بی شمس

ادبی

بوسه هایم را گم کردم ...درست روزی که قرار بود برایت خرس بخرم ... تو کرو کودیل شدی!

یک:

دروغ گفتم و خدای من فهمید...

تورا می پرستم و باید که توبه می کردم!

دو:

غریبه درشهر چشم تو ... همه نگاه...

لباس عشق به تن داشتم و برهنه نبودم!

سه:

ترک مدرسه کردم یک روز و هزار سال گذشت ...

برگشتم و دیدم ...نوشته اند :لیلا اخراج!

چهار:

امواج رادیو همه صدای شما بود ...

شعر از من و صدای شما ...شهر درغم!

پنج:

انتخابم کن میان هشت میلیارد دگر...

من اهل دل تورا خوب ...می شناسم!


شش:

مزار شش گوشه ات حسین(ع) قدم به قدم ...

می آیم و فرشته ها ... حسادت دارند ...

هفت:

آی دلم خنک شد!می روم بازار ...می روم خیابان ...می روم پاساژو میبینم دراین همه تمدن مدرن ...

همه دارند خرس می خرند تا برای عشقشان ببرند ...

بعضی ها می گویند می بریم تا طرف را خر کنیم !و بعضی ها با تک تک تومان هایشان ...پول شامشان طلا می خرند !...

بیائید از بوتیک ها و خرس فروشی ها آمار بگیرید...تمام تهران عاشق است!

عشق ها توی قوطی های شیک دارد رد و بدل می شود ...وانگار که شب یلدا باشد ...شیرینی فروشی ها و میوه فروشی ها قیامت است ...

حتی قدیمی ها هم دست به کار شده و تو نگو شب عید آمده دارند خرید می کنند!امسال دولت هم عیدی هارا شب ولنتاین به حسابمان ریخته و قدرت خدا عشق است که دارد از سرو کولمان بالا می رود ...

دیشب درگل فروشی زعیم میدان پاستور برای خرید رز جاودان صف بود ...خدائیش رزجاودان تا هفت سال زنده می ماند؟!

مردم داشتند برای یک شاخه گل رزجاودان که روی جعبه موسیقی ایستاده بود 300 تا ...نمی گویم چند پول می دادند و خوش به حال معشوقشان!

عشق ما مارا قدغن کرد با این حال رفتیم و با گل برگشتیم ...این جورکه من می بینم خاک برسر کشورهای خارجی!ما با همین عشق تا دنیا دنیا هست باقی می مانیم!

سرکوچه هم یک زوج داشتند همدیگر را می بوسیدند ورفتند توی کافه!به جان خودم دروغ نمی گویم!

وامیدوارم فروش خرس امسال از هرسال بیشتر باشد!

....

ببخشید عزیزم!

تو نه خرس دوست داری و نه گل!

جوری به من نگاه کردی که یعنی خدارا شکر که تورا به من داده!وگرنه باید کل عیدی ام را می دادم تا برایت خرس و گل می خریدم!

هشت:

ترومپ!

ولنتاین مبارک!

اجازه نداریم !

وگرنه تک تک مان عاشق شدیم ...رفت!

نه:

مامان بنز:

پراید ...این چیه برای من خریدی؟ من لباس زیر لازم ندارم!خودروام می فهمی؟!

بوگاتی:

مامان جون!اشتباه شده...اونو برای یکی دیگه خریده بودیم!

بابا پژو:

عزیزم!برای اولین بار برات خرس خریدم !مبارکت باشه!

مامان بنز:

بگیر ید این کادوی اشتباهو ...

ننه خاور:

بده به من بنزی!لازم دارم انگار هیچ کسم عاشقم نیس!

پراید:

نه!ننه خاور!اتفاقا ما این هدیه رو برای شما خریده بودیم ...پولشم بابا بیوک داده بود ...

ننه خاور:

بیوک!میائی باهم بریم تو اون اتاق!من بلد نیستم عکس کادمو تو اینستا بذارم!

ده:

رهبرم ...

کشته ام درون خویش را و زنده ام ...

به عشق آل علی (ع) و عشق شما...



یازده:

من برای خانواده ام عشق می فرستم برای مادرم برادرها و خواهرم و فرزندان و همسرانشون برای پدرم که ایشون توی این دنیا نیستن و لی خیلی جاها هنوز هستن...

برای فامیل ...

برای همسرم و فرزندانم!

برای بچه های زمزم (دخترهایم). برای بچه های میدان فلاح و گلچین (دخترهایم)

برای کسانی که از وقت می گذارند و این جارا می خوانند از استان گلستان و سیستان و بلوچستان تا بندرعباس و کرمانشاه ...عشق می فرستم برای خوانندگان وبلاگ از فرانسه و ترکیه تافلسطین و لبنان تا مصر و آفریقای جنوبی ...

عشق می فرستم برای فضای مجازی و زحمت کشان محترمشان از پرشین بلاگ تا میزبان بلاگ بلاگفا و همین جابلاگ دات ای آر ...

از فضای مجازی یوز بوت که عاشقانه زحمت می کشند تا پارسی جو ...

حتی از آقای آتیلا مرانکی که اینجارو به نام خودشون ثبت کردند!

عشق می فرستم به اعتقاداتم و کشورم ...

عشق می فرستم برای اساتید محترم و همکارانم و عشق می فرستم برای همسایه ها ...

عشق می فرستم به کسانی که درکم نمی کنند و باهم اختلاف نظر داریم و درنهایت عشق می فرستم به همه ی کسانی که مدیونشون هستم و کسانی که مدیون من هستند!

عشششششششششششششششششششق!



Anniversaire

Je voudrais te donner
une couronne
constellée de toutes les étoiles
du firmament

Je voudrais te donner
Le chant des rossignols
De toute la terre

Je voudrais te donner
Les silences de l’hiver
Les sourires du printemps
La clarté de l’été
Les flammes de l’automne

Je voudrais te donner
Tout ce que je n’ai pas pu
Pas su
Te donner
Ma vie
Notre éternité

Philippe Soupault

سالگردِ تولد

شاعر: فلیپ سوپو

مترجم: شادی سابجی

 

می خواهم تو را

تاجی هدیه دهم

آذین شده از همه ی ستارگان آتشین

می خواهم تو را

آوازی هدیه دهم

از آواز بلبلان همه ی زمین

 

می خواهم تو را از

سکوتِ زمستان

لبخندِ بهار

شفافیتِ تابستان

شعله های پاییز

هدیه دهم

 

می خواهم تورا

از هر آن چه که نمی توانم و نمی دانم

هدیه دهم

 

هدیه دهم تو را

از زندگی ام

ازابدیت مان


























۲۶ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ثبات فکری و اندیشه های دوگانه یا من چرا نمی توانم غیر تو کسی را دوست داشته باشم!

یک:

درون کعبه ی چشم تو ... به سجده افتادم...

سپاس خدایم...که به عشقم چنین نزدیک!

دو:

بوسیدمت و گذاشتمت کنار!

حافظ!...

تمام دروغ هایم ...

                      حرف درست شماست!

سه:

بیرون می کنی مرا از سرزمین مادری ...!

اغوش کدام خاک!بوی مادرم می دهد ...بگو!

چهار:

اگر به آبروست صد سال خاموشم و سکوت!

ولی اگر به عشق توست ... فریاد می زنم!

پنج:

رفتی و بار قلب من سبک تر از پر !...

آنقدر بی بار که دیگر شبیه پاییز می مانم!

شش:

مزار شش گوشه ات ای حسین(ع) از طلاست ...

طلای ثابت قلب شما هم ...عشق من!

هفت:

بوسیدن یار چه طمعی دارد ...که عشق مگر فرزند باشد ...

آن چنان می رسی که می خواهی پرستشش کنی ...

دست های کوچک نوزاد ...میان دست های ادمی نه آن نوازش است که فراموش کنی ...

درعشق می خواهی به پرواز دربیائی و بالای همه ی دنیا از آن جا که کسی نیست ...عشقت را ببینی ...

کمین می کنم میان دست هایم که تو بیائی و صورتم را بگشائی و پیشانی ام را ببوسی که عشق ات قلبم را تیر می زند ...وقتی صدا می زند مادر!...


هشت:

ترومپ!

دیدار گر میسر شد میائیم البته!

شاید خدا کند که ...جهان شود ایران!

نه:

مامان بنز:

اگه صداتون دربیاد میرم ازتون شکایت می کنم !

بوگاتی:

وامامان!منظورتون چیه؟چرا؟

مامان بنز:

کت لت می پزم می گید خامه!سرخ شده!پف نکرده!روغنش کمه ...زیاده!گوشت شده کیلوئی فلانقدر!

پراید:

خوب نمی خوریم می دیم گربه بخوره!چرا اعتراض نکنیم!

بابا پژو:

پسرم گربه های تهرانو دزدیدن!گوشت میندازی تو کوچه موشا می خورن!

ننه خاور:

بابا عروس صد دفه گفتم ... کت لت نپز !کوفته!هم کت لت تو رو بخوریم...هم صدامون درنیاد!

ده:

رهبرم ...

عشق وطن مثل عشق مادرم ...

با من به دنیا آمد و با من همیشه هست!


یازده:

فکر کردم بعد از این همه که ننوشتم چی بنویسم ...

گفتم از کفش های دم در آپارتمان ها بنویسم !اینکه می گن آپارتمان باید خوشگل و تمیز و مرتب باشه درسته ...ولی واقعا شاید تو خونه های کوچیک جای جا کفشی نیست!اینکه هردقیقه با غیظ و ناراحتی در خونه ی همو بزنیم و جلوی مهمونا تذکر بدیم بدتره!

از اون طرف حالا که دم عید شده همه می خوان فرش و موکتارو بشورن!بابا چقدر اب مصرف کردن اشتباه ....مواظب باشیم ...

بعضی وسط فرش شستن شنا م می کنن ...جل الخالق...

دوازده:

بعد از اتمام جشن واره فیلم فجر تعجب کردم چرا اسامی مهرداد صدیقیان و بهرام رادان نبود چراکه تلاششان را در فیلم های مختلف دیده بودم ...

متاسفانه بعضی فیلم ها مثل وقوع اتفاق بد می مانند که هیچ کس از وقوعشان خبر نمی دهد انگار رفته ای پیک نیک تا هوائی تازه کنی ولی ناگهان دچار صحنه ای وحشتناک می شوی ...

از طرف دیگر نظر که می کنی بازیگران ایرانی دارای استعداد فوق العاده ای هستند که انکار ناپذیر است ولی استفاده نامطلوب از این قوا دارد بعضی از آن هارا به کارگر سینما تبدی می کند و متاسفانه خودشان هم دارند بدلایل متفاوتی چون مسئله اقتصاد به این درد تن می دهند البته که کارگری بد نیست و بوسه بر دستان دارد و لی عرض بنده این است که شان هنرمند ظریف کار هم جداست ...

گاهی می ترسم این همه خشم و تنفر و بدبختی که می بینم فکر بدی از کشورم در دیگران ایجاد کند که به خدا ایران این همه خشم نیست!و از قضا چنین فیلم هائی حالا به هردلیل دارند پشت هم جایزه هم می برند ...

کاش هنرمندانی مثل آقای حسن پور که به استفاده از فضاهای بیرون شهری معروف اند پا به سینما بگذارند و مارا با طبیعت بکر ایران آشنا کنند ...

کاش هنرمندانی مثل آقای هنرمند جای پایشان را قوی کنند و آثار تاریخی جدیدی را بنویسند و کار گردانی کنند ...

کاش ماهم ازقبل  بدانیم  چه می خواهیم ببینم تا سلیقه و انتخاب درستی داشته باشیم ...

من الله توفیق















۲۴ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سلام بانو فاطمه سلام الله علیه

یک

درانتظار خلوت با شما بودن ...

میان جمع جهان ...به سینه می زنیم ...بانو

دو

مرگ اگر  بلرزانددست مرد ان را...

بانو قسم به پاکی شما...خدانگهدارد...

سه

اگر بریز و بپاش منزل علی(ع)گفتند!

رسول می دانست ...که این وصله ها ... نمی چسبد!

چهار

به همسرش قسم و پدرش قسم و فزندانش قسم...

کدام زن که خانواده اش ... معصوم؟!

پنج

دیدن شما به خواب هم میسر نیست ...

بانوی من!فرشته ها مراقبندهنوز...کجاهستید!

شش

مزار شش گوشه ات رابوی عشق می اید ...

فدای بوی آل علی(ع) که مستم کرد...

هفت

چه خوب است که دنیا میان هیاهویش وهزار و یک فریب انسان هایی دارد هرچند در گذشته ...ولی می توان به آن ها تکیه کرد ...توسل کردودر نبودشان هم عاشقشان شد ...

گاهی به جایی می رسی که هیچ کس نیست ...

هیچ ...هیچ...

در می زنی و می بینی که راه باز می شود ...

هشت(دلنوشته برای خودم )!

اگر زندگی در مملکتمان دارد روزی فلان قدر تومان برایت تمام می شود ...حتی به قدر زندگی !...

این گرانی را رها کردن و رفتن کجا؟هرجای دیگر که بدانند ارز ان بخر نیستی...برایت چند برابر حساب می کنند!...

می نشینم !...چون دوران ارزانی اش را هم دیده ام!انصاف کجاست ؟‌که بدانم روی خون نشسته ام نه نفت!

خاک پاک کشورم تطهیرشد...وسال هاست که گویی من ...بی خبرم!

نه

هرچه دانشجو  درخارج از کشور داشتیم آمدندتا انقلاب را از نزدیک ببیند ...عاشق چه گواراو امثال وی بودند انقلاب و کودتای شیلی راندیده بودند...می خواستند جدید ترینش را در ایران از نزدیک ببینند...

