یک:
باران کلید زد و ...هوار روشن شد ...
من آه کشیدم که ... ابرهایش کو؟!
دو:
ترک تو برای من مرگ زود رس است ...
می کشم هوای تورا به کام و می سوزانمت به عشق!
سه:
تو مرا شکنجه می دهی ...چون:" نمی توانیم ...ببوسیم"!
من صبر می کنم به مردنم!...چون: " نمی توانیم رسیدنم"!

چهار:
سال هاست ...
ترک کرده ای مرا ...
                       مثل خواب از دو چشم ...
چه فایده ...که باورم نیست ...
                               مثل مردنم!!!
پنج:
باران سپاه قطره های ابر ...و اشک سپاه قطره های چشم ...
به هردو آفرین!
                    که برون ریز احساس آسمانی اند!
شش:
مزار شش گوشه ات را به اربعین آماده ام ...
پیاده ...افتان وخیزان ...دوباره یا حسین (ع)...


هفت:
چه خوب بود که مرا می شکستی؟
چه خوب بود که کوچکم می کردی؟
چه خوب بود که هستم را به نیست می دادی؟
چه خوب بود که فریادم را می بریدی؟
دیگر گذشت ...
             آن حس شاعرانه که هیچ نمی گفت ...
               آن حس عاشق ...
                               آن حس دریائی ...
                دیگر باید تلاش کرد ...
مرگ ...این روزها ارزان تمام نمی شود!!!
هشت:
ترومپ!
باید گذشت از گرانی هاهم!
آنجا که نوبت گذشت و جانفشانی هاست ...
نه:
مامان بنز:
پراید بچه هارو ببر دکتر !این سرماخوردگی خیلی موذیه!
بوگاتی:
نه مامان!ویروسیه!دوره داره خوب میشه!
مامان بنز:
بابا اینا دارن از سرفه خفه میشن!ببرشون دکترببین چه دردی دارن!
پراید:
مامان به ادویه جاتی که شما تو غذا می ریزی حساسیت دارن !دکتر ایتالیائی گفت!
بابا پژو:
مرد حسابی!خوب اینو زودتر بگو ...دارن خفه میشن نخورن!
بوگاتی:
پراید چی میگی برا خودت!اینا دو هوائه شدن!
مامان بنز:
بوگاتی نمیدونم تو چه جورمادری هستی...انقد بی خیالی!
لامبورگینی و پورشه:
ما خوبیم!
مامان بنز:
دیگه ادویه نمیریزم!
ننه خاور:
ای خدا!ما دیگه اون غذاهارو چه جوری بخوریم!!!



ده:
رهبرم ...
نمی گذاریم برسد دست دشمنان به وطن ...
این جان ارزان ...برای وطن ...هزار هزار ...

یازده:
یعنی نمی تونم بگم حس دوست داشتن تو بعضیا چقدر هست ...
انقدر هست که حسش می کنی ...
حس می کنی راه که می رن ...نفس که می کشن ... حس دوس داشتن رو بهت منتقل می کنن ...
وحیف!
که این حسو از همه نمی گیری ...
گاهی از پرنده ها و حیوانات می گیری ولی از انسان ها نه!
از اونایی که می خای نه!
ای اونایی که می خائیم واللا برا تون خرج نداره ...فقط متکبر نباشین و ...
کمی به جریان خونتون ...عشق بدین...
دنیا رنگی میشه ...
دوازده:
دوستم نداری و بیهوده زنده ام ...
من زنده ام تا روز عشق تورا ...
                                    " یک روز در آینده"
ببینم!
سیزده:
چطوری...حسود کوچولو؟