بی شمس

ادبی

قمر برفت که یک عمر آفتابی بود ...


یک:
غریبانه در شهر غریب ...رفته ام درخاک ...
گل می دهم به نزدیکی ...ولی تو هنوز مغروری ...
دو:
کنار فرات ...تشنه لبم باید رفت ...
اگر هزار ساقی است که بنوشاندم ...به یادحسین (ع)!...
سه:
دگر چه غصه ای بخورم ...ای خدای من ...
یارم که غصه ی من بیچاره بوده است ...رفت...تا شادی بیباید کنارمن ...
چهار:
آزمایشت می کنم و می میرم!
خوب گریه کنی ...می روم ...تا بسوزانم یک عمر زندگی ...
پنج:
پنج قرن پیش که بودم ...شاید شاعری مشهور!...
که می خواند مرا؟یا خودت ...یا پادشاهی که یاد یارش بود!...
شش:
مهدی (ع)را که پیدا کنی ...
هر شهر بزرگ دنیا برای تو ...مفهوم انتظار را تشدید می کند !....
هفت:
"خدای به داستان پیراهن یوسف خندید ...
انسان چقدر کودک است ...
می توان یک داستان را باعشق هم تا خدای برد"!
هشت:
لطمه زدی به چشم های من ...تو ای یاربی وفا ...
خون گریه کنم هم کم است ...تو رفته ای که باز نگردی .........
نه:
خانم پراید:
لیلا خانم خیلی ناراحت نیستن؟یه وقت لگد به بختشون نزنن؟!!!
آقای پراید:
خیر خانم ...دیگه مارو شناختن ...که با خلوص نیت هستیم ...فکر بنزو اینارو ازسرشون کردن بیرون!!!
ده:
امروز داستان غریبی داشت ...خاله ام دیشب پرکشید ورفت وامروز روز خاکسپاری رفتیم برای وداع ...
از یک طرف می رفتیم برای خداحافظی زنی که یک عمر کانون خانواده  خودش و فرزندانش را گرمی بخشیده بود ..."زنی مومن و مادری دانا بود "و...ازیک طرف می رفتیم تا فرزندانش را دراین درد همراهی کنیم ...
"زندگی ...برای کسی که 5 سال تکلم ازدست داده است وروی ویلچیر می نشیند و ازطریق دستگاه غذا به او تزریق می شود شاید دارد با دردی مثل معده و روده سروکله می زند و نمی تواند انسان را به راحتی به یاد بیاورد ودردش را بگوید ...چه شکلی دارد ؟"
ولی خدای می داند که این فرزندان وبه خصوص دختر خانواده برای او چه کردند....اگر بهشت هزارها کیلومتر دورترازماست برای بعضی ها بغل گوششان است ...
حتی نوه ها هم خوب بودند .گاهی انسانیت و فداکاری می آید و حلقمان را می فشارد که برویم و خوش باشیم ولی چطور درناخوشی عزیزترین کسانمان ؟هیهات !هیهات!
که باید مراقب باشیم چنین روزهایی با جگر سوخته مان تا لحظه ی مرگ نرویم !
خوش به حال دختر خاله عزیزم و پسرخاله های عزیزم که امروز روز روی سپیدی شان بود !کاش یاد بگیرم ...
یازده :
گذشت آن "سنواتی "که سال یاد تو بود ...
ما حافظه ازدست داده ایم ...دیگر خودمانیم .یادخودمان ...
دوازده :
داشتیم می رفتیم جلسه ها ...نشد!!!
سیزده:
مهربانم یک نظر انداختی برصفحه ام ...
روزگارم را عوض کردی ...سیاهی زود رفت !...
چهارده:
.......................ممنون !!!"عکس ازیک ازدواج قدیمی "
۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

استاد چی فویا با پیرنگ داستان یه دونه کونگ فو کارمان "پاندا"چه کنیم ؟!


یک:
ویژگی های تورا ...می نوشتند درشعرها ...
آخرش هم می شدی "لیلی "ولی مردانه چون فرهاد!...
دو:
مخصوصا قلبم را نوشته بودی "خراب است "!...
تا کجا اشتباه می رفتی !...
عیب ندارد دراین حالت ...رقیب "درست "باشد!!!
سه:
می شکستم غروب را روی شانه های خود ...
تا سحر مست شاید ...دوباره ببوسمت روی سجاده ....
چهار:
سابقه دارم میان طنزهای عشقی !...
یکبار گفتم :دوستت دارم ...لهجه ام رنگ پریده بود!!!
پنج:
پیاده تا کاخ تو ای شاه کربلا ...یک دقیقه بیشترنیست!
باورکن می برندم روی سر فرشتگان ...تا خاک جای پای من نباشد!!!
شش:
مهدی (ع) را نمی توان شکستن ...
این ستون پایه اش میان قلب منتظران است !...
هفت:
چشم را بینداز بیرون ازکاسهی سر "لیلا "!
این چشم دیگر باید ندیدن ...انقدرفراموشکارمجنون است !!!
هشت:
باران خریده بود یک خانه ی ابری ...
آن قدر حساس بود که قطره شد ...برای دهان خشک دریاچه ی ارومیه!!!
نه:
آقای پراید :
....خلاصه ...له شدیم ...ولی چون مرد بودیم ...کسی رو نکشتیم!می گم صافکاری عجب جائیه !
موتورمم عوض کنید دیگه فداتون !!!
آقای بنز:
اه...شما بودید تصادف کرده بودید ...امروز با همون صفحه حوادث روزنامه شیشه هامو داشتن پاک می کردن ...عجب شانسی ...اگه من بودم ...راستی می خوای سپرمو داشته باشی ...
یا آرم بنزو بهت هدیه بدم !آخی طفلکی !!!
ده:
ازصب تاشب می خواهم کوته فکرنباشم \می خواهم انسان باشم \می خواهم دوست باشم \
می خواهم نگران کسی نباشم \می خواهم دخترخوبی باشم \می خواهم مادر خوبی باشم\
می خواهم با سرعت بالای 100کیلومتر بدوم !\می خواهم خواهر خوبی باشم \می خواهم کسی را بادست و زبانم نزنم \می خواهم همسایه خوبی باشم \می خواهم ...
وچقدرسخت است ...اگربخواهم باشم ....
"توکلت علی الله "
یازده :
ماکه بالاخره نفهمیدیم با چقدر می توان حکومت آمریکارا خرید.!!!
اگرداشتم می خریدم وهمه اشان را آزاد می کردم !!!
یعنی چه؟ماداریم می خریم !!!تازه این ملت بیچاره آمریکا 400\500سال است ازبرده داری نجات پیدا کرده !!!وتو دوباره ...درهیئت کلینتون و ترامپ می خواهی برده داری را بیندازی گردنشان ...
بیچاره ملت !!!
دوازده:
بین ما ...هیچ نبوداست و نخواهدبودن ...
من و تو هیچ کس ام باشیم ...این هیچ میان من وتو دیواراست!!!
سیزده :
.....ممنون!"این یه بارو ازخودم متشکرم "!!!

۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۸:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بخند دیگر مرانیست لبخندی که توتصورکنی ...تمسخر است !


یک:
وفای تورا بپوشم و درشهر افتخار کنم ...
که تو پوشانده ای مرا به وفایی که کس ...نداشته است !!!
دو:
صدبار رفته ام به شمال دل تو و برگشته ام ولی ...
این بار بهار نارنج ذهن تو ...سوغاتی من است !...
سه:
دل کندن از تو ...مرا کافی ست بمیرم !...
خوب بکش !تو که می دانی چه چاهی کنده ای برای دلم!
چهار:
زیاد مراقبم نباش که عمرکنم هشتادو ...
این دنیا شوراست تمی توانم با فشاربالا زیاد بمانم ...کنارتو!....
پنج:
دیگر وقت آن رسیده که در مسیر کربلا ...
خارها وپاهای من به تفاهم برسند ...باز!
حسین (ع)...مسیر تو مسیر بهشت است ...سال هاست ...
بگذار دراین مسیر آب روی من و دوستان به دریای عشق تو ...برسند...باز!
شش:
چو ببرند یوسف را از میان کتاب های درسی ...
خدای را چه انگار!که یادش آمده میان کتاب اش...بیاورد !...
حسادت برادران !داستان زلیخا!
هفت:
باورکنید ادعایی ندارم ومی دانم گاه چیزهایی می نویسم که خوب نیست ...برمن ببخشایید .
می نویسم تا فراموش نکنم وعلی القاعده باید ادبیات می خواندم وشعربیشتر و حس عاشقانه ی بیشتری می داشتم که...ندارم!
وازاینکه بعضی ها با لطف مرا دوست دارند به خود می بالم...
هشت:
نارنگی ...نارنج ...پرتقال...لیمو شیرین ...کیوی ...
میان باغ می چرخم ....لیوان گریپ فروت پراست ...
دلم نمی آید بقیه را امتحان کنم!!!
نه:
خانم بنز:وای اصلا باورم نمیشه ایران یه هم چین خیابون قشنگی داشته باشه ...لذت بردم ولی چه سود انگار فردا برمی گردیم نه؟!!!
آقای پراید :خانم ترکی که بلدید "بیر عمر زندگانی!"یعنی یه عمر زندگی !اینو می گم !که امشب خوشحال بخوابی ...دیگه خیالت راحت ...برو از فردا طرفای بازار!...
ده:
دخترا نمی تونن با پیری مادرو پدراشون کناربیان ...ولی آخرسرم بیشتر غم خوار مادرا و پدرا ...دختران ....
ما اصلا ام ابیها داریم یعنی مادرپدرش ...که حضرت فاطمه (س)بودن ...عروس ها ناراحت نشن چون اونام بالخره دختر کسی بودن ...
یازده :
عشق تورا به دلم چنگ می زنم ...
"پلنگ وار"...
دوازده :
موی تورا نسیم نمی بخشدش به من!!!
خدای نگذرد ازآن که بین ما ...برده است دل!!!
سیزده:
....ممنون!"رکسانا خیلی ممنون"...
چهارده:
بین فیلم ها رفتیم "متولد 65"...را دیدیم ...
هم زمان عوامل و دیگران آمده بودند برای تماشای "آس و پاس "...
همراهان من درآمدند که چرا تو این فیلم را انتخاب کردی و مارا محروم از"آس و پاس"!
که این فیلم "متولد 65"هیچ نداشت ...
پشیمان نیستم وواقعا دوستش داشتم وخیلی خیلی جالب بود!!!...
ولی درانتهاباید بگویم پایان باز بعضی فیلم ها مثل پاچه ی شلوار گشاد است ویکباره دیدی چند عدد پا ازآن درآمد بیرون !!!
دیگر انقدرگشادهم خوب نیست می فهمید که ...

۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۲۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قرارمان کناردست تو ماندن نبوده است؟!



  • یک:
  • دیوانه که دیوانه ...می شکنی دیوارسکوت؟!
  • ببین کی گفتم.دلدار ندارد ....خرج بالا بردن دیوار...کند!
  • دو:
  • سنگ بنداز سرراه من...ای عاقل فرزانه ولی ...
  • که دیر می رسم به مکتب خود .."بازهم مجنون لیلی هایشم "!
  • سه:
  • درابتدا شعرهای من ...حتی قافیه هم نداشتند ...
  • قدرت خدا...حالا دارم فکرمی کنم ...چطور ردیف شوند !
  • چهار:
  • گفتم :به اندازه ی مادرم "دوستت دارم ...بدانی بهتر است ...
  • زود اتمسفر ...جو ...حالا هرچی ..تورا گرفت دادزدی :"عاشق نیستم اندازه ی مادرت برو بمیر"!....
  • پنج:
  • کلاس پنجم نرفتیم وشش نخوانده شدیم ...
  • حیف ما بود میزهای شما ...جبهه های جنگ خریدیم !
  • شش:
  • کسی نمی داند ...مظلومیت شما ...امام حسن (ع)...
  • سکوت درد بزرگی ست ...درولایت عشق ...که بزرگان دانند ...
  • هفت:
  • گفتی که بی کسی و برایت کسی شوم !!!
  • خوشحال و ساده بودم و بی کس ...خنجرت درد نداشت!!!
  • هشت:
  • "بیکاری عاشقی؟پول داری عاشقی ؟مریضی عاشقی؟"
  • تازه فهمیدم که تو انسان نبوده ای ...ازعشق پیچیده تر مفهوم یک گل است ...
  • نه:
  • ....:سرکاران خانم ها و آقایان عزیزفامیل ...شام میل فرمودید؟
  • می خواهیم عضو جدید خانواده...بنز کلاس آخرمان را که به تازگی از کشورآلمان تشریف آورده اند معرفی کنیم ....
  • خانم پراید:
  • خاک به سرم ...این دیگه کیه ...یه طعنه تو خیابون "مقصودبیک "بهش بزنن...تا آذری زوزه می کشه ...اونوقت من بیچاره ازصب تا شب باید دنبالش بدوام ...خدارحم کنه !
  • ده:
  • بعضی کودکان آنقدر مناعت طبع دارندکه گاه انسان ازخودش خجالت می کشد ...
  • گرسنه اند وناهار روزقبل وشام روز قبل و صبحانه امروز را نخورده اند و می گویند فقط مادرشان را می خواهند و همین ...
  • یازده :
  • مهدی (ع)جان من کجا و آینده ی جهان کجا ؟
  • این جان فدای تو ...اگرقرارشود درآینده عشق به عدالت تقسیم کنی ............


۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

می روم تا درو کنم ...خود را "علیرضا آذر"


یک:
دیدن خواب تو ...انشالله خیر است ...
حتی اگر به چاقوی تیز... درون من ...مشغول کندن باشی ...!
دو:
تاکی گریه ؟...که می گویی ام تمساحی ست ...
یک بار تو بخندان ...ببین کدام پرنده ام که به شوق تو می خندم !...
سه:
به شکر افتاده ام به سجده ...که مجنون عاقل است ...
درس و کلاس لیلی را تعطیل ...ولی از عشق "او" دکترا دارد !...
چهار:
از دستم رفت صدای ضبط شده ی تو ...
یک دکمه بود "پلی "نزدم ...آن دیگری : " دلیت "قشنگ تر بود !
پنج:
پوتین جان نداشت که ادامه دهد روی برف ...
دهان بازکرده بود که بمیرد ..."آفتاب نذاشت "!!!
شش:
ازصبح می دوی و پول می دود و خسته ای !
یار برای لباس مجلسی یک ملیون کم دارد و خجالت نمی کشی ؟!
هفت:
چشمانت شکفت ...بهار من ...رنگ آبی شد ...
دریا غصه خورد ...انقدر گفتم که"آسمانی ست چشمانت"
هشت:
روی دستت خال بود نه خالکوبی ...دوستت داشتم ...
رفته ای خال را برداشته ای جایش نوشته ای "متولدآذر"مگرمن نمی دانستمت؟!!
نه:
آقای پراید :
سرکارخانم خوش آمدید ...ممنون از محبتتون ...بازم تشریف بیارید ...ببخشید پرحرفی کردیم !...
   "باران آمده است و یک بنز باسرعت به خانم درحال پیاده شدن از پراید اب می پاشد و می رود ...
   بعد دوباره دور می زند و می گوید"
آقای بنز:
ببخشید سرکارخانم !هوابارونیه و پیش می آد ...ما تو آلمان و کشورهای اطراف ازاین جور وقایع اصلا ناراحت نمی شیم ...!
خانم:خیس شدنو می گی یا بی تربیتی !درکشور غریبه !همین الان دارم از آلمان می آم ...
بیچاره پراید کوربود ولی بلد بود ...تو با چارچشم و استاندارد بین المللی یاد نمی گیری !
خوبه جاهاتونو باهم عوض کنن!...!
ده:
خدا بدور که مسئله بیمه غامض و دشواراست !و حق بیمه ها که از آدم می گیرند دشوارتر!من درمورد بیمه نبودن "دندان ها "سئوال دارم بگذار بپرسم !!!:
...آیا افتادن دندان خودش زیبائی ست ؟
...آیا امکان دارد دراین زمینه سر بیمه ها کلاه برود ؟
...آیا دندانپزشکان کلاه بردارند؟
...آیا مردم می روند دندان هایشان را می کشند که سربیمه و دکتر کلاه بگذارند ؟
...وسایل دندان پزشکی گران است؟
...آیا بی دندان بمانیم "تلیت "بیشتربه ما می چسبد؟
...آیا بی دندان بمانیم چشممان کور دیگر "پیتزای سفت "نمی خوریم ؟
...آیا باید لاغربمانیم و بی دندانی به این امر کمک می کند؟
...دندان جز اضافی بدن است و دردش درد نیست؟
...آیا باید کلا ازوزارت بهداشت متشکرباشیم؟
...از در دندان پزشکی با دالمب و دیمبول وارد شویم و پول پرداخت نکنیم و با گدایی برویم ؟
...درارزشیابی سالیانه مان درآموزش و پرورش بخشی داریم به نام دندان پزشکی و سایلنه باید یک کتاب برای یک دندان پزشک بنویسیم؟
...خاطر خواه دندان پزشکان شویم؟
...مدرسه غیر انتفاعی بزنیم و فرزندان دندان پزشکان را رایگان قبول کنیم ؟
...برای وزیر آموزش و پرورش یک خانه رایگان بخریم ؟
...هنوزهجده سال است کارمی کنم و هنوز جوانم و تاآخرش جا دارم بخورم ؟
...شمال برویم مسئله مان حل می شود ؟
...آیا شپش های دانش آموزان باعث این مسئله شده ؟
...هیچکدام و موارد دیگر!
یازده :
دلم می گیرد ..ای شاه کربلا حسین (ع)...
که من فقیر نام توام "حتی "به وقت احتیاج ....حسین (ع)...
دوازده :
استقلال...تاج سرما ...مردم تسلیت ..."منصورخان پورحیدری پرکشید "


۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عشق رو کن ...دل ببر!


یک:
در تمنای وصالت ..."کوچه گردان "هم شدم !...
گشتم و دیدند هستم ...پس خجالت ها کجاست؟...
دو:
صریح بگویم که آینه ات را ...من شکسته ام ...!
دیدم که نیست طاقت دیدارت !...درآغوش یک شی حتی !!!...
سه:
پول ارزش هم ندارد ....ای فدای تو دلار !...
من خریده ام برایت ...یک قفس دیوانه وار...
چهار:
نه کوچه بود ...نه خانه ای ...
همه جا تاریک ...
ودخترکی می لرزید که آغوش پدر کجاست ؟...
....................
می گشتند و نمی یافتند و درد دیگری ....
و خواهر پدر به غم هایش سنجاق می کرد درد دیگری ...
آه فرشته مرگ حالا نیا ...ما باور نمی کنیم ...
که جزشهداباشد ...رقیه جان ...
..................................
دختر به خاطر آورد داستان های پدر ...شهادت ...عشق ورزی ...
مادربزرگ ...و پیامبر(ص)...
همین که لبخند داشت ...نسیم آمد و بردش ...به سوی دنیایی که بودند منتظر ...
....................................
آه فرشته ی مرگ ...من خواهر برادرم حسین (ع)...زینبم !
به چند بگریم ...بایستم ...یا بچرخم ؟بگو ...
دیگر چرا رقیه ؟!
جواب نیست کارخدا گاهی ...
می دانی جواب نیست ...
می دانی جواب نیست ...
پنج:
برده ای از "او"یک عکس که روی دیواربود ...
ریخت دیوار ...از عشق ...زیبائیش را تو برده ای !
شش:
خلاف به عرضتان رسیده که مارفته ایم "ازاین ولایت "...
مانده ایم ...چون عاشقیم ...حداقل می رسیم به کوی عشق مان !!!
هفت:
مهدی (ع) جمعه است و غروب است و ما دل تنگیم ...
فرو خورده ایم اشک و جاده ی انتظار را پایانی نیست ...
...........................
کنون که عشق حسین (ع)رخنه کرده در فکرم ...
دراندیشه های خود به رفاقتم می رسم ...به خاندان حسین (ع)...
هشت:
دلبرا بازکن آن موی سیاه ازدل من ...
بند بندش ...دل من سوخت که تو ...صاحب باشی !...
نه:
خانم پراید :
من لباس عروسی نخواستم ...طلا و جواهر نخواستم ...کیف و کفش و لوازم آرایش نخواستم ...
خواستم که تو با من بیایی بریم استانبول ...
آقای بنز:
ای بابا ...مارو عشق نیست ازایران بیرون بریم ...شومام اون برف پاک کنو بکش پایین ...
آفرین ...مرام عشقتو عشقست !
یازده :
دیدارتو یوسف !درخواب هم نمی دیدند برادران ...
قسمت شد زلیخا پیر باشد ...وقتی جوان باز می گردی !...
دوازده :
لیلی ازجریمه خسته شد ...نمی نوشت ...
مجنون گفت:مینویسم جمله چیست ؟گفت"هزاربارسرنوشت"...
سیزده :
شیرین کنار پنجره ...شیرینی پنجره ای را هدف گرفت ...
فرهاد گفت:"شیرین ...قند ...عسل..."آن یکدانه برای من!
چهارده:
به سلیمان نگفتند "سبا "کیست ولی...
خود شعور داشت فهمید که آن زن "زیبایی و شهرت "دارد !!!
پانزده:
قلبم را بازکرده اند وندیده اند زندگی ...
پس من چطور با هیچ ساخته ام !وقتی تو آن جا مراگرفته بودی؟!!!
ده:
ناهار و شام را که می پزیم ...باسلام و صلوات بپزیم ..چه اشکالی دارد که حتی وضو بگیریم وبالبخند وسخن خوش ...شروع کنیم وبه پایان ببریم ...
بعضی ها ابرویشان را درهم می کشند و موقع ناهارو شام تازه بدبختی ها ی خودشان و دیگران یادشان می آید ...برای خوردن ارزش قائل شویم  که همین نان ساده که می خوریم ده مرحله طی می شود تا به دست ما برسد ...
مغز کلا با احساسات کج و کوله مخالف است و شروع می کند به واکنش منفی و ترشحات معده هم به هم می ریزد و همینطور بگیر و برو جلو ...
"با خود وهمسرمان و خانواده مان جفا نکنیم "....
هفده:
تالار هنر "جزیره شامپانزه ها"را به نمایش گذاشته است وباید بگویم ...بازیگران تئاتر کودکان گاه چنان
خالصانه این راه را طی می کنندکه دیگر جای نمی بینیم ...
داستان زیباست وهنرمندان مرتب باید از یک ارتفاع بپرند وداستان حقه وسادگی وخوبی وبدی را به نمایش بگذارند...موسیقی عالی وبازی خانم ها درخشان بود .
شانزده:
....ممنون...
می خواستم ازفیلم "متولد65"هم بنویسم که فردا
برایشان آرزوی توفیق دارم ...فرصت شد بروید ببینید ...

۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

غمزدا...گرچه غم انگیز تورا بود تورا ...


یک:
دبیرستان عشق داشت به تعلیم عشق گرم !...
یک روز سوخت .
دانش آموزان در آزمایشکاه برده بودند عشق خویش!...
دو:
دستم را به نیاز !خریده ای ...چون قنوت تو بود!...
یک ربنا به لبم چسبیده بود ...بخشیدی بهشتت را!
سه:
انار دندان هایش را شکر نزد ...
گفت :بنوش ...ترشم...بعد ...لب هایت را جمع کن برو !...
چهار:
یک گنج روی چشم های تو ...پرید !...
حیف!آن مژگان که بار الماس می کشید ...مال من بود؟!!!
پنج:
درشت بود ...جان پرنده لا به لای میله ها ...
می گفتند :دانه کم بخور!نمی خورد برای آزادی!!!
شش:
شش بند داشت نفست میان شعرهای "او"...
همه می دانستند در شش بیت آورده بود نامش را !!!
هفت:
به مهدی (ع)قسم که پای خود را بریده ام ...
آن مملکت که نام او نباشد و ....انتظاراو ....
هشت:
دریا می کوبید به ساحل و صخره ...
قلبش به درد آمده بود از بی وفایی "مهتاب "...
نه:
خانم پراید :(درجای دیگر )
با این رنگ جیگری تو خیا بو نای تهرون که می گردم همه می دونن زنم !میام راه برم که دیگه خدا میدونه ...نمی شد دودی باشم؟!...
آقای بنز:(درجای دیگر)
ای بابا !کاش دردای دنیا همین رنگ واینا باشه ...دی شب خوردیم بهم!...
کل تهرون فهمید ه راننده ها مون کی ان ...
بابا شاید ما مشهوریم !خجالت می کشیم !...
ده:
یک :می خواهم به یاد بیاورم که ایران بزرگ است و بزرگ ...مردانی درتاریخ دارد ازدو سرزمین کهن ...
درخود خود ایران ...ازهزاران سال قبل که تمدن شکل گرفت ...
می خواهم ازهریک ده بار بنویسم :
خوزستان .خوزستان .خوزستان .خوزستان خوزستان .خوزستان .خوزستان .خوزستان .خوزستان . خوزستان .
سیستان و بلوچستان . سیستان و بلوچستان.سیستان و بلوچستان .سیستان و بلوچستان . سیستان و بلوچستان .سیستان و بلوچستان . سیستان و بلوچستان . سیستان و بلوچستان . سیستان و بلو چستان . سیستان و بلوچستان .
دو:
اراده کنیم وداروهای اضافه مان را جمع کنیم وببریم دفاتر کهریزک .آن جا رسید می دهند و خیال مان راحت است که بدرد خورده اند ...پزشکان ما می نویسند اگر نمی خوریم یا اضافه است بیرون نیندازیم ...قبل از انقضای تاریخ مصرف به درد خیریه ها می خورد ...
یازده :
......ممنون!
دوازده :
شعراز منوچهر نیستانی



۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۸:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

آرزو های بزرگ...


یک :
تنفس سلول های تنهایی...ازطریق پنجره بود ...
شکست دیوارو فرو رفت پنجره ...سلول هایش را فروخت ...آسمان!!!
دو:
توی دماغ تو چراغ ؟!یا اسارتگاه !!!
برای آزادی این غضروف کج....هزارمیلیون جراح زیبایی!!!
سه:
عروسی دوابروی تو ...روی پیشانی من بود ...
چه آغوشی ...ندانستم ...که چشمانت کجا افتاد؟!!!
چهار:
بین راه ...دریا بود ...یک گوشه افتاده ...
فکرکردی فرش است ...گفتی جمع اش کن ببریم!!!
پنج:
فکرکنارتو نشسته بود ...مثل نسیم ...
زمستان شدی و برف...طوفانی شد!!!
شش:
الحمدالله که بدست تو گرفتارشدم !!!
مهدی (ع)...دیگرچه انتظار از عشق دو عالم ...
هفت :
بی صدا خندیدن من ....ورشکستت کرد دندان!!!
می نوشتی با مدادت درد!می جویدی چوب مغزش را !!!
هشت :
بگذار زنجیر دلم ...پاره شود ...من استوار...
چون ارتشم درپای تو ...مهدی بیا ...مهدی بیا(ع)...
نه:
آقای بنز:
عزیزم !پاشو ...ببین دوتا رینگ اسپورت داری!!!...دوتا پارکینگ کنارهم داریم !!!...
قراره تاسرعین بریم ...پاشو !!!
آقای مکانیک :
ببخشید عزیزم !اینجا دیگه آخرش بود ...رفت گورستان ماشین ها!!!...ولی خوب شد تورو ندید!!!
برای یه مرد سخته ببینه !یه یدک کشه نه!!؟
ده:
آرزوهام ...من و خدا...:
خدایا ...اگه کسی پیداشه تو جشنواره ها ی معتبر یا جای دیگه یا اصلا تو همین شرکت های شوینده
...وشامپو درایران و بتونه واقعا بتونه ریشه ی شپش رو بکنه ...
من براش روزی حداقل یه بار سوره ی یوسف رو می خونم و یه ختم قرآن برای پدرش ...
چون من فرهنگی بضاعتم همینه...
قسمت دوم :
خدایا اگه کسی پیداشه ازشرکت های الکترونیکی که برای یه مدرسه ی فاقد تجهیزات خنک کننده
اسپانسر شه ...من می دونم و اون ...چون داره دل بچه هارو خنک می کنه ...
بچه هایی که یه جاببینن یه مهندسایی دارن برای اونا کارمیکنن...چی میشن ...
برای اونام روزی یه ختم صلوات می فرستیم ...
"ان الله سمیع علیم "....
۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

صبرم کجابود ...من پشت خط نمی مانم !!!


یک:
برده ام ان دل به تاراج ...که دربند تو بود ...
آزادی کجا بود؟این قفس دست من است !
دو:
به صد هزار زبان ...گویمت به نام که تو ...
فرشته ای و زبان بشر بلد نیستی ...
سه :
در واژه نامه ی تو کم است ...حروف عشق ...
با سه چه می کنی ؟اگرم هزارنام باشد ؟
چهار:
وعده دادم به لبم دوبوسه ازگونه ...
به خنده گفته ای به من ...که گونه ی تو جداست !
پنج:
چناررا به تشخیص ...گفته ای درخت سیب...
حتی نکرده ای که به میوه نگاه کنی ...
شش:
دربحران فلسفی دنیای امروز!...ودکترین های سیاست جنگ طلب و جنگ افروز ...
انسان به عنوان یک اسلحه ی درحال حرکت است !...
و می توان ازذهن و جسم آن درجهت منافع استفاده کرد ...
درگفتگوهای انتخاباتی آمریکا ...وضعیت و بحران تحلیل می شود ولی انسان ها نه !
جالب نیست ؟!
هفت:
کمک به بغل دستیت بکن به ...تقلب نیست !...
منی که خانواده ام ...سه است ...لیسانس شوم ...دکتراست ...
هشت:
بوی سیب از کنج سبد بیرون نیامد ...
مافقیر بودیم و همسایه یک عمر نخورد ؟!
نه:
آقای بنز:
می خوام برم کوه ...شکاراهو ...تفنگ من کو....
آقای پراید :
بابا اونی که روش تفنگ سوارکرده بودن بی ام دبیلو بود!فک کردی ما ایرانی هستیم فیلمای جیمزباندو نمی بینیم ...بعد می تونی توکشور خودمون خارجی بازی دربیاری ....
ده:
بعضی ترس ها مادر زادند و گاه ارثی !اند وهزارویک ...
ولی بعضی تر س ها اکتسابی اند و گاه لازم ...
خدا می داند ترس از میکروب و تمیزی و کثیفی درکشورما سالانه چقدر به پول آب و برق می رسد!!!
و نکرده ایم فوبیارا تعمیر کنیم و هزارو یک مرض دارد از درو ازدیوارمان بالا می رود !
مگر خدا واقعی نیست ؟پس با اطمینان بگوییم :
"الا بذکرالله تطمئن القلوب "
..........
یازده :
زبان ندارد آن هنر که تمام کند صحنه ی عاشورا ...
آن قدرهم وسیع که یک اثر حسین (ع) است و علی اصغر(ع)شهید ....


۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

چگونه کمتر نمک بخوریم ؟ازطرف یک شاعر!


یک:
برگ افتادبه پایم ..."بهارتویی...بهارتویی"...
من که بودم ؟زنی که خود را می شناخت به نام بهار!...
دو:
صداکن ...نگو که نمی آیی؟...
نوشتن صدایی ندارد ...هزاربار نوشته ای !...
سه:
تب شدید ...علائم یک عشق نگفتنی ست ...
اگرتو مادرمنی ...به بالین من بیار یک عاشق سالم!...
چهار:
پشت لیوانم نوشته ام :"چشم های او"...
با چشم خمار می خندی ..."وای چشم هایش"!






پنج:
درون من ...پرازتو بود ...
پرازهوای عاشقی ...
بالا آوردم تورا ...
وقتی هوای عشق دیگری خورد برسرت!
شش:
شش کیلو متر راه بود تا شما ...
می آمدم که یک لبخند ببینم ...
نزدیک شما ...یادم آمد غمم!
گفتم نیایم ...تا لبخند شما برای همه دل نشین باشد !!!
هفت:
بوسه برلب های تو نمی توان زدن (یا حسین(ع))
مگربه تاریخ شیعه زنده باشی ....
هشت :
دوران تو گذشت ...سهم من نبوده ای ...
بیا بگیر همان یک عکس ...دیگر دلم خوش است به "تصویر ذهنی "ازتو !...
نه:
پراید دروازه بان تیم ملی شد ...
بنز خودشو تراکتورکرد تا بهش گل بزنه !...
ده:
هوایم راداری و هوایت را دارم ...
مگرتو خدانیستی ؟که ازعمق جانم خبرداری ؟
ببین که خدایم هستی و عشق تو برایم عشق آورده است وگرنه باید تا به حال ازهمه جز کینه ونفرت چیز دیگری دردل نداشتم ...
عاشق ات هستم و می دانم تو عاشقم کرده ای ...
عاشق عاشق انت هم می مانم تا آخر ...
"الحمد الله رب العالمین "...
یازده :
بعضی وقتا بنویسم بهتره ...تو نمیدونی ...



۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی