بی شمس

ادبی

وجمعه روز یاد آوری عشق هایی ست که ...هرگز نمی توانیم فراموش کنیم ....


یک:
در حضور شما همیشه بی زبانم و گویای من دو چشم ...
وقتی که می روید ...من همه زبان و دو چشمم پی شماست ...
دو:
چرااز دست دادن های من طولانی ست ؟
هیچ آغوشی انقدر گران تمام نشد ...به قیمت زمان!
سه:
بی توقعی ...بی چشم داشتی ...کشیدم بار عشق شمارا تا اینجا ...
چقدر چاق شدید؟ بماند!....به من دروغ می آید؟!



چهار:
وروی گل ها باز شد به گفتگوی صبحگاهی ...
وهیچ صدایی از گفتگ.یشان ضبط نشد .....آنقدر بلند می گفتند!
پنج:
اگر تولد علی (ع) ست ...که نام اول آل اوست ...
دنیا همیشه زنده است ....به بزرگی و اکبریش...
شش:
مزار شش گوشه ات دیگر برای من غم نگذاشت ...
رسیده ام به خانه و دیگر...ناراحت دنیا نیستم...



هفت:
سایه بالای سایه و کوه بالای کوه ...
وپله همان پله ی اول که من ایستاده بودم ...
بین من و طبیعت ...سال ها جنگ بود ...
پاهای من دیگر شرم گام برداشتن ...نداشت !
هشت:
ترومپ!
بزن بزن کرده ای و برده ای همه را ...
ای برنده هنوز تا آخر کار سالین نمانده؟!!!
نه:
پراید:
من دارم می رم دوبی !مامان با من می آئی؟
مامان بنز:
وا! چرا انقد غمگینی !اتفاقی افتاده؟
پراید:
نه!یکی از دوستام مرده!
مامان بنز:
چی؟این اولین باره که می شنوم یه پراید می میره!
پراید:
نه مامان!پراید نبود که ...کمد بود!
مامان بنز:
پراید حالت خوبه؟تو با کمد دوس بودی؟خوب چی شد مرد؟
پراید:
بله!مدت ها بود با کمد ننه خاور درد و دل می کردم ...ننه خاو پریروز کمدو انداخته دور ...حالا هیچ کس و هیچ چیز تو دنیا نیست که برم پشتش حرفامو بزنم!


ده:
رهبرم ...
اگر که قلب فروختنی باشد ...می خریم ولی ...
درعادت ما نیست که قلب خود به بیگانگان بفروشیم ...

یازده:
سربازای مملکتمون الان یه گوشه از پادگانند و دارن حتما حتما یه کاری انجام می دن ...
خیلی از قدیمی ها مثل پدرمن قبل از سربازی حتی ازدواج هم کرده بودن ...
وای چقدر سخته یه جایی باشی برای یه عده .....اصلا یه طوری بعد از خانواده و عشقت هم دورباشی ...دلت یه طرف ...خانواده ات یه طرف ...خودت یه طرف ...

بیائیم برای سربازای کشورمون امروز غروب سر اذان که موقع اجابت دعا هاست ...تو هر پست و مفام و رده ای که هستن ...دعا کنیم ...
بخصوص اونایی که ازدواج کردن و دلشون پیش خانواده هاشونه ...

" یا علی اکبر (ع)"




دوازده: یادمه سال های دور از این تصاویر کارت پستال درست می کردن و برا هم می فرستادن ...
یه سالی ...همسایه روبرویی مون که فقط دو قدم با ما فاصله داشت 5 تا از این کارتا رو از طریق پست برامون فرستاده بود ...وقتی بدستمون رسید خیلی سور پرایز شدیم ...
یادش بخیر...
۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پایان من ...دست های تو بود درخت!که کندند و بردند ...بی لانه دیگر کجا آشیانه ی عشقی؟


یک:
اندوه تورا قورت می دهم و عاشق غم بادم ...
تا هر کسی که مرا دوست دارد ...مراغم ندهد ...
دو:
یادت رفت که عاشق من شده بودی و مردی ...
تا آن جا که جهان بود ...دویدم ! روحت شاد!...
سه:
روی بام شاید دیگری کبوتری ننشیند ...
برای چه نانی که سهم ما بچه های کار است ...
خرد خرد می کنی برای ...
چهار:
بافتم شالی از موی خودم روی شانه هایم ...
درشهر گشتی و دیگر مثل من ..." شال گردن " نبود!!!


پنج:
نبوسمت چون می سوزم و ننویسمت چون می سوزم !
نخواهمت چون می سوزم و نبینمت چون می سوزم ...!
نبویمت چون می سوزم و نسازمت چون می سوزم !
می سوزم از خیال تواگر به هیچ کدام ...نسوزم!
شش:
مزار شش گوشه ات را سبز در خواب دیده ام ...
انگار رنگ بهشت باشد این سبز ...رنگ شیعه است ...
هفت:
و هزار کبوتر آزاد کردم و هزار ماهی آزاد کردم و هزار پروانه ساختم و هزار گل کاشتم ...
اندوه بار این بود که من می مردم و هیچ کدام زبان نداشتند ...
وخودم زبان نداشتم و خودم سواد نداشتم تا بگویم ...
"آزادی طبیعت است ...آن را دوست دارم "...
چون با تمام نقص هایم ...می فهمم!...


هشت:
ترومپ!
کاشف به عمل آمده است که ما می سوزیم ...
ولی از ته سوختن و ته دیگی نه!
نه:
مامان بنز:
وای پراید یه مدتیه احساس می کنم خانم مددی می خاد داستان زندگی مارو منتشر کنه!
پراید:
کی؟خانم مددی؟اون 8 ساله نتونسته حقشو از فضای مجازی بگیره!!!
اصلا معلوم نیس این زن چی می خاد؟
بوگاتی:
می گم مامان!تانک به دنیا اومد می گیم له اش کنه!!!
ده:
رهبرم ...
شکفته نمی شود بعضی غنچه های کشورم ...
ولی هستند گل هایی که دائم العمر در خدمتند ...



