بی شمس

ادبی

دل و قلوه!...


یک:
از قلبم رها شدم و رها شد قلب من ...
دیگر به دست های من چه مربوط ...درد قلب!..."من"!
دو:
روی آب می رفت برگ و فکر من ...
پیش تو بود ...وتو سوار اتوبوس ...
تا تهران ...بی من!...
سه:
چطور سوزاندی مرا و دیگر به دانشکده نیامدی ..." استاد"!
لیسانس گرفتن بی تو ...درد دارد می فهمی؟!!!


چهار:
سنگ بود دل تو که قلب چشم مرا می شکست هردم ...
چطور بگویم انسانی!که کارمن هر لحظه ...گریه کردن ...بود!
پنج:
از بوی تو رها شدم ...آن گاه که غرق آغوش نسیم رفتم...
خیانت این گونه ...وفای به " مادرم" بود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات بی کلام ...صدها کلام می گفت ...
کجاست دیگر مزار دیگری که بگوید چنین کلام ها ...


هفت:
ایستاده بودم پشت به ادبیات ...بی ادب شده بودم ...پشت کرده بودم به تمام حروف!به تمام عشق های دو نفره!به تمام کلمات موزون!به نثر مسجع !به شعر قدیم و نو ...به شعر آزاد ...به شعر سپید ! به ادبیات دو بیتی !به غزل و هرچه قصیده!که بود!...
به همه پشت کرده بودم وتو فقط و فقط تو ...بی هیچ دنیایی روبروی من ایستاده بودی ...هیچ میان ما نبود ...حتی نگاه ...حتی لمس کو تاهی ...اتفاقا حتی صرف یک چای !حتی صدای هم را هم نشنیده بودیم!حتی بوی هم را هم نبوئیده بودیم!...
تو یک نوشته بودی ...یک گزارش از زندگی خودت و مسخره ترین و خنده دارترین مرگ کلمات ...میان نوشته های تو بود!خودت را مصرف کرده بودی و همان لحظه ...حتی از بین رفته بودی!مرده بودی!................
شدم یک بی ادب !کلمات را ردیف کردم و تورا توصیف!...
کدام بودی؟عشق؟کلمه ی موزون؟بازی با کلمات؟نثر مسجع؟شعر نو؟شعر آزاد ؟شعر سپید ؟دو بیتی ؟غزل؟...
وچقدر بی ادب شدم!شدم نویسنده ی تک بیتی های توصیف گر تو!توی گزارشگر خود!کجا؟درفضای مجازی!بی هیچ بیننده ای!...می ریختم وجود خودم را و می سوختم! بی هیچ آماری!...
سوختنم سوختن اخبار بود!مثل اخبار دیروز ...مثل تمام داستان های قدیمی ...وجالب اینکه ...اصلا تویی وجود نداشت!...
درانتها هیچ هیچ هیچ در انتها بود!
بغیر از بی ادبی !بی ادبی در ادبیاتی که مردم می شناختند ...
وزمان بررسی روانشناختی من...
پشت همه ی کبمات من ...من ...من ...من ...دیوانه بودم!!!!
هشت:
ترومپ!
میان کله های بزرگ دنیا!کله ای مثل تو نیست!...
ای کله بزرگ !کله ات کله که نیست!!!
نه:
مامان بنز:
icant  speak english..ican  speak  germany!!!bmw...undertand?
بوگاتی:
وا مامان جون!این بنده خدا که خودش آلمانیه ....خوشرو کن آلمانی حرف بزن دیگه!
مامان بنز:
دخترم اینا ...چینی ان مال خود آلمان که نیستن!
بابا پژو:
اومدم!اصلا باهاش حرف نزنین!براش یه پارکینگ گرفتم تو نیاوران!
مامان بنز:
اه!میترسی ما بهش بگیم!ازت بدگویی کنیم ...از سن و سالت می ترسی؟
بابا پژو:
به خاطر شما حسود خانم!40 ساله داری با من زندگی می کنی بلکم بیشتر!این بدبخت تو پیری من پوله! می فهمی پول!
مامان بنز:
پس من چیم؟لابد عشق؟اینو بگی می فهمم دیگه داری زرمگی می کنی...
ننه خاور:
عروس گلم!" بی ام دبلیو" برات یه سرویس گرفتم!
بابا پژو:
این وسط شمارو کم داشتم ننه جان!
بی ام دبلیو با صدایی بسیار ریز:
ببخشید ...wc کجاست؟



ده:
رهبرم ...
فرمان شما ...اگر به قیمت جان ممکن باشد ...
ما معتقدیم ...
چون فرمانبر مهدی (ع) هستیم ...



یازده:
یه جایی پارک کرده بودیم تو تهران ...تو همین تهران ...که روی تابلوهای احادیث و...
با سو استفاده از مکان نوشتن ...شماره تلفن برا فروش کبد و مغز استخوان و کلیه و این ها بود...
باور نمی کنیم که این چیزا تو شهرما عادی بشه!یا بالفرض تجارت اعضای بدن !
جایی دیگر ...بسیار عجیب آقایی نشسته بود ند و کارشون همین بود ...بسیار خونسردانه و راحت ...تجارت اعضای بدن!چنان از این تجارت حرف می زدند ...که البته برای کسی که نیازداشته باشه و پول ...این حرفها بسیار عادیست ...
از طرف دیگه ما بخشنده ترین کشور درهدیه ی اعضا هستیم...ما می تونیم اون کارو نکنیم!!!
خدا اگه دوتا کلیه داده و یکیش بدرد مون نمی خوره ...دلیل نمی شه یکیش رو بفروشیم!
بازم خودتون می دونین!
" رزق و روزی از خداست " ...." پس "فرهنگ کارچی؟" واین ها ...بله!
............................................................
دوازده:
امروز خبر دردناکی شنیدم ...خبر فوت آقای بهرام زند که واقعا صدای ایشون یکی از بهترین صدا ها در دوبله ی ایران بود ...روحشون شاد ...جاشون تو بهشت باشه انشالله ...



سیزده:
منتظرم نباشید ..دوروزی نیستم...




۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پوپولیسم ...توپولیسم و ماجرای دنرکباب های ستارخان!


یک:
موقع بوسیدن گیسوی تو ...چشم من در خواب رفت ...
خواب از چشمم نرفت از عشق تو ...." دیگر "!
دو:
کلاس برتر چشمت ...درخماری ...
وای از چشم درشتم !...
که می خواست چشمت را بنوشد!...
سه:
بیرون از کاسه ی سرم دنیا جریان داشت ...
داشتم پودر می شدم از تمامی جسد خویش!...
وتو هنوز داشتی با بهار! عشق بازی می کردی!!!


چهار:
به رنگ قهوه ای چشمت اررادت داشتم ...
موقع خوردن هر قهوه ام ...از جا بر می خاستم...!
پنج:
سرم پر بود از انقلاب قلبم ...
کشته بودند دیکتاتوری مثل تو را سلول هایم ...
وتیر می کشید سینه ام ...!
شش:
مزار شش گوشه ات یکی نیست درجهان؟...
یکی بیاید و تک نبودن تورا به من عاشق تابت کند ...


هفت:
نبود و خانه ساکت بود وپنجره ها باز بود و من تنها ...
می خواستم کار ی بکنم تا تمام عطرش را داشته باشم ...رفتم سراغ کمد لباس ها ...مرتب و تمیز توی کمد آویزان بودند ...مثل بلاتکلیفی!...
رفتم سراغ کشو همه چی مرتب بود ...لباس های زیر!...
یادم آمد !...
رفتم سراغ سبد رخت چرک ها !...
دستم را انداختم ویک جفت جوراب را پیدا کردم ...اشکم در آمد!...بوئیدمش ...!
خیلی تمیز بود و بی بوتر از ج.راب های پدرم!بود ...اول دلم نیامد بشورمش!ولی بعد بردمش دست شویی و شروع کردم به شستن ...
هربار که چنگ می زدمش بوی مایع دستشوی بیشتر می آمد و اشک هایم بیشتر!!!
هشت:
یادت باشد که دنیا بی ترس ارزش ندارد ...
اگر از ما بترسی ...خیلی ارزش ها یادت می آید!
نه:
آقای دکتر:
ایشون دچار شوک شدن ! از لباشون پیداست!
مامان بنز:
اه آقای دکتر!بگید سپر!لب چیه؟
پراید:
مامان جان!آقای دکتر می گن چن جلسه باید زیر برق باشن !
مامان بنز:
بیا اینور ببینم!آقای دکتر آقای دکتر!
پراید:
مامان چرا باور نمی کنی باباپژودچار شوک شده!
مامان بنز:
خوب می شی پژو جون!منم دی شب " بی ام دبلیو"ی جدید از دور همی می بردم !اونم تو صد سالگی همین جوری می شدم!ولش کنید...بی ان دبلیو رو تحویل بگیره خودش خوب میشه!
بابا پژو:
ددددددددددستت در نکنه .....مممممممم هران ممممممدیری!



ده:
رهبرم ...
سراغ معجزه نمی رویم !...چراکه معجزه هرروز اتفاق می افتد ...
برای ملتی که عاشق مهدی (ع) ست ...

یازده:
یعنی یه زمونی بود که موبایل نبود و اینا !پسرا نامه می نوشتنا ...نامه!از اون نامه هایی که تو قابوسنامه هم نبود!
مردا کل شعرای حافظ و بقیه ی شعرا رو از بر بودن!" پدر خود من و برادرام یه شعرایی بلد بودن ما اصلا نمی دونستیم اینارو کی گفته"!!!
اما زمان حال که دوره ی کامپیوتر و موبایله ...ادبیات دیگه به چه دردی می خوره؟
" قبلنا دخترام معنی شعرارو می دونستن!!!"
رفته بودیم یه مهمونی پسر بچه ها ترانه هارو می خوندن بعد نمی فهمیدن ...هی می دویدن جلو دخترا بهشون می گفتن: دیوونه !!!
فقط مدل گفتنشون یه طوری بود که آدم می فهمید ...اینا دارن اون ترانه رو باز خوونی می کنن!
" جل الخالق ما چی بشیم؟"!!!



۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وبرای ازدواج پول نداشتم ...به تو دروغ گفتم که ...عاشقم!


یک:
دریافتم که بی تو هیچم ...هیچ!
گرچه کنارتو هم ...هیچ ...درهیچم!...
دو:
ویک تومان ارزشی ندارد وهیچ ...ولی هست !
آنقدر هیچ که مقابل دلار بایستد و بگویند ...پنج هزار و دویست!
سه:
قدر تو ندانستم و تو گذاشتی و رفتی ...
و در آئین مرده پرستی !هزار بار قهرمان بودم!
چنان گریستم که ...برگشتی!


چهار:
وروی کت تو ...یک بوسه بودم ...
نه جای رژ لب!
....
هیچ نشانه ای از من نبود...
دوستم داشتی وهمیشه مرا ...از آستین راست می پوشیدی!
پنج:
نمی دانم این چه رسمی ست که زن ها در عشق مردها غلو می کنند ...
نگاهشان را خیلی جدی می گیرند ...
صحبت هایشان را خیلی جدی می گیرند ...
ولی درنهایت ...برای آن ها ...
زنی هستند خیلی معمولی !...
شش:
مزار شش گوشه ات را به دست خود لمس نمی کنم...
هزاران نفر زیارت تو آمده اند ...دست هایشان دست من است ...


هفت:
دریغ ! داشتم کیف می کردم و رادیو گوش می دادم که شروع کرد به حرف زدن !:
خانم شما هرروز این مسیررو می رید؟نمی خواستم جوابش را بدهم گفتم:بله!ادامه داد: چرا دخترم رانندگی نمی کنی؟روزی 15000تومن پول کرایه می دی؟...تعجب کردم مگر آزانسی نبود؟خوب من که حرفی نداشتم! یعنی دلش برای من می سوخت؟...ادامه دادم: نمی تونم!گفت: چطور؟الان همه ی خانم ها خودشون چرخ زندگی رو می چرخونن!صب پا می شن بچه رو می برن مدرسه !ظهرم که میشه بچه رو از مدرسه می آرن!...الان کجا می ری؟بی حوصله دهانم را چرخاندم " مدرسه"!ادامه داد:یاد بگیر !...واسه ی خودت می گم!...روی صندلی چرخیدم و گفتم: " بله" !یکهو خندید و گفت: اگه بخای خودم یادت می دم!دوبار کناردس من بشینی یاد می گیری ...دختر خودم 3 جلسه ای یاد گرفت!می خای؟...
یاد گواهینامه ام افتادم که از سال 80 توی کیفم خاک می خورد ! حالا چه بگویم بگویم 16 سال است شاگرد اول راننده های تهران بوده ام ؟ بی هیچ خلاف و آزاری به جامعه؟!!!ادامه داد: شماره بدم؟
دیگر داشت حرصم در می آمد ولی خونسردانه گفتم: اگه خواستم زنگ می زنم آزانس!
دستش را روی بوق گذاشت ...یک خانم با خودروی شاسی بلند داشت خیابان  را ورود ممنوع می آمد ...دندان هایش را روی هم فشار داد وگفت: ببینش ...همینه دیگه!...
لبخند زدم ودیگر خودم را با موبایل مشغول کردم!
هشت:
بدون در نظر گرفتن تفاوت های فردی !
نگاه کن ببین که دو جامعه چقدر شبیه هم اند !
نه:
پراید:
مامان!گریه نکن!بیا!چقدر وا سه ی تیبا گریه می کنی؟
مامان بنز:
کی گفته واسه ی تیبا گریه می کنم؟مگه تیبا چشه؟دارم پیاز رنده می کنم!
پراید:
آخه تیبا بچه اش مریضه!گفتم شاید برای تیبا گریه می کنی!
مامان بنز:
چی؟مگه بچه ی تیبا مریضه؟آخه چرا تو این خونه کسی چیزی به من نمیگه؟
بوگاتی:
نه بابا!چیزی نبوده!یه عمل جراحی ساده بوده!باید اتاقشو عوض می کردن!
مامان بنز:
چی اتاق بچه؟خاک تو سرم!ببین بچه ام چی کشیده؟پراید زود باش از طریق آی مو بهش زنگ بزن!
پراید:
مادرمن!تو همش فکر خودتی !یه روز آلمانی یه روز ایران!از دختر بد بختت تو کانادا خبر نداری؟
مامان بنز:
پراید قبلا از اینکه بکشمت!آدمت می کنم می فهمی؟" زود باش"!!!


ده: رهبرم ...
در ذهن مردم جهان نمی گنجد ...خوش بختی ما ...
هستند و لی نه مست مثل مردم ما ...
ملت ما مست عشق آل علی (ع) ست ...
یازده:
بعضی ا ور شکست که می شن تازه یادشون میفته چن نفررو استخدام کنن با حقوق بالا!این یه شگرده برا اینکه رقبا متوجه زمین خوردنشون نشن!
بعضی ا ورشکست که می شنتازه شرو می کنن به خریدن!می گن آقا بریم چن میلیارد خرید!منی که واسه 500میلیون قراره تقاص بدم تو زندون...خوبیت نداره!بذار برا چن میلیون باشه!
بعضی ا ورشکست می شن تازه می رن بالا شهر می شینن!بعد فامیل می گن:وا اینا که داشتن ورشمست می شدن؟پ چرا رفتن ویلایی شهرک غرب/ای بابا همه ش شایعه بوده!
بعض یا ورشکست که می شن تازه از دولت انتقاد می کنن...که چه جامعه ی کثیفی!چه اختلاس هایی ! چه بخور بخور هایی ! مارو ببین!نشونه ایم!!!
بعض یا ورشکست که می شن تازه می فهمن دوس و دو شمن یعنی چی؟!اونایی که کنار سفره ی بازشون می خوردن و اول از همه شروع کردن به ناسزا گویی!...
بعضی ام مثل ما کارمندا !اصلا چی داریم که ورشکستم بشیم!!!!...
.........................................................
دوازده:
یه تشکر از کل دوستای فضای مجازی که همه شون واقعی ان ...وشما و شما و شما ...
وبلاگ سروناز مال خودمه و چون کل اسامی زیبایی که من می خواستم انتخاب کنم قبلا نام وبلاگ بودن ...من نام سروناز رو اونجا انتخاب کردم ...
اونجا گلچین اینجاست ...
" جل الخالق"!


۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اتفاقا دوست دارم اینجارا کسانی بخوانند که ...ادبیات را دوست ندارند!


یک:
درریختم جام خویش را به کام خویش ...
سوختم ...از آتش و نگفتم طعم عشق تو ...
دو:
کوبیدی به در و بی بهانه آمدی ...
بهار!...قربان سادگی و خاکی بودنت...
سه:
روی میز 4 فنجان و سه نفر زنده بودیم ...
چهارمی بودی که مرده بودی و ...قهوه قاجاری هنوز ته نکشیده ...
مانده بودیم دلیل چیست و کدام قاتل!!!
به تو نگاه گردیم که دیگر حلقه ی ازدواج نداشتی !!!


چهار:
کناردریا هزار موج ریخته و من دیوانه ام ...
که به یک موج موی تو ...در آویخته ...
پنج:
پزشک نبضم گرفت و هیچ نگفت و گذاشت رفت ...
از من که نبض هیچ ندارم چه دیده ای؟!
شش:
مزار شش گوشه ات را که خاک ...خاک نیست!...
که سرمه می کنم به دوچشمم ...نور نور می بینم ...



هفت:
وزینب تنها ...و زینب بی پای پوش ...وزینب بی هیچ اندیشه ای ...
تا چند شب پیش انگار دغدغه اش بود که کدام پسر دامادشودبا کی؟تا چند شب پیش دغدغه اش این بود کدام دختر عروس شود با کی ؟تا چند شب پیش دغدغه اش این بود که وقتی وارد کوفه شد چه کند؟!...
واکنون...
هیچ کدام نیستند ...هیچ کس نیست ...
کدام دامادی ؟ کدام عروسی؟دیگر بعد علی اکبر (س) و علی اصغر(س) دنیا نباشد ...بعد خود حسین (ع) هیچ کس نباشد ...چطور بی سر مثله شده مثل دوران جاهلیت ؟مثل دوران هیچ هیچ؟مثل زمان صفر صفر؟آه انگار هزار سال همه چیز به عقب برگشته ...راستی رقیه کجاست؟وای وای وای واینجا بود ...همین جا که مرد حادثه نشسته بود ...یزید .
چه ها که نشنیده بود ...زینب (س) به خود می گفت : هیهات ...هیهات ...هیهات ...
ولی آن طرفتر زیر خروارها خاکستر اتشی روشن بود ...آتشی که می رفت تا جهان را بسوزاند ...
آتش عشق آل علی(ع)....
هشت:
ترومپ!
خوب پیدا کرده ای تا بفروشی اسلحه!
بفروش ...حتی فردای جهان برای تو هم ...قابل پیش بینی نیست!
نه:
مامان بنز:
ای وای نمی دونم طلاهامو کجا گذاشتم؟!من که طلاهارو با خودم آلمان نبردم!
پراید:
مامان ! به خدا من این النگو هارو پارسال برای بوگاتی خریدم!
مامان بنز:
عزیزم1چرا چرند می گی؟من دنبال طلاهای خودم می گردم!
باباپژو:
بیا!
مامان بنز:
خوب که چی؟اینکه...آهان رفتی سرخود طلاهای منو گذاشتی بانک کارگشائی چقدرم گرفتی ؟10 میلیون؟
بابا پژو:
بابا ببین چقطلا داشتی؟انقد دادن!
مامان بنز:
زودباش سهم منو از " یامیلو" بده!
بابا پژو:
ای وای بوگاتی !کمک!


ده:
رهبرم ...
چه بسیار کسانی که درحسرت زندگی ما ...
هنوز نمی دانند آل علی (ع) کیست ...

یازده:
ببخشید که نتونستم بنویسم شاید روزهای بعد هم نشه ...
دوستون دارم ...



دوازده:
بابا چقد خوشگلید ...
قدیما زنان روس درصدرجدول ...زنان ایتالیائی درصدردوم و زنان ایرانی درصدرسوم جهان بودن ...الان همه ی جهان باورکنند که صدراولی به ایران رسیده وواقعیت دارد!
چند شب پیش دم دریکی از کنسرت ها داشتم قدم می زدم!که به این نکته رسیدم و دوس داشتم همین طور باشد تا انتها ...ولی یه جایی یه چیز عجیب دیگه ای دیدم که نگو!دریکی از رستوران های مشهور بالاشهر مسئول دریافت تقاضا بانویی بود که روپوش سر نداشت ! و جل الخالق!
جالب بود که چند بارهم یک چنین مواردی را در خیابان دیده بودم و هیچ کس انگار این خانم هارا نمی دید!
ترسیدم! وگفتم ای وای اگر زیبا رویان ایرانی درمملکت خودشان دیده نشوند ...آه آه آه ...می فهمید که؟
" حالا نگید بعدا هیچکی نبود به ما بگه ای وای خوشگلیمون از دسمون رفت" واللا !


سیزده:
خدمتتون عارضم که خیلی خیلی دوس داشتن من عضوی از بلاگفا باشم ...شدم ...
بلاگ " سروناز " در بلاگفا بخشی از نوشته های اینجاست ...
۱۴ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۲۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وجنگ ...جز خاطرات آدم حساب نمی شود ...چشمانت را ببند که احساس صلح کنیم !!!


یک:
درتلاطم چشم سیاه تو ...
نه گرفتار که باید غرق می شد ...دل ما ...
شد ولی ...مویه کنان برگشتیم ...
درغم از دست رفتن همان دل من ...
دو:
سم بود نگاه تو ولی خورد دو چشمم ...
همه گویند که سم خوردن به ...
از زندگی بی تو بسر بردن من!
سه:
لای ابریشم موهایت چند رز به هم پیچده بود ...
هرچه بیشتر انگتان من فرو می رفت ...
بیشتر غرق موهای تو بود ...


چهار:
چرا نپرسیدی و دنبال من آمدی ...
دراطاعت به
سر بردن اضافی تو...بی شک نیست!...
پنج:
کت آبیت گشاد بود و دست های من کوتاه ...
غرق بودم میان آبی دستان تو ...جای تو ....خالی !!!
شش:
مزار شش گوشه ات بعد از زیارت نجف ...عشق دیگری ست ...
صد بوی بهشتی بعد از زیارت علی (ع)...به مشامم می رسد ...


هفت:
تق...دندانم شکست !و پرید ته حلقم ...
آقاچان تعارف می کنید و آدم می خورد و لا به لای دندان هایش می شکند ...چی؟تخمه ی ژاپنی!
انگار که داری چه می کنی؟
من نمی دانم دندان خود ژاپنی ها چرا سالم است؟نکند می خواسته اند ما با دندان های کج ومعوج باشیم !حسود بوده اند آیا؟نکند قضیه جاسوسی بوده؟حالا خانم پریوش می گویند که مزه اش به همین شکستن است و قلمبه رفتنش زیر دندان ها ...
همین پسته اصلا همین سفتی خودش هزار و یک مرض بدنبال دارد!
فردا باید بروم دکتروقضیه را بگویم و بعد زیر لب بگوید خانم چاقید باید خودتان را لاغر کنید !حالا تخمه ژاپنی هم می خورید؟فردا بیائید جهت لایپو ساکشن!من نمی دانم از همین حالا می گویم ...تخمه شکستن چه ربطی به چاقی دارد؟خدایا استرس دارم ...کمکم کن!
هشت:
ترومپ!
دستان دل نواز تو آیا ممکن است...
بشکنیم از بس که درکمک به خلق خدا پیش گامی!
نه:
پراید:
مامان چقد خوشگل شدی؟موهاتو های لایت کردی؟
مامان بنز:
پسرم من موهام بوره سفیدم شده ...حالا تو مادرتو خوشگل می بینی کار خداست!
بابا پژو:
هی بنزی!چه روزگاری داشتیم باهم مسابقه می دادیم ...تو شهرک غرب!تو موهات تاب می خورد!!!
بوگاتی:
بابا قدرت پژو اینقدرام نیست که با بنز مسابقه بده!
پراید:
بوگاتی نمیشه تو حرف نزنی؟ارتباط بین ننه بابای من به تو چه ربطی داره؟
مامان بنز:
پراید جان !ننه و بابا نه!مامان و بابا!تو آدم بشی پورشه و لامبورگینی ام شدن سه میلیارد!


ده:
رهبرم ...
کجای جهان دیگر یافت می شود ...
چون دلیر مردان ایرانی ...شیر مرد ...

یازده:
سیبیل در قدیم طوری بوده که می گویند به تارهایش قسم می خورده اند ...و از تصاویر منتشر شده زنان قاجاری پیداست که این حساسیت بسیار بوده!
بسیاری دنبال زیبائی صورت خود هستند و اگر ببیند سیبیل به چهره هاشان می آید می گذارند و اکنون جنبش سیبیل درکشورها مثل جنبش فمنیست ها در اروپا بسیار حساس است!
وخلاصه می شود پا به هر مقوله و مرز گذاشت الا به مرزسیبیل !غرض نگارنده از این بحث این است که سیبیل سلوک خودش را دارا بوده است و دارد و اگر فکر می کنیم دیگران را به داشتنش می خندانیم بهتر است آن را بزنیم !تا جمعیت نسوان مثل دوره ی قاجار عکس های معنا دار تاریخی از خود نگیرند ...
" کلا عکس ها تزئینی ست"



۱۱ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پدر خوابیده بودو هذیان می گفت...می گفت:دوستتان دارم و باز گشت ممکن نیست!


یک:
در به در خانه به خانه ...مو به مو ...
گشته ام دنبال عشق خود ...که هرجائی نیست ...!
دو:
مگرم تو بو سه ای بدهی و دل من شاد کنی ...
زیبا رویان چنین اند که کمتر عاشق اند!
سه:
علی (ع) تولد عشق است و عشق علی (ع) که بود؟
جز فاطمه (س) که از خردسالی مادری نمونه بود؟...



چهار:
دست علی (ع) همیشه به همراه ماست و خود می دانیم ...
صد بار بالاتراز خیبر علی (ع) فتح کرده ایم و علی (ع) با ما بود ...
پنج:
وپدر ...جز اشک چیزی نداشت ...
. آهسته آهسته داشت در زندگی می مرد !...
من آمدم و دست دلش را گرفتم ...
سال ها بود که من یوسف بودم و پدر یعقوب ...
شش:
مزار شش گوشه ات خو ش به حال پدر که امشب ...
به افتخار می آید و کنار تو می ماند یا حسین(ع)...



هفت:
پدر چشم هایش را باز کرد و مرا دید ...داشت اسما الهی را حفظ می خواند ...اسما الهی جوشن کبیر ...
بارها به من گفته بود که درشمیران کارکردن سخت تر بوده است ...
برف می آمده و پاهایش یخ می کرده و مجبود بوده توی پوتین هایش روزنامه بگذارد تا پاهایش را نجات دهد ...
بعد می گفت: اصلا دوست ندارد که ما آنجاها زندگی کنیم ...
" با آن که شناسنامه مرا از شمیران گرفته بود " ...می گفت ...خوب نیست!
آخر هفته ها مارا می برد ساندویچی یکتا و کلی می خندیدیم ...تاهمین پارسال که یکتا را کوبیدند و الان دارند چند مرتبه می سازند ش حالا برای چی ...
داشتم می گفتم...پدر چشم هایش را باز کرد و مرا دید ...چون می دانست عمیق ضجه می زنم ...گفت: حالش خوب است ...
قبلا تصادف کرده بد و مغزش را جراحی کرده بودند ...بدلیل استفاده از وار فارین خونش رقیق شده بود و نمی توانستند سرم بزنند ...
چقدر گریه کردم و چقدر گریه کردیم ...فایده نداشت ...دیگر خسته شده بود ...دو روز بعد فوت کرد ...
................................................................
این بود آخرین خاطرات من از پدرم ...شما چه دردل دارید ؟
هشت:
ترومپ!کلا می خواهی پدر دنیا را در آوری !
چون کلا در یو اس اتو ...پدر ی مثل کوروش نیست !
نه:
مامان بنزاز طریق ای مو:
پزو جان ! یه جین جوراب خریدم بری کیف کنی !روز پدر مبارک!
بابا پژو:
بنزی جان !تو انقدمنو تنها می ذاری ...خجالت نمی کشی؟
مامان بنز:
چرا؟همین امشب دارم می آم!از این جا فکر شام تو ام ...امشب مهمون من وی ای پی سند باد!
بوگاتی:
مامان جون !منم ایرانم آ!
مامان بنز:
تو ویار نداری؟یه شب کلا داریم تو عمرمون می ریم شام بخوریم!
بوگاتی:
آها!نه! شاید پرایدم امشب بیاد ایران!
مامان بنز:
خوب بیاد!من اصلا نمی تونم بی حضور شماها نفش بکشم ...باورکن!


ده:
رهبرم ...
عید ولایت علی (ع)...مبارکبادا ...
برملت شریف ایران که عاشق ولایتند ...

یازده:
قدر پدرامونو بدونیم و بدون دلیل بهشون غر نزنیم که چرا اینو داریم و اینو نداریم ...
باور می کنید مردای 60 ساله رو هم دیدم که پدراشونو مسئول داشتن و نداشتن زندگیشون می دونن!
در دنیای کنونی در غرب شخصیت های متفاوتی داریم ...یکی مثل پاریس هیلتون چشم باز کرده و صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون شده ...بعد شده مدل!
یکی هم داریم مارک ذوکر برگ یا ذاکر بی که دنیارو با ارتباطات متحول کرده و تو این دنیا اصلا معلوم نیست باباش کیه !
درکشور ما ته ته اش رو که نگا کنی معلوم نیست کدوم مردای بزرگ دارن با جدیت مملکت رو حفظ می کنن ...بعد یه دفه می بینی که همسایه بغل دستیت در حفاظت از حرم سرداره و طوری درخشیده که نگو ...
حیف تو این دنیا که ما قابلیت های فردی خودمونو فقط مادی بدونیم ...
واز طرف دیگه قابلیت فردی و اجتماعی خودمونو کنار بذاریم . بچسبیم به قابلیت های فردی بابا مون...
بجنبیم که دیر نشه ...
...............................................................
یه تبریک دارم خدمات همه ی پدرا مخصوصا خواننده های این وبلاگ . برای دوستانم که بعضیا شون زنن ولی مثل یه مرد درقبال زندگی هم پدرن هم مادر ...چون شونه از مسئولیت خالی نکردن واز طرف دیگه مسئولیت پدرهم دارن ...
قربونتون ...


۱۰ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وقسم خوردی که پول نداری!ولی دیدم که النگوهایت را فروختی تا برای خواهر بزرگم ...جهیزیه بخری!


(پوستر فیلمایی رو انتخاب کردم که جزو بهترین فیلمای اجتماعی درسال های گذشته بودن...)
یک:
درگوش نسیم خوانده بودی ...عشق من ...
درگوش نسیم !می دانی؟ببین تو دیگر کیستی؟!
دو:
به آغوش باز آسمان حسادت می کنی ...کبوتر من!
انگار اغوش باز من ...کم ات است؟...
سه:
قفل قفس قورت می دهی و زنجیر پاره می کنی!
از بس نشسته ای ...و به ازادی فکر می کنی ...گنجشک غرغرو!


چهار:
بیرون شهر 4چهار دختریم که بی دفاع توی باغ قدم می زنیم !
وتوی شهر 4 چهار دختریم که مثل مردها درس سیاست خوانده ایم !!!
پنج:
ای کاش چاقی مرا به رخم نمی کشیدی !!!
من  از غم تو غمباد هم ...سال هاست ...گرفته ام !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را قبل امام رضا(ع)...
همیشه زیارت که می کنم ...گویی امام زمانم (ع) ناظر است ...



هفت:
شلوارم کوتاه شد ...به همین سادگی !
پریروز خریدمش آن هم به نصف قیمت ...وقتی آوردمش خانه ...جلوی آینه که پوشیدم دیدم 10 سانت بلند است!آقای خانه گفت:تازه مد شده 5 سانت کوتاهش کن و با کفش های پاشنه بلند جدیدت بپوش ...ولی سر جریان لباس مجلسی که حرفش را گوش کرده بودم رفتم و به خیاط سر کوچه گفتم 15 سانت!چون دختر همسایه جدیدا شلوار کوتاه می پوشد و پابند می بندد و خیلی خوشگل است!
هیچی !حالا شلوارم کوتاه شده و از طرفی می بینم با شخصیت دکترا گرفته ی من نمی شود کوتاه پوشید ...می بخشمش به ناهید!...و خودم شلوار قدیمی خودم را می پوشم ..."جهنم" فردا  می روم ببینم فروشگاه بازهم دارد؟!...
این بار همان 10 سانت را کوتاه می کنم ...نه حرف آقای خانه نه خودم!!!
هشت:
ترومپ!
کشف آمریکا خیلی هم بد نشد!
حالا در جهان قاره ی جدید داریم و پولدارهای قوی...
نه:
باباپژو:
بوگاتیدخترم...مامان بنز نگفت چن روزه می ره؟...
بوگاتی:
بابا یعنی از اون روز که مامان رفته اصلا باهم تماس نداشتید؟
باباپژو:
دخترم!اون موقع کاربدش می آد آدم مزاحمش بشه!
بوگاتی:
بابا چقدر پراید و مامانش به هم شبیه ان!منم به شما رفتم الان دوروزه پراید رفته اصلا دستم به تلفن نمی ره!
ناگهان پورشه:
مامان !توام مثل اون خانمه تو دیوال به دیوال ویال کردی ...بابا رو انداختی بیرون؟
بوگاتی:
پسرم کی این حرفارو یادت داده؟
پورشه:
بابا پلایدگفت!
ناگهان زنگ تلفن وتماس از طریق آیمو:
سلام مامان بنز چطوری؟
مامان بنز:
بیام ایران می کشمت پزو!سه روزه من رفتم یه تلفن خشک و خالی نزدی پیش همکارا آبروم رفت..
بابا پژو:
آدم نشو دیگه؟!!!


ده:
رهبرم ...
به زیبائی کشورم هنوز ندیده ام جای دیگری ...
این زیبائی به حرمت خون فرزندان این مرزو بوم باقی ست ...



یازده:
وانتقاد چیست؟
1...مسخره کردن
2...خندیدن...
3...کلاه برداری!
4...بی حد و مرز بودن ...
5...پرروئی ...
6...واضح و روشن !
7...اتفاقا در پرده ای ازابهام!
8...تهمت!
9...افترا...
10...قدم به خصوصی ترین محل زندگی دیگران گذاشتن!
11...کشتن مسئله!
12...آمار غلط!
13...آمار واقعی به جون مامان!
12...کثافت کاری!
13...بریدن نان عده ای!
14...دزدی...
15...کپی!
16...خوراک مطبوعات!
17...پرکردن فضای تلگرام!
18...کشتن...
19...زخم و زیلی !
20...آگاهی و روشنائی!
21...طعنه زدن...
22...خوف!
23...ترس از آینده!...
24...دندان گردی!...
25...بز بیاری درگذشته...
26...خانه خرابی...
27...دستگیری!
28...زندان!...
29...سنجش آزادی بیان!
30...حلق آویز...
31...قانون مداری ...
32...دل خوش کنک !
بقیه شو یادم نمی آد ...!!!


۰۹ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تبریک تولد


نمی دونم چطور شد که من خیلی به امام رضا (ع) نزدیک شدم ...این جور اقبال ها تا خود وجود مقدسشون نخواد امکان پذیر نیست ...اما قلب من عضو کوچکیه که برای ایشون و خاندان ایشون می تپه ... گاهی یه عیدیایی از ایشون می گیرم که توصیف شدنی نیست ...
روی لبم هزار رضا (ع) هست و یکی نیست ...
رضا(ع) که یکی هست ولی در قلب هزاران ...
.................................................
میلاد فرزند امام رضا (ع) رو به ایشون . امام زمانمون وهمه پیروان ولایت و  امامت تبریک می گم ...
شیرینی عید صدهزاران بادا ...
میلاد امامت مبارک بادا































۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وآنقدر برای من هوو ساختی ...تا حساسیتم از بین رفت ...ورفتم که رفتم تا بابهاربیایم!!!


یک:
نوشته ای سرنوشت مرا جوری که خدای بلد نبود!
" مرگ زود رس و پیری و بیماری" از عشق تو ...فقط همین!
دو:
می خواستی در بیابان ها حتی کویر ها ...لیلی ...ملکه باشد!
سیاست بلد نبودی!...داستان لیلی ...عشقی شد!
سه:
درکارخانه کسی نبود ...جز من کارگر!
سوخته بودم و ساخته بودم از عشق مهندسی!
تمام دستگاه هارا شستم !و برق انداختم!...
تا فردا ...
خانم مهندس وسواسی!...
ونامه نوشتم و رفتم!...
می دانستم تو تمیزی را بیشتر از من دوست داری...



چهار:
وظیفه ی قلبم دوست داشتن تو بود بعد تپیدن ...
اکنون بعد تو !...وظیفه اش تپیدن است و بعد ...هیچ!
پنج:
سیب ها و گلابی ها و توت فرنگی ها و پرتقال ها و نارنگی ها و موزها ...خوش بختانه روی میز بودند!
عروس خانواده پشتش رو به میز بود و داماد خانواده درست روبروی میز نشسته بود ...
پدر خانواده داشت از گذشته های دور و ننه اش حرف می زد و مادر خانواده داشت می خندید ...
مهمان دیگر حوصله اش سر رفته بود وداشت به لوستر بالای رش نگاه می کرد ...
یکهو بلند شد به ساعتش نگاه کرد و گفت: آقا مروت ببخشید باید چند جای دیگه هم برم ...خیلی زحمت دادم انشالله سال بسیار خوب و پر برکتی داشته باشید ...بعد با سرعت به سمت در رفت تا کفش هایش را بپوشد ...آقا مروت یادش آمد که مهمان اصلا پذیرائی نشده ...با صدای بلند ی گفت:آقای کاوه شما که اصلا چیزی میل نفرمودید ...خانم بدو کیسه فریزر بیار آقای کاوه میوه و شیرینی ببرند منزل!....
آقای کاوه در حالی که در پاگردپله ها منتظر آسانسور بود ...بی غرض فریاد زد:
ممنون آقای مروت ...شنیدن خاطرات شما و ننهی گرامیتان بس بود ...مرسی!
شش:
مزار شش گوشه ات را نه بدست نسیم بلکه ...
طوفان عشق شیعیان سپرده اند ...یا حسین (ع)...



هفت:
اول که دیدمت بیمار بیمار بیمار ...
بعدها که دیدمت ...مریض مریض مریض ...
این عشق و بیماری و مریضی و حال جنون وار ...
درکوچه های تهران معنی داشت ...می فهمی؟
هشت:
ترومپ!
کیف مرا دزدید و برایم نوشت: به قیمت دلار ...
درون کیف شما سه است می فهمید؟
برای آن که درون کیفش سه است ...می فهمید !...؟
دنیای خاص برج مدار جنابعالی ...هیچ است می فهمید؟
نه:
بوگاتی:
مامان جون ! ببخشید بیدار می شید ؟ یکی از اقوامتون از  آلمان زنگ زده باید هرچه سریعتر برید آلمان!
مامان بنز:
اگه ننه امم مرده باشه نمیرم!حالشو ندارم!
بوگاتی:
خیلی مهمه!تو آلمان یه تصادف شده 100تا ماشین بهم خوردن صحنه رو همین جوری نگر داشتن تا شما و سمیر گرکان یه قشمت از سریالو برید!...
مامان بنز:
چی؟دخترجان چرا درس حرف نمی زنی؟اینو از اول بگو !زنگ بزن لوفتانزا یه بلیط بخر!
بوگاتی:
خریدم مامن!ولی تعجب نکردی من چرا نرفتم دوبی؟
مامان بنز:
اه چرا نرفتی ؟
بوگاتی:
آزمایش خون دارم ...بازم باردارم!
مامان بنز:
چی؟ یه نوه ی دیگه؟اوه خدارو شکر که من آدم نیستم!تو رو نمی دونم!


ده:
رهبرم ...
درخیال جهان ...هرچه باشد باشد ...
درزندگی واقعی بر سر سفره ی کرامت آۀ علی (ع) خوش بختیم ...
خیال کنند ...

یازده:
برا هر کسی یه دوره از زندگی وجود داره به اسم کم خونی ...!
کم خونی یعنی بدترین عارضه که متا سفانه ...و بخصوص برای خانم ها خیلی پیش می آد وخودش دلیل بیماری های زیادی می تونه باشه ...ولی با توجه به بعضی بیماری های خاص ایران و درکل کشور حادثه خیزی مثل ایران ...
مهمترین بانک نه بانک مرکزی بلکه بانک خونه!
جوون های زیادی رو می شناسم که نذر می کنن تا خونشون رو اهدا کنن ...
جدای از این قضیه خیلی ها هم محض سلامتیشون و تشکر از خدا خون خودشون رو اهدا می کنن ...
تزریق خون کار سختیه و نیاز به امکانات پزشکی داره ...
ولی وقتی خون کسی ...یه هموطن یه انسان توی رگهای آدم به جریان میفته تازه می فهمی این کار یعنی اهدای خون یعنی چه...
دوستان من ...درتصادفات رانندگی و بقیه ی بلایا که درکشورما و برعکس تصور مون درهمون کشورهای پیشرفته ...وجود داره ...اهدای خون اهمیت بالایی داره ...یادمون باشه که خیلی کارهای نیک وجود داره ولی اگه از من بپرسین ...اهدای خون واقعا اهدای زندگیه ...
دم اونایی که همیشه تو این کارا اولن گرم ...خدا حفظشون کنه ...



۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

زنگوله ی پای قبر! یا چطور می توانیم در عنفوان جوانی عاشق نباشیم؟!!!


یک:
کوه درد می کشید و فرهاد تیشه می زد!...
ای عشق درک تو سخت نیست ...سنگ هم فهمید!...
دو:
ضمن خدمت گذراندیم به جنابعالی ...ولی هنوز ...
درک خدمت ما ...نگران می کند شما؟...
سه:
لیلی کمر بسته بود به کشتن مجنون ...
نمرد آن و نمرد این و نمرد عشق !...داستان شد همگی !


چهار:
وچقدر باران مودب بود ...!
قبلا حال هوارا می گرفت و بعد ...
مردم می فهمیدند باید با چتر به خیابان بیایند و...
درانتها اگر حال داست می بارید و ...
اگر نداشت می رفت ترکیه!!!
پنج:
در خدمتگزاری شما کندیم پوست لب!...
از بس که به دندان گزیده ایم ...تا حرف خوب خوب بیاید زبان ما!!!
شش:
مزار شش گوشه ات یا حسین (ع) منزه است ...
وهیچ کس را توان اثبات نیست ...ناپاکی و قدرت طلبی ...


هفت:
از روی ریل پاشد و بربری اش را هم برد!کاملا به آن لطیفه ی قدیمی وارد بود که ..." طرف با بربر ی اش روی ریل خوابیده بود تا از گرسنگی نمیرد !!!" ...خندید و ادامه داد .
روی ریل می رفت اهواز ...
یه خودروی پاخرین مدل و خانه ی شیکش در تهران فکر کرد ...
مدام از خودش فیلم و سلفی می گرفت و می فرستاد !خدایا !آخر کدام دختر عاقلی چنین شرطی می گذاشت : در امتداد خط راه آهن پیاده بیا تا اهواز تا باهم ازدواج کنیم ...
آخر ازدواج با فلانی انقدر مهم بود؟ به تصویرش نگاه کرد و خندید ...چقدرهم زشت بود!!!
ولی عشق که به این چیزها نگاه نمی کند ...فردابود که داستانش در تمام فضای مجازی و غیر مجازی بپیچد ...خوب بپیچد مگر چه اشکالی دارد؟...
یک گاز گنده به بربری تازه خورد ...قرار بود " ف" هر 12 ساعت پیدایش کند و برایش خوراکی بیاورد !
فالوورهم که می توانست جمع کند ...
ولی دیدن چشم های بهت زده و نمکی " ح " برایش اهمیت بیتری داشت ...
" آه عشق "!!!
....................
هشت:
ترومپ!
گله ی گاو گوسفند اگر در یو اس ات بسیار است ...
بفرست که برعکس درایران لازم !...
نه:
مامان بنز:
پراید مگه نبینمت !جیگر تو در می آرم ! الان داری می ری دوبی ؟
پراید:
مامان ج.ن! الان تو فرودگاهیم!بعد سیزده انشالله تهرانیم!
مامان بنز:
اومدی تهران خونه ی منو کردی " یامیلو پامیلو" بعد بابات و مامان بزرگ و بابا بزرگتو خل و چل کردی رفتی؟برگرد ببینم!
پراید:
مامان به خدا در آمد خوبه! دوتا دختر خوشگل استخدام کن ...کارما رو انجام بده تا ما بیائیم!
مامان بنز:
آره جون خودت !اونم با بابائی که تو داری ؟
پژو:
چمه؟آدم به این جنتلمنی!


ده:
رهبرم ...
قفل های بزرگی به کار ملت ایران زدند وما ...
از کودکی به کلید سازی و نهراسیدن از دیوارها ...مشهوریم!...




یازده:
فضای مجازی به بعضیا جرات کاذب داده و این جرات کاذب یعنی عبور کردن از تمامی مرزها!حالا ادب که چه عرض کنم ! بعضیا رفتن تو کار خراب کردن و ریختن به همو کشتن بعضیای دیگه ...
اصلا م فک نمی کنیم اگه برای یه نو جون یه اتفاقاتی بیفته ممکنه ناراحتی شو چه جوری بروز بده ...خدای نکرده مرگ خود خواسته و اینها ...
بعد یه اتفاقی میفته مثلا کلا تلگرامو یعنی وسیله  شونو می بندن اونم از کجا از مبدا معلوم میشه کلی ادم جونشون به جون این وسیله بسته بوده ...
آقاجان این کارو که بادیگران میکنی چرا با خودت کردی!!!دنیا که فقط این نیست!
بعد همه سرکاسبی با تلگرام صداشون در می اد ...قربونتون یعنی فقط همین؟
نه بابا !!!چه حیف! اون داستانایی که می شنویم!...یعنی جدا .....


دوازده:
دوستون دارم چون می دونم شماهم می گم ...
دیگه چه انگیزه ای بغیر شما منو می کشون اینجا ؟....
۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی