یک:
در آمدی ...ولی ازپشت کوه ای مهتاب ...
که جای شمس ...توباشی ...ولی خیالت بود!...
دو:
نبرد تن به تن...کوه با چشمه !
صدای شر شر خنده ست ...که می رود تا ...دریا!
سه:
انبوه روزنامه ها را می بخشیدم به سبزی فروش ...
دارند اپارتمان می سازند بسته است ...
دیگر روزنامه ای هم ... درکارنیست!
چهار:
قبض روح !را که می شنیدم ...ازتو ...فکر می کردم سند درکاراست !
اما...تورا که می بری و عشق هم درکاراست !سند نمی زنی و فروش درکاراست!
پنج:
خدای را تو چه دیدی !یا امام رضا(ع)...
که من بیایم وتو ...بایدم شفا بدهی !!!
شش:
درون شیشه خون ...که رگ گذشته از آن ...
هنوز مثل پنج دهه ی پیش ...عاشقی و دیوانه!!!
هفت:
گذشت کن ...مراببخش !که پاهایم را ...
نذر امام شیعه نکردم ...ولی خانه ی " او" چرا؟...
هشت:
غم تورا نمی خوریم ؟!نمی دانیم که شادی؟!
به خنده ای ...تمام جهان بخت آور است ...ببین !...
نه:
پراید!ازدستت خسته شدم !...
ولی چیکارکنم !جهیزیه امی !!
ده:
به زیارت امامزاده صالح ...کمی دلمان بازشد ...
رفتیم و واقعا انرژی گرفتیم ...درزیارت ها ...همه جوره هوای بچه هارا داشته باشیم ...
یازده :
از دوست داران اینجا "ممنون "...