یازده:
تایپ بهتر است یا خط خود کاری؟
جیگر بهتر است یا کله پاچه؟
شمال بهتر است؟ یا همین بغل قزوین؟
پراید بهتر است یا پژو 206؟
ایرانسل بهتر است یا همراه اول؟
سامسونگ بهتر است یا ال جی؟
لیسانس بهتر است یا دکترا؟
شب کاری بهتر است یا روز کاری؟
میرزا قاسمی بهتر است یا گوشت پلو؟
بلاگ دات آی آر بهتر است یا پرشین بلاگ ؟
منطقه 1 بهتر است یا منطقه 22؟
زالو بهتر است یا جراحی مغز؟
نوید بهتر است یا شهاب؟
و
در نهایت: علم بهتر است یا ثروت؟
دوازده:
قربان تو یا مهدی موعود (ع) سلام ...
 سلام سلام سلام ...میلاد تو شاهنشاه است ...


کاریکاتورها انتخابی از سایت ایران کارتون است ایرانی و خارجی درهم!

۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

در اشتیاق روی پدر ... من هم شهید هستم ...

یک :

راه بسته بود و باران بیداد میکرد ...

دیگر نشستم چون تو هم مثل من ، دیر می رسیدی ! ...

.............

دو :

روی خوابم نوشتم : ...

شخصی است نبینید ...
فردا دیدم درست کرده اند و می فروشند اش : چهار راه استانبول ! ...
............
سه :
کف دستم پر از کف بود و تو متخصص کف بینی ...
که فوت کردی و فال من ، طوفان عشق تو غذاب در آمد ...
...........
چهار :
به تو افتخار میکردم ، هر چند پیر و سیه چرده ...
مرد بودی و همیشه با چهار نان تازه ، می آمدی ...
..........
پنج :
قسم به سجده ی سجده کنندگان که تو سجادی ...
قسم به زینت عبادت کنندگان که زین العابدینی ...

یک شب بیمار بودی و دنیا همان یک شب بود ...

گذشت و برای شیعه امام پر افتخار بعد کربلا ...

علی (ع) ای ! ...

........

شش :

مزار شش گوشه ات را به دوش خود برده اند بهشت ...

هفتاد و دو خورشید که دنیا را تاریک می دیدند ...

......

هفت :

پس فردا می بینمتون ...

خدانگهدار ...



....................................................

۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جانی که فدای عشق تو شد " حسین(ع)" ...دیگر قسم به حضرت عباس(ع) رانمی خواهد؟...


یک:
دروغ گفتم و در دروغ گویی ...مصلحتی هست ...
آن راست گویی است که درراست بودنش ...شک باید کرد!!!
دو:
عشق به طور ایستاده توی قلبم جا داشت ...
چشم تو شلیک کرد ...چند سالی ست در افق ...افتاده!!!
سه:
نفس می زدی ...دویده بودی و یک نامه دردستت ...
پاره کردم!
نامه را ...
نفس زدن را ...
وبعد زندگی با مردی مثل تو!!!
چهار:
بعد از پاره کردن نامه ات 25 سال گذشت!...
دیدم همانجا ایستاده ای ...
دکترا گرفته ای ...
ویک کتاب نوشته ای به نام " کی خریت توان کرد"!؟


پنج:
آزار من به مورچه ای هم نمی رسید ...
ای وای اگر که مقابل عشق من ...مورچه بود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را به شش جهت گشتم ...
به فاطمه به علی و محمد و عباس ...سجاد و علی اکبر ( علیهما سلام )و ...بازهم ...
هفت:
بود درمیان کربلا دست های برادرش ...
عباس (ع)...
که بی جهت میان کار نیامده بود ...
دریا منتظر ...و خدای منتظر و اهل کربلا در انتظار ...
عباس (ع) بی دست هایش ...باز گشت ...
کار کربلا از کار دنیا گذشته بود ...



هشت:
ترومپ!
ترکیدن جهان بعد فروش اسلحه ها ...
ماکه جزو جهان نیستیم ...خدای را شکر!!!
نه:
مامان بنز:
برگ دلمه کیلوئی 14000تومن!پزو بپر از حیاط یه چن تا بچین امروز دلمه ی برگ بپزم!
باباپژو:
ما نمی خوریم!چیه هرروز دلمه می پزی؟دلمه ی کلم ,دلمه ی فلفل ,دلمه ی بادنجون ...حالا امروزم دلمه ی برگ!یه میلیارد پول تو جیبمه باید آشغال بخورم!
مامان بنز:
مثلا چی می خای بخوری؟ دندون که نداری؟دیروزم آبگوشت به خوردمون دادی...لوبیا می خوری؟
ننه خاور:
وای!مردیم! کوفته تبریزی بپز!
بوگاتی:
من غذا گذاشتم پر ویتامین بی...امروز مهمون من ...سیرابی!
بابا پژو:
آخ جون!پس این بوی غذای بنزی نبود؟!
پراید:
بوگاتی ماکی از دس ویار تو راحتیم؟ من و بچه ها ظهر می ریم پرپروک!
بابا پژو:
منم می آم!منم با خودتون ببرین!



ده:
رهبرم ...
به عشق میهن مان جان خود فدا کردیم ...
که همچو کاه بنی هاشم (ع)...زنده ایم وبا شهادت اشنا.....

یازده:
چقد بگیم که شهدا رو دوس داریم و برای جانبازان کشورمون ارزش قائلیم ...
ولی وقت حرف و حساب و کتاب و ریال و دلار وسط می آد می خائیم همدیگه رو پاره کنیم !
بانک مرکزی حساب و کتاب داره ولی باور نمی کنیم ...بودجه مون فقط چن ماه وقت مجلس رو می گیره ولی باور نمی کنیم ...ولی حرفای مغرضانه ی بعضی ا رو زود باور می کنیم ...
منی که باور می کنم کجای زندگی اون جانبازو معلولی که ماهی 2000000حقوق می گیره و احیانا مسئولیتی هم داره و باید میلیون و چهارصد ش رو بده داروی شناور بخره یعنی ماه بعد معلوم نیس داروی خارجیش چقدر گرون بشه رو ...باور دارم!
دستاشو پاهاشو چشماشو تو تلویزیون نشون می دیم ...صد تا کتاب معرفی می کنیم که مردم برن بخونن ولی تو بودجه ی شهرداری یادمون می ره کنار پل عابر پیاده اسانسور بذاریم که من سالم گردن کلفت انقدر باهاش بازی می کنم که نوبیت اونی که باید دیگه کار نمی کنه!
دیگه تو این مملکت آبرو برا کی مونده !از صب تا شب همین جور انقد گفتیم و گفتیم که بچه ی دوساله ام مثلا فهمید !چه خبره!بعد اصلا یادمون می ره کی چطوری صبحمون رو شب کرده چقدر حادثه رو که در کمین مون بوده و خداروشکر ازش گذشتیم ...کیا تو اون روز بی پدر شدن و کیا بی دست و پا و مریض!
وقتشه که یه کم به خودمون بیائیم و تو همین آپارتمانایی که درس می کنیم موی دماغ شهرداری بشیم که یه قسمت برا معلولین جا بذاره ...اونایی که دیروز به این روز افتادن یکی از خود ماها بودن ...
با نچ نچ و ای وای ای وای و دارن مملکت رو قورت می دن کار این دنیا و امروز ما درس بشو نیس!
اگه قراره قضاوت کنیم و دس رو دس بذاریم ...
کلاهمونو همیشه قاضی کنیم "من الله توفیق"


۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۳۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وحسین (ع) متولد که می شد کعبه شکاف بر نداشت و لی دورترها ...ایران و ایرانی بیداربود ....


یک:
درخانه ی عشق را بستند و لیلی و مجنون ...
به آواره گی ...یکی کنیز شد شد و دیگری بیابان گرد!!!
دو:
اکنون در کمین ام ...ای پرنده ی سپید خوش بختی ...
که هزار بام را رد کنی ...
و به بام خانه ی من که می رسی ...بنشینی!...
عشق کردن ها ...همین یک لحظه هاست!
سه:
چگونه دست هایت را نبوسم روزی میلیون بار عباس (ع) ...
که دست خود که دست توست ...فدای آن حسین (ع)کردم ...


چهار:
بینایی ام کم شد و ترسیدم و دیگر تو ...
رها باشی از چشمم ...در آزادی کبوتر شی ...
پنج:
وحسین(ع) درابتدا یک نام بود برای یک فرزند پسر ...
وبعدها یک نام بود برای یک مرد ...
وبعدترها ...یک جریان بود که در آن سری بریده شد برای آزادگی ...
و بع بعد ترها یک زیارت بود برای آزادگان ...
و بعد بعد بعد ترها ...واقعیتی به نام خون بود که از هیچ خاکی روی زمین پاک نمی شد ...
شش:
مزار شش گوشه ات را به جان خریده اند هزاران مرد و زن ...
که سال ها بعد مردم در زیارت خویش ...با تو آرام شوند ...


هفت:
و می گویند در قلهک تهران دکتری هست که روی زندگی پانکراس مردم اثر می گذارد و بعد آزمایشات فراوان برق می گذارد و قند مردم پائین می اید ...
و می گویند جدی ترین و نجیب ترین جراحان ایرانی به کشور ترکیه رفته و مدرک عمل دیابت را می گیرند و آن جای مورد نظر را با 8میلیون تومن جراحی می کنند وشما دیگر قندی نیستید ...
ولی می دانید درد من فقط قند نیست ...!!!
سال هاست 4 مرد بدون خانه و بدون هیچی درون ذهن من فریاد می زنند والبته ...غلط می کنند مراتهدید و حرف های زشت و بد بزنند ووادار به کارهای زشت دراجتماع کنند که ...جگرشان را در می آورم و قورت می دهم و این ها ....
من 8 سال است تحمل کرده ام ببینم این 4 مرد پررو چه می گویند!!!وچه نبردها که نکرده ایم ...وچه قرص ها که بین من و دکترم جهت افزایش قدرت ذهنی من رد و بدل نشد!!!
اعتراف می کنم که آن ها دردو نبرد سخت مرا به شکست کشانده اند وراهی بیمارستانم کرده اند و دست برنده در 24 ساعت از 8 سال گذشته 2 بار در دست آن ها بوده است ...
خنده داراست ولی واقعیت دارد و آن تحریک حسادت زنانه ام بود ...
آن جا که پای امیر وسط بود!!!
قند و چربی و کلسترول ...بی حالی ...هیچ و هیچ و هیچ ...حتی مردن واز مردن بازگشتن و دیالیز !و دپریت!و دو عمل سخت دیگر که گفتنی نیست!و همه همه وهمه دریک جمله خلاصه می شد :
حسادت زنانه که آن 4نفر که اللهی دستشان بشکند درذهن من ...کاشته بودند ..." امیر"!!!
من می دانم که آن ها نخواهند رفت و این نبرد سرکشانه تا لحظه ی مرگ من ادامه خواهد داشت ...
می جنگم و خیلی ها و خیلی ها این زندگی و این نبرد برایشان معنایی ندارد ...
این جنگ برای آن هایی مفهوم دارد که خونسردانه مثل من ساعت ها وقت دکترهای روانپزشک را می گیرند و می دانند تا لحظه ی مرگ باید ...قوی باشند ...!!!
هشت:
ترومپ!
ما بچه های خوب شدیم و داریم بهتر می شیم ...
تو قند عسل شو ...ببین دنیا چه می شود!!!
نه:
مامان بنز:
بوگاتی ...ایشاللا نوه ی سوم من کی به دنیا می آد؟
بوگاتی:
مامان جون 4 ماه دیگه!
مامان بنزوا!مگه چی می خای بدنیا بیاری عزیزم!خط تولید همه ی ما کلا خیلی باشه نه ماه بوده تو چی تو راهی داری؟
بوگاتی:
مامان جون! خواهش می کنم به کسی نگید واقعا گفتنش سخته!
مامان بنز:
یعنی عقب مونده س!این چطور حرف زدنیه!ته دل آدمو خالی می کنی !
بوگاتی:
مامان جون! " نفربر" " تانک" پراید قسمت 5 پایتخت رو دیده میگه پسرمون باید اینجوری باشه!
مامان بنز:
چی؟!نظامی؟!!!


ده:
رهبرم ...
نگاه کردم و دیدم ...هزار یار تو داری ...
منم به یک یار گره زدم خودم و ان امام زمان (ع) بود ...

یازده:
می گن مال یه طرف می ره ایمان یه طرف1
ولی بعضا مالشون یه طرف نرفته ایمانشون صد جا می ره !اصلا مالشونم سفت چسبیدنا !همین جور ایمانشون روی موتور هوندا ست ! کجاها که نمی ره!
جالبه که مال خودشون رو هم با مال ملت و عده ای دیگه قاطی می دونن و دراین حالت آخر ایمانشون جوری می ره که دیگه بر نمی گرده!
در مورد نوع چهارم باید بگم بعضی ا اصلا چیزی ندارن!یعنی هیچی!ولی چنان به مال و منال دیگران مشکوکن که نگو!یعنی در آمد برد پیت و ذاکر برگ و صاحب تلگرام که مثلا چن کوئیت بین داره و چن نفر دیگه تو همین مملکت خودمون رو حفظن ولی درنهایت هیچی ...ایمانم که دیگه اصلا هیچی!
شما می تونید این نوشته رو از 4 طرف بخونید و لذت ببرید!!!
دوازده:
این شبا تو هیئتا و مساجد برای آدمای مریضی مثل من دعا کنید ...دعا کنید و دعا کنید ...

سیزده:

سفره عقد روی سفره خون خون بهایی به سنت معمول
دختر از خانواده قاتل پسر از خانواده مقتول
دخنری با هزار رویا که پشت یک کینه نقطه چین میشه
میره مقتول حکم خون بس شه خونو با خون بشوری این میشه
امشب شب عروسیه خونه شاهد عقد لیلا مجنونه
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار
رو سرش نقل میریزه دیوونه دست خودش نیست آخه مجنونه
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار

دانلود آهنگ جدید گروه دارکوب (روزبه بمانی) بنام خون بس

اون سر کوچه جهاز میخرن این سر مجنونو رو دست میبرن
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار
با اینکه مجنون دلش آتیشه آرزوش خوشبختیه لیلیشه
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار
مجنون شب آخر دنیاشه حال مجنون چی میتونه باشه
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار
خدانگهدار دنیا خدانگهدار مبارکت باد لیلا خدانگهدار
تو حجله حجله بستن با چشم های خون بار
مرگ برادرامون دنیا خدانگهدار

......................................................

خیلی غمگینه ولی خیلی دوسش دارم

۳۰ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اگر انسان اهلیت داشته باشد ...درودیوارهم به اذن خدا معلم اوخواهند بود ..." العبد"


یک:
بهار عشق تو آمد و یوسفم شدی ...
حتی تارهای موی سپیدم فهمید ...خوشبخت شدم ...
دو:
کنار دریای موی تو ...مست بوی بارانم ...
آتش به جان ساحل چشمم ...بی خیال!...
سه:
کورشدم که نور تو را دیدن ام نمی آید...
هزار خورشیدی ...ولیک من در سیاهچاله های کهکشان ...درگیرم!
چهار:
خریده ام دوشمع سپید با بوی یاس برای سفره ی دلم ...
تا صبح می نشینم و با یاس ها درد دل چه ....شیرین است ...
پنج:
نگذار که زبان دلم ...زبان لیلی باشد ...
هزار زخم خورده و هزار زخم ...تا زنده است ...
شش:
مزار شش گوشه ات را فدای یاحسین(ع)...
نوشتم و در آخر کلام ...انگشتری نجف فرستادیمم!!!....
هفت:
دوستتان دارم ...
ماه زیبای شعبان مبارکتان باشد ...انشالله ...
درخدمتتان هستم روزهای آینده ...
چه باشد که برای همه ی ما روزهای خیر و خوبی باشد ...
از علی (ع) انگشتری ای نتبرک به حریمین شریفین به دستم رسید ...دیگر چطور ندارد ...شفا بود و شفاهست ...
بهترم و به کارم دیگر خواهم رسید انشالله ...



امروز داشتم فکر می کردم که هرچقدر مقام انسان بالاتر می رود ...چه می شود؟
برخی از ما نمی دانیم با خود چه می کنیم ولی بعضی در گذشته و حال ...
الاحقر بوده اند ...وبعضی بالاتر العبد ...خدایشان بیامرزد و ان ها که زنده اند نگه دارد ...


۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وعشق کردم درآخرین فضولی خود فهمیدی ...بعد 8 سال عشقی درکارنیست!!!" و نبود"!


یک:
درباز بود و بی هوا نسیم وارد شد ...
پرده ها دلشان ریخت ...وگل هایشان از حال رفتند ...
دو:
اگر تصور جنابعالی این است که فریب خورده ام ...
" نمی سوزم"!
یک روز شمارا دیدم و عنقریب فکر کردم خدائید!
که ...درنهایت اللهی شکر که ...نبودید!
سه:
دریا روی لب های صدف آواره بود ...
بوسه می چیدش ولی " بانو " که لب ها وا نکرد !!!


چهار:
خردورزی کردیم و همراه خریدیم و سودها کردیم !...
از سال 75 عاشق همیم ولی کارمان خردورزی ست!!!
پنج:
ای دریاچه ی شور ...ای سیاهی مطلق ...ای رقیب خزر !
من غرق می شوم ...لطفا شورتر ...شورتر...شورتر!!!
شش:
مزار شش گوشه ات جگرم را خرید به جرعه ی آبی ...
من داستان تو به که گویم ...که آب جرعه ای میلیارد سال اشک است !


هفت:
...: سلام خانم " ن" چه عجب از این طرفها؟
----:اومدم تعقیب!
....:تعقیب؟ تعقیب کی ؟ ساسی مانکن؟!!!
__: اینجارو معرفی کردن!خدارو شکر شمائین!این کیه می آد برا من فش می نویسه؟
....: وا مگه ما پلیسیم؟اشتباه نیومدید؟
__: نه! نمی دونم نه می دونم!یه ذره بگردین آی دی شو برام پیدا کنین " می گم براتون"
...:بفرمائید: آه آه آه آی دی فلانی رو می خاین چیکار؟
__: ای وای!فک کردم آقای نفس کش ...مهندس نفتن!اینکه بقال سر کوچه ی خودمونه!
...: حالا می خاید چیکار؟ بکشیمش ...بدبختش کنیم ...بزنیمش؟ چی؟
__: هیچی! بابا!فردا تو شهر چو می فته ما و امثال ما ضعیف کشیم!
..............................................................
شنوندگان محترم این دیالوگ ها گوشه ای از فیلم محترم " ربوده شده" نیست!
این دیالوگ ها از تخیل نگارنده تراوش کرده وواقعیت حقیقی ندارد!
نگران نباشید دیگر دوران پارتی بازی ها از بین رفته و هکرها هرچقدر بدجنس و قوی باشند ...
زیر قدرت با نفوذ ....."   " آها نباید بگم؟ ....هیچ اند!!!

هشت:
ترومپ!
کشتی مرا و کشتی امثال من هنوز ...
درفکر زنده بودن خود ...انتقام داریم !!!
نه:
مامان بنز:
پراید جان!کیف منو می آری؟
پراید:
مامان کدوم کیف؟ اونی که یوروهاتو می ذاری؟
مامان بنز:
تو از کجا می دونی؟ من کیف یوروهام جداست؟
پراید:
خوب خودت داشتی به فخری خانم می گفتی !
مامان بنز:
نه ! کیف پول تو منو بیار!
ناگهان پورشه:
مامان دون!این چقد سنگینه...ملدیم!
پراید:
آره پسرم!یورو که به تومن تبدیل میشه ...وزن کیف سه برابر میشه!
مامان بنز:
خدا قوت!


ده:
رهبرم ...
عشق خریدنی نیست و ما بی هزینه عاشقیم ...
آن عشق که از چشمه ی ولایت علی (ع) بجوشد...
با کدام پول و کدام معامله؟...

یازده:
درواقع توی دوران دانشجوئی از اول تا آخر ش نمی گم دانش آموزی که اونم بله ...پول می دیم تا اطلاعات نو بخریم ...وکاردان و کارشناس بشیم و بعد در مراحل بعدی پول می دیم تا کارشناس ارشد و دکترا بشیم ...
قدیما می گفتن عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل !حالا این همه خریدیم با اضافه موبایل + تلگرام کل کشور !!!قربون قدهمه تون با این همه کارشناسی کجا می خایم بریم؟
یه آقایی آبدارچی جائی که ما بودیم بودن یعنی چایی می خوردیما ...یه روز خودم دیدم قوری چائی رو آوردن تو دسشوئی شستن به این بهانه که دهانه ی چاهک اونجا گشاده و خرده چائی ها قشنگ و تمیز می رن و هیچی نمونه!بعد کارشناس چی بودن املاک!یواش یواش داشتم از همه ی ما کپی شناسنامه به بهانه ی وام می گرفتن ...نگو ایشون کارشناس وامم بودن!
بعد از اینکه از محیط کار ما تشریف بردن... یه جا دیدمشون فک کردم رئیس اونجا شدن ...
پیرهن یقه سه سانتی کت و شلوار هاکو پیان ...هی ! از دور می گفتم قیافه ی این آقا چقد آشناست ...
ای بابا ! کارشناس چای خودمون بودن!!!

.................................................
متشکرم از همه تون ..کتاب بی شمس امروز به دستم رسید ممنون از چاپ و انتشارات فرهوش
صفحه آرای محترم آقای رضا کاوه ...طراح جلد محترم آقای جمال سرور سندان و  زحمات سر کار خانم ناهید ایران شاهی ناظر فنی کتاب قبلا اطلاعات کتاب رو چاپ کردم چون می دونم خوراک یه عده... دورو بر خودمه!
دوباره دارم شعرهای اینجارو با گزینش در بلاگفا می نویسم باشد که دیگه کمتر باهم دعوا کنیم !


۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

باعشق کعبه روزی رفتیم و برنگشتیم ...


یک:
در آرزوی روشن شدن شمعی در تاریکی ...
ناگهان شب تمام شد و خورشید آمد!...
دو:
حجم دست های تو را که می لرزید ...ترک کردم ...
به امید روزی که دست هایم دیگر فلج نباشد !...
سه:
خدای را طلبیدم ...درون چاه که از تشنگی فرار کنم!...
مرا نجات داد و گمان کرد" عزیزی مصر را " می خواستم!




چهار:
هزار حسود دست به دست هم دادندو " سرمه ی لیلی " گم شد !
مجنون نقش لیلی را کشید و همه دیدند : لیلی " اصلا" زشت بود!
پنج:
وروی کیف من ...اثر انگشتان تو می گفت:...
با تراول ها رفته ای ...
خندیدم که با من نرفتی!!!
ولی با سه میلیون تراول چرا!!!
شش:
مزار شش گوشه ات کمین دل شکستگان شیعه است ...
که بگیرند دامن خدای ...به علی(ع) متصل شوند...





هفت:
دولاشدی و روسری آبی ان کمی شل شد ...نمی خواستم شیرینی را بردارم ...بغض ته گلویم گیر کرده بود گفتی:
بردارید!
برداشتم و گذاشتم داخل پیش دستی ...معلوم بود اجتماعی بودی و تحصیل کرده ...مرتب لباس پوشیده بودی و آرایش ملایم داشتی ...بی ادب نبودی و تبسمی شیرین روی لب هایت بود ...
خاله نگاهی سنگین و موذیانه به من انداخت که بند بند وجودم لرزید بعد به تو که خونسرد نشسته بودی نگاه کرد و گفت:ما منتظریم .
نفسم دیگر بالا نمی آمد و می دانستم در آن واحد یک تیر می زنی و قلبم را برای همیشه می شکافی . لب هایت را خوردی و با لحنی آرام گفتی:ببخشید خانم !مثل اینکه اشتباهی شده !من نامزد دارم!خاله ام با غیظ گفت:
یعنی چی دخترم؟این همه اومدیم و رفتیم ...هنوز حرفش تمام نشده با لحن شیرینی گفتی:
بله!ولی هنوز اتفاقی نیفتاه...ما دوتایی هنوز حرفم نزدیم !من با یکی از فامیل های پدری نامزد کردم!
...قندم افتاد!و دیدم که به من نزدیک شدی ...بعد آرام دستم را گرفتی و گفتی: شربت میل دارین؟...سرم را تکان دادم و دیدم رفتی سمت آشپزخانه ...
.......................................................
نشسته بودیم و همه درسکوت بهم نگاه می کردیم پاشدی و حلقه را به سمت من آوردی ...هول شده بودم که سریع برش دارم که خاله با لحنی عصبی گفت:آره دیگه یکی دوجلسه ام تو خونه ی مردم دماغمونو سوزوندی عباس آقا!آخرشم دنیار و گشتیم همین دختر خل و چل خواهرمون!...
مادرم خندید و گفت:
اگه نمی شناختمت ...اگه از بچگی بهش خل و چل نگفته بودی !جوابتو می دادم!
.......................
انگشتر مال دست های خودم بود ...بوسیدمش و همه گفتند: مبارک است انشالله!!!!........
هشت:
ترومپ!
معماری و جامعه شناسی لازم و ملزوم یکدیگرند ...
سیاست نخوانده ای و جامعه شناسی هیچ و فقط و فقط برجسازی!!!
نه:
بابا پژو:
بنزی! پاشو از شرهمه اینجا راحتیم پاشو بریم کنار دریا قدم بزنیم ...
مامان بنز:
نه! نمی آم!
بابا پزو:
عزیزم!مگه میشه ؟آرزو نداشتی دوتایی تک و تنها بیادیم هونولولو !!!
مامان بنز:
چرا؟داشتم!
بابا پژو: پ چرا نمی آئی؟فردا وقت تورمون تموم میشه با یه دنیا حسرت برمی گردیم ایران!
مامان بنز:
پژو!تنهائی از گلو م پائین نمی ره !کاش ننه خاور و بوگاتی اینجا بودن می دیدن تو برا من چی کار کردی!
 بابا پژو:
پاشو!دروغ گفتم همه رو آوردم !توهمین هتلن!پاشو بریم پائین!
مامان بنز:
چی؟همه رو؟وااااای من بدبخت ترین عروسو مادرشو هر زمینم ...پاشم برم!




ده:
رهبرم ...
عیددر عید شد و عشق ولایت داریم ...
امروز که مبعث است ...از ریشه به عشق می بالیم ...


یازده:
نمی شه واقعا همه ی خوشی هایی رو که ...همه ی زیارت هایی رو که ...همه ی دعاهایی رو که اولین بار بادیدار مکه و کعبه داشتیم ...فراموش کنیم ...
نمی تونیم زیارت شیرین رسول خدا (ص) رو فراموش کنیم ...
نمی تونیم سوغاتی خریدنا مون ...صفا و مروه ...صحرای عرفه رو فراموش کنیم ...
درسته بله درسته همیشه می گیم خانه ی خدا همیشه می گیم سفره ی رسول خدا(ص) ...
پس چی شد که خیلی ا مون توی حج قسمتمون شد که از دنیا بریم ...روانبود و نیست...
چرا باید بعضی ا بترسن و هی سلاح جمع کنن که چی بشه ...مگه قرار بود چیکار کنیم ...
جلوتر نمی رم و فضولی نمی کنم...ولی از خدا تو این عید عزیز می خام به حق شهدایی که مثل گل پاک بودن و درجوار رحمت حق دارن روزی می خورن ...بازم همه چی برگرده ...بازم زیارت رسول خدا (ص) و حج قسمتمون بشه بازم بریم نماز جوار رسول خدا (ص) و برای همه دعا کنیم ...بازم تو صف کنار خونه ی خدا طواف کنیم و لبیک اللهم لبیک بگیم ..." بازم سوغاتی چینی بخریم!"
رفعت اسلامی رو فراموش نکنیم ...از خود خود خود رسول خدا (ص) بیاموزیم که درفتح مکه با کفار چه کرد ...

" یاعلی"
۲۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پروانه ها روی سرم می رقصیدند و بال می زدند و شمع ها از حسودی سوختند ...شمع هم شمع های قدیم!


در آمدم از پشت ماه که ابر به شم گرفته بود ...
دیدم که ماه دلش با من نیست ...
مثل نسیم خرد شدم و رفتم!...
.........................................
پیوند دو ابروی تو ...برای قلب من مبارک نیست ...
دهها تپش اضافه گرفتم ...تورا خدای اصلاحش کن ...
.................................................
بین نگاه ما دو زنجیر عشق ...همیشه در ارتباط بود ...
من کورشدم ...چراکه تو با یکی دیگر مثل خود ...بازگشتی !
................................................................................


یوسف از سر به چاه نیفتاده بود ...می دانی ؟
همیشه روی دو پا آمدن بهتر است !زنده می مانی!
............................................................
خراب شد دل من ...چون جای خرابکاری مثل تو شد ...
عادت کرده بودی از قدیم ...بتو می گفتیم چترباز!
............................................................
مزار شش گوشه ات و نوازش قلب من ...
کجا روم ؟آرامش نیست!دنیا یک طرف ..مزار شما جای دیگریست ...
................................................................................


هفت:
نشسته بودم ...تعطیلات عید بود و من در کاظمین روبری حرم شما  نشسته بودم .از آن سال ها گذشته و نمی دانم آنجا هنوز پروانه هست ؟هزاران پروانه بود که ...تا می نشستی دوره ات می کردند ...انگار می بوسیدندنت ...چقدر زیبا بود ...
شب کنار حرم شما و عزاداری با هیئات مذهبی ...مدت کوتاهی بود ولی برای صاف شدن دل کافی بود ...
گفتم بیرون بنشینم گفتم داخل بنشینم ...گفتم کنار پروانه ها بنشینم و نشستم ...یک داغ دل داشتم ...نمی گویم ! ...
باچه بهشتیانی آمده بودم !
...امروز بعد چند سال خندیدم و گفتم ...خوش به حالم خوش به حالم که وقتی در حیاط نشسته بودم میانه ام با پروانه ها خوب بود ...با همه خوب بود ...خوب خوب خوب ...وهیچ کس نمی دانست
درون من درون من آتشفشان است ...جز تو!

هشت:
ترومپ!
باید انگار به یک بدبختی حمله کنی ...
هرکه روبرویت باشد حالا یا هیلاری یا مثلا مکزیک!
نه:
بابا پژو:
یه میلیارد ! خیر شو ببینی!هت صد و پنجاه قیمتشه ! اینجوری که تو پرداخت می کنی...صد و پنجاه هم سودش برا من!
مامان بنز:
نه نشد!همه شو نقد بگیر!این بچه تو این مملکت هیچی نداره!فقط دوبی یه ویلای درب داغون داره!یا ازش چک بگیر که بوگاتی مجبور شه بپردازه!یانقد!
پراید:
مامان !مثل اینکه من پسرتما؟
مامان بنز:
بلهپسرمی!خودت جوون قشنگت نوی نو تمیز بیارزه با آپشن 50 میلیون تومن!زن و بچه ات !هرکدوم یه میلیارد می ارزنحالاچه جوری خدا میدونه!حالاهوس بی ام دبلیو خریدن کردی!
پراید:
پس ارثم چی؟
مامان بنز:
ارث؟من و بابات هنوز زنده ایم!این پارکینگ و پارکینگ قیطریه هم هس..چرا افتادی به جون این!؟
بابا پژو:
پراید !من بی ام دبلیو رو به خود شرکت فروختم!700میلیون!سی صد و پنجاه شم مال تو!حالا ارثم نه!کادو!
مامان بنز:
آخه پژو تو جواب تیبا رو چی می دی؟اونم بچه ی ماست ؟اه!
بابا پژو:
توام جواب تیبا رو بده!پس این همه پول از کبری 11 می گیری چی شده؟

........................................................................................

ده:
رهبرم ...دوستت داریم و نمی گوئیم ...و درعمل هستیم ...
آنانکه زبان عشق ندارند ...انگار بهترند ...

.....................................................................

یازده:
بعضی بزرگترا حالا تو محیطای مختلفم هستن...از وقتی که متوجه می شن بزرگن ...شرو ع می کنن به تهدید!" می کشمت!اگه به مامانت بگی!دیدی بچه ای!" بنا براین تو همون محیطا عده ای رشد می کنن با آرزوی یه روز بزرگ شدن!و مقابل اون بزرگ واستادن!
حالا معلوم نیس داستان چطوری بشه ولی یه عده بزرگ دیگه ام هستن "کی تو رو اذیت کرده؟گوشه ی چشمت چرا کبوده؟زورت به بچه می رسه؟تحویل گرفتی ؟جرات داری یه بار دیگه ای به این بچه چپ نگا کن!"
این دونوع بزرگتر دربستر تاریخ تو جامعه تو زندگی ما ...حتی تو موسیقی ما!تو فیلم فارسی!توسینمای بعد و بعد و بعد همیشه بودن!
اولی یه جور دیگه فراموش شدنی نیست!دومی یه جوردیگه !
رستم بودن شیر بودن قهرمان بودن شهید بودن ...
واولی هیچی!هیچی هیچی هیچ جا ...هیچ کس!بچه های امروز زیر اسم خیلی از دومیا تو کوچه ها دارن فوتبال بازی می کنن و خیلی جاها دیگه قلدری گروه اول مریضایی که هیچ دکتری درمونشون نکرد جززور!دیگه ورافتاده ورافتاده ورافتاده!
دوازده:
سلام ...می آئی و دلم روشن است ...
به میلیون صدای پائی که زندگی می کنند با همین فکر...



۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

و بی تربیت بودی !...در حالی که داشتی با نامزدت تلفنی صحبت می کردی...آدرس خانه ی ما برایت مهمتر بود!


یک:
سربه بیابان زده ام ...که دیگر بیابان نیست!...
صدها مثل من ...آواره ی امثال تو دارد ...گریخته!...
دو:
اگر بخندی به حال من ...
دلم می لرزد و باز عاشقم...
" دلقک ندیده ای؟!!!"
سه:
بت می پرستم و به بت پرستی امثال من ...شک نکن!
روزی چند بت خراب می کنیم و...درنهایت ...درجستجوی خدائیم!


چهار:
روی شانه های من نشست قاصدک ...
تا به دست بیاورم ...
رفت...
مثل تمام شانس های زندگیم ...فرار کرد!
پنج:
درنگاه تو ابروی من پراست ...
پراست ابروی من. ...
نشانی این است که ...از تو خالیم!...
شش:
مزار شش گوشه ات بوی وطن ام می دهد ...
از بس که شهیدان نینم ...به زیارت ات آمده اند ...


هفت:
از حرف های چشم هایشان پرم ...از آن دردل های آن چنانی ...از نادیده گرفتن ها ...از دیده نشده ها ...
دیروز داشتم می شمردم که کلاس تمام شود ...دو دقیقه مانده بود ...چشم آبی و سخت کوش را صدا زدم " اینها اسم هایی ست که برای خودم دارم" بعد گفتم بچه ها برایشان جیغ و هورا بکشید ...کشیدند ولی چشم های " اول و مهربان " پرشد گفتم عجب غلطی کردم !وبعد گفتم نه برای خودتان هم جیغ و هورا بکشید ...زنگ که خورد گفتم بگذار امتحان کنم !دوسه تایشان را بغل کردم و یک هو دیدم همه اشان آمدند تا مرا بغل کنند ...ده دقیقه طول کشید تا برسم طبقه ی اول ...حالا بگذریم که روزهای دوشنبه چطور است!سه تا دو طبقه می روم و سه تا سه طبقه با پله های قدیمی که دور از جانتان زنگ اخر دیگر به بیهوشی می افتم ...
داشتم می گفتم دیر رسیدم پائین ...زنگ زدم به آژانس!و نشستم تا بیاید ....
ساعت 7 منزل بودم یعنی یک ساعت بعد ...عشق داخل خانه مو مشکی ست و قیافه اش با تمام آن هایی که می شناسم متفاوت است ...مرا بوسید و لباس هایم را جمع کرد ...گریه ام گرفت و باز گفتم: مادر خوبی نیستم ..مادرم کت لت و سوپ پخته بود ...خوردم و گریه کردم ... و قرص هایم را با اشک فرو دام ...
شب نمی توانستم بخوابم ...من اصلا آدم خوبی نبودم !!!چون برای فلانی و فلانی و ...دخترم ! چه کار می توانستم بکنم ...خودم هنوز مشکلات فراوانی داشتم!!!...ساعت دو شب دیگر بیهوش شده بودم ...وفردا روز کارهای دیگرم بود!....
هشت:
ترومپ!
مقایسه ی شناختی بین ما و یواس ات خراب است ...خراب !
دستی بجنبان!و بگو!....با 7000تومن در آمریکا چه می توان خرید؟!
نه:
پراید:
مامان!بی ام دبلیو خانم می گن!ناهار قورمه سبزی بخوریم بهتره!
مامان بنز:
بی ام دبیلو خانم بیخود می گن!ایشون اینجا مهمون هستن!هرچی صابخونه بگه ! صابخونه منم!
بوگاتی:
وا مامان جون!ناراحت نشی ا!ولی از هفته ی گذشته تا الان که اقای مدیری بی ام دبلیو خانم رو به ما بخشیده شما تازه شدی این؟بعد بی ام دبلیو خانم شده این؟یذره کوتاه بیائید دیگه!
مامان بنز:
چی؟منو قدیمی فرض کردی؟منو با نرخ دلار مقایسه می کنی؟ایتالیائی کورشده!زنگو بزنم مامانت بیاد ورت داره ببره؟
ننه خاور:
دبس کن دیگه بنزی!یه ناهار می خای بپزی!کوفته بپز تمومش کن!مگه تو پژو رو از این خونه بیرون ننداختی؟دیگه چی می خای؟بیچاره پسرم شبا خونه ی خاله ش می خوابه!اونم چی...سه تا خونه داره!
مامان بنز:
ای که هرچی می کشم از دست پژو می کشم!ده هزار تا پیامک وا سه ی اول مارکت فرستاده باور می کنی؟که چی؟خودشو بدبخت کنه!


ده:
رهبرم ...
دست علی (ع)...به همراه ملت ماست ..هنوز ...
قرن ها اگر که بگذرد ...علی (ع) در ولایت خود شاه و ما ...چون رعیتیم ...



یازده:
یعنی بعضی امون تو قضاوت و ترور شخصیت بمبیم!
بنده خداطرف نیس ! یا حالا ما داریم غیبت می کنیم و همه چی فراهمه!جوری می کوبیمش ...جوری می کوبیمش که نعوذو بالله اگه دریه مقام بالایی هم باشه دیگه نتونه پاشه! بعد تو مرحله ی بعد یکم مظلوم نمائی می کنیم و می گیم ماکه نمی دونیم تقصیر گردن راوی!
قربونتون همیشه یه دادگاهی خدائی پیغمبری جائی رو در نظر بگیرید که شاید طرف بره اعاده حیثیت بکنه ...
اصلا این چه طرز کوبیدنه؟طرف با آسفالت خیابون یکی شد!حتی طرفداراشم شک کردن و نتونستن جلو بیان!
یه تکون بخودمون بدیم بدنیس!این رو همیشه تخریب برادر دینی بگیریم ...که تو فضای مجازی اثرش صد برا بره!
نکنیم ! خیلی کاربدیه ....دنکن دیگه!

دوازده:
ممنون از اومدنتون و دیدنتون


۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی