بی شمس

ادبی

۳۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

مازنده ایم به عشق ...نمیران ای خدا!


یک:
بحران خشک سالی ... چشم های مرا گرفت ...
ازبس تو خوب بودی ...خشک شد اشک حتی به سوگ تو...
دو:
دندان فرو می جوم ...ازبس که نان نیست ...
خدای شاهد است ...که نخوردم حرام تو ...
سه:
میان کافه ...بعضی ها سگ ها به هم عادت دارند ...
صاحب شان با دیگری قهوه می خورد ...
ولی ...آن ها فقط به هم نگاه می کنند ...
چهار:
حافظ ...درآغوش مولوی اشک ریخت ...
این شد که شهریار پی شاخه نباتش سرود ...حیدربابا !
پنج:
فوکو و جامعه شناسان دیگر ...دردنیای " فراپست مدرن " بزرگترین کارشان این بود که دو وازه را
محوکنند ...
" دیالکتیک وماتریالیزم"!
که ازاین سو " جهان غرب " میلیاردها دلار هزینه نکند ...
واز آن سو " جهان کمونیزم" ازهم فرو نپاشد !
شش:
درویش یک خانه داشت ...به قدر کشکول ...
میلیاردها تومان خرید مردی آنرا ...که فهمید " یا علی" ...
هفت:
عشق تو مرا خورد ...
وازمن یک نام باقی گذاشت ...
آمدی که نام مرا هم خراب کنی ...
دیدی روی کاغذ هم نیست!!!
هشت:
عسل به نام تو خوردم ...خدای پیدایش ...
که من هنوز دراین کار مانده ام ...
که دست های زنبور کجاست ؟
نه:
پراید داشتم ...فروختم ...
زنم نذاشت کلیه هامو بفروشم ...
حالا یه بچه دارم ...خدانگهش داره !
ده:
دروغ چرا؟ مگه تاقبر چند قدم داریم ....
اینجارو خریدیم ...بخاطر صدای اذانش ...
نمیریم ...ولی همین صدا که مارو یاد خدا میندازه !!!
یازده :
عکس انتخابی رو ...دوست دارم ولی اگه مطالب نوشته شده با عکس همخونی نداره از
عاشقان ولایت معذرت ...چون با خودم عهد کردم یه بار درصفحه یه جای بخصوص عکس ایشون رو
بذارم ...یا علی
۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نه فرشته ام ... نه شیطان !


یک:
بیدارم و نمی توانم که بخوابم ...
شفا تاکه نگیرم ...خیال من این است ...رضا ...رضا!
دو:
زنده ای به شهادت ...گواهند زائران ...
که می رسی به نیاز هزاران سیاه بخت ...یارضا ...رضا (ع)
سه:
درخلوت زبان تو محاوره ...!
درمیان جمع کلاس ادبیات علامه هم...بعله !!!
چهار:
کناردست تو ...راننده ی شب ام...
چرا که روز تونیستی ...که برانم زندگی !...
پنج:
سینما تو غراف حیران است ...
بیا دیگر فیلم بازی نکن !
مرا که دوست نداری ...چه سود پیشنهاد هزار فیلم نامه !...
شش:
درمرگ هم خلاص من ...ازتو نیست ...
تازه خدا فرشته می فرستد و ...باید بگویم تو...کیستی!!!
هفت:
هزار پروانه سوختندو یکی نام نداشتند !
پروانگی ...یک ویژگی ست .
نام هم نباشد ...چه بهتر که بسوزیم !
هشت:
درزندگی هرکس یک بهار هست ...
بعضی ها برای سالیان بهاردارند و قدرش نمی دانند !
نه:
مادرثه سانیه قلف در پیراید را باز می کنیم ...
خانوم عزیز نگران نباش با شماره ی 09999999999999999999
تماس بگیر ...
انجمان سارقان کلاس بالا!
ده:
خانم " کرباسی" خبرنگار مجله سپید و سیاه قدیم بود ...
ومدیر مدرسه ی پسرانه ی رهنما...
وقتی دبیر اقتصاد ما شد ...ما حالتی داشتیم بین مرگ و زندگی ...
کتاب اقتصادرا حفظ بودیم و خیلی هم دوستش داشتیم ...
اگرزنده هستند که خدانگه شان دارد و درود و...اگراز دنیا رفته اند...
خدا رحمت شان کند ...
یازده :
تازه خور نیستی ای کفتار!
وگرنه ...سال ها قبل خورده بودی ...تازگی زندگی ام را !!!
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ببند ...آن چشم های باز...فلک!


یک:
پرنده ای که قفس نداشت...عاشق شد !!!
دیگر پرنده های درقفس خوشحال بودندکه ...عاشقی " خریت " است!
دو:
بند رخت هم نشدی ای نسیم صبح ...
که لباس های او...روی دست های تو ...میل به آفتاب کنند !
سه:
شهر گریه کرد ...
ولی کسی به خیالش نیامد...
بعضی بزرگ ها...درددارند و دیگران فکرشان خراب است !!!
چهار:
فیروزه ازتخم چشم تو...بها گرفت !
خریده ام ...آبی سبزش را به قیمت تاج و تخت او...
پنج:
دریای عشق تو را کام گرفته است رگم!
که خون تورا زنده ام ...آشنای غریب ...یارضا(ع)
شش:
دریا سکوت کرد که لنگرکند دلش ...
آواره گی دریا ...ازسوختن درکویر بدتراست !!!
هفت:
رضایت بده رضا که بیایم رها شوم ...
تاکی اسیر باشم به زنجیر زندگی ...
هشت:
حالا به دست چپ بزنم زنگ خانه ات ؟
چپ دست ها ...هوش بالا یشان پای دل نمی رود !
نه:
پراید عزیزم را بعد مرگ نفروشید ...
عین پیکان و رنو وژیان و بنزو پژو و اینها که درگاراژاست ...
به نوه ام بگویید همه را نوسازی کند ... وگاهی درشهر براند...!
ده :
باید قدر خانه و زندگی مان رابدانیم ...
درشهر تهران یک شب لردی خوابیدن و زندگی کردن دریک هتل بین 100000تا 6500000که تا یک ملیون هم می رسد ...خواهرم بساز!!!


۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۴ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ضحی

یک:

درگلویم گیرکرده یک عدددستبند نو!

می خری ...اما برایم قیمت آزادی است !...

دو:

قیافه هم که نداری ...بگویم ازآن است ...

هزارچهره ی من !گریم کن!روی صحنه برو!

سه:

خدای من!نشسته ام روی زمین ورضای تو این است !

که من بیایم و تو ارادت من را به چشم خود بینی !

چهار:

به این انتظارهم ...حسادت کنند خیلی ها...

که مثل تو ندارند ...که بسازی آینده ی دنیایشان ...یا مهدی (ع)

پنج:

پیچ درجاده ی شمال ...یعنی عشق ...

من وتو عقب نشینیم و بیفتیم و بخندیم ...کنارهم دیگر!

شش:

به التماس افتاده ای و خبرت نیست !

درکوچه های باقی مانده ی شهر می دانند...عشق ات کیست!!!

هفت:

سوی چشم نمی داند سوراخ سوزنی ...

ولی به بوی تو...بازمی کند پنجره ها...که بیایی!

هشت:

می خندیدیم ...ومی گفتی : نخندید بد است ...

مردم متفکرشده اند و با خود حرف می رنند ...دیوانگی بدنیست؟

نه:

پراید ندارم وعقده ای شده ام...

روانشناس ....بگرد پیداکن ...تفکرات فروید کجاست !

ده:

قدرت خدا ...درحضورش است ...

که ما نمی دانیم و همه جا هست ...

ازقضا بالاشهر و پاین شهر هم می داند...ولی به طبقاتی بودن جامعه ...اعتقادی ندارد...

۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

رفتیم ویاران را باخود نمی بریم !

یک:

تاوان یک چهره ی مادرزادی ...گاه اسید است !

بعضی ها که نمی توانند ...(آن راهم داشته باشند) چه ها کنند؟

دو:

بیا که متر به متر ...خریده ام جاده را...

یک وقت دیدی به خاطر تو...اتوبان شمال هم ...راه افتاد!

سه:

اسلحه شعرمن است ...گذاشته ام دردهان تو...

به خودشلیک نکن!تا...بفهمی ...ورود غیرمجاز به قلب ...یعنی چه؟

چهار:

جگرم ...آب می شود از تشنگی تابرسم ...

همان حیات ...!می خری جگرم را به جرعه ای ...یا امام رضا (ع)

پنج:

توقع نیست ...تنها انتظارداریم بیائید ...

یک قدم به سوی شماهم...می کشد شمارا به سوی ما...

شش:

دریای خزر کوچ کردو کویرلوت شاد شد!...

چقدر غم بخوریم ...ازشنا ...که سهم دل ما نمی شود!

هفت:

شمشیردر قدیم ... وسیله ی مردان بود ...

آنقدر مردبودند زن ها ...که مهرشان شمشیر وزره می شد !

هشت:

کوران نه همان نابینایان هستند ...

مرحله ای هست درزندگی به نام ...کورشده گی که مادران می دانند !

نه:

به خدا...پای پراید که به زندگی مون بازشد ...خوشبخت شدیم ...

خانمم یه چادر 4نفره خرید ...دیگه آخر هفته ها ...تهران نیستیم ...

ده:

باید قوی شویم وکناربزرگان بایستیم ...

تا خانم ها ...سیمین بهبهانی ...پروین اعتصامی ...فروغ فرخزاد ...فاطمه راکعی ...که ازقضا تاوان شعرهم برایشان سنگین بود ...

هستند ...ما کجاییم؟خانم سیمین دانشور که سرتاپا درادبیات جدید ما...نقش دارند ...قامتشان آنقدر بلند است که نگو ...

حالا با دنیای مردان کاری نداریم ...

امشب یک صلوات به روح پاک شاعرانی که بی توقع زندگی تلخی هم داشتند ...بفرستیم ...

(حسین پناهی رافراموش نکنیم )

ارادتمند بانوان زحمت کش ادبیات .

۲۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نمی بخشمت !

یک:

در آمدی ...ولی ازپشت کوه ای مهتاب ...

که جای شمس ...توباشی ...ولی خیالت بود!...

دو:

نبرد تن به تن...کوه با چشمه !

صدای شر شر خنده ست ...که می رود تا ...دریا!

سه:

انبوه روزنامه ها را می بخشیدم به سبزی فروش ...

دارند اپارتمان می سازند بسته است ...

دیگر روزنامه ای هم ... درکارنیست!

چهار:

قبض روح !را که می شنیدم ...ازتو ...فکر می کردم سند درکاراست !

اما...تورا که می بری و عشق هم درکاراست !سند نمی زنی و فروش درکاراست!

پنج:

خدای را تو چه دیدی !یا امام رضا(ع)...

که من بیایم وتو ...بایدم شفا بدهی !!!

شش:

درون شیشه خون ...که رگ گذشته از آن ...

هنوز مثل پنج دهه ی پیش ...عاشقی و دیوانه!!!

هفت:

گذشت کن ...مراببخش !که پاهایم را ...

نذر امام شیعه نکردم ...ولی خانه ی " او" چرا؟...

هشت:

غم تورا نمی خوریم ؟!نمی دانیم که شادی؟!

به خنده ای ...تمام جهان بخت آور است ...ببین !...

نه:

پراید!ازدستت خسته شدم !...

ولی چیکارکنم !جهیزیه امی !!

ده:

به زیارت امامزاده صالح ...کمی دلمان بازشد ...

رفتیم و واقعا انرژی گرفتیم ...درزیارت ها ...همه جوره هوای بچه هارا داشته باشیم ...

یازده :

از دوست داران اینجا "ممنون "...

۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وقتی ...دبیرستان محمودزاده ...محل تحصیل من هم بود!


http://www.irankhabar.ir/images/docs/000008/008437/images/2(55).jpg

یک:

غرق یک حوض شدن ...رسوایی ست ...

__ :اقیانوس چطور؟....

....: من ودریا آبروها داریم!

دو:

روزنامه ... کلک زد به رایانه!

یک صفحه بازکرد روی کمپیوتر!بعد رفت برای فروش ...روی کیوسک!

سه:

گفتی ...سوادداری و مدرک...

امامیان " تابلو بهشت و جهنم" تصویر قبل انقلاب را ربوده ای !

چهار:

سیب زمینی هم شوم ...درانتهای ماکارون ...

بازهم می گویی:آبگوشت مامانم بهتراست !

پنج:

بی زار نیستم ازتو ای دشمن ...

که می نشینی ... پشت من واز پیشرفت هام می نالی !

شش:

کوشش کن اگر مردی مرا بکش !

عشق تو برای من...زندگی جدیدی ست ...هرلحظه!

هفت:

فرهاد بیا و زنده شو بگو:نمی خواستی آبرو ببری !

خسرو تشکر که می خری ...آبرویم را...که رفت بالای بیستون!

هشت:

قیمت جانم ...همان قرآن و شمعدان است!

بالاترازاین می کشی...که ایمان نداری به سکه ها...

نه:

پراید خواب می بیند ...بی ام و شده!

سمیر آمده و دارد کبری 11را می برد ترکیه !

ده:

محال است ...هم نشین قران باشی ... ودراین دنیا هم نشین بد کسی باشی !

خدا ناظر است ...

اوهم برای تو بهترین را می خواهد....

..................................................................

.


۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جاده های شمال ؟!ماطرفدارترکیه ایم !


ده:
دوستان خبرنگار دوره ی لیسانس ام!!!....
حالا که دارید بازنشسته می شوید ...فکرنکنید من و امثال من از زحمات شما بی خبر بودیم ...
خداقوت !
ازعراق بگیر تا غرب ...خداراشکر که شما استرس نداشتید و تازمان بازنشستگی ...
دوام آوردید ....بازهمدیگررا ببینیم !
بابیمه و حق بازنشستگی و این ها ...!
التماس دعا ...
نه:
...: ضمن عرض تبریک ...دو نو گل نورسته ...(لی لی لی لی ) به هم پیوستند ....

مادر عروس یه ماشین پراید (لی لی لی لی ) پدر عروس ( لی لی لی لی )یه پراید ....
مادرداماد(لی لی لی لی )یه پراید پدر داماد (لی لی لی لی )د یه پراید .....
__ : میگم عزیزم!مثل قدیما نیست یکی برامون ....پتو بیاره !!!
هشت:
خبرندارم از رفتارهای تو دربازار ...
که می روی خرید ...یا که می شوند خریدارنگاه تو!
هفت :
یک جاده می شود چالوس ...
یک جاده می شود اهواز...
برای نفس کشیدن هم شده رفتیم ...ازجنوب تابه شمال...
شش:
هیچ پیامبری دیگر عاشق نشد ؟
آن قدر عشق زنده می کرد خدارا !....
پنج:
بلوک های سیمانی ... مزرعه ی سبز...قهوه خانه...شرجی وشرجی ...پاهای آرتورزدار....
صدای رودخانه...ماهی قزل آلا ...بازار روز...گوجه فرنگی کیلویی؟...خانه های لوکس ویلایی
شبی ؟...عروسی های کناردریا...هتل پارسیان خزر...نمک آبرود...آش رشته دربالاترین نقطه ی
کوه ...سقوط آزاد ...فروشگاه های بین راهی تا رشت ...
بابا اقتصاد تو منو بکشتی !!!
چهار:
گذار ما تاریخی شد و رفتیم تاونک!
با گفتن یک " دوستت دارم " هزینه ی بی آتی ...چقدر؟
سه:
بیدارم کن ازاین خواب که می روم ...
ساعت های این خانه خرابند ....دست عشق را رو کن!!!
دو:
گلوی خسته ام ...ازاین درس خسته شد ...
چقدر بخوانیم دوره ی لیلی تمام است ...شکیرا شوهرکرد به پیکه!!!
یک:
به التماس بیفتی ... اللهی ای عشق ...
که من رفته باشم وتو ... تکیه گاه نداری !!!
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۶ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

اندک اندک جمع مستان می رسند ........اندک اندک می پرستان می رسند....


یک:
غریب در وطن شیعه نیستی یا رضا(ع)
من قریب ...را دروطن خود نگاه دار یا رضا(ع)
دو:
برف می بارد و ...یک جای پای خرگوش ...
برف می باردو...یک جای پای روباه ...
شاید دویده اند ....گرگی در پیش ان بوده!!!
سه:
درون شیشه ی قلبم ...قلب دیگری ست ...
اگرشکسته شود...هم...دستت نمی رسد که...برداری!
چهار:
" ذوالقرنین" شکافت تاکه بسازد ...
هنوز بااین همهم امکانات نمی شناسیم ...یاجوج وماجوج را!
پنج:
یوسف...مسیح نیستی ؟
خدای خواست که من بمیرم و تو...
آنقدرزنده بمانی که بایار از کنارمن گذرکنی؟
شش:
چشم هایم قصه گوی یک تب اند...
وای اگر داستان من ...به حد مرگ رسد !!!
هفت:
کوچه ها دربدر پراز آینه اند ...
نمی بینم خود را...منی که درگیر اجاره ام!
هشت:
بن بست نگاه خاطرات من...
نام خود را از شیدایی به بهروز تغییر داد!
نه:
پراید ...غش کرد میان پارکینگ ازخنده ...
خانه ی روبرویی پورشه داشت ...پارکینگ نه!
ده:
قدرت زنان ایران کم نیست ...
ازدوران باستان "عیلام " تادوره ی اکنون ...
ملکه هایی داشته ایم که یونان وسپس روم را به زانو درآورده اند...
من به زنان سرزمینم افتخار می کنم ...
چه کسانی که دل می برند!و...
چه کسانی که بی ادعا درکنار همسرشان با قدرت .....
وچه کسانی که برای همسرشان آزادی می آفرینندکه بروند تا دفاع حرم ...
زن ایرانی هنوز...جزبهترین هاست...وشاید بهترین افتخارآفرین است...
برای نمایندگانمان درالمپیک دعاکنیم ؟!!!
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نمی خورم آن نان عشق را...که ازدست تو نیست!


یک:
پنچری ازقلب ....اما خنده داراست ذهن تو...
می خری نازهمین یار...که میخ قلب توست!
دو:
به فرانسه نرسیدم...هنوز درخوابم !
که کشورهای خارجی ...روی نقشه ...رخت خواب من اند!
سه:
بادبادک دیگر روی پشت بام جایی ندارد ...
باید به 20 واحد توضیح دهی ...برای چه پشت بام بودی!!!
چهار:
سخت ...پشتکار داری ای خنده...
که بیایی روی لب ...ولی قصه ی من ...خنده دارنیست !
پنج:
پول ...کارت بانکی ...یاررا بیدارکرد...
بیشترازاین دربیاور ....قلب من اززر گذشت ...
شش:
دیگر تابلوی بوق زدن ممنوع نداریم!
کناربیمارستان شهرداری ....روی بیمارستان مالک محترم ...مته کاری ...
.....هیچ صدایی ندارد ....چون توبالشت را توی گوشت جاسازی می کنی !
هفت:
سیب خوشبخت شد...مثل انارشد...
اما کجاست صددانه یاقوت ...ماکه می دانیم!
هشت:
به رضا(س) ...رضاگفتنم نمی شوم زائر...
ببین که گاه کبوتر ...زائر تر ازمن است ...
نه:
پراید ایستاد و صدایش را برید ...
درترافیک کوچکتر از شاسی بلندبود و عرض ادب داشت !
ده:
درقرآن جایی هست که خدامی گوید ...خطاب به پیامبرکه...اگر تو گنج ها می آوردی نمی توانستی
قلب حتی یک نفررا بخری ....ما عنایت کردیم ...
.........................
شاکرباشیم ...اگر کودکی مارادوست دارد...
اگر خانواده ...مارا دوست دارد ....اگرهمسایه مارا دوست دارد...
که شکرنعمت را زیاد می کند آن هم تصاعدی ...
و کفر نعمت همین هارا هم ازبین می برد ...
.............................
" قرآن را با ترجمه بخوانیم "
" انشالله امنین "
یازده:
پاداش نمی خواهم و اییار می دهی ...
دست کرم داری ممنون...مزدم دهی بس است ...
۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی