یک:
قلب من سیاه و ...قلب تو سپید ...
چه حیف!
که حتی ...
درزندگی باهم ... خاکستری نیستیم!!!
دو:
توی " گربه های مویت"!هزار کلاف داشتم ...
باز نمی شد و دستهایم!...آرزوی گربه ها می کرد!
سه:
جنون من!ثبت نام درمدرسه ی لیلی ست ...
صدبار عذرمن را خواسته ان و بازهم ...



چهار:
کلاه پائیز تا خرخره ام پائین رفت ...
کت نپوشیدم و با حال بهاریش ... سرما خوردم ...
پنج:
اتم شکافتن ... یعنی " حفظ" چشم های من!
قرار ندارند و تو ..." شعر" می خوانیش!!!
شش:
مزار شش گوشه ات نورانی ترین مکان عالم است ...
از بس که نورهشتی و کسی هم نمی داند ...

هفت:
داستان هایم را که فروختم ... آرام شدم...رفتم بالای پل و فریاد زدم!و بعد رفتم کافه و یک قهوه خوردم!
بلد نبودم سیگاربکشم!و بلد نبودم با جنس مخالف حرف بزنم!بهرحال توی کافه روزنامه خواندم وژست گرفتم و آمدم بیرون!
فردایش بود که قرار بود دوستم با من قرار بگذارد تا مصاحبه کنیم و جگرم حال بیاید و توی روزنامه اسمم را بنویسند ... سبک نوین من حرف نداشت!
و خواننده هایم خانم ها بودند ...
پشت سرم حرف و حدیث بسیار بود و می گفتند معلوم نیست داستان هایم را از کجا آورده ام!
ولی" داستان های خواستگاری هایی که سرانجام نداشت" ...مشهور می شد و سردبیر مجله هم خاطر خواهم........." بس"!!!
هشت:
ترومپ!کلوچه بخور غصه نخور!
بعضی ولایات و ایالات قدرتو را نمی دانند!!!
نه:
مامان بنز:
پژو!بدو خانم مددی اومد دعوتمون کرد ویلای شمالشون!
بابا پژو:
بیا بابا!من حاضرم تو چادر بخوابم تو اون ویلا نخوابم!
پراید: بابا تو که همیشه موافق خانم مددی بودی چطور شد؟
بابا پژو:
موافق خانم مددی هستم نه ویلا شون!من برم شمال برا خودم سنگ تموم می ذارم!
بوگاتی:
بهرحال ماداریم سفر چهار نفره می ریم ایتالیا!ازشون تشکر کنید بگید ما نمی تونیم بیائیم!
مامان بنز:
بازم دم خانم مددی گرم!ادب حکم نمی کرد به ماهم تعارف کنید؟

ده:
رهبرم ...
فراموشی بد دردی ست ...
خدای ملت مارا از دردها دور کرد ...

یازده: