یک:
ابر ابروی تو ... افتاب چشمت را ...عجب سیاستی ست ...
بارش اشک دو چشمم اما ...بی سیاست ...بی سیاست!!!
دو:
نگاه کردی و بی هیچ احساسی...
تمام رنج من ...شعری سپید بود!...
گذشتی و ...
از آن پس رنگ می کردم ...
سروده های سپیدم ...
سه:
خواب توی چشمهایت ... درد داشت و علتش ...
مرگ بی دلیل و سیاه من بود ...
عشقی که باورش نکرده بودی ...صد بار ...
توی خواب آمد و جوانه زد و باور شد!!!

چهار:
دستهایت را زیر چانه ات خوردم ...
بی بهانه ...
توی شعرهای سپید!...
پنج:
صورتت سرخ بود و پرخنده ...
وقتی قربان تو می رفتم ...
عشق را مز مزه می کرد م ...
وقتی قربان تو می رفتم...
شش:
مزار شش گوشه ات را به جان نمی دهند به من ...
کم است که جان بدهم ... تا به گوشه ای بدهند ...

هفت:
توی چشمانت ... منم من! باورش سخت است سخت!
از حقیقت می گریزی؟ یا که از من از من؟!
هشت:
ترومپ!
کچل ها مودار شدند از بی ثباتی دلار ...
بجنب که دنیارا مودارها گرفته اند!!!
نه:
مامان بنز:
پرایدجان!یه چن روز دس زن و بچه ات رو بگیر ببر شمال!
پراید:
براچی؟تو این گرونی !حالا یه کم ارزونی بشه!
بابا پژو:
کدوم ارزونی؟دیگه تموم شد دوران جوجه کبابای شمال!
پراید:
برنامه تون چیه؟ که می خاهید ما چن روز بریم؟
مامان بنز:
هیچی! می خام فرشای خونه رو عوض کنم!
بوگاتی:
وا مامان!فرشای ننه خاور و می خای بشوری یا اینکه می خای فرشای ماشینی بخری؟!
مامان بنز:
هیچکدوم!می خام فرشایی رو که مامانم بهم جهیزیه داده بود رو بندازم!
بابا پژو:
اوووووووووه!حالا صبر می کردی یه سی سال دیگه!
ننه خاور:
وای وای وای وای !


ده:
رهبرم ...
قلبمان اگر می تپد ...
از صدا صدای شماست ...
هزار هزار آمدیم و می آئیم که جانمان ...به جان شماست ...



یازده:
سال هاست که مارا می ترسانند و مارا بچه گیر آورده اند ...
خوشم می آید که خیلی هایمان شهید شدیم و خیلی هایمان آماده شهادتیم چون...
نمی ترسیم...
نسل ما باعث شد که نسل های بعد هم با خنده به ترسی که یک ملت دیگر درست کرده بود نگاه کند و بایستد ...والکی فریب گفتگوهای ظاهری عده ای را نخورد ...
دوازده:
اگر می خواهید از فضای مجازی و به خصوص وبلاگ که برایمان یک عمر مجانی(!!!!) تمام شد خداحافظی کنید خوب بکنید!!!این چه بهانه ای ست که عده ای می گویند که چارتا بچه دارند درفضای مجازی می نویسند یا خانمهای که از شو شو و جوجو!!!
پس نیروی جوانی که پشت رسانه است کیست؟
یکی از وبلاگ های مشهور که مارا دارد از عنوان خودش می کشد و جز وبلاگ های مشهور همین صفحات مجازی ست با ذکر دلایل بالا دارد می رود تلگرام ...البته خدانگهدار ...
آن رباتی که شما آمارتان را تا خدا بالا بره بودید و ملاک ارزشیابی بیا ن بود کجاست که وقتی شما می روید ما از آن استفاده کنیم؟ والبته جناب بیان هم راحت شود که براثر کم کاری نه تنبلی زیر سئوال نرود که هیهات نمی توانیم کارشناس ادبی بگیریم!
با این همه امکانات چنین خداحافظی هایی بعید نبوده و نیست ... و نخواهد بود ...
دامن ما که پاک است!نه در آمار ببیان جائی داریم ... نه لینک ایشان در الکسا هستیم و نه دیگر جائی در آمار جهانی داریم ...
کلا به ما چه از رسانه؟!!!