یک:
سیاه روی تو بودم ...ولی به بخت سپید ...
مرا تو دوست داشتی ...با هزار امید ...
دو:
کفن به شهر کم آمده است ...ازبس که مرده ایم ...
برای تو مردن ...مثل آب خوردن است ...
سه:
چشم خودرا کشته ام ...درزیر پاهای دلت ...
خوب قربانی شدند آن جان سیاهان ...مرحبا!!!
چهار:
نه عباس (ع)راست می گفت ...نه آن خدای؟!!!
که بار شهادت ...سبک تر از ...مشت آب بود ...
پنج:
قلم چرا بدست بگیرم که با رنگ کبود ...
چگونه نوشتن:که عشق زیر دوست داشتن است!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ...این روزهای پائیزی ...
به جز شهادت ...مرا به یاد "آبروی نزد خدای ..."می اندازد !
هفت:
مگر تو کیستی که جان من بدست تو هزار بار ...
تا قبر رفته است و بار دگر "دلتنگ من "باز گردانده ای ...
هشت:
ترامپ !خون برای فرهنگ ما یعنی ....عشق ورزی...
در فرهنگ یو اسی باید بپرسی ...چند دلار؟!!!
نه:
اونور تعطیلات برمی گردیم "مامان بنز و خانواده"
ده:
رهبرم ...
نمی شود کسی سیاه بخت ...که فرهنگ شیعه ...
یعنی شما ولی امر ...
به سپید بختی ما ...اشاره ها دارید ...
یازده:
دیگه هاپوهای شهر تهران اینور و اونور براخودشون زندگی درست کردن و دارن به خوشی و خوبی زندگی می کنن...
یه جایی قرار می ذارن و با همدیگه ملاقات می کنن ...
دستای ما براشون شده فرمونی که هر لحظه داره خوشبخت شون می کنه ...
واقعا خجالت نمی کشیم ...بغل دستشون می شینیم و ابراز بدبختی می کنیم ...ماکه دنیای قشنگ خودمونو با دنیای کتک خور و بدبخت شون تقسیم کردیم؟!!!!!