انقلاب شد و چه گوارا!که دانشجویان کشورمان هنوز عاشق...

یکی همین جریان سازندگی وجهاد که برایشان پایان ندارد...

ده

رهبرم...

گذشت سالی و جهان عوض نشد! 

ثابت می کنیم پای ارز ش هایمان ..‌.ایستاده ایم..‌.

یازده

بیست و دوم بهمن ...سال روز پیروزی انقلاب مبارک

 

۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دوستت دارم را می بلعد ماه ...وای از آن شکم که با عشق سیر نمی شود!

یک:

برده ای از من هرچه بود و نبود ...

قلبم صدا نداد که ... سارق تو کیستی!

دو:

روی برف اسم تورا نوشتم و آب شد!

می خواستم که نام تو ...نا آسمان رسد!

سه:

از رفتار خردمندانه ات متشکرم عزیز!

داری که می روی ...به فکر اینده منی !

چهار:

گذاشتم تمام عشق خودت را بکوبی به سرم!

عاشق منت عشقم!عشق تو روی سرم!


پنج:

بانوی عشق فاطمه جان (س) به شفاعت ...

امید دارم وزنده به عشق پاک شما ...

شش:

مزار شش گوشه ات را حسین(ع) به جان خودم ...

عشقی ست که از چشمان عاشقم پیداست ...


هفت:

وگاوهم چشم های قشنگی دارد !و خر هم چشم های قشنگی دارد !و آهو هم چشم های قشنگی دارد ...واین روزها دقت کنی می بینی سگ های زیبا کم نیستند و همین دیروز بود که درسینما دیدم یحیی یک قورباغه داشت و پس پریروز که عبدالحمید میان تمساح ها مرغ می ریخت!...خیلی ها هستند که عاشق اکواریوم اند و انواع ماهی برایشان زندگی ست و بسیارند که پرنده های خانگی و غیر خانگی دارند و...عشق می کنند ...

...

واین چه رازی ست که این ارتباط گاه میان دو نفر برقرار نمی شود !و این چه بدبختی ست که حرف طرف مقابل را گوش نمی دهیم وشب ها حاضریم کنار موجوداتی دیگری بخوابیم!

....

راستش را بخواهید دیگر نمی خواهم سرندی پیتی باشم و چشم هایم با چشم آهو و حیوان دیگری مقایسه شود!ودماغم خوکی باشد یا چهره ام گربه ای ویا ازهمه بدتر موهایم پرکلاغی!

...

عزیزم!واقعا نمی توانی آدم باشی !یا من امکان این را ندارم که خودم باشم ...

راستش را می گوئی؟!!!

" لعنتی مرده شور !مخصوصا سگ چشم هایم و چشم هایت را نمی خواهم"!!!

...


هشت:

ترومپ!

گشته ام درجهان و آخر کار ...

دلبری برگزیده ام که مپرس!

نه:

پراید:

مامان شنیدی خانم مددی جراحی کرده؟!

مامان بنز:

نه؟!اون بیچاره که دیگه جای سالم نداره؟ بازم؟

بابا پژو:

دروغ میگن!می خان شایعه درست کنن!من همین دیروز دیدمش داشت می رفت باشگاه!

پراید:

اووووووه نه که حالا مهمه!

مامان بنز:

مهم نیست؟ تا همین پارسال کسی خونواده مارو نمی شناخت!الان میرم بازار همه تو رو ازم می پرسن!

پراید:

خودمونمی گم ...خودشو می گم!

بوگاتی:

از روزی که قیمت ما میلیاردی شده و با ایشون رفت و آمد پیدا کردیم ...مردم حساس شدن!






ده:

رهبرم ...

عشق باعث شد که ما بجنگیم ...

بد خواهان می دانند ...قدرت ملت مارا ...

یازده:

چطور می تونی به بعضیا بفهمونی که دارن اشتباه می کنن!خیلی سخته!

یه وقتائی و یه جاهائی می میری تا جای خالیت فهم دیگران رو ببره بالا!

آدمائی که شهامت فهموندن اشکالات مارو دارن کم نیستن!آدمائی که مثل شمع محو می شن ...آدمائی که می خوان درست زندگی کنیم ...حتما توی زندگی هر کدوممون هستن ولی حیف!

مردن درد داره!و حس مرگ طرف مقابل هم!

دوازده:

والله میشینیم تو سینما معلوم نیست چی می خائیم ببینیم!ولی درد!

عکس های این پست مربوط میشه به فیلم شبی که ماه کامل شد ... یه خانمی می گفت من دختر به شهرستانی نمی دم!یکی می گفت جدا با دیدن فیلم شب ادراری گرفتم!و یکی دیگه ام می گفت سه شبه دارم عبدالمالک ریگی رو تو کابوسام می بینم!

حقیقت درد ناکه!ولی وقتی انقدر خوب توصیف میشه که می ری توش ...میفهمی بیخ گوشت چه خبراست و خودت راحت نشستی و داری قضاوتش می کنی ...نفس راحت می کشی ...

لهجه ی بازیگرا فوق العاده ست بازیشون ....فضاسازی فیلم ....وازهمه مهمتر یه عشقی هست اون وسط که اولش معلومه عاقبت خوبی نداره مثل لیلی و مجنون و اینها ....

دارم فکر میکنم اون آدمای واقعی چطور بودن ولی واقعا درد داشت درد!درد!

....

خیلی از فیلمای دیگه جشنواره جدا از مهم و کار امدی کارگرداناشون آدمو شگفت زده می کردن!حتما ضرورتی داشته که فیلم رو ساختن!قشنگ میفهمی که انقدر لوکیشن و طراحی براشون گرون تموم می شده که کل فیلمو تو اتوبوس دهه ی پنجاهی ساختن یا لباسارو از تئاترای لاله زار کش رفتن!

دیشب توی یه فیلمی حساب کردم ده میلیونم خرج نشده بود و البته که گرونی داره یقه ی سینمارو می گیره ... ولی خدائیش هرچی مردم پای یه هم چی فیلمائی نشستن و تا اخرش بلند نشدن واسه خاطر هنرپیشه هائی بود که نقش شون رو عالی بازی می کردن به عبارت صحیح تر فیلمهائی رو می بینیم که هنرپیشه محورن ولاغیر!

....

باید به بازیگرا تبریک گفت چون الکی ام شده امثال معلوم شد همه شون سیگار کشیدنو بلدن!ولی جدای از شوخی من فکر نمی کنم بازیگرای ایرانی به خصوص خانم ها که محدویت ظاهری هم دارن چیزی از هنر پیشه های مهم خارجی کم داشته باشن عالی ان عالی ...خسته نباشن و خدا قوت به همگی دست اندرکاران جشنواره...

....

واقعا آقای هوتن شکیبا چی فکر کرده؟!ما دیگه به یه اسم دیگه میشناسیمش!دیگه باورمون شد !حالا چه طوری می خواد هوتن شکیبا باشه؟!درمورد خانم شاکر دوستم هم شاید هیچ خانمی قبول نمی کرد این نقش رو بازی کنه و اگر هم قبول می کرد نمی تونست تا این حد خوب بازی کنه ... بنده خدا بعدش مریض نشد؟!

...

سیزده:

دنیا پرده ایست که از مقابل چشممان که بردارند ...

تازه می فهمیم پشت صحنه ...چه بازی ها !!!

...

چهارده:

یه مدتیه که خودم نیستم!دارم عوض میشم!






۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

علی سنتوری 2!!!

یک:

لبت را بوسه می بندم ...به بوسه نور می بندم ...

ستاره می کنم عشقم ...به قلبم بوسه می بندم!

دو:

اگر چشم بستم به روی دروغت ...

عشق است گفتن ...دوستت دارم!

سه:

لیلی نبوده ام ...از شرم تو مجنون!

درس نخوانده ام ...دوست داشتن ات !

چهار:

قانون نانوشته ی عشق ما ... مردن بود!

می پرستیدیم همدیگر...و...عاقبت برای هم مردیم!



پنج:

بانوی عشق فاطمه (س) است و دگر کجا...

که مادرپدر خویش و همسر علی (ع) باشی ...

شش:

مزار شش گوشه ات را قسم که من لیلا ...

جنون عشق تو دارم حسین(ع) و دیگر هیچ ...

هفت:

قدیم دوعشق پوشاننده ی آبروی یکدیگر بودند ...که این پوشش از خدای درس است که درعشق آبروی عشق خود نمی ریزد!

گمانم درتاریخ پرده دران عاشقی ...این آمده است که حسودان همیشه غلط کرده اند!که فلانی و فلانی دویارند و عشق هم و فلان و فلان!

. در آورده اند که عاشق کور است !که اگر عشق عیب بود خدای را که نا دیده ایم نعوذ بالله چه را عشق می ورزیم که نمی دانیم به شکل!و اگر می میریم که به وصال برسیم نمی دانیم عاقبت را!....

...

که عشق درابتدا ارتباط است و ارتباطی که حال انسان را دگرگون کند ...تا جائی که خویش خویش نباشد ...

....

بیاموزیم که عشق با خیانت از انگاره های لذت جنسی فراتر است ...که آن ها که به دیگران وتن خویش خیانت می کنند را نباید عاشق دانست ...وهمسران را نباید بی عشق پنداشت و عشق را آنقدر کلی تر و فراتر از تن ها باید درنظر گرفت که هرزه گی در آن ابدا جای ندارد ...

...

نسل اندر نسل داستان ها و عبارت های عاشقی خوانده ایم که از حد گذشت ....ولی این هارا به نسل جدید نمی آموزیم که نسل جدید را انگار خدای ناکرده چه می دانیم که می خواهیم هیچ اشکالی نداشته باشند که مثلا اگر رسانه های تصویری هست پس همه چیز می دانند و آنوقت که دست به اشتباه می زنند و عشق و تن و تن و عشق را نمی دانند و تن به ذلت می دهند ...خاله زنک وار هر طور که می توانیم اعدامشان می کنیم ...

....

هرکس به قدر خویش ...اگر می دانیم نگوئیم مسئولیم که عشق اول و عشق آخر است و عشق ورزی جوهره ی تمدن هاست ...

هشت:

ترومپ!

درابتدای راه خویش جهان را بخورده ای ...

درگلوت مانده است!

که دوقورت و نیم ات باقیست!

نه:

مامان بنز:

پراید بیا خانم مددی روبرسون مدرسه!

پراید:

مامان مگه من آزانسم؟!

مامان بنز:

ماشین نیست خیابونا شلوغه...تو عالم همسایگی یه بار یه قدمی ورداریم بد نیس!

پراید:

نمی رم!شخصیت بچه ها خرد میشه!

بوگاتی:

مامان من می رم!دوسش دارم تا مدرسه ام باهم حرف می زنیم!

لامبورگینی و پورشه:

مام می آئیم!

پراید:

کجا؟!مثل اینکه خودروئیدآ...مدرسه می رن عروس که نمی برن!

ده:

رهبرم...

درس عاشقی چندان به سادگی نبوده است ...

ماجان خویش را به نگاهی باختیم ...

یازده:

یک:

دی شب که خسته از کار روزانه درسینما نشسته بودم قبل از شروع فیلم که از نام آن خبری نداشتم پسر بچه ای را دیدم که حدود 8 سال سن داشت گویی که برق گرفته باشدم می خواستم از والدینش بخواهم که پسر را از سینما بیرون ببرند که ...

سال گذشته چه ها که درسینما ندیدیم از ناسزا به کشورهای دیگر به بهانه ی نگفتن ناسزا تا ...تجاوز خیانت و فحشا که دیگر از آن جائی که سر شده بودیم ... دیگر اصلا تا آخر آن همه بدبختی ماندیم تا ببینیم عاقبت چه می شود که جالب هیچ کدام محدوده سنی یا فرض بفرمائید فیلم مناسب چه گروهی از افراد سالم یا ناسلم است نداشتند ...

که البته عاقبت هم از همان ابتدا پیدا بود ...

....

باورم نشد که دارم چه می بینم ...!!!

فیلمی جدی و بدون هیچ شوخی ای !

دومرد از سینمای ایران که نقش دو قهرمان المپیک رفته ی تکواندو را بازی می کردند ...باورتان نمی شود که بهرام رادان با آن چشم های خمار از علی سنتوری که هنوز انگار منقل و لباس های قدیم تنش بود چنان با آمادگی جسمانی می دوید که شما باور نمی کردید که خودش نباشد !تمام علی سنتوری به باد رفت آن مرد قدیمی عاشق نوازندگی از خانه رانده شده تبدیل شده بود به یک قهرمان قدیمی که با یک بازیگر دیگر که بازهم باورتان نمی شود مهرداد صدیقیان می جنگید برای گذشته و آینده ...

بهرام رادان بازهم یک از خانه رانده شده بود ولی نه آن بدبخت !بدبخت تری که انگار یک ابر قهرمان را درون خود داشت ...!!!

...

شوخی بهرام رادان ومیلاد صدرعاملی با تاریخ سینمارا دوست داشتم ...

عشق کردم که این همه سال ها که از مرد ایرانی که به همسرش تجاوز شده بود و سکوت کرده بود و همسرش خیانت کرده بود و رفته بودو ...کلا داشتم چهره ای جدید و زیبا می دیدم!

زن معتاد ایرانی دیگر تمام شده بود ...و برای نود دقیقه یک فیلم ورزشی خوب جوان پسندداشت وقتم را می گرفت که سالها بود که نبود ...

...

دو:

سمفونی نهم از آقای هنرمند هم آبرومند بود...درادامه حرف هایم بگویم که ایشان هم با نگاهی طنز و جدی به تاریخ و زندگی ...بوی ایران می دادند که راستش را بخواهید ...امسال می توانیم بگوئیم الگوی ایرانی اسلامی درفیلم هایمان برجسته تر است ...

امید به خدای متعال که داریم به الگوهای جهانی هم نزدیک می شویم ...

خسته نباشید












۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۵۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

جای من ...توی ظرف چشمان تو ...خالی !

یک:
بریده ای دست نیاز من ...
گیسوانت نسیم ...بر باد است !
دو:
قلب شکسته میان بساط سمساری ...
یاد گذشته ها سبب...خرید کهنه است!
سه:
بوسه هایت را باور نمی کنم ساحل...
می روم تا درافق های سرخ سرخ ...محو!!!
چهار:
اگر تنهائی غصه داشت ... خورشید مرده بود ...
میلیون ها سال می شود که غرق تخیلات گرم خویش ....زنده است!!!

پنج:
بانو یاس ها به حسادت عطر شما ...
چه عطری که عطر محمدی نمی شود ...
شش:
مزار شش گوشه ات مرا برده است بهشت...
آنقدر که گریه ها ی من ....ارزش عبادت داشت ...
هفت:
سبک می شوی روی دست های من ...به اندازه ی کتاب شعری که برای تو سرو ده ام ...
عاشقانه در آغوش منی شب ها ...
.هیچ حسی زنانه تر از این نیست که فکر کنم اغوش من ...جای توست ...
در کتاب ...میان شعرها سال ها بوسه هست ...وسال ها عشق ...
...
وبیرون کتاب عالم دیگری ست که تو در سرزمین دیگری ...داری زندگی می کنی ...و عاشقانه میان جمع دیگری هستی ....بی خبر!
باورنکن!حرف ها ی من واقعیت داشته باشد!...که اگر خیلی ها ذهن درگیر عشق را ...ذهن خیانتکار ی تصور می کنند ...که باید بالعنت و شیطان ...کنار بیاید ...


هشت:
ترومپ!
آنقدر درگیر زندگی روزمره ایم ...
که شیطان بزرگ ...فراموش نمی شود!
نه:
لامبورگینی و پورشه:
بابا خانم مددی برامون بلیط جشنواره آورده!
پراید:
نریدا!من حوصله ی دیونه میونه ندارم!
بوگاتی:
مرد!این بچه ها تو این جامعه دارن زندگی می کنن!بذار برن سینما!
پراید:
آره!مرکز آموزش خلاف در90 دقیقه!
ننه خاور:
این دوتارو از بهشت در آوردی بیرون!می خان دماغو از وسط دونا چشم بدزدن!
بابا پژو:
پراید جان!بلیط مفت!مفت!میفهمی مفت!
پراید:
سینمای ایران!!!!با بلیط مفت می ری میبینی نفری دویست هزار تومن خرج کردی!
مامان بنز:
فکرتم مثل خودت حلبیه!حلبی!

ده:
رهبرم ...
به گوشه ی چشمی عشق درما اباد است ...
صد هزاران شکر ...ایران مرکز عشق شماست ...

یازده:
دیشب
یک:
جای شما خالی دیشب رفته بودیم جشنواره پردیس زندگی ... بدون اینکه اصلا وقت کنیم و پی گیری کنیم که با کدام فیلم غافلگیر می شویم!
فیلم با نام روزهای نارنجی شروع شد ...با هنرپیشگی سر کارخانم هدیه تهرانی و جناب آقای علی مصفا...
خودم را آماده کرده بودم مثل پارسال که همان اول فیلم بمب را دیده بودم ناراحت از سینما به زور بنشینم که دیدم اصلا این طور نیست ...
داستان فیلم خلاقانه درشمال ایران اتفاق می افتاد دردنیائی زنانه که مردانش ...به جنسیت مرد بودند واگر از نظر من بخواهید زن اول فیلم بادرکی بالاتر از جنسیت به عنوان انسان دیگرانی را مدیریت می کرد که همان دوجنس گفته شده بودند ...همین!
دوستش داشتم ...فیلمنامه خلاقانه ای داشت ضمن اینکه خانم تهرانی با همان لحن سرد ...با پوشش و آرایشی که نداشت ...فقط بازیگری بود که به طور جدی از صبح تا شب کار می کرد ...واین واقعیت زندگی زنانی بود که مثل خودش بودند ...درکل فیلم با انتخاب بازیگران و گریم اقای علی مصفا و دیگران مرحبا داشت!
دو:
برگشتیم خانه دو دقیقه نشد که بلیط دور دوم رسید و دوباره رفتیم سینما ...خوشبختانه چیزی از فیلم نگذشته بود ..." حمال طلا"!
که شما داستانش را تصور هم نمی کنید ...بسیار خلاقانه و درعین حال مردانه برعکس فیلم اول!
حالا باید بگویم هنر پیشه هائی که اصلا برای شما مطرح نیستند و بعضا نمی شناسید شان به جز خانم صامتی و آقای آقاخانی که به عنوان مهمان حضور دارند ...
اگر داستان را بگویم لو می رود و جفاست فقط بگویم که شما نیم ساعت مواد چاه توالت را می بینی د ولی ....
انتهایش را دوست نداشتم چون لوئی فیلم ورضا می میرند و کاش نمیرند . نویسنده فیلم از شخصیت شان چن تا فیلم دیگر بسازد ...شاید هم نمرده باشند کسی چه می داند ....
به هرحال امسال انگار خدا کمکمان کند !!!فیلم های خوبی با داستان های زیبا و مردمی داریم ...
نه فحش ها و داستان های غم انگیز بی انتهای مردم فریب ...
....
برویم ببینیم امشب چه خبر!






۱۱ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۲۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اگه این منم که ما رو چه به این همه اشاره...با کی اشتباه گرفتی من نه ماهم نه ستاره...


یک:

سرما تا توی دست های من ...لانه داشت ...

طفلک گنجشک قلب تو ... از دنیا فقط دست های من!!!

دو:

بیرونت کرده ام از شرکت دوچشم قهوه ای ...

دیگر می روی و سر کوچه ی خیال ...چای سبز می نوشی!

سه:

عشق می رفت روی کاغذ و می شد شعر ...

صد بار گفته ام که شعر من ...عشق تو ست !

چهار:

فرق است بین زمستان و تابستان ...

زمستان سر قرار نمی آئی ... می لرزم!

پنج:

میراث تو بانوی آفتاب ...عشق علی (ع) ست ...

آنقدر عشق که ...ماهمه عاشق علی ...هستیم ...

شش:

مزار شش گوشه ات دلم را می برد به مدینه...

این روزها هوای بانو فاطمه(س) دارم ...

هفت:

کلا در روزهای زمستانی آدمی زاد دلش بیشتر می گیرد ...وای وای اگر دلش درگیر کسی باشد ...بی مهر ...

...

فراموشی قرص ندارد که بخوریش و فراموش کنی ...فراموشی حالتی ست که بر حالت های دیگر غلبه می کند و یکدفعه آلزایمر می گیری و راحت!

اما حیف برخی زخم ها و دردها درون این همه فراموشی نمی گنجد!

آلزایمر گرفته ای و همین طور چشم به راه هستی ...همه از تو می پرسند قرار است کی از راه برسد ...اسمش نوک زبانت است ولی ...نمی دانی!

درفراموشی می روی لا به لای کتاب ها و هی می خوانی و می خوانی و می خوانی هزار اسم جلوی چشمت رژه می روند از طناز تا ناز آفرین ...و چه حیف که آنچه دیده بودی و شنیده بودی ...بین اسم ها نیست!

در فراموشی یادت می آید که دلت تنگ شده و حس غریبی که گریه است سراغت می آید ...میبینی همه دارند به یک نفر که ترکت کرده ناسزا می گویند ولی می ایستی و فقط تعجب می کنی !!و اشک می ریزی!

...

نا مردی است که فراموشی بگیری !که شاید آن که تو فراموشش کرده ای غصه تورا داشته باشد وای وای اگر روزگار بگذرد ...وخنده دار اینکه از کنارش بگذری و یادت نباشد ...!

...بهر حال عزیز من زمستان است و درگیر دل تنگی ام و هرچقدر می خواهم فراموشی بگیرم نمی شود!نمی دانم او چطور توانسته ای و می توانی ولی من اصلا دررگ های و مغزم فراموشی نمی رود ...

بگویم که فردا نگوئی که نگفته ای ...از یادم نمی روی بدجور!

هشت:

ترومپ!

بکش دیوار بین فقرو ثروت آفرین ...

درجامعه ی یو اس ...همه هم سانند!

نه:

مامان بنز:

بوگاتی کیف آلبالوئی منو می خای؟دارم میندازمش بیرون!

پراید:

مامان کیفای بوگاتی همه چرم اصل ایتالیاست از ورساچه خریدیم!

بوگاتی:

کد.م؟همونکه ننه خاور بهتون کادو داده؟!

ننه خاور:

نه عزیزم!یادم اومد که اونو سال 1369 صد تومن خریدم!هزار ها!نه تک تومنی تگه نمی خای بده به خودم!

مامان بنز:

اره بوگاتی بدم به خود ننه خاور بهتره!

ننه خاور:

یه قیچی میاری بوگاتی جون!

بوگاتی:

وا ننه خاور عصبانی نشید!کیفه هنوز خوشگله کلاسیکه !یه وق پاره اش نکنید!

ننه خاور:

نه بابا!من عادت داشتم یه پس انداز کوچولو ته استر کیفام قایم می کردم ...آها بذار ببینم...بفرمائید صدتا پیدا کردم...پول رایج کشور!

پراید:

ننه جون!دیگه اون پولا بدرد نمی خوره!آخی قربونت برم!

ننه حاور:

پراید نمی بینی همه شون دلارن!

ده:

رهبرم ...

قلب ما اصل است و بدل نیز ندارد ...

اصل قلب ما برای ایران و شما می تپد ...هنوز ...


یازده:

اصل تبعیض نژادی هرگز در کشور ما نبوده و مانیز در ابتدای انقلاب اسلامی به دلیل انکار تفکر تبعیضی با افریقای جنوبی رابطه نداشتیم ...

نمی توانیم بگردیم و پیدا کنیم دوره ای که بین نژادها و ادیان مختلف تفکر منفی داشته باشیم و دردوره امویان که ایرانی ها موالی خوانده می شدند عاشق علی علیه السلام شدیم چون ایشان تفکر نژادی و تبعیضی نداشتند ولی خیلی واضح و قشنگ در تمدن مدرن میبینیم که افکار نژاد پرستانه مدرسه ی سپیدها را از سیاه ها جدا می کند و محله یشان را ددر چین استعمارشده ی انگلیس ورود خود چینی هارا به پارک ها و جاهای عمومی ممنوع می کند و این درک تلخ که تفاوت داری را به خورد عده ای می دهد که هیچ تفاوتی ندارند ...

دیگر قرن ها گذشته و در برخی کشورها رنگین پوستان با چهره ی محبوب به ریاست جمهوری رسیده اند ولی هنوز این باور کهنه و پوسیده این واقعیت را نمی تواند درک کند ...

تبعض نژادی را نمی توانیم با تبعیض طبقاتی مقایسه کنیم تا انجا که بتوانیم درجامعه رشد کنیم ولی همین عامل ابعیض طبقاتی یکی از عوامل اصلی تغییر جامعه ساسانی به جامعه اسلامی معرفی شده است ...

فراموش نکنیم که دردهای تاریخی یک نژاد سرکوب شده هنوز در برخی از جوامع ادامه دارد و غصه ای ست که تمام نمی شود ...

هرچند تبعیض طبقاتی هم زشت است و مردم ایران همیشه از این نوع تبعیض ها ...روی برگردانیده اند ...

دوازده:

ممنون از دوست هائی که حالمو می پرسن و نگران منن ...ممنون خوبم خداروشکر ...

.............

جل الخالق به اون خانمائی که شصت به بالا هستن وقتی ما کوچولوبودیم اونا خواستگارداشتن ...واینها ولی وقتی از شون می پرسی چن سالتونه ماشالله ...می گن 45!

پس اگه شما 45 دارید من چن سالمه!

سیزده:

ممنون


چهارده:

ممنون از گالری عکس سیب تواین چن سال من خیلی از عکسای زیباشون استفاده کردم تمام این عکسا مربوط به ایرانه و هرکدوم از عکاس های متفاوت موفق باشن



این کیه که قد آینه عکسشو زدن به دیوار

چقدر شبیه من نیست،نه خدایا منم انگار

اگه این منم که ما رو چه به این همه اشاره

با کی اشتباه گرفتی من نه ماهم نه ستاره

چشمتو رو آینه وا کن واسه ماه ستاره کم نیست

اونکه آرزوشو داری حتی قد خودتم نیست

نمی دونم خیلی از ما نقشمون تو قصه چی بود

اگر رو می شد دلامون اگر این شب شیشه ای بود

دیگه جز شب چی می تونه سایه هر دوی ما شه

اگه تصویر ستاره پشت پرده این نباشه

عینک خیال و وهم از رو چشم قصه بردار

من همینم که می بینی نه اون عکسای رو دیوار


شاعر روزبه بمانی


۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

خوش به حال دل من ...مثل تو دارد آقا...

یک:

دلم بهانه می کرد ... می خواست تورا ...

چشم خود کندم و راخت شدم از دیدن بیگانه ...خدا!

ددو:

عروسک ها قلب دارند ...احساس می کنند ...

نوع نگاهشان بعد از نوازش کودکانه ...تغییر می کند!

سه:

روی دریا احتمال موج هست نخواب!

دریا خواب های آشفته دارد ...اعتماد نکن!!

چهار:

مرگ را بلعیدن ...کار هرکس نیست ...

بعضی زنان  مرد هم ...مرگ می خورند ....!

پنج:

پنجره در خواب بود که برف آمد ...

قطره قطره خورسید به کامش ریخت ...تا ...بیداری!

شش:

مزار شش گوشه ات ندا می داد ...بیا!

گره گره گشود شد از من ...آمدم یا حسین(ع)...


هفت:

بی خود تلاش کردم که تورا به بیدلی عادت دهم ...

که دلت را قلمبه بکنم و ازآن خود بکنم و توراه بروی ....اشک بریزی و دنبال دلت حوالی من بگردی ...

فکر می کردم دلت آن دلی ست که دنبالش بوده ام ...

می خواستم بدین ترتیب مال من شوی بی دریغ!...

...

دانستم که بعضی دلها پوسیده اند نخ نما!و صد حیف صد حیف!که انقدر ضعیف اند که فقط زنده اند ...

...

توقع من قلبی بود که قدرت تپیدن دردوسینه داشته باشد ولی قلب تو ...فقط می تپید تا زنده بماند ...یک کوچولو کوچولو عاشق ششده بود ...ولی از آنجائیی که اعتقاد به عشق نداشت ...دیگر نخ نما شده بود ...

....

همین که فهمیدم دانستم باید انقدر ارزش پای قلب تو نمی ریختم ...چه توقعاتی ...

....

حالا زنده ام و خوش حالم که آن موقع تا حالا زنده ای ...

راه می روی و کارهایت را می کنی ...خوش حالم که دل پوسیده ات نه در مورد من ...درهیچ مورد دیگری توانائی عشق ورزی ندارد که ...آن چه برای من نیست "من" "برای دیگران" هم نخواهد بود ...

ضعیفی عزیز من!

هشت:

ترومپ!

خوشحال باش که دنیای ضعیف قادر است ...

دنیای قدرتمند تورا ...به دوش بکشد!!!

نه:

بابا پژو:

بچه ها بیائید واستون سوغاتی آوردم!

مامان بنز:

کجارفته بودی مگه؟

بابا پژو:

عزیزم من سه روزه خونه نیستم !متوجه نشدی؟

پراید:

بابا این خونه چهارتا مرد دیگه ام داره!

بابا پژو:

کی از تو پرسید؟

بوگاتی:

بابا جون چی آوردید؟

بابا پژو:

گوسفند!

بوگاتی:

چی؟

بابا پژو:

رفته بودم دهمون!یه گوسفند آوردم!

مامان بنز:

مرد حسابی ما خودمون اینجا جا نداریم!

بابا پژو:

مردم گوسفنداشونو می بندن پارکینگ!

مامان بنز:

منظورت اینه که تو وضعیت زندگی خودمون گوسفند داشته باشیم؟

ننه خاور:

دستت درد نکنه پسرم!کوفته با گوشت تازه بابا بیوکم یه خوئک و جیگری می زنه لااقل!

لامبورگینی و پورشه:

آخ جون کلپچ!!!!

ده:

رهبرم ...

        شکل جامعه ما اگر اسلامی نیست ...

چطور توکل می کنیم به الله و  آل علی (ع)...



یازده:

دیگر اطرافیانم نمی گویند چرا وبلاگ می نویسی!چون می دانند می نویسم ودیگر آب ها از سرم گذشته اند!

تقریبا خودم را می نویسم و بعضی ها اینجارا می شناسند و بعضی ها می دانند که من می نویسم!

قبلا بارها و به شدت کار می کردم تا مجبور نشوم بشنوم تمام تقصیرات عالم بامن است چون دارم وبلاگ می نویسم!

پوسیدم ولی نوشتم!نخ نما شدم !ولی نوشتم!چون خود ساده ام نه خود پیچیده ام دوست داشت که دیده شود !!!ولی نه!درحد دیده شدن دیگران در اینستا تلگرام و فیس بوک!

...

چهار سال است که از حضورم در پرشین بلاگ می گذرد و از آن شب ناگواری که وبلاگ هایم در پرشین بلاگ کلید شد!

جدی جدی می نویسم و بارها دیگران با نوشته های من خندیده اند و بارها بارها اشک مرا دیده اند ...

ظاهرا دوستان زیادی دارم و صد البت که بی دشمن هم نیستم!

اگر می نویسم مقاومت عجیبی ست در برابر کسانی که کارمرا نمی پسندند و بیهوده می پندارند ...

مسلما برای بلاگ بیان زحماتی داشته ام و شاید پر توقع هم بوده ام !اینجا از دوستان زحمتکش بلاگ بیان تشکر می کنم و خیلی های دیگر که شاید من فقط دوسه تایشان رادورا دور بشناسم ...

امشب چهارمین سالگر این وبلاگ دربیان است ...

دوازده:

ایام فاطمیه تسلیت ...به موقع خواهم نوشت ...







۲۸ دی ۹۷ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

برای دوست داشتن تو برنامه نداشتم!محاسباتم درست از آب در آمد!!!

یک:

فرار دست های تو ...از دست های من ...

غرور باعث شد ...برایت دستبند هم بخرم!

دو:

درتیره گی چشم های تو ...نور انداختم ...

خورشید از پس پرده ؛...روز روز چشم تو بود ...

سه:

اگر بیداری به خاطر نخوابیدن نیست ...

بیداری ...چون از شادی خوابت نمی برد ...

چهار:

برای کلمات پیچیده کسی پول نمی دهد ...

من شاعری هستم که بلدنیست ...رک و راست بگوید:

" دوستت دارم"!!!


شش:
مزار شش گوشه ات عشق شیعیان ...
آماده اند جان بدهند برای دیدارها ...
هفت:
ما درسعات انتظار شما ...خوش بختیم ...
بعضی معنای سعادت و انتظار چه می فهمند...یامهدی(ع)...
هشت:
ترومپ!
دیوار می کشی ...چین هزار سال پیش کشید ...
دریغ!مغولان از رویش پریدند و ...دنیا عوض شد!!!
نه:
مامان بنز:
پراید بیا با حوله خشکت کنم !زیر بارون خیس شدی!
بوگاتی:
نه مامان!موهاموانگارژل زدم!خوش تیپ شدم!
بوگاتی:
خوش تیپی رو می خوای چیکار کنی؟تو خیابونای تهرون!!!
مامان بنز:
وا تو خوش ات می آد شوهرت هپلی باشه؟
پراید:
مامان بی خیال!نون سنگک خریدم گذاشتم تو سفره!ولم کن دوروزه هی قربون صدقه ام می ری!
ننه خاور:
یعنی باور نمی کنی؟
پراید:
نه!
ده:
رهبرم ...
          اگر عشق ولایت رسوائی من است ...
بگذار بگویند باز رسوائی لیلی ....

یازده:
مجبور شدم یه جائی یه واقعیتی از زندگیمو که به کسی نگفته بودم بگم!ممکنه فک کنن من دیوانه ام!ولی ...یه جائی ام ممکنه فک کنن عاقلم!چون هیچ دیوانه ای خودش رو دیوانه نمی دونه!" من سالمم"!!!
یه جتئی هفته گذشته اشکم دراومد ...قسم به خدا که بیهوده!فقط اگه توهینی می خواهید بکنید شان خودتونونگه دارید ...
بیش از حد به خاطر یه دیونه یه بی انضباط یه آدم بی مسئولیت جلو برید از نظر شخصیتی زیر سئوال می رید!!!
گفته باشم نگید نگفتی!!!
دوازده:
همدیگه رو می بینیم!!!وقتی خیلی خیلی شادم!باورکن عروس!!!



چهارده:
دوستون دارم " از طرف جو گیر"!!!



۲۷ دی ۹۷ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

Jonathan Livingston Seagull!!!!


یک :

نور طلای موی تورا کس ندیده بود ....

خدای خواست که ببینم من و مبتلا شوم...

دو:

کشته ای قلب مرا ای خدای بزرگ ...

تا بفهمانیم که قدر نفس های خود ...نمی دانم!

سه:

روی انگشت های تو خواب بودم ...

که بیداریم نفس های گرم تو بود ...

                                              مادرم!

چهار:

بیرون کشیده ای دنیای مرا از چشم های من ...

در انتظار دیدن خودت نباش ...." تو"!

پنج:

پوست پیازی چشم من سوخت در انتظار!...

سخت شد آمدن اشک!آنقدر گریه امان بریده است...


هفت:

و چقدر زیباست جائی که نمی دانم !ولی می دانم سه حق گذاشته است ...

حق خودم ...حق الناس ...و حق الله...!!!

..............

گمانم دست های خدا در کار باشد که هست که زیباترین حق گذار گیتی خداست ...

...حق خودم را می توانم ببخشم ولی جاهائی هست که خدای و مردم نمی بخشند و عجیب است عشق من!که من درعشق در فنا شدن گاه درحق دیگران نابود می شوم و گم می شوم!!!

وزیباتر ...حیا می شود !ولی دیده ام که درعشق و گاه در اجتماع از بین رفتن من!باعث پرروئی طرف مقابل است که آه!کوتاه می آیم ...می آیم ...می آیم...ولی دیگر نه! نمی آیم!...

...

در انتظار حق الناس که مردم بگیرند یا خدای به خشم آید آه دیگر گاه توانش نیست!...

من انسانم و انسان گاه قلبش کوچکتر از قلب پرنده ...که هیهات اگر بشکند ناموس اللهی!...

...

خدای می داند نخواهد می تواند ...چه که با اجتماع نمی توانی با خدای نمی توانی ...زورت به رضایت از من ...نیز نمی رسد!!!

....

نخواهم بخشید چون حق دارم !و نمی گذرم چون می توانم به زاری باز خواهی گشت و دنیا دنیا حق من است ...

متاسفم ...عزیزم!

هشت:

ترومپ!

گله از زلف یار نباید کرد ...

که دگر یارها کچل شده اند!!!


نه:

مامان بنز:

پراید کوچولوی من!قند عسلم بیا ببوسمت!

بوگاتی:

وا مامان چی شده؟اولین باره می بینم پرایدو می خوای ببوسی؟!!!

مامان بنز:

چطور تا حالا نفهمیدی پراید تنها پسرمه!عزیزمه!

پراید:

مامان یاعت 10 شب نونوائی هست؟نازم می کنی؟!!!

ننه خاور:

بنزی صد دفه نگفتم از احساسات بچه ها برای پیشبرد اهدافت استفاده نکن!!!

ده:

رهبرم ...

          ایجاد عشق کلام شما بوده است و بس ...

ما عاشق سر سپرده ی کلام علی شدیم ...



یازده:

ما نسلی بودیم که مردان بزرگ تحصیلکرده ای عهده دار شاد کردنمان بودند ...

آه از خندیدنمان برای " هپلی" آه از اشکمان برای " قصه های مجید" !

مگر می توانیم آن مردان بزرگ و آن تحصیلکرده های شاد که می خواستند مارا شاد کنند فراموش کنیم ...قهر جنگ بود ...هرکسی در هر خانواده ای به نوعی درگیر بود ...پدرها یا در جنگ و یا در تدارکات جنگ و مادرها از هیچ چیز باید همه چیز می ساختند و اما ...درنسل همه چیز ...فست فود ...پراید دم دستی ...و بنزهای چند صد میلیونی .....نو جوان های ما هرچقدر می خندند شاد نیستند!

شاید ما چند دویا یک نسل قبل تر خوب درس هایمتن را نخوانده ایم که پس بدهیم ...شاید رسانه ی تصویری بدجوری توی کاخ ها لانه کرده یا نه برعکس از زندگی طبقه متوسط جدا بوده؟

بگردیم پیدا کنیم پرتقال فروش !

دوازده:

درتاریخ وقتی می رسیم به دوره جنگ جهانی اول که دیگر ایران دارد مضمحل می شود از همه طرف

بچه ها به مقایسه می رسند ... وانگار تاریخ تکرار دارد! یک نکته مکتوم مانده که نگویم نمی شود ...

در پیشرفت های غرب و عقب ماندگی ایران که دراکثر قریب به اتفاق کتاب های دوره قاجار ذکر شده ...می رسیم به دوره ی صلح مسلح اروپا که اگر چه ایران و امثال ایران هدر رفتند ولی پیشبرد غرب هم کمکی به آبادانی ان ها نکرد!!!درست همزمان با احمدشاه قاجار اروپا تادندان مسلح شده بود و بلافاصله با کشته شدن ولیعهد اتریش مجارستان چنان جنگی جهان را فرا گرفت که نگو!تمام پیشرفت ها دود شد و رفت به چشم اروپا ..البته این بیت زیاد مناسب قضیه نیست ولی ...اگر چه من درنظر یار خاکسار شدم ...رقیب نیز ...

بماند که این اتفاق بار دیگر درجنگ جهانی دوم هم افتاد ...وبلا تشبیه در همین الان هم باید خیلی چیز باشیم که چشم هایمان را روی مشکلات کشورهای بزرگ غربی ببندیم ...

....

بگردیم ببینیم خودمان چه هستیم ... همیشه مرغ همسایه غاز است!

سیزده:

خیلی ها در هرروز می میرند ولی بعضی ها با مرگشان شاد رفتار می کنند و انگار که دیگران در مرگشان نا شادند خودشان نیستند ...

ایول حسین محب اهری که خندید و مرگ حسرت خورد ...ایول ...خدایش بیامرزد...






۲۶ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی