یک:
سرم میان دو دستم ... " تو" از دستم رفتم...
تمام جهانم که رفت ...دیگر سرم مباد!
دو:
خراب شد عشق ما و آباد شد عشق دیگری...
" او " آمد و جمع من و تو ... " دیگر" حسرت دارد!!!
سه:
می بو سیددت هزار بار و چشم درچشم من ...
می خواست اشک مرا ببیند و درانتظار عشق نبود!!!


چهار:
اگر مرده ام بخاطر عزت نفس ام بوده است و بس!
گدایی عشق ... کار هر زنده ای نیست!!!
پنج:
بویت برای من بوی کباب است ... دیگرم!
از سوختن ام بوی جنابعالی ... درگذشته می آید!!!
شش:
مزار شش گوشه ات جای دل من است ...
به اربعین که می رسیم ... دل ها هوای تو دارند ...


هفت:
مادرم بیا و بوسم کن!بیا و بخاطر کارنامه دعوایم کن!بیا در آغو شم بگیر و دلداریم بده !بیا و از حقوق روزانه ات برای من کفش نو بخر!بیا و برای من اسفند بسوزان!بیا و کیف مدرسه ام را بشوی وروی بند رخت بینداز!بیا و خودت را کتک بزن که چرا از روی موتور افتاده ام!بیا و دامادیم را ببین!...
مادرم ...بیا!
بیا منتظرت هستم ... پنج شنبه است ... من رفته ام ...
تنها مانده ای و هردو دیگر جز خدا چه کسی را داریم ؟!
بیا و مزارم را بشوی ...
بیا که هنوز بوی مادر بوی دیگریست ...
من از هزار توی قبرهم ... " دوستت دارم"!!!
هشت:
ترومپ!
خجالت نکش و بکش و جنگ بینداز ...
دیگر جهان انگاز از تمام صلح ها ... خسته است!
نه:
مامان بنز:
آهای پسر! پراید!بیا چمدون هاتونو از دم در بردار !مردم باید بدونن مارفتیم مسافرت!
پراید:
یعنی چی مامان ؟ خوب رفتیم که رفتیم!
مامان بنز:
آخه پسره ی نادون!این همه یورو خرج کردی مردم تو پول رب گوجه فرنگی موندن!
پراید:
به ما چه؟ بابای بوگاتی پول سفرمونو داده !همچی میگی آدم درمورد خودش حس ساشا سبحانی رو داره!
بابا پژو:
نه پسرم!راحت باش!مامانت ناراحته!
پراید:
چرا؟
بابا پژو:
ننه خاور گفته همسایه ها تو کانال "ژن خوب" دارن یه چیزایی می نویسن!می فهمی که؟!
پراید:
آها!!!


ده:
رهبرم ...
عشق می جوشد و ملت ایران عاشق است ...
عشق آل علی(ع) و شما ... درون رگ های ماست ...

چطور می تونیم باور کنیم که وعده های غذایی بعضی بچه ها به یک رسیده!سخته ولی واقعیت داره ....
چه بگیم از گرانی و بیکاری و هزار و یک درد ... فقط یه جمله " ای که دستت می رسد کاری بکن"
این شامل همه ست ...
تعارف رو بذاریم کنار و برای بچه ها و کودکان هرکاری می تونیم بکنیم ...
اللهی که خیر ببینید و ببینیم ...

دوازده:
یادش بخیر یکشنبه های طلائی ... اون موقعها که قراربود یکشنبه ها هم برنامه دیدنیهارو از شبکه دو ببینیم هم برنامه ورزش و مردم ...
مجریاشون خوش تیپ و جوون بودن موزیکاشون خوب و جدید بود و توی دیدنیها می تونستیم چیزای عجیب و غریب مثل رد شدن دیوید کاپرفیلد از دیوار چینو ببینیم و توی برنامه ورزش و مردم می تونستیم اخبار ورزش و فوتبالو بشنویم ...
کجاست دیگه اون شبا که مشقامون نوشته باشیم و کجاست دیگه اون مجریای خوشتیپ آقای بهرام شفیع و آقای جلال مقامی و خانم شفیعی ...
خدا آقای بهرام شفیع رو بیامرزه ...روحش قرین شادی ...
کاش و ای کاش ...
ولی زندگی داره رد میشه و سن و سال میگذره ... باید قبول کنیم ...که عمرم ...
خدارحمت کنه اونایی رو که لحظات خوبی برای ما درست کردن ...