بی شمس

ادبی

جانان بیا بگیربرای خودت جان...!

یک:

پریده ام وسط زندگی...خزیده ام ازترس...

تو میان ان بودی...زیبایی مطلق. ..دلخوشی!!!

دو:

یک کارت عروسی داشتیم...فرستادیم...دلتان ترکید...

یک کارت ختم داریم...بفرستیم...دلتان خ.ش شود!!!

سه:

"برای ماه "

درون پاک تو را. ..جسم خریده است ازنور!!!

شمس...می داند که تاریکی مطلق همیشه نفرت نیست!!!

چهار:

خندیده ام به پاره گی لایه ی اوزون...

بدو. ..بروببین. ...که اگر می توانی ...تنگ ترکنی! !!

پنج:

کلیه معاملات و معادلات این دنیا "شیمیایی...فیزیکی"است وجهان ماورای ماورای مادرفضا"فیزیکی...شیمیایی"...شمادراسمان بگرد ان هم بافرمول اب ببین می توانی یک قطره اب پیداکنی؟!

درعوض فیزیک است که حتی درقران کریم به انبساط جهان دران اشاره شده. ..

شش:

یک خاطره دارم ازخداحافظی تو...

که امدی ومن نمی دانستم. .."غرورمانع عشق است "...

هفت:

سیب روی میزاماده بود که خورده شود ولذت ببرد از گازگاز شدن. ..وبه قول مادرش جزیی ازوجود یک انسان شود...

یکدفعه. ..خانم خانه امد داخل وبه فرزندش گفت:می خوای برای خودت یه درخت سیب داشته باشی. ..اها...اه...بگیر این سیب ازدانه های وسطش توی باغچه یه درخت بکار...

سیب تعجب کرد...چون مادرش اورا ازیک ترس به لذت رسانده بود. ..ولی...ازفواید تخم اش چیزی به او نگفته بود..

هشت:

مزارشش گوشه ات شسته می شود به گل اب. ..

تمیزترین جای جهان. ...مزارتوست. ..که کسی بی وضوی نیست....

نه:

پراید می خندید"بابافیلترم کجابود؟!"ومی رفت بادود....

ابتکاریک مهندس این بود"بنزین فوق تمیزاروپایی "...فیلترم نداشته باش! !!

ده:


امروزهواناسالم بودوماجهت خرید رفته بودیم بیرون...

قبلا شنیده بودیم که کم کم بیماری "سل ومعدن"دارندردپایی ازخود می گذارند وکم کم هم می شنویم که مردم کمتر به تهران می ایند.. 

خوب اگردوتا شهر مثل رشت ومشهد داشته باشیم بابیمارستان های بین المللی ودکترهای مجرب واقعا تهران به چه کارمان اید؟!

اگر میزان ماندن دریک شهرهتل5ستاره با قیمت پایه ی600000 تومان باشد خوشگل است که درجوار شهر خودمان بمانیم تادرتهران بزرگ یک کوچولو جاداشته باشیم....

یازده:

قربونتون برم...من نویسنده بلدنیستم مثل خواننده های بین المللی فداتون بشم..

دوازده:

من بسیار دیده ام...دشمن نادان تو مهدی(ع)جان...

که اندیشه ی انتظارتو...درکش بسیارسخت هم نیست اگرکه...انسان باشی...

سیزده:

اول فیلم انتقادازتعطیلی رومیذاری بعدماروتاته تابستون می کشونی مدرسه...

تافرداکه کل مدرسه ازالودگی استفراغ کردن کسی چیزی نگه؟



۰۳ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کبوتر باکبوتر....بازباباز...کندهم جنس باهم جنس پرواز...

یک:

اتش ام زدی. ..چون کلبه ای درمیان جنگل. ..سوختم!

ولی همه دوربودند مبادا. ...که مرگ همه گیرشود!!!

دو:

درگوشی هزارحرف زدی. ...دریا.

یکی به گوش من نرفت!!!...

جزیکی که خراب کرد دنیای توروی سرمن. ..

"ایستاده مردن همیشه بهتر است "....

سه:

کلاس "مجنون ولیلی "راعوض نکرد. ..مدیر! ...

دنیا عوض شده...خودش هم عاشق "منیژه"بود...

چهار:

به زور زحمت کبوترها راجلد می کردند. ..ان هم نزدیک فرودگاه وان وقت معلوم نبود....موقع بالا یا پایین امدن هواپیما چطور لای موتور هواپیما می رفتند!!!

الان فرودگاه یک جایی ست که خدامی داند فصل زمستان موجودات زنده چطور از انجاردمی شوند. ..وازان طرف کبوتربازهای قدیم کجایند؟!!!

پنج:

گوشه ی سمت چپ قلبم نوشته ای به یادگار:

جگرت شده ام به سختی. ..جرات میکنی بیندازیم کنار؟!

شش:

مزارشش گوشه ات ...سندش ثروت علی (ع) ست. ..

نیت زایران افتخارماست یاارث مهدوی...

هفت:

زیادبه فکرگذشته نبوده ام...که می نویسی خاطره ها...

میان خاطره ها...من"فرهادام" وتیشه ام...کلمات است. ..

هشت: 

خورده ام ازدست تو "کتک"ولی روی واژ ه ها...

می نوشتی "سیلی" ومن روی"سیل اشک"خوابیده بودم. ..

نه:

پرایدراکشتندوپلاک اش رابردند به یغما...

بنزگفت:"انتقام"حالابیاپلاک مراببر ببینم...

ده:

گول ظاهرمان رانخوریم بهتراست...

نمازودعاو...اینها...وقتی. جیبمان پراست واخرماه می دانیم حقوق خواهرمان رانداده اند ولی یادش می اوریم که باید قسط فلان و فلان وفلان وفلان راکه می توانیم به هزاردلیل ببخشیم...عقب افتاده است. ..وبایدپرداخت کند...

همبشه بین بهتروبهترین....بهترین...

یازده:

دل امان خواست مقیم کشورتوباشیم مهدی (ع)جان...

نه اینکه نام توباشد...منتظریم روی خاک ان میلیونی...

دوازده:

حرص نخورید...نوشته های من...جایی به چاپ نمی رسدوتابرسد مثل سیب هزاربالاوپایین دارد...

تاهمین حداگردل کسی راشکسته ام عذرواگرخریده ام...که بازهم می خرم...

ممنون!

درضمن باموبایل نوشته ام واگرغلط داردببخشید...

مخلصیم....


۰۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چون کلبه ای درمیان جنگل...

یک:

اتش ام زدی. ..چون کلبه ای درمیان جنگل. ..سوختم!

ولی همه دوربودند مبادا. ...که مرگ همه گیرشود!!!

دو:

درگوشی هزارحرف زدی. ...دریا.

یکی به گوش من نرفت!!!...

جزیکی که خراب کرد دنیای توروی سرمن. ..

"ایستاده مردن همیشه بهتر است "....

سه:

کلاس "مجنون ولیلی "راعوض نکرد. ..مدیر! ...

دنیا عوض شده...خودش هم عاشق "منیژه"بود...

چهار:

به زور زحمت کبوترها راجلد می کردند. ..ان هم نزدیک فرودگاه وان وقت معلوم نبود....موقع بالا یا پایین امدن هواپیما چطور لای موتور هواپیما می رفتند!!!

الان فرودگاه یک جایی ست که خدامی داند فصل زمستان موجودات زنده چطور از انجاردمی شوند. ..وازان طرف کبوتربازهای قدیم کجایند؟!!!

پنج:

گوشه ی سمت چپ قلبم نوشته ای به یادگار:

جگرت شده ام به سختی. ..جرات میکنی بیندازیم کنار؟!

شش:

مزارشش گوشه ات ...سندش ثروت علی (ع) ست. ..

نیت زایران افتخارماست یاارث مهدوی...

هفت:

زیادبه فکرگذشته نبوده ام...که می نویسی خاطره ها...

میان خاطره ها...من"فرهادام" وتیشه ام...کلمات است. ..

هشت: 

خورده ام ازدست تو "کتک"ولی روی واژ ه ها...

می نوشتی "سیلی" ومن روی"سیل اشک"خوابیده بودم. ..

نه:

پرایدراکشتندوپلاک اش رابردند به یغما...

بنزگفت:"انتقام"حالابیاپلاک مراببر ببینم...

ده:

گول ظاهرمان رانخوریم بهتراست...

نمازودعاو...اینها...وقتی. جیبمان پراست واخرماه می دانیم حقوق خواهرمان رانداده اند ولی یادش می اوریم که باید قسط فلان و فلان وفلان وفلان راکه می توانیم به هزاردلیل ببخشیم...عقب افتاده است. ..وبایدپرداخت کند...

همبشه بین بهتروبهترین....بهترین...

یازده:

دل امان خواست مقیم کشورتوباشیم مهدی (ع)جان...

نه اینکه نام توباشد...منتظریم روی خاک ان میلیونی...

دوازده:

حرص نخورید...نوشته های من...جایی به چاپ نمی رسدوتابرسد مثل سیب هزاربالاوپایین دارد...

تاهمین حداگردل کسی راشکسته ام عذرواگرخریده ام...که بازهم می خرم...

ممنون!

درضمن باموبایل نوشته ام واگرغلط داردببخشید...

مخلصیم....


۰۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بعضی را بطه ها ...مراجعه به شماره چهار!!!


یک :
طلسم بین ما شکست ...سخن گفتیم ...یکی به فارسی و دیگری به فارسی!!!
ولی افسوس !هنوز نمی شنویم !بین ما حکم است ...که لب بخوانیم ....و.......ادامه دهیم ....!
دو:
شکلات حرف های تو را نخورده بودم تا دیروز...
گفتی :"شیرین" "عسل" کاکا ئویی"دیگر روی ابر می رفتم ...که فهمیدم زمین تو ...شکلاتی ست !!!
سه:
فرمان بده تا بکنم پوست تنم!...
شیری بیاید وبدرد دشمنان تو ...!!!


چهار:
لباس های خوب اش را برده بود تا دریک کشورخارجی بپوشد و...ازشر مانتو و شلوارراحت شود!!!
درضمن کلی آرایش مدام مثل خط ابرو ...خط چشم و خط لب همراهش بود ...که انگارداشت یک فرشته ازکشور خارج می شد ...
خلاصه موهایش را تابیده بود و طلایی کرده بود و اینها...
سر بالابر فرودگاه فشارش افتاد و با چمدان هایش قل خورد پایین و الحمدالله که سر آرایشش چیزی نیامد و موهایش "فیکس "ایتاده بود که ...ناگاه دید پاهایش نمی آید ...اینور و اونور ...آمبولانس و دکتر عین خارج آمدندتا ببرندش ...
همسرش که برای اقامت می رفت لبخندی زد و گفت"عزیزم ...ناراحت نباش ...خودت همیشه می گفتی عین تو کمه !!!ولی من که با این درد بزرگ بی تویی می رم ...اصلا به امثال تو ...
نگاه نمی کنم!!!...تو این مدت که پاهات داره خوب میشه از ooچانل یه مدرک هم بگیری بد نیست!!!
"
خواست فریاد بکشد که دید بعدا باید بدجور خدمت همسر برسد و بی کلاسی بد است ...
الحمدالله خدارا شکر مهریه اش را قبلا بخشیده بود و فرزندی هم نداشت !!!
اوه ...حالا!!!
پنج:
سوی دریای تو می آیم ...تو دریایی چطور؟!
گام هایت را کشیدی پس؟!شب است ...ماهت کجاست؟!....
شش:
مزار شش گوشه اترا کشیده ام روی دیوار خانه ام !
که نیایم به پای بوس تو !...اما...زیارتت که واجب است !!!
هفت:
مقبره های قدیمی گاه سالیان سال طول می کشید تا درست شوند وگاه برده ها لابه لای دیوارها دفن می شدند واین گواه تاریخ است ...
معماریشان مثل اهرام ثلاثه عجیب و غریب است ...با این همه زحمت باید دسترسی به مردگانشان راحت باشد؟!آیا در طی تاریخ کسی جرات کرد پایش را به چنین عجایب خانه هاییی بگذارد؟یا ...
به هر حال مرده هایشان مثل مانکن ها دربعضی کشورهای دیگر توی شیشه خوابیده اند وبرای دیدن استخوان هایشان باید فلان قدر تومن هم بدهی !عجیب نیست؟!آن همه معماری و این همه بی فکری؟!
هشت:
دستم را بگیر ای مهدی (ع)وببر...
زمان تو...آن لحظه ای ست که جهان منتظر ...به خاطرش ایستاده است ....
نه:
پدرپرایدها درآژانس استخدام شد ...
صد هزاران آفرین ....برپیرمرد استوار!...



ده:
کمتر پیش می آید که نانمان را با همسایه قسمت کنیم ...
کمتر پیش می آید که حال همسایه امان را بپرسیم ...
کمتر پیش می آید که بدانیم بغل دستی مان چکاره است ...
کمتر پیش می آید که دست پیرزن همسایه را بگیریم ...
کمتر پیش می آید که اصلا وارد خانه همسایه شویم ...
و همه ی این ها خوب است ولی بعضی وقت ها اتفاق می افتد ...!!!
یازده:
نبودم درخدمتتان تا برای یلدا بنویسم ...
واصلا چرا ؟وقتی صداو سیمای اینور و آن ور داشتند خودشان را می کشتند ...مگر من کیم؟
"نشنیده بگیرید ...سر محمد رضا گلزار بود!!!"
دوازده:
...............ممنون!خودت می دونی !.....

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

روم نمیشه بیشتر توضیح بدم !!!


یک :
روی دوش من ...باری ست به نام سرنوشت تو !...
برای خود هیچم ...برای تو همه ...چون مادرم ...مادر !...
دو:
قلبم توی دهانم اب می خورد ...می مردم !...
تو رفته بودی سفر ...باز نمی گشتی ...ای وای اگر رقیب قلب هم داشت !!!
سه:
مادر موش بیچاره آن قدر از پنیر برایش تعریف کرده بود که تصمیم گرفت یکبارهم شده طعمش را بچشد ولی چه فایده !...
دیگر پنیرهارا درجایی به نام یخچال می گذاشتند و فقط انسان ها بلد بودند درش را باز کنند وخانه ها دیگر سوراخ و سمبه نداشت تا موش وارد خانه شود ...خوب حیف!...
تا اینکه موش بیچاره با دانشجوی آشپزی دانشگاه رم آشنا شد !که مجبور بود غذای دو تا خیابان کناری را بچشد و نظرش را بنویسد "wow"!...
پنیر و پنیر و پنیر اصلا چه خوب که ایتالیا موش داشت ...به هر حال موش بیچاره می توانست حتی نوه هایش را باراز شخصی خود خوشبخت کند ...بقیه موش هارا "ول الش یا ول انتینو!!!"...
چهار:
مغزی ندارم که فکر تورا بیندازم وبروم !...
"این حرف توست "اگر مغز داشتم پول آرایش تو ...میلیون نبود!!!



پنج:
بند شد پای من و ایستاده ام روی دو پا ...
تو همان هستی که می خواهم ...از سال یک هزار و سیصد و هشتادو هشت!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را شسته بودند با خون دل...
اشک ها می رفت از چشم و نفس ها بر نمی آمد عجب از روضه ها...
هفت:
من در اینه کسی رادیدم که هیچ احساسی نداشت ...
خندیدم تا بخندد اما چه حیف!داشت با هند زفری "اصن عین مامان منه "گوش می داد!!!
هشت:
آنقدر عکس تو آرامش من است ...
که بارها نوشته ام ...تو دریای امن منی ....




نه:
پراید بیستو دو میلیون تومن ارزش داشت ...
یورو بالا می رفت و بنز کم مانده بود یکیش ...بودجه ی وزارت فلان هم به شود "البته درهند"!!!
ده:
چگونه باربی شویم ؟!
یک:قرص فلان را از طریق ماهواره بخریم و بعد بعلت بیرون روی زیاد ...آب بدنمان کم شود وبعد سرم وصل کنیم و ثابت بمانیم تا...روز عروسی!!!
دو:یک شوک غذایی به خودمان بدهیم و 40 روز آب و خرما بخوریم و بعد بعلت کم خونی درحالیکه زیر سرم رفته ایم روز چهارم 4کیلو کم کنیم تا....روز عروسی!!!
سه:کمربند ماهواره ای لرزانک بخریم وکل محل راب خندانیم وبعد هرچه دل مان می خواهد بخوریم و 18 کیلو اضافه وزن سرماه را یه جا تجربه کنیم تا...روز عروسی!!!



چهار:"عمل وقیحانه ی بای پس "را روی معده انجام دهیم و معده را مثل دماغمان کوچولو کنیم وبا هویج و پیاز سیر شویم و هزار کیلو کم کنیم و بعد حالا کو تا سرطان....تا روز عروسی!!!
پنج:بهترین کار ...درکلاس زومبا و پلاتس و غیره شرکت کنیم مخصوصا هم جنس مان مثل زن ومرد!و با قر کمر و رقص دویست کیلو پایین بیائیم طوری که اصلا کسی مارا نشناسد "این ازهمه بهتر است چون از لحاظ روحی هم ساپورت می شویم "اوه ....تا روز عروسی!!!
شش:شلوار لاغری ...نمی دانم لباس گنی واینها فایده ندارد ...چون بعد یک مدت دوباره قلمبه می شویم ...حتی عمل ساکشن شکمی هم وای وای وای نگو یاد فلانی می افتم که مرد خدایش بیامرزد .....نکنیدها ...همان شماره پنج....وای تا...روزعروسی!!!
هفت:آهان یادم رفت بگویم طب سنتی ...آنقدر باید عرق نعنا و هلیله بخورید تا ازدرون بپوکید ...
تا...روز عروسی!!!!
"نگو نگفتی"...





یازده:
مهدی (ع)جان منی که اگر بگیردم آن جان فرشته ی مرگ ....
به خنده رویم به پای بوس حسینی (ع)که تو نواده ی اویی...
دوازده:
بابا عشق کجا بود؟مردم گرفتارن ...شلوغه شهر واینا اصلا حرفه...
ولی نه!هرچی نباشم هم دخترم هم مادر هم حالا ...
نمی تونم عاشق نباشم ...همه هستیم ...اسمشو فراموش کردیم ...
به بیاد بیاریم !
سیزده:
.....................ممنون!
۲۹ آذر ۹۵ ، ۲۰:۲۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بولدوزها و جرثقیل ها روزها کجایند؟!یا چگونه می توان آپارتمان های جدید روی آب ساخت؟!!!


یک:
طرف های تو ...شمال شهر بود ...گران قیمت بودی ...
سعی کردم ....تو برای من باشی ...حالا کنارمن که به قول تو "جنوب شهر "....یک شهریم !
وبچه ها می گویند"کلا خارج "بهتراست !!!
دو:
خیال تو راحت ...مرده ام روی واژه ها ...
کفنم دفتر است ومن ...هنوز سنگ قبر ندارم!!!
سه:
بین کت و پیرهن های تو ...عطرها می رقصند ...
ونمی دانم بوی تو کجاست؟!حتی زیر پیراهنت را ماشین می شوید و ...
عطرشوینده ها قو ی ست!!!
چهار:
درد بین استخوان هایم جابه جا شد و نفس برآمد !...
ان تیر بود "می دانی "عشق نبود !واژهایی که درلحظه مرا فروخت به "رقیب"!!!
پنج:
صورتی آبی شد و قرمز همان سبز قدیم !
این همه رنگ قشنگ ...اخر چرا مویت سپید؟!
شش:
مزار شش گوشه ات "السلام وعلیک یا حسین بن علی (ع)"
جای عشق است و کسی هم شک ندارد ...یا حسین(ع)...
هفت:
سوکس چشمش را باز کرد و دید خانم زیبای خانه هنوزدارد جیغ می کشد ...غریزه اش همیشه گفته بود ...باید بدود ولی این بار خودش را زد به مردن و دست وپایش را لرزاند ...
یکهو دید یک خانم زیبای دیگر آمد و از سبیلش گرفت و درگوشش گفت :آره تو بمیری !
بعد پنجره را باز کرد ...جریانی از نسیم داخل خانه شد ...سوکس گفت:می پرم !
ولی خانه طبقهی چهلم بود ...سوکس فهمید بدجور بالا آمده وحالا بد جور باید پایین بیاید !!!
هشت:
گفته بودی که بمیرم ...چشم امر تو روا...
لیک ...فکر کرده بودی به آتش مرگی هردو امان!!!
نه:
پرایدها ...مرده بودند درجاده ی شمال ...
خبرآمد ...پدربنز گریه نکرد گفت:ده تا تیبا سفارش بدهید !!!
ده:
بعضی ها جریان آن درویش اند ...
به اشان می گویی اره تو وابسته ی این دنیانیستی جون خودت؟!!همان جا راحت و بدون تعلق جلو چشمت می میرند !!!
وبعضی ها هنوز باور ندارند متولد شده اند...
می گویند حالا بذار چند سال ؟نه بابا!!!
یازده:
شهر می گفت که دیگر طاقت دوری ندارد ...
می رسد تا روستا !یک کم هوای پاک لازم داشت ...
دوازده:
به مهدی (ع)که می رسیم انتظارچه داریم ؟
یک عمر منتظر که ببینیم مهدی (ع)عشق کیست؟!!!
سیزده :
عاشق اون عشقی ام که به پام می ریزی ...
می تونی مادرم باشی یا هرکسی که تو این شلوغ پلوغی یه نظر محبت داره ...نه؟!!!
۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ازلعل توگریابم ...انگشتری زنهار...صد ملک سلیمانم درزیر نگین باشد ....


یک:
آمده ای با دست های یی که پراز خداست ...
چگونه باورت نکنیم ...که مشت کفرمان پیش تو بازاست ....
دو:
زرتشت باور می کند آن خدای را که ازحنجره ی تو تلاوت می شود ...
ولی فامیل چرا بکند باورتو؟!
برتر می شوی ...کعبه را می گیری و خدایت را ان جا می نشانی !!!
سه:
حلقه ی عقد من وتو پیداشد ...پشت یک جعبه ی موسیقی ...
فراموش کرده بودم هستی تو ..."روزمرگی "تا دلم برای یک موسیقی تنگ شد!!!
چهار:
آمدی و تبریک عید گفتی و رفتی و عید نیامد ولی چرا؟
مگرتو بهار نیستی ؟حتی گلی که کاشته بودی بیرون نیامده است!
پنج:
بوی اسکناس عید دماغمان را سوزاند ...
رفتیم خرید هنوز فکرمان ریال بود ...دیدیم قیمت ها تومان است !!!
شش:
مزارشش گوشه ات ...جای فرشته هاهم هست ...
مبادا که بد باشم ....نزد فرشته ها کم بیاورم "آدمیتم "را....
هفت:
برده ای ازدل من خواب ...مهدی (ع)جانم ...
درخواب بیدارم دگر ...در مملکت عشق مگر می شود خوابید؟!
هشت:
بیرون شمال هستیم و یعمی وضع بد!!!
باید کناردریا جوجه می خوردیم و باقالی ...با اوضاع خوب !!!
نه:
پدربنز لاستیک هایش را فروخت ...
پای دیگر می خواست چکار؟بچه پراید ها می رفتند تا پزشکی ازاد !!!
ده:
آقا باید پایمان را اندازه ی گلیم مان دراز کنیم ..."نوشته ای بی ربط عنوان متن"
سال گذشته از شمال می آمدیم ولباس ساده و ایرانی و غیررسمی پوشیده بودیم ولی ساعت و زیور آلات مان می ارزید !!!
حالا !
اول آزادی بودیم که پیامک آمد که تشریف بیاورید "پیر گاردن"حراجی و فلان واز آن جا که ما همیشه برند می پوشیم ...دوان دوان با "فراموشی کالای خوب ایرانی "رفتیم تا خرید کنیم ...
موقع پیاده شدن از خودرو ...لباس های برند مان را مرتب کردیم و رفتیم داخل ...
هیچ مشتری نبود ...جل الخالق!با عشوه رفتیم و پیرهن های مردانه را بررسی کردیم وازیک 500000تومانی خوشمان آمد که فروشنده گفت :نه نداریم !اه یعنی چه !دوباره همین تکرار شد . بعد تازه فهمیدیم که منتظر مشتری کلاس بالایند و معامله مان نشد وبا خنده و چرا آمدیم بیرون ...
تازه داشتیم خارج می شدیم که دودوختر آمدند داخل برای خرید کراوات که تا ما به ماشین برسیم بدو بدو آمدندبیرون !!!بد نشد ...
درجاده چالوس به رامسر رفتیم واز فروشگاه های داخلی وبرندهای خارجی خرید کردیم ودرهمین تهران خودمان ازبنتون وچه بگویم ازبازارخرید سرعین بازار استانبول سایز بزرگ شمال و برندهای انگلیسی!!!
عزیزم فرانسوی مردم دارباش ...حالاکه برایمان به عنوان مشتری پیامک فرستادی "ازقبل ترها"
می گویم ...مادیگر فرانسوی بخر نیستیم ...
!!!
یازده:
ستاره ها بخورندت ماه روشن شب ...
که دست ما نمی رسد و می گوییم ...ماه خوشگل نیست!!!
دوازده:
ممنون ازعشقی که می فرستید ...گاهی انرژی خوب نسیم خدا میشه و همه ی آلودگی هارو می بره ...


۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تووطن منی.....پایداری....عشق....ای ایران.



یک:

درودیوارباهم سخن می گفتند ...

می خندید قاب عکس من و تو ...

تا عمق فرورفتگی میخ ! ...

دو : 

دوستت داشتم و لب به سخن باز نمیکردم ...

سکوت بلعیده بود مرا ...

تا اینکه تو با عشق دیگری رفتی ... شروع کردم به حرف زدن ...

شدم یک خیابان شلوغ به نام ...

فردوسی!!!...

سه : 

به سایه های شما عشق در من جوشید ...

خدای من نگیرد از سر من سایه های شما ...

علی زمان! ...

چهار : 

می چرخیدم و دامن پر چینم می رقصید ...

این گناه بود ؟! ...

سرگیجه داشتم و در آغوش تو آرامش...

پدر چه خوب بود وقت آمدنت به خانه ...

پنج :

در دوران جنگ جهانی دوم علم در المان بیش از حد پیشرفت کرد و بعد از ان مورد استفاده قدرت های بزرگ قرار گرفت. هزینه جنگ با هزینه تولید علم در این کشور ها تقریبا مساوی شد و اشغال المان سخت گوش خیلی چیز ها را جبران کرد ولی کسی از کشور های  فاتح جنگ نپرسید :  چرا و چرا اینهمه دویدن برای سلاح های پیشرفته  مگر جنگ بد نبود ؟! خوب  با تعریف بالا شاید بد نبود !!!

فقط یک عده مردم مردند و عده ای زیر ظلم دفن شدند و این واقعا یک قسمت از تاریخ دنیاست ... 

کشور بی طرف ما هم که کلید جنگ بود خشکسالی و قحطی و پذیرایی از ان نیرو ها را بر عهده داشت...

هی روزگار ! ......

شش : 

مزار شش گوشه ای بود که خریدمش به اشک نوحه ها ...

چه گریه ها که نکردم ...

چه قسم ها که نخوردم ...

رقیه ( س ) بود که دستم گرفت تا که بیایم کنار تو ...

هفت : 

 دیدم که با دست پر از زندگی من رفتی ...

دستهایت پر از عشق بود می دانستم می بری که بریزی پای دیگری ...

هشت :

شما که روح من اید از کجا نمی دانید ؟!؟!....

که عشق وطن را شما زنده نگه داشته اید. ....علی زمان....

نه:

پدبنز...خواب دیدک بچه. پراید ها گم شده اند...

فریادزدوازخواب بیدارشد.....پرایدنقره ایش اب اورد. ...خنک!

ده:

ان پست همیشه باتصویررهبرمان نوشته می شد....

ولی باموبایلم نامی شود هروقت امکان داشت.....

ببخشید شعر بهتر ازاین بلدنیستم چون اصلا شاعر نیستم. ..دلم رامینویسم....

نوشته ها ی من همین طوراست. ...هیچ کدام به هیچ کدام ربط ندارد و ربط دارد....

خلاصه! 

یازده: 

مهدی (ع)...تولدجدت مبارک باشد. ...

که هلهله هاکنند....جهانیان وتو....شاهد باشی. ...

دوازده:

به زوردنبال عشقیم. ...اقازورکی نیست. ....

ندارید.اشکالی نداره....مامخلصیم. ....



۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کودک شش ساله ای که گذشت ازکنارم ...تاریخ تولد نگاه تو بود !!!


یک:
تا نشسته بودی درجمع ما ...می سوختیم برای جلب نگاه تو ...
نگو که تو هم مثل ما ...بودی ...می سوختی ...برای جلب نگاه ما "پروانه"....
دو:
روی جلد مجله ...می خندیدی با دندان های سپید ...
خودرا مثل تو کردیم ...خندان ...با دندان های سپید ...بدون اینکه جلدی برای ما باشد!!!
سه:
باران!
غم من بیش از درخشش تو بود ...
آن گاه که زیر خورشید ...جایزه ی آینه های آسمانی ...می گرفتی ...




چهار:
یوسف...درون "هیچ گونی ای "جای نشد !...
دیدند پیرهن پاره بهتراست ...هزارداستان برایش دوختند !!!
پنج:
پرواز آرزوی هرچیز روی زمین است ...
تبخیر شدن ...خاکستر شدن ...همه این ها نوعی پرواز است ...که اشیا بی جان تجربه می کنند ...
شش:
مزار شش گوشه ات را خواب دیدم ...دریا بود...
بعضی ها غرق نمی شدند ...از خورشید آویزان ...دوباره برمی گشتند ...سوی دریا ...
هفت:
دست تو شکل دیگری ست ...
پراز آرتوروز ...پراز غضروف های تغییر شکل داده ...
آه کارگری ...ما دانشگاه فتیم و دیالکتیک هم خواندیم ...
ولی تو هیچ گاه سرمایه داری را مقصر ندانستی ....




هشت:
شانه دیگر به هیچ درد نمی خورد ...بخشیدیش ....به ان که تورا دوست داشت ...
موهایت سرطان می خورد و تو یه شکلی داشتی که من می گفتم :تصویر نا واضح!....
نه:
بچه پرایدها سر کوچه نشسته بودند ...
پدربنز آمد و گفت :حیف شما...کلاس دارید نمی روید دانشگاه؟!!!
ده:
خیلی فشار می آید گاه به من ...تا با اخلاق تو کنار بیایم ...می آیم وواقعا خوبی نه با تملق و چاپلوسی ولی در ده سال اخیر به ترتیب ...
کیسه صفرا ...زخم معده ...ناراحتی دو قطبی اعصاب ....کما ...دپریت ...دیابت ...چاقی ...افسردگی ...را تجربه کرده ام !!!
کمی پیر شده ام نمی خواهی کوتاه بیایی ...این دفعه به ضرس قاطع ...
حالادیگر خودت می دانی !!!
یازده:
مهدی (ع)بیا که پنجره ها بسته اند و هواسرد است ...
به دنبال بهاریم دربدر ...توبیایی فصل ها سبزند ....
دوازده:
موش بخوردت ...یک اصطلاح قدیمی ست ...
می گویند چند وقت پیش به کودکی درخیابان گفتند ...موش بخوردت بچه داشت سکته می کرد ...
آقا جان دیگرهمه موجودات دراین چند سال اخیر بزرگ شده اند ازکجا معلوم گودزیلا ایرانی نباشد؟
نه اینکه بخواهم بترسانمتان ها ولی ...
سیزده :
وطنم را نفروشم به قاره ای ...
صبر می کنم به هرسختی تاوطنم شود ...قاره ها ...!!!
چهارده:
ممنونم از اون عشقی که نداشتم وحالا دارم ...
تو دادی تو بخشیدی ....ممنون ....ممنون...ممنون...



۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دوران وسیله ای ست به نام چشم نزدیک. ...بای بای موبایل! !!

یک:

نه...قسمت باران شدی. ...نه قسمت نو ر. ..

یک شب سا ده ای. ..که حتی ستا ره هم میان تو روشن نکرده اند...!

دو:

خیبر به دست قوی تو یاعلی (ع) تسلیم. ..

شکر ان خدای راکه قویترین مرد دوجهان داریم. ..

سه:

دیگر بین ما...بزرگراه هاست. ..که مارپیچ. ..تابیخ کوه رفته اند...

یک زمان من می خندید م تو در خانه ی کناری. ..اه می کشیدی. ...

اینطور عاشقی بهترشد. ..زیادرنج نمی کشیم! !!....

چهار:

درد قلب رافروختیم به دکتر قلب سرانه پول هم گرفتیم. ..

قلب دانه ای صد میلیون بود....چه لازم ....بچه ها5 قلب دارند!!!

پنج:

بوی کلوچه لاهیجان راخورده بود...ازابتدا. ...

اصلا\ناد ری/ اهمیت نداشت. ..وقتی مادر من پای تنوربود!!!

شش:

همدیگر رامی بوسیم. اصلا نگران انواع بیماری نیستیم. ..

داشتم می مردم سر همین بوس!....

ولی بعدا فهمیدم اگر کسی مرادر حال غم نمی بوسید. ...می کشتمش!!!بهر حال در کل همدیگررا ببوسیم. ..بهتراست...

مخصوصا بچه هاراببوسیم. ..چون بهرحال ویروس هاوباکتریها که پخش می شوند...مامحبت مان را ازدست ندهیم!!!بعله...

هفت:

مزار شش گوشه ات را قاب گرفت. ..دوچشم من...

افسوس اشک برد. ..این قاب دورسیاه خسته را...

هشت:

غروب شایسته ی دیدار ماه نیست. ..

این زن چه کرده است که تبعیدی شب است؟!...

نه:

پدربنز میان پارکینگ می رقصید...بابا کرم!

بچه پرایدها روی اینترنت پخش می کردند. ...پدربنزمردقدیم! !!

ده:

مولوی...یک تار موی شمس را لای کتاب گذاشت....

هیچ کس ندید. ..لحظه ها ی عشق ورزی با همان تار موی. ..

یازده:

حافظ....بکش شاخه نبات را که فایده ای نیست. ...عشق ورزیدن...

شاه...عشق تو باشد بهتراست! ...هربیت یک شاخه نبات!!!

دوازده:

ممنون...ازهمه قلبا ی مهربونی که کنارم واستادنو....حواسم نیست! !!

ایجان....نوشتن باموبایل...غلط ها روببخش. ...نورعین. ..



۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی