ولی کنده شدی !

جای این کنده شدن ..." جای هواست"!جای تو خالی!

چهار:

درمان بیدلی ...کشتن دل است و بس ...

تا زنده است دل ..." بیدلی " غم است !

پنج:

توی پائیز مردم!

با طعم باران روی شیشه ... بخار بخار بخار ...

آسمان قهقهه زد:

پرنده ی کوچک خوشبختی ...

توی دستهای من ... اسیر اسیراسیر!

توی پائیز مردم!

با طعم خرمالو!شیرین!

میان درخت های بار آورده!سنگین سنگین سنگین!

کاغذهای باطله ی شعرهایم ...

زباله دان پوسته های چسبیده...غمگین غمگین غمگین!

شش:

مزار شش گوشه ات را به اربعین می آئیم ...

هزار سال چهل روز غم است ... یا حسین (ع) ...


هفت:

آه از اینکه نمی دانم چطور به فروختن احساس من راضی شدی؟

چطور راضی شدی که مثل یک کبریت نزدیک به لبت خاموشم کنی و مرا درموقعیت خودم عوض کنی ...

بی کلام و بی صدا سال هاست به موسیقی ای می مانی که پراست از نت های خراب !

می زنی ولی دلم با همان صداست که تو هستی ...هرچند نه گوش نواز ...

با تمام دنیا رفاقت داری با پرنده های سرکوچه مان ... با درخت های مریض با خودروهای پارک شده کثیف!...

ولی من درفاصله های دوراز تو ... درون خانه غریبم!

هرروز به نفرت به نفرت به نفرت کشتن تو ... به کشتن تو نزدیک می شوم و بعد دراوج ...

در یک حالت مطمئن از عشقی دور ... از تو می گریزم!

به دویدن با پای خسته عادت کرده ام ...

عادتت کرده ام ...

عزیزمن!


هشت:

ترومپ!

وضعیت خوب یواس ات را...!

نه:

مامان بنز:

پراید جان!جواب آزمایشام رو گرفتم بخون ببین!

پراید:

مامان ما خودروئیم!

مامان بنز:

فردا من سکته کنم تو جوابشو می دی !؟

پراید: 

آره! بهرحال من باید نگه ات دارم!

مامان بنز:

پسره ی پرروی تنبل!جواب آزمایش منو از تو آشپزخون نمی آری ...می خای من یه تنی رو نگه داری؟

بابا پژو:

نگران نباش من خوندمش بنزی ...از منم سالم تری!

ده:

رهبرم ...

در آغوش ملت ایران ...

قلبی ست که برای آل علی (ع) درحال تپیدن است ...


یازده:

اونایی که جوک می سازن و یه عمره ناشناسن ...درعین نوشتن یه متن کوتاه (داستانک) یه عمره بدون اسم و رسمن ... با بعضیا شون که مغرضانه می نویسن کاری ندارم ...

با اونایی که عموم مردمو شاد می کنن و می خندونن ...

درواقع طنز نویس های مردمی هستن ... خداقوت ...تشکر ...

دوازده:

به سربازهای مجازی خداقوت ...خیلی زحمت می دیم ...

۲۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۳۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گنجشک ترین آدم او من شده بودم ... او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد!!!

یک:

به قطره ای سکوت نیازمندیم ...

تا که دریای جوشان حرفهایمان را ... بفهمیم !

دو:

گنجشک تیره روز چشم های من ...

یک روز شنبه از کنار تیر تو رد شد ...

بیر حم ترین شکارچی قرن!

طوری زدش که مرد و بعد آن ...

گنجشک تیره روز " دگر" شد!



سه:

یوسفا!

زشت بودی و کسی ... تورا دوست نمی داشت!

تا که دیدند که عاشق شده ام من ...

با همه زشتی ...قبله عالم گشتی !!!

چهار:

بوی توبوی خرابی عشق قدیمی من بود ...

چخ بویی که بوئیدنش ...آینده ی عشقی مراهم ...خراب کرد!

پنج:

انگار پشت پنجره ها " همه " تو بودند!

می رفتم و از فاصله هایم ... چه لذت!

شش:

مزار شش گوشه ات را به اربعین خریدارم!

چنان بیایمت که رقیه (س) که زینب(س) علی(س) خواسته باشند ...


هفت:

شکستم و کسی نشنید ... مردم و کسی عزادار نشد!

بستم چمدانم را و کسی نپرسید کجا؟

بسم است این همه نادیده شدن!بسم است این همه نپرسیده شدن ...

بسم است سکوت!

گوشه ای مانده ام با تمام زندگی بی پروای خویش!انقدر بزرگ بزرگ بزرگ که رفتنم جای تمام شکستن ها جای تمام عزاداری ها جای تمام چمدان بستن هارا پر کند ...

که بمانی که بمانی و من نباشم!

انقدر که دنیایت نباشد ...

عزیزمن!

هشت:

ترومپ!

بیدارشو که خلوت دنیا شلوغ شد ...

درازدحام هم "حق" بیداراست ...

نه:

مامان بنز:

پراید شلوار مشکی ات رو شستم اتو کردم گذاشتم رو درآور!

پراید:

بابا انگار مامان بازم مریض شده!فک میکنه ما آدمیم!

بابا پژو:

عزیزم!از استرسه قیمتش سه میلیون اومده پائین!

پراید:

بابا شماهمه گرونید من بیچاره ارزونم!

بوگاتی:

آره جون خودت!تو واسه ی مردم از ما گرونتر تموم میشی!

ننه خاور:

باز من وبیوکو بگی!



ده:

رهبرم ...

دست علی(ع) به همراه ما بوده و بس ...

از تنگناها گذرکرده ایم و بس ...

یازده:

بعضیها قبر آدم را از خودش بیشتر دوست دارند !و این یک حالت رمانتیکی ست که آدم خوابیده باشد و بیایند بالای سرش گل بگذارند و بروند و چه عشق است!!!

زنده ای و داری نفس میکشی دوستت ندارند!

ورک و راست و چپ و راست می زنند ...ولی همین که میمیری آن حالت رمانتیک قشنگ که دیگر برای ابد خوابیده ای ...چشمهایت دیگر آن چشم ها نیست ...دست هایت دیگر آن دستها نیست وزبانت دیگر آن زبان نیست ...به سرغشان می آید ...

برایت گل ها می آورند و اشکها می ریزند ...

ته دلشان یک گوشهی کوچک بنام وجدان چنگ می زند که کاش فلانی زنده بود و ما کمی خوب بودیم!ولی این بارقهی کوچک فقط تا یک هفته بعد مرگ طرف روشن است وبعد بطورکل تا ابد خاموش می شود و فقط زبانش می ماند که باحسرت با به یاد آوری آن خدا بیامرزی می گویند . 

بله!



دوازده:

گنجشک ترین آدم او من شده بودم

 اودغدغه اش بودمرا باز بگیرد!

حرصش که درآمد بدنم خون به جگر شد ...

من سیب شدم بلکه مرا گاز بگیرد!

(روزبه بمانی)

دورازده:

وفات امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت ... 


۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ای کاش که دکتر بشناسد مرضم را ...یک" تو " وسط این همه دارو بنویسد...

یک:
دیگر نماز واجب تو ... قضا نمی شود ...
بیفتمت چنان به سجده ها که خلق ...آفرین ها گویند!
دو:
برده ی عبادت خود را نمی خواهی دگر؟
آزاد کن که دنیا پر خدا شده است !!!
سه:
چه لذت ها بود " درپای تو را بوسیدن"!...
قطع شد پای تو و " سجده " از یادم رفت!

چهار:
روزی هزار لعنت شیطان کنم که من ...
در برده گی عشق تو ... احساس بنده گی دارم!!!
پنج:
چنان به عشق تو من ... افتخار... می کنم ...
فرشته ها به حسادت " حساب " کم کردند!
شش:
مزار شش گوشه ات را به بوسه غرق کنم ...
بگذار بیایم اربعین و خود غرق کنم ...

هفت:
اندوهگینم از سال ها نبودنت ...
نه از سال ها سوختنم ...
ونه از سالها سوزانده شدنم...
نه کسی تورا دیده که مرا قضاوت کند و نه کسی می داند چقدر تورا دوست دارم ...
فقط می دانند عشقی هست ...
که قدرت خدا ...
خوت هم این را نمی دانی ...!!!

هشت:
ترومپ!
حوصله ات را نداریم برو!
بدقدم!کاش هپی فیت بودی!
نه:
مامان بنز:
پراید کیف پول منو بیار دم در!
پراید:
مامان کیف پولتو پیدا نمی کنم!
مامان بنز:
پسرم!اقلا سعی اترو بکن!بعد!
پراید:
بگو برا چی می خای؟
مامان بنز:
ای خدا!از دیجی استایل خرید کردم!
پراید:
می گردم ولی پیدا نمی کنم!
ننه خاور:
بیا بنزی جان کارتم!خریدت رو بکن!
پراید:
نده ننه خاور!ما خودروئیم!سرش کلاه میره!
ننه خاور:
لباس تیم بارسلونارو خریده لامبورگینی و پورشه از خودشون آویزون کنن!
پراید:
نمی خواد ! اینا یونتوسی ان!

ده:
رهبرم ...
برنگشته ایم و نگردیم از راه عشق علی(ع)...
از عشق آل علی (ع) جان گرفته راه علی(ع)...

یازده:
بعضیا یه جوری از تحصیل خودشون و فرزندانشون درخارج صحبت می کنن انگار اولین نفرن!که پاشونو از این مملکت گذاشتن بیرون!
ایندغدغه این عشق این شانس این بخت وازهمه بدتر این بدبختی !وقتی اززبون خودشون بشنویم!ازدوره ی قاجاریه نه صفویه مد بوده...
یه جائی برای کار توصف بودیم تحصیلکرده های داخل و خارج...بعدا فهمیدیم نصف بیشترشون مورد تائید وزارت علوم نیستن!...
وچه حیف!که می بالیم به هدرفت سرمایه ووقت!به غم دوری و غربت ...
بابا انقد وضعیت خودمونو وارونه نشون ندیم ...حرف نزنیم بهتر نیست؟
بعضیام فکر می کنن دنیا اونورش چه شکلیه؟که بعضیا دارن بهشت توصیفش می کنن ...
می رن و برمی گردن و یه عمر صداشونم در نمی آرن ...
هیهات ...
دوازده:
مخلص همکارای مهربون و عزیزم هستم ...


۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی