بی شمس

ادبی

۳۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

خیال او که ناگه در دل آید...دل ازجا می رود الله اکبر


یک:
بسیارتو...برای من کم است!...
شنیده ام که محبت می جوشد از...لبان تو...
دو:
پای درکوچه باغ های کاشان...
اردی بهشت...بوی گلاب را خاطره انگیزمی کند...
سه:
پیاده روهای سنگی ...باران رانمی بلعد...
کاش دریا شود شهرو آسمان بگرید...
چهار:
پیری ست و فراموشی...تکلیفم هزاربارنوشتن نام توست...
تاخواهرهمسایه را ...به اسم توصدا نزنم!
پنج:
عصرجمعه است و تدبیرمن تویی...
درها که بروی من بسته می شود...خیالم پیش توست...
شش:
کشته ام ساعت دیواری و نمی خرم باتری...
وقت راباید کشت...انتظارطبیعی ست!
هفت:
اگرتونباشی...من جسم نیستم...
روح می شوم همراه تو....اگرحتی مهمان پذیر نباشد بهشت تو!
هشت:
بوی یاس شال سبزتو...
چرانخرم نجف!پراز خاطرخواه توست!....

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

یک بشقاب خرچنگ...


یک:
هیچ کس نبود...کنم تورا طلب از او...
دانستم که خود تویی...آن کس که باید می طلبیدم !
دو:
وجود پاک تورا ... آلایش زمینی نیست ...
من کیم؟ نیا...این دنیا تمیز می شود؟
سه:
دویده ام ... و لوح تقدیر هارا سوزانده ام ...
شعرها ...خفته اند میان کتاب های گرافیک کامپیو تری شده ...
تورا می فروشم و نان می خرم 1500 تومان ...
باورکن می چسبد با پنیر تبریزی !
چهار:
دردل با ضبط صوت ...سال هاست می کنم...
دست تو سارق نیست ...من بی مبالاتم!
پنج:
کنش وواکنش درمقابل ...قانون فیزیک شده اند ...
من اینشتم ام!... با سرعت نور اگر بمیرم...واکنش چیست؟
شش:
دلم به سوی تو السلام می دهد یا رضا(ع)
رضای تو کی می رسد ...بگو؟ که زیارت کنم تورا...
هفت:
یک " بولوار" گل و شمشاد ...
برای نشستن روی یک صندلی ...
عمه...زنی پولداربود ...
می ایستاد برای خوش گذرانی !...
بقیه نیمکت هارا رنگ زده بودند...
ای کودکی !
هشت:
خرگوش ها ...شکار می شوند ...
خرچنگ ها صید می شوند ...
این ها غذاهای توصیه شده نیستند ...
اگر سالمید و پولدار یک بشقاب را تا نیم ملیون می توانید بخورید!
نه:
پراید!خونه مونو خراب کردی ...
هم چین زدی ... به دیوار که یه ترک درشت وسط دیوار قشنگ رنگ زده مون افتاد ...
بیا خواهر ...این سوئیچ ...پراید مال خودت ...
ده:
مرده شورها باید وسایل جدیدی داشته باشند ...
به نام پدی کور ...مانیکور ...سوهان!وکلیه لوازم آرایشی!
بیچاره ها مخصوصا اگر برای ثواب آمده باشند ...
ناخن یکی را بتراشند بعدی راباید ازتتو پاک کنند ...
خلاصه اگر همین جوری بمیریم ...نکیرو منکرهم عاشقمان می شوند...
وبه جای یک شب چند شب بخاطر اینستاگرام وچت و تلگرام باید فشارقبربکشیم ...
بالاخره چی شد...با ناخن یا بی ناخن؟
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۰ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

انا عطیناک الکوثر...


یک:
تلگرام بزن من قدیمی هستم...
یار قدیم ...بلد نیست امکانات جدید...
دو:
دهان که بازکنی ...شهر داستانم را...فهمیده و نفهمیده می گوید...
مواظب باش !چه می گویی: خطا روی گردن توست!
سه:
بعضی ا ...لب دریا با قلیونشون ...
بعضی ا کنارمیدون شدن تاکسی ...
ببین پنج شنبه ...تا پنج شنبه چقدر فرق داریم !
چهار:
بیژن ...منیزه را دیگر نمی شناسد ...
دست برقضا ...زمان دراینستاگرام دیگر مطرح نیست !
پنج:
تو ازکلبه ی جنگلی یک تبر برداشتی ومن یک سبد ...
تو...همیشه نگران سرماهستی و من نگران گرسنگی ...
"او" می خندد باید نگران آینده باشد ...
که برای همیشه دراین فضا نمانیم !
شش:
سرم به زانوی تو قسم می خورد ...
که مرد بودی و نشستی به پای من!
هفت:
بهار کوچه راشست و داشت می رفت...
که من با پاشنه ی تخم مرغی لیزخوردم و...او خندید...
هشت:
نوح ...
باور نکرده باشد حرف خدای را...
آفتابی بودن آسمان آتهم ...چندماه پی ا پی می گوید...
باارن سیل آسا در راه است...
نه:
پراید قشنگم رو خط میندازی و میری ...
می شناسمت کی هستی ...
بمیر ازحسودی ...
داریم تو محلتون خونه می خریم !...
ده:
از کودکی دختربودم....ووقتی بزرگ شدم ...با دخترها سروکارداشتم...
از15 ساله تا7ساله ...از0ساله تا20ساله ...
دنیای عجیبی ست ... یک موضوع بزرگ در مورد دخترها " هیس " است ...
ویک موضوع دیگر " بغض " ...
جان کنده ام و بازهم می کنم برای دخترها...
چون دراین کار مرد شده ام می گویم ...
دردها ورنج های دوره ی قدیم دیگر مطرح نیست!
فرهنگ وتمدن خیلی عوض شده ...
اماخدای دخترها یک سوره دارد به نام " کوثر"...
دراین روز برای زنی که دردهای دخترهای این سرزمین را به تصویر کشیده....ادای احترام دارم :
" پوران درخشنده"
یازده:
خواهر...معصومه ای و بازهم تنی ...
چون یک تنه کنارمنی ...عشق این تنی ...
وفا به عهد کنم ...درکنار تو باشم ...بازهم...
بالاتر ازتنی و تو افسانه ی منی ...


۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ببین ما کی بودیم ؟مردم کی ؟


یک :
بلژیک ...برایم طعم یک عروسک رادارد ...
که دوست پدرم هدیه آورد ...
با موهای طلایی...راه می رفت و سی دی خواندن آواز داشت!
با کفش های سفید ...آن هم 40 سال پیش...
دو:
پستوی هزار اینه ی " طلسم " را به یاد می آورد ...
بعضی عقدها ... برای همه ...مبارک نیست!
.......................
" اشاره به فیلم طلسم داریوش فرهنگ
سه:
چنر روز گذشت ....و
کسی نپرسید ... ابرها کجا رفتند ؟
قرار بود از آسمان اشک ببارد!
چهار:
ژن ... دردناک ترین کشف بشراست !
یکی مثل انار و زیتون ... تا بهشت مطرح است ...و
یکی چون سیب و گندم در زمین پرمصرف!
پنج:
غرور رفته زدست و ... تو دردست منی !...
گل خانه ها ...پرشده از گل های میدانی !
شش:
جزای گریه برای حسین (س)...دست زینب (س) است ...
خواهر می داند ...که برادری چون حسین اصلا کیست!
هفت:
نباید خواب ببینم ...
حتی رویای صادقه!
برای اینکار قرص های زیادی می خورم ...
تازمان حال بازمان آینده ...قاطی نشود!
هشت:
یوسف!
مرا درخانه ام به حال خویش رها کردی ...
زندان ترجیح تو بود ...
من...فقط بین دیوانه ها...آبرو دارم !
نه:
وای پراید اونم قسطی !!!
من با موتور شاسی بلندم مشکل دارم !
بی آرتی های خیابون ولی عصر!
ده:
زیبایی دوست داشتن خدا...
برای خیلی ها ...کوچک شدن است...خم شدن است ...شکستن است ...
وبقول قدیمی ها " احقر " شدن است ...
اما امروز دنیای انسانی ست که خدارادوست دارد ولی برای هرچیز تاریخ مصرف می گذارد ....
...........با خدا دوست باشیم همیشه ...اگر می خواهیم قد هم بکشیم ...
به یاد بیاوریم فضانوردان ماندگار بالای کره ی زمین !که دستشان به زمین نمی رسد ....
اما قدرت رسیدن به سیارات دیگررا هم ندارند...
وحداقل سئوالشان این است: خدا توکیستی ؟
۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

خانه ای روی برف...


یک :
باران دلم را شکست وقتی ...تگرگ بود!
من آینه ای بودم که چهره ی تلخش را نشان می داد....(رود)!
دو:
سکوت یک لایه از درد دل هاست ...
بعدها می فهمی گرسنه بودی و نای خوردن حروف را نداشتی ....!
سه:
بلای ناگهانی ...عشق غریب توست...
سرمان را هم ازبدن جداکنی ... نمی فهمیم ... ای خدا!
چهار:
درد می آید و درمان...توکه نیستی ...
خراب می شوم چون عروسکی ...که باور ندارد انسان است !
پنج:
سوسک (یا همان سوکس) درهمه جای دنیا مشهور است ...
حتی در کلید های طلایی مصر قدیم !
اگر بگویم بعضی ها می خورندش تا با آینده فاضلاب ها هم گنی پیدا کنند ...باور می کنی ؟
شش:
به خیر قدمت ...نور تراشیده ایم ازالماس ...
نادرشاه بیا به هند...ما مسلمانیم !
هفت:
ما کمپیو تریم ... توباش برق ولتاژقوی!
فدای تو...که می روی با دگری...وما دیگر چه اطلاعاتی !
هشت:
... : کجاست یک حماسه از حماسه های قدیم ؟
---- :توچه می دانی ... دیگر فردوسی ها نیستند؟
نه:
پرایدمون باپورشه مون ... توی یه گارازبودن...
دزد اومد لامصب پراید مون رو برد...حالا مجبوریم ...یه پراید دیگه بخریم !
ده:
خدارا چه دیده ای ... هرچه باشد تمیزاست ازدنیا...پاک است و درنهایت سبحان است ....
نمی توانی بگویی نیست ...چون یک جا مچ ات را می گیرد و بالا می برد ویک جا همان
مچ ات را می گیرد و زمین می زند ...
ذکریا سبحان یعنی تو پاکیزه ای ... از هرچه ناپاکیست ...
(سبحان ربی الاعلی و بحمده)...
یازده:
برای مریم (س)...سنگین نبود عیسی (س)
جایی که صحبت ازخداست ... بارها سبک است...
دوازده:
من...سیده لیلا مددی ...اگربا حرف هایم دل کسی را آزرده ام ...معذرت ...
بیشتر دوستتان دارم چون گاهی بی نامید مثل گذشته من!...
مخلصم ...همین
.......................................................
۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کم سوادم ...ولی نام تورا می نویسم!


یک:
درمحل " عشق سابق " طوفانی به پاست...
نسیم روی خاک می رقصدو ...تومویه می کنی که...دگرنیست!
دو:
گاهی به نام حق گلویت بریده اند...
گلوبریده ای و بازهم حقیقت را فراموش نمی کنی ....یاحسین(ع)
سه:
قند دارم و بیش ازین شیرین نمی شوم ...
فرهاد نوبت توست ...سال هاست منتظرم که تیشه ای برداری!
چهار:
بیاو مشت بکوب ...پابکوب ...به درخانه ی یار...
حیف آیفون هاتصویری ست ...می بینند ودررا باز نمی کنند !
پنج:
درختان هم بیوه می شوند!
بیوه گی درد عجیبی ست ...
درونش یا مرگ دارد یا جدایی...
خانه بوی یارت را می دهد...
حتی اگر تو برنده باشی ...
زنی را می شناسم ...که یک ماه با وایتکس خانه را می شست !ولی...
درد بیوه گی ...هورمون هایت را هم به هم می ریزد...
همان بهتر دراین قبیل موارد ...درخت باشی !
شش:
درآینه خندیدی و گفتی ازپشت عکس ...
دیگرازکجا عکس بگیرمکه باورکنم تو"یارم هستی"!
هفت:
تخت خالی بود وتو رفته بودی...
من هزاران فکر می کردم ولی یکی تو نبودی...که بخوابی ...!
هشت:
امروز از وبلاگی که دوستش دارم ...می خواستم بیان راببینم ...رسیدم به پنل کاربری خودم !
جل الخالق!...چون دانش کمی دارم ...نمی دانم به خاطر آیدی من است ...
یا ازعشق دوستان...
حالا خودم را هم کم یبزرگ کنم بد نیست ...
" وا مخایید بگید بعضی اتون ا اینجار می نویسید!"
نه:
پراید کشته شد و سپرهایش به هم رسیدند...
ما دستمان کوتاه است ...اگربمیریم هم پشت گوشمان را نمی بینیم !
ده:
سرکارخانم "ن"متشکرم که اندک پول حلال شما...دنیاراگشت و گشت تابه من رسید ...
وچه ها شد و چه ها...
ازهزارن دلار جنابعالی همین بس ...
خداخیرتان بدهد ...سید اولاد پیغمبر...
یازده:
طب سنتی به تو گفت:گل گاو زبان بخور...!
کجای قلب توام ...بگو که نیتروگلیسرین شوم!

۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

charles hossein zenderoudi!


یک:
وقتی خشمگین می شوی ... کمربند سرخ زبانت را...مراقب باش...
این توافقی ست که با " ظریف" ترزگل بسته ام!
دو:
" شرح ماجرای بستن یک دل " تبرخوردن است وبس!
کجاست ؟ بگویید که بازکنم...این بید دیگر مجنون نمی شود!
سه:
خاطراتم را ...طنز می کنم ...
وبالا سرشان زیر پای کیوسک می ایستم ...
آخر چرا نمی خری هم شهری !
یکی زیر لب می گوید:چون من ازتو بهترم!
چهار:
غصه می خوردم که تو...بیمارمن شوی...
یک تب که ازکنارتو گذشت ...دیدم "هلاکتم"!
پنج:
مد شده بود در جهان "پست مدرن مان"...
ازسرو کول فیلسوف های فراموش شده ی قرن پیش بالا برویم !
رفتیم خارج فهمیدیم ..."پست مدرن" معماری غرب است ...
واکنون با آپارتمان های " فرا پست مدرن" می شکافیم و"..." می فرستیم!!!
شش:
بالاخره یک دست ازمن ربوده ای ...
همین دست که از مغز فرمان گرفته است: بنویس برای او!
هفت:
خورشید می تپد از نیتروژن !هیدروژن!
ببین خدارا که هیچ نمی گوید...تو ازجو هم بالا رفته ای!
هشت:
یوسف !
ببر این دل را باخود به کنعان !
این پیراهن را من ...خریده بودم ...
یادت باشد به شرط ...شفای پدر!
نه:
ای پراید بد!وسط خیابون !!!
حالا من جواب این جماعت روچی بدم!
که اومدن برای کمک !
ده:
چند سال پیش ...سالی داشتیم به نام " تکریم ارباب رجوع"...
خدا می داند که در ادارات چه بهشتی داشتیم ...
اکنون هم در اکثر ادارات اثراتش راداریم ...
مانمی دانیم ...سال هایمان چرا به این نام هایند ... ولی بعد اثراتش را می فهمیم ...
خدایش نگه دارد آن که این سال هارا نام گذاری کرد و می کند ...
و آن که ازاین سال ها بعضی چیزها یادش مانده و عمل می کند...
یازده :
تصویر یک هنرمند ایرانی :charles.hossein zenderoudi
۱۰ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دوست دارم !


یک:
دوست دارم بروم...اما نمی شود...
قریب دریا هست...اما به خاک تیمم می کنم!
دو:
بینداز از سرمن ... پروانگی را...
می روم عقاب شوم ... ازکوه کمتری؟
سه:
شهره ام...اما کس نمی خردم ...باورکن!
چون نمی فروشم حرف عشقت راحتی به 100000 تومان!
چهار:
فک کن کجا قراربذاریم ...
تومیگی کافه.
قلبم وامیسته اونم راستکی ...
زنگ میزنن به اورژانس ...
ولی خدامیدونه صندلی ها رو چطور چیدن!که برانکارد تو نمیاد!
یدفه دیدی با یه قهوه قجری شدم و.....
پنج:
کوچه پراز دیواربود...
ما پست مدرن را می گذرانیم و همه جا آپارتمان می شود ...
حیات را قورت می دهیم برای پارکینگ!
18 واحدیم اما شهرداری 5 تا پارکینگ را می پذیرد ...
شب است و کوچه ی جدید " پست مدرن" چهل تا ماشین دارد ...
حیف حیات قدیمی ...
انگارماشین را آورده ایم وسط خانه!
شش:
بلوک دلم ...خانه ای شد بی سقف!
تو کبوتری بودی که از آسمان پسندیدی!
هفت:
آرش ...
کمانت را می خرم !
تمرین من این است" گذشتن از مرزهای تو "
هشت:
هیچ کس یاریم نکرد و بستند رگ هایم !
اما دریغ خون همیشه ازرگ به بدن نمی رسد...گاه خوردنی ست!
نه:
برای دکترا این دفه یه پراید می خرم...
تا یه دانشگاه آزاد بفهمه ما خاکی هستیم!
ده:
از کجا بفهمیم...که برای نگهداشتن شیعه تاکنون ...چه خون هایی ریخته شده ...
تاما سالم ترزندگی کنیم ...
امام صارق (ع)هم زحمات زیادی کشیدند ...شاید رمز و رازی هست ...
که از درک ان عاجزیم ولی شهید می دهیم تا مذهب مان سلامت بماند ...
گوشه ای ازکتاب قلمرو دین :
....اسلام به مثابه طرح وقانون ...درمرحله تکاملی ...ازکامل ترین و مرتفع ترین مراحل تکامل برخورداراست ....
واین ولایت جریان دارد ...ولایت اللهیه درمرتبه اتم خود...وسیله پیامبر اسلام (ص)
وازطریق نورکتاب ...وعترت....تا قیامت جریان یافته است ...
" قلمرو دین ...ویژگی های دین اسلام ...ص 144...پاراگراف انتهایی نوشته علیرضا پیروزمند...
پاییز1389"
یازده:
شهید می شوی ...ای امام صداقت ...صادق (ع)
نه این که راه تو صادق نداشت...
اماتو استاد این صداقتی ...صادق(ع)
۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

نه این که دردمن تونباشی ...شفا شفا !

یک:
تنوین ....درکلام فارسی...عشق مودب هاست...
مثلا...:خواهشا...لطفا...عجالتا...پارک ممنوع!
دو:
حافظ ...
دیوان تو ...پراز شاخه نبات است...
من رابگو ...آمده بودم ...میلادت را تبریک بگویم...ولی کجا؟
سه:
پیمان بسته بودی و مکتب درس ات تعطیل شد!
تابستان است ... دست های تو نیست...کجاخنک بشویم ؟
چهار:
خورده ای بوی طلا...دیگربا برنج چه کار؟
بفروش فخرخویش...مادر بازارنیستیم...
پنج:
خفته باشم اگرم آل علی (ع)کنیز بخواهند...(ونباشم)
که این چنین است...چنین کسانی ...به سروری برسند !...
شش:
مگراز زندان چشم های من بگریزی...
خبرنداری که مژگان مصنوعی دیگر گران است !
هفت:
ماه است و دریا که بالا می رود ...
هزینه ی نورافشانی شب ها ...که بیشتراست!
هشت:
کنارتخت تو ...سال هابود که می خوابیدم...
شهنشه...نیازی نبود ...پایین بیایی و کنار من بنشینی !
نه:
پراید عزیزم ...
تورا فروختیم تا خرج دانشگاه عزیزمان دربیاید ...
حالا می فهمیم تو چه رخشی بودی !
صداازصندوقت در می آمد ...ازدیوارنه!
جایت خالی و سبزطوری!...
ده:
خدا اراده کن وشفا بده...
نگذار دکتر"ج" مشهور به من که می رسد با افتخار بگوید 8000 مریض سرطانی دارد!ووقت ندارد یک ورق نسخه ی ساده خودش را بادارو چک کند!
خدا اراده کن وشفابده ...
که من به دکتر"م" که می رسم هیچی نباشد که دکتر"الف" بگوید عالیست...آن هم مثل دکتر"ج"
با هزارها مریض...
یا شافی تو کافی هستی برای دردها...
اللهم ارزقنی شفا...

۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۱ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

من ازاین شهر برم؟


یک:
ریسک بالا...سرمایه کم...
دیگرهرچه داشتم هم ببازم...قلب تو...مرااززندگی انداخته است!
دو:
گفتی :کجاست معرفتت بازهم بمان...
گفتم:میان پیشانی!سرنوشت بود شناخت شما!
سه:
مرگ ازکنارمن که می گذشت...خندید!
گفت:این یارتوست دگرمرگ برای چه؟
چهار:
لب های کوسه...جای بوسیدن ندارد!
انسان ها می روند زیر دریا...دلفین مگر کم است!
پنج:
ابراهیم هم اگر میان بیابان رها کند...
پیامبر بعدی اسماعیل...معجزه می آورد زمزم !...(خیال بد نکن)!
شش:
بادست های باز منتظرم ...یا امام عصر(ع)
این اختیار ازدست خدا گرفته ام...صبور می مانمت ...بیا....
هفت:
میان شهر...گدایان با کارت های بانکی روز روشن ...پول می گیرند...کجا؟لندن؟
فاگین بیچاره عمرش قد نداد...تهران را ببیند!
هشت:
رازدار بودیم ودهانمان قرص!
الان میان اینستاگرام درچالش ها...قلندر شده ایم و دیگر همه می دانند حتی چه می خوریم!
نه:
پراید میان جاده ی شمال ایستاد...
مگر می شود گذشت...ای صاحب ...جگرفروش پراست !
ده:
کشور زیبای ما ایران ...
شهر زیبای ما تهران...
کجای دنیا امامزاده صالح هست؟
تهران پراست از امامزاده های زیبا...
نگو که نمی روی ...ولی شاه عبدالعظیم کجاست؟
با دیواره های آینه کاری ...
قدم گاه مان بوی زیارت می گیرد ...
می رویم و خوش برمی گردیم ...
یازده:
ازخوانندگان محترم وبلاگ تشکر...دوستند و دوستی دوست داشتنی ست ....
http://img.tahapakhsh.ir/uploads/f/free-download-software/333647.gif
۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی