بی شمس

ادبی

علت العلل...

یک:

خنده آمده ام ...روزقیامت است ووقت انتخاب ...

آن قدر قدرت دارم که روم بهشت و تورا به فرستم به جهنم!!!

دو:

نگاه توی گنهکار ...عاقبتم را به خیر کرد ...

به حکم شعر می روم وزارت ارشاد و ...جواز می گیرم ...

سه:

بره ندگی و برنده گی چه سود نداشتم!!!

نه مثل چاقو توانم بود و نه مثل یوز دویدنم !!!


چهار:

وبال گردن خودکار خویش بودن ...

یعنی کسی نیست ..

که بال شکسته ات را نوازش کند!!!

پنج:

دریغ می سوختم و توپف هم نمی کردی ...

روی دست کیک مانده بودم و آبش می کردم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را فدای یا حسین(ع)

که قربان تو ..قربانی عشق شده ...سعادت است ...


هفت:

بلوک 9 بودیم وشهر به ما نمی خندید ...

عاقبت رفتیم ...توی سایه و خداراشکر!!!

هشت:

ترامپ چرا کچل نمی شوی ..تا ما بخندیم ...

اصلا چرا سران یو اس ما مو دارند؟!!!

نه:

پراید:

مامان !برابوگاتی ساید باساید خریدم ...میای بهت نشون بدم!

مامان بنز:

می دونی که از قدیم دوقلوی پارس خزر خریده بودیم !

پراید:

خوب بیا یه دقه ادای سوختن و حسودی دربیار ...بوگاتی با من اشتی کنه!!!

ننه خاور:

یا علی ...باید از جام پاشم !این عروس و عروس نوه بدجوری رو مخن!آی شوهر ...بیوک خان!اون کمربند طلا که برای دورکمرم خریده بودی رو بیار!داریم می ریم خونه پراید!

بابابیوک:

شما آدما هتون عین همید!!!


ده:

رهبرم ...

این پرچم کشور ماست که زیر آن می میریم...

برای برافراشتنش ...

تو ولی امر...

شاهد یاش ...

یازده:

هر از چندی شاهد اخبار بد از تصادف موتور سوارهای عزیز کشورمون هستیم ...

آقا...توی تونل نباس بری ...

این تونل توحید مثل قتلگاه موتورسواراست ...حالا می ری تو تونلعملیات محیرالعقولم درمی اری !!!

اونور تونلم پلیس واستاده تا بگیردت...

اون وسطم مردی مردی ...به هیچ جای هیچ کسم نمی آد ...چرا مواظب جون خودت نیستی؟

اقلا توکل زندگی یه کار برا خودمون بکنیم ...مفت نمیریم!!!

۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

روسربنه به بالین...تنها مرا رهاکن ...ترک من خراب خراب خراب خراب...شب گرد مبتلا کن !!!

یک:

بیگانه شدیم ازهم و کنارهمیم ...

تو خراب شدی رادیو!!!ومن ...گوش ندارم!!!

دو:

شهر می دانست ارزش مادر شوهر!!!

آن وقت عروس ما چه گفت:؟گفت:خاکبرسرم!

سه:

بوی توت فرنگی از پیراهن تو ...نمی رفت...

و 

شوینده ها درمبارزه هیچ بودند ...

تب کرده بودم ...

آن که برخلاف من توت فرنگی دوست داشت که بود؟!!!


چهار:

روی دندانت نگین گذاشته ای ...مثل گوشه ی چشمت ...

رکاب عشق من!یعنی منم ...نگین توام ؟!!!

پنج:

صورتک بخش اعظم جسم جنابعالی نبود؟

به لبخندم لبخند زدی و پشتش به نفرت قاه قاه!!!

شش:

مزار شش گوشه ات مرا زخاطر برد؟

من آمده ام باز باحاجت خود ...سوی کربلا

..................................................................

امروز چقدر سئوالی نوشتم ...واچرا؟

..............................................................

هفت:

توجه مردم به عید ولایت برمی گرده به تاریخ به خدا واصلا به خصوص در مورد فرهنگ کشورمون کسی نمی تونه این اعتقاد رو زیر سئوال ببره!!!

نه الان هزار سال دیگه ...ولی جالبه عده ای حرفایی می زنن که تو هیچ سوپری پیدا نمیشه ...

"دست سید با دست ما چه فرقی می کنه؟"اقا ناراحتی مصافحه نکن ...عیدی نگیر ...بشین تو خونه ات ...چرا ان قلت می آری ؟

هشت:

ترامپ نفرین کرده ای مرا و برگشت سمت خود ...

آخر چرا خانه ی من شود خراب ؟"نکن"

نه:

پراید را بردند بیمارستان و معلوم شد که آدم است !!!

بعضی پرایدی شود در انتهای داستان ....ادم کرد نازنین!!!


ده:

رهبرم ...

خون به پای درخت ملت ما ریخت ...وما می دانیم ...

که سبزی شاخه ها هیچ گاه ...بی حکمت نیست ...


یازده:

حلالیت خواستن کار خوبیه ...

منم می خام ...

کاردنیاست ...کی از فرداش خبرداره؟ملت جون!!!

۱۸ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

لا فتی الا علی ...لاسیف الا ذوالفقار....

یک:

دوست داشتم کنار تو بمانم یک شب ...

چه می دانستم "کنار تو علی (ع)"تاریخ انقضا ...ندارد ...

دو:

اگر به دویدن است ...ملت بدوند ...

ما انتخاب خوب خدائیم درست ازچشمه!!!

سه:

تاریخ دست به دست پیمبر نمی دهد ...

ما خود فشرده ایم دست خویش را به ولایش...

چهار:

قلبم نمی تپید ...نجف باز تیره بود ...

دیدم غنیمت ست که فریادها کشم:یا علی (ع)....

پنج:

مهدی(ع)...علی (ع)هنوز قدرت زانوان ماست ...

درانتظارتیم و تاریخ گواه ماست ...

شش:

مزار شش گوشه ات گوشه ی قلب شیعیان ...

ان جاکه جای خواندن نماز شکر زیارت است ...

.......................................................................................................................

بخش بالا مناسبتی بود و بخش پائین روزمره ...

امیدوارم از هردو لذت ببرید ...

..............................................................................................


هفت:

..وان شرلی داشت از مادر خوانده اش کتک می خورد که بازرس ویژه ی رسیدگی به احوال کودکان بی سرپرست از راه رسید...

آن شرلی که گرین گیبل را دوست داشت گفت:"با صدای مریم شیرزاد"

جناب بازرس مادر خونده ام من رو همیشه با برادرش یعنی دائی م اشتباه می گیره وسر تقسیم اموال من رو کتک می زنه ...زن بیچاره !!!...

واین بود که بازرس ویژه شعبه کارت وکالت خواهرش را به والده ی آن شرلی داد تا مسئله اش را با برادرش حل کند و به این ترتیب قضیه کلا حل شد !!!

هشت:

ترامپ خندید و توفان مرد و حل شد !!!

تمام دنیا به یک لبخند زیبا لبخند می زند!!!!

نه:

بابا پژو:

پراید بهوشی؟چرا انقدترسیدی؟بچه ای؟

مامان بنز با خنده:

ای بابا!برای هر خودرویی یه بار پیش می آد که لاستیک اش رو با چاقو جر بدن!!!اینکه چیزی نیست!!!

پراید:

مامان !من از وقتی از لندن برگشتم آدم نشدم؟بابا نمی تونم حرکت کنم می فهمی ؟!!!


ده:

رهبرم ...

اگر خیال بگذرد از ذهن دشمنان ...

آگاهیم ...

که باید ...بیدار شب های خیال سازشان باشیم ...


یازده:

ببخشید باور کنید که یک هفته ست می خام ننویسمشون ولی نمی تونم یه دوجمله ای از ژاپن تو ذهنمه که اصلا یعنی اصلا نمی خام فکر مقایسه ام بدم ولی تا ننویسم اروم نمی شم :

یک:

آیا می دانید رمان نویس ژاپنی اجازه دادتا رمان مشهورش را روی دستمال های توالت بنویسند تا مردم راحت تر بتوانند بخوانند؟

دو:

ایا می دانید زیباترین وشیک ترین دست شویی ها ی خارجکی مال ژاپنی هاست و جدیدا با نصب آسانسورک دیگر نیاز نیست کسی اصلا دردلش آب هن بخورد؟!!!

..........................................................................

بعضی ا وقتی می خان فک کنن حتما باید کنار دریائی جایی چیزی فلسفی بازی در بیارن ....تا یه چیزی تراوش کنه ...

بعد بعضی ا که درهر ثانیه یه اختراع بلکه ام بیشتر به جهان عرضه می کنن ...ببخشید جای خوبشون کجاست؟!!!


۱۷ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

منتظر مرگ منی ...یه خاطر خواه ندارم ...به ارزوم رسیدم توروبه خدا چه کردم؟"بروزن کبوتری خسته منم "


یک:

درتنم یک ژن با تو آشمایی دارد..."کشش به تو"...

تو مفهوم عشق را نمی فهمی .....چه تاحد "ژنتیک"...

دو:

قند لب تو ...کامور است ...هرچه می چشمش ...

قندم می افتد پایین ..."حنانه "فدای تو ...

سه:

بارهایم بسته بود و تو لگد می زدی ...به بسته ها ...

یکهو یکی شکست ...

بلند بلند خندیدی ...

مجبور شدم نشانت بدهم ...که هیچ شکستنی باخود نمی بردم ...

جز همان قلب شیشه ای که روی اش نام تو بود ...


چهار:

کوله ام پر بود از کاغذ ...

بالای تپه همه را در مسیر باد پرواز دادم ...

اخرین نامه ات وسوسه ام کرد که نه!...

ولی رفت و دیدم که یکی محکم خورد توی صورتم!...

نوشته بودی :عزیزم !همیشه کنارتم!!!

پنج:

خریدم اسم تو از مرد پیری که روی چوب کنده بود ...

خندید وگفت:هیچ یوسفی تا کنون روی گردن زلیخا بوده است؟!!!

شش:

مزار شش گوشه ات گرم بود و خنک بود و نسیم بود ...

برای دل سردمن که امید نداشت ....بهترین جای عالم بود ...



هفت:

شرلوک هولمز خطاب به همسرش :

آآآآآآآه ضعیفه!برو و آخرین داستان مرا روی لپ تاپ جدیدی که برایت خریده ام بنویس!

درضمن پائین اش هم نام دکتر واتسون را ذکر کن!

من و واتسون می رویم تا سرکوچه "هاچ بک ""موری آرتی "را پنچر کنیم...برگردیم!!!

هشت:

ترامپ درخزینه همبفتی انقدر رو سفید نمی شوی ...

نکند مد است در استخرهای امریکا ...وایتکس بریزند!!!!

نه:

باباپژو:

پراید بیابیرون !تو دستشویی چیکار می کنی؟!!!

پراید:

الان تموم میشه بابا!دارم رمان ژاپنی می خونم!البته داشتم بهش فکر هم می کردم که شما نذاشتی !!!

باباپژو با عصبانیت:

تو این بیرون به هیچی فک نمی کنی !بعد رفتی اون تو فک می کنی !!!

پراید:

بابا اگه تو هم لندن می رفتی !!!

مامان بنز:

بیا بیرون تا خودم ببرمت آلمان ...ببینی اونجا چه خبره!!!


ده:

رهبرم ...

زیر سایه ی سرو قامت شماست شکل می گیرد ...

اندام پلنگ ی که خوابیده روی خاک کشورمان ...


یازده:

آقا رسما به من می گن مختو تعطیل کن ...خدایی چن ساله می خام مخمو از تعطیلی در بیارم !!!

آه فردا و پس فردا تعطیله ...فتیله شنبه تعطیله!!!

مخلصتونم ملت جیگر ایران ....


۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گشته ام در جهان و آخر کار ...دلبری برگزیده ام که مپرس...

یک:

سوی چشمم رفته بود از غم ...گفتند پیر شدی ...

یاغم و درد پیری است و یا ...پیریی غم  است...

دو:

کلا صدای تو ...خاص بود و جلوه ی جوانی داشت ...

می دانستم که هم سن منی !...عاشق صدات شدم ...

سه:

درمیان مردنم بوی تو آمد ....یاد کردم لحظه ی دیدار ...

رفتم با فرشته ی مرگم ...بی خیال درد شدم!!!


چهار:

لا به لای شاخه های درخت ...مگر گیر نیفتاده ای ...ای ماه ؟

دنبال واژه ی اآزادی ...

دست هایم گرفتار "خاص "توست ...

پنج:

مهدی(ع)کنار ماست ...که باهم خوشیم و می خندیم ...

بی روح می شدیم ...اگر عشق و انتظار در کالبد مان ...نمی گنجید ....

شش:

مزار شش گوشه ات توان پذایرائی زائر دارد ...

مهمان توهستیم ...وقتی میلیون نفریم ...


هفت:

دنده های مرا شکستی و صدایم کم بود ...

فریاد زدی شکستیم دنده هایش ...صدای خرد شدن کم نیست!

هشت:

نرامپ ...گور کندن کار هرکس نیست ...باورکن که دنیا ...

صد گورکن سراغ داشت که عاقبت گورخودرا کندند !!!

نه:

مامان بنز:

چند روزی می رم آلمان ...

پراید:

واسه چی مامان؟داریم از بی پولی بابا مونو از دست می دیم !!!

ننه خاور:

دوقور دان!پس 40000یورو که پسرم امتیازش رو به بورکینافاسو فروخته بود چی شد؟

پراید:

من و بو گاتی تو لندن خرج کردیم ...این پولا یه روزه تو لندن خرج میشه ...سوار چرخ و فلک شدیم!!!

بابا بیوک:

آمارتو دارم رفتی اونجا از خودت و بوگاتی کپی گرفتی!40000یورو رم گذاشتی اونجا تو بانک با سودش بوگاتی می ره دانشگاه ....خانم ما بچه ایم؟

ننه خاور:

نه!دوتا خودرو بزرگ قدیمیم!!!


ده:

رهبرم ...

بگذارید کنار شما باشیم ...حتی به هنگام درد ها ...

شما چطور غم ملت می کشید و ما نباشیم؟!!!


trumpica:!!!!

فردا شرکت های خصوصی چارتا موجود دستکاری شده زنتیک از کلاه شون درمی آرن عین موجودات فضایی فیلما ...بعد می رن پخش و پلا شون می کنن تو یه سیاره ...

بعد اونجا یه قفس می سازن و اون بدبختارو می کنن تو قفس ...

بعد یه چند تا کاخ و بالا شهر او نجا می سازن و کلمه ی لاکچری رو می کنن تو مخ بعضی ا ...

بعد با یه سفینه 300...400 نفرو می فرستن اونجا برا زندگی متفاوت ...

بعد اونا از اونجا به زمین پیام می دن و پز می دن و اینا ....وچون این اتفاقات در دوره ی ترامپ میفته ....

اسم اون سیاره رو می ذارن "ترومپیکا"!!!جل الخالق 

۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قربونت برم ...سبیلمم بزن ...دیگه مردم می ترسن از این جور قیافه ها!!!

یک:
 چرخیدن آسیاب چشم تو ...
له می کند ...آن قلب سیاهم ...که به عشق تو راضی نیست!!!
دو:
برق از آسمان چشم تو گذشت ...
یک لحظه نور شد ...
ومن درکل سیاهی های چشم تو ...
یک ریشه خون دیدم !!!
سه:
درغمت شریکم بدان ای یوسف کنعانی ...
که به خاطر یک هوس آنی ...
چندین سال بی پدر گذشت !!!

چهار:
بوی خون پیچیده بود در خانه ...
ریخته بودی خون خروس جنگی مان ...تا خوش یمن بیائیم ...
پنج:
کاش موی تورا از ریشه می کندند ....
من هنوز از سیاهی موی تو و مردم شهر می ترسم !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را آمدند خراب کنند ...
دیدندخدای چهره ی خشم ناک اش را نگه داشته برای چنین روزی ....

هفت:
کفش قهوه ای ات را برای من نگه نداشتی !!!
قلم مویت شکست...
گفتی فروختی تا دوباره مرا بکشی!!!
هشت:
ترامپ دیگر می روند مهاجران غیر قانونی ...
آمده بودند تفریح !!!
بر می گردند تا در کشورشان کار کنند!!!
نه:
پراید:
مامان هوس قورمه سبزی کردم!!!
ننه خاور:
کلا 24ساعتم تو لندن بودی؟
بوگاتی:
اصلا هیچ جا ایران نمیشه ...ای ول دانشگاه کاشان !!!
مامان بنز:
بله دیگه یهو بگو دلم برا آشپزم و اسپاگتی هاش و اینا تنگ شده بود!!!
بوگاتی:
من فهمیدم که انسانم !!!در انگلیس indi vi du ality (ایندیویجو الیتی)سال هاست داره رعایت میشه !!!
بابا پژو:
نه بابا!!!

ده:
رهبرم ...
آنجا که قلب شماست ...جای ماهم هست ...
چه افتخاری که ...حس می کنیم شما ...
دوستتمان دارید ...
یازده:
وقت شکست و از دست دادن ...بزرگ میشیم ...افسرده می شیم ....واز زاویه ی دیگه ای دنیارو نگاه می کنیم ...که دیگه زرق و برقش اهمیت نداره ....
وقت پیروزی اعتماد به نفس داریم ...دنیا بزرگه و ما توش یه عنصر فعالیم ...
دنیارو از یه زاویه ی دیگه نگا می کنیم ...به عنوان انسان موفق ...
خیلی عجیبه این تکرار برای همه هست ...
ولی خدا خودش فرموده :
انسان خیلی خیلی فراموشکاره ...خیلی خیلی ....

۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دیگر منتظر کسی نیستم ...هرکه آمد ستاره از رویا هایم دزدید!!!(ر.یونان)

یک:

بریده بودم از تو ای ماه ...یک قطعه ...

مثل درخت هرس شده ...چند روز بعدبرگ اوردی!!!

دو:

قلبم کلاس درس تو بود ...

مکان نداشتی ....

حالا که شاگردانت به دکترا رسیده اند ...

لطفا ترکم کن !!!

سه:

پرده از راز کرم ابریشم برون افتاد ...

"پروانه شدن"

قطعه ی شاعران نمی خوابم من!

جای من روی برگ های پائیز است ...


چهار:

دندان های یوسف نیفتاد میان کف دستش !!!

همین طور با تشکر از زلیخا !...بردندش زندان مصر!!!

پنج:

روزه می گیرم از سکوت و قلم راه می رود ...

چه کنم با شکم دفتر خود ...پراز شکایت توست!!!

شش:

مزار شش گوشه ات خندید به تیره روزی من ...

باپای برهنه آمده بودم اربعین و ...گریه می کردم !!!


هفت:

خانم!اگر مرابکشی حق نداشته ای !!!

من آن مردیم که با

 فروش کلیه هام ...برای تو ...دکترا خریده ام!!!

هشت:

ترامپ سر کوچه نداشت و بالای کاخ درانتظار هلی کوپتر بود ...

یک هو دید چینیان با ماهواره به زیپ او می خندند !!!

نه:

مامان بنز:

پژو چشات رو بازکن ...نکنه مردی ...یالله مرد!!!

بابا پزو:

بنزی چی می گی؟تا کی می خای منو تو این دنیا نگهداری ؟بذار من برم!!!

مامان بنزبا گریه:

آخه پراید خونه نیس...بیاد ناراحت میشه!!!بذار وقتی پراید بود!!!

بابا پژو با خشم:

زن حسابی توفرق عشوه و ناله و پراید رو هنوز نفهمیدی؟


ده:

رهبرم ...

گونه های سرخ یعنی چه؟

یعنی آبرویی که می دهی به ما و سربلند هستیم ...

یازده:

این روزا خیلی خبرای خوبی نمی شنویم ...یکیش همین تصادف دانش آموزان بود ...

که متاسفانه متاسفانه تکرار میشه و تکرار ...

به خونواده هایی که فرزندانشون رو دراین حادثه از دست دان از قلبم ازوجودم تسلیت می گم ...

هیچ معلمی رو نمی شناسم که ته قلبش عشق به دانش اموز نباشه ....تو این جور حادثه ها آخرش هیچکی مقصر نیست ...نه اتوبوس ...نه راه شب ...نه خطای انسانی به هیچ وجه ...ولی خوب هی تکرار و تکرار ...

من میدونم که همکارانم تا چه حد دلشون سوخته ...اصلا دیگه معلم با چه عشقی می ره سرکلاس جز عشق خود دانش آموز ...واین عشق متقابل خدا میدونه چطور زندگی خیلی هارو تغییر می ده ...

ولی چه میشه کرد که جگر گوشه های ما ...

"نگم بهتره واقعا ناراحتم"

عکس را با دانش کم خودم انتخاب می کنم ...می خواستم ربطی به تحصیل داشته باشه ...


۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۵۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

امدی چو ماه تازه ...تیغ برکف ...خنده برلب ...امدی ای عید قربان ....خوش رسیدی (2)!!!

"عینک زدم شناخته نشم "!!!

یک:

درون قلب خدا عشق به کیست نمی دانم ؟...

که زمان جان دادن به او ...

برخی بهشت می بینند...

دو:

قربان تو رفتم یک روز سرد پائیزی ...

دیدم که مثل برگ ...

ازروم رد شدند ...عابران بی خیال ....

سه:

قدر جان خود بدانید "ای "اسماعیل ها ...

تا خدا مجبور نباشد روز روشن ...عشق بازی ها کند!!!

چهار:

من سراغ گوسفندان را گرفتم ...عید قربان ...

هیچ کس راضی نشد ...

تا نشانی واقعی از گوسپندان ...بدهد!!!

پنج:

دهان خویش را بسته اند نیاز مندهای شهر ...

تا ابروی شان بسته ...به گوسفندان شهر نباشد هرگز!!!


"یعنی این اعتقاد واقعی منه؟!نه بابا همین جوری برا خودم!!!


شش:

مزار شش گوشه ات جای بالاترین هدیه خداست ...

از آن جا که در کلام خویش فرمود:

قربانی برای من بالاترین هدیه است ...

هفت:

به جان من افتاد که به پای تو بیفتم ...

چاقوی دسته زنجان تو ...مشهور زمان بود !!!

هشت:

سربازتوایم و عددش را خدای می داند ...

قربان جان توایم و خدای می داند ..."یا مهدی(ع)"


نه:

واقعا دست بعضی پدرو مادرهارو باید بوسید ...

تو جامعه ای که لاکچری بازی توش مد شده اولاد لاکچری دارن مثل توپ ...

آقا نه دست ظالم رو برا یه لحظه عمر بیشتر می بوسن ...نه اینکه قسم و ایه می آرن به جون کسی ...

صاف جلو چشم همه از اون خونه ی قشنگ و ماشین شاسی بلند و همه چی و همه چی در لحظه می گذرن و می گن بفرما سر می خوای ؟بعد تازه معلوم میشه کی بودن...

نه شهید محسن حججی مه مثل ایشون زیادن ...

چشم و دل سیر ..چشم و دل پاک ...


خدا چنین پدرو مادرایی رو بیامرزه که درلحظه آبروی یه ملت رو می خرن ...


ده:

عید قربان آمد و یاد فرشته ها ...خدا...

که هرکس نتواند برساند دست خود ...به دست خدا ...

یازده:

رهبرم ...

مگر قربان شدن کاری ست؟

کارها سختند ...

بگو به ولایت امر خود ...

کاری بکنیم ...

.........................................................................................................

یازده:

پراید:

دلم برا بوگاتی تنگ شدهواسه اسپاگتی هاش ...

مامان بنز:

اونا رو که من می پختم !

پراید:

برم بهش بگم راضی ام بره دانشگاه آزاد کاشان !لندن نباشه!

مامان بنز:

یعنی چی؟!!!

پراید:

آخه!دانشگاه ازاد کاشان قبول شده بود ...گفتم کسر شان ماست !مامان به خدا ازجاده می ترسیدم!

مامان بنز:

برو بگو!!!

دوازده:

آه ای ترامپ خسته نباشی ...جهان درتلاطم است ...

از انتقال خود به هیوستون جهان پراست ؟!!

سیزده:

با تشکر از مردم محترم جمهوری خلق چین "خودشون می دونن"

عید تون واقعی واقعی واقعی مبارک ...

ای خدا حلا خودمونیم چرا افتاد جمعه!....:ناشکری نکن سال بعد که اصلا نمیفته سال تحصیلی !!!

فضای غیر مجازی و مجازی درکل ملت مخلصیم 


۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۴۱ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

اگه خدا می خاد معلمی به پیری برسه ...

این نوشته تقدیم میشه به استادی چون دکتر علی اکبر امینی ...زیادم قشنگ نیست مثل نوشته ها و گفته های ایشون ...


اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد قامتش خم تر بشه تا بتونه گونه های دانش آموزانش رو راحت تر ببوسه ...

اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد بچه هاش برن خونه بخت و جای دوری بچه هاش ...اغوشش رو برای دانش اموزانش باز کنه...

اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد شکم تپل و گرمش جای دست بچه هایی باشه که وقتی می آن اغوشش حس کنن انگارقشنگ ترین و مهربون ترین جای دنیا رو دارن لمس می کنن...

اگه معلمی به پیری می رسه :

با حقوق حداکثری و متوسط چامعه بلد بوده چطوری زندگی خودش و خانواده اش رو بگردونه ...

اگه معلمی به پیری می رسه:

دلیل نمیشه مریض نشه ...ناراحتی حنجره نگیره ...نپره تو اتیش که بچه های مردمو نجات بده ...کار مددکار اجتماعی روگردنش نیفته ...خونه قدیمیش رو سرش خراب نشه ...ناسزا نشنوه ...

درکل اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا دوسش داشته که با مقام انبیا پیر شه ...

درضمن نشون دهنده ی اینه که نفرین دانش اموز اثر نداره و ...

هیچ کس نمی تونه برایه روز کله ی سحر پاشدن وتا بوق سگ دویدنش متر بذاره ...

.....................................

من الله توفیق

۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

الله الصمد ...لم یلد و لم یولد...


"تکرار کلمه در نوشته ها عمدی ست!!!"

یک:

تبرک است آن پرده ای که دور تو ...دور تو می کشند ....

شاید خدا ...خدا ...ان پرده را کنار می زند !!!!

کنار می زند تا عبادت مارا ...به چشم خود ...به چشم خود ...ببیند...

دو:

خانه ی خدا بوی صفا و مروه می دهد ...

چون تشنگان خانه اش ...فقط از چشمه ی زمزم ...از چشمه ی زمزم ...می نوشند ...

سه:

سر تو شلوغ است ...بگذار بعدا ...بعدا...

آن گاه که صلوه ظهر ...همه سرگرم نماز تو اند !!!


چهار:

از لا به لای دیوار دست تو پیدا شد ...

پیدا شد و علی (ع)...از شکم فاطمه ...پا به کعبه نهاد ....

پنج:

قهر می کنم ...با تو که دوری فرسنگ ها زمن ...

پشت پرده ای و راز مرا فاش می کنی!!!

شش:

مزار شش گوشه ات قیامت است ...قیامت است برای دعای تو ...

آن دعای عرفه که موقع خداحافظی ات ...جن و انس را به گریه واداشت ...


کفش پیامبر (ص)هنگام معراج ایشان

هفت:

دریغ روی تو را هیچ نقاشی بلد نیست .....

بلد نیست ...ما همین طور عاشقیم و در خانه ی تو ...اسیر ...

هشت:

دیگر ترامپ امروز آزادی ...از بند جمله های من ...

مثل تمام زنده های عالم ...دنبال خدا بگرد ...

نه:

پراید:

مامان !بابا !کجائید؟

ننه خاور:

مگه آدم نیستی؟برو برا شفای بابات دعا کن!

پراید:

مگه بابام خوب نشده؟!

ننه خاور:

آدمی که یهویی 40000یورو بده دست یه پسر بد!کی خوب میشه؟


ده:

رهبرم ...

حج ما در همین سرزمین عشق گذشت ...

به دوره گردی مان ...

به دعای عرفه ...

خدا ...پیامبر(ص)...امام حسین(ع)...همین جاست ...

گوشه یدل مان ...

که تو زنده نگه داشته ای ....این دل مان ...

یازده :

از اول هفته می خام هفته یدولت رو تبریک بگم ...

خودمون می دونیم اداره ی یه شرکت چقدرسخته چه برسه به اداره ییه مملکت ...

من بعضی جاها نه خیلی جاها تغییراتی می بینم که اصلا قابل بیان نیست ...

چقدر کارها راحت تر شده چقدر فکرها راحت تر شده ...

خیلی کارها رو با آرامش بیستر و زمان کمتری میشه انجام داد وواقعا برخی وزرا و هم چنین مجموعه شون ودرراس رئیس قوه ی مجریه زحمت کشیدن ...

بایذ بهشون گفت :خدا قوت ...

نمی تونم نام یه عده رو بگم وبعضی کارا شون ...ولی به جرات می گم که از نظر سیاست عمومی و داخلی برای جمعیت مون چیزی کم نذاشتن و از لحاظ سیاست خارجی هم زحمت می کشن ...

.................

دوازده:

عشق تو مرا کور کرده یا حسین(ع)....

فرداست که عاشورا بیاید  و دعاکنم که بینایم کنی...


سیزده:

وسواسم شدید بود و یه گوشه ای نشسته بودم و داشتم خدا خدا می کردم که یه نشونه ای بیاد که حج ام قبوله ...یهو دیدم یه صدای الله اکبری بلند شد و پرنده های کعبه پریدن و در خونهی خدارو باز کزدن ...دلیلشو هنوزخوب نمی دونم ولی چششم به در خونه ی خدا کهافتاد گریه کردم ...اون جا که خداهست دلمونه باورکنیم اگه بخاد درهای بسته اش رو جوری باز می کنه که باور نمی کنیم ...من به این ایمان رسیدم ...هرکسی هم که بخاد می تونه به این ایمان برسه ...اونم درلحظه ...

............................................

امروز از کسانی که تو مدت نوشتنم ناخواسته "شل و پل "شدن !!!معذرت می خام ...

من یه وبلاگ نویسم ...همین 

۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی