بی شمس

ادبی

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

آدرنالینم ...خشک شده ...فیلم ترسناک نداری؟!!!

یک:

برده ای از من سرمایه ام ...بی تو فقیر می مانم ...

فقر می پوشم دیگر...دانای من  ...اصل سرمایه تو بودی...

دو:

نوش جانت ...آن غم پررنگ ختی سیاه رنگ ...

من مرده ام ...

و تو تازه فهمی ده ای عشق را ...

روی برگه ی اعلامیه ...

چطور بخوانی !!!

سه:

می خواهم پشت درهای وجود تو ...

با خویش تنها باشم ...

و منتظر به اینکه تو کی درهای 

لمس انتظار مرا باز می کنی ...

"حتی شاید هرگز"!!!


سه:

فرشته های ابی زده ام روی پیراهن سفید تو ...

توی تاکسی کسی انقدر عطر ارزان قیمت می زند؟!!!

چهار:

تنگم مثل باربی توی پوست خود...تا تو به گشادی سایز 65

دوستم داشته باشی ...

پنج:

صورتم سوخته است و از راه دور خورشید به نظر می آیم ...

جنس تو عشق را هم این طور دورا دور می پرستیده است !!!


شش:

مزار شش گوشه ات پیام داشت و می شنیدم من ...

رقیه ها اگر از دست هم بروند ...خدا خداست...

هفت:

میان هفته به یاد تو مهدی (ع)هستیم ...

مگر که انتظار اول و آخر دارد؟...


هشت:

واقعا ترامپ چه فکر کرده ای که ژن سفید ..

هزاران خنگ مثل تو داشته و دارد!!!

نه:

پراید:

بابا نمی دونی چقد رخوشحالم گه حالت خوب شده!!!بو گاتی انقدر برات دعا می کرد ...اصلا بابا یه چیزی اگه آدم بودی!موهات می ریخت ...خوبه که ماشینی !!!

ننه خاور:

پژو !چراراستشو نمی گی به بچه هات که بچه دار نمی شدی هردو رو از پرورشگاه گرفتی !!!

پراید:

چی؟!!!یعنی من پدرو مادر پولدار داشتم !تا حالا به نمی گفتید؟من که اخلاق شما رو می دونم از سر انسانیت به بچه ی مردم کمک نمی کنید!!!

مامان بنز:

ننه خاور ...پژو تازه دوساعته از بیمارستان اومده !آخه چرا با این بیجنبه شوخی می کنی؟

پراید:

برو نامادری!تا حالا چند بار منو از خونه بیرون کردی وووتو نبودی منو با دیپلم فرستادی سربازی ...منتظر نشدی تو کنکو ربرا لیسانس قبول شم!

یالله بوگاتی تو اینستا گرام دنبال مامان و بابام بگردیم ..حتما میلیاردرن!

بوگاتی با خمیازه:

اره!شایدم چشم تیبا رو در اوردیم یه دفه اقامت امریکارم گرفتیم!!!

بابا پژو:

تو خودرویی!حالانه؟بیا بریم ازمایش دی ان ای...

پراید:

من از ازمایش خون می ترسم!

ننه خاور:

خوددانی به هرحال از ارث محرومی!!!


ده:

رهبرم ...

به آشفتگی شهر اعتقاد ندارم ...

به آرامشی که در کلام ...روحانی ...شما هست ...


یازده:

دست هایش را بالا برد و ارام جلو آمد ...

مرد سیاه پوش اول سرش را تکان داد و مرد سیاه پوش دوم با جدیت تمام اسلحه اش را تکان داد ...

جلو آمد خیلی جلو مرد سیاه پوش دوم تمام بدنش را تفتیش بدنی کرد ...هیچی نداشت ...حتی یک ناخن گیر !

مرد سیاه پوش اول خندید و به مرد سیاه پوش دوم اشاره کرد که یعنی بیاید جلو و هنوز خونسرد بود ...

یکهو داد زد:

ای ابلهای کثیف یعنی هنوز منو نمی شناسید ؟

مرد سیاهپوش دوم با جدیت گفت:

نه!ما هنوز رئیس جدید خودمونم نمی شناسیم!!!

مرد سیاه پوش اول اخم کرد و مرد سیاه پوش دوم ادامه دا:نکنه ناهار آوردی؟

مرد با خونسردی گفت:

نه!حکم جدید آوردم!

ازاین به بعد شما دو نفر نگهبان باغ نیستید...شما نگهبان استخر هستید!!!

اینجارو هم خریدم !اسمم دون کورلئونه است می فهمید؟

مرد سیاه پوش اول سرش را تکان دا د و مرد سیاه پوش دوم اسلحه اش را چک کرد و بعد هردو در حالی که قر می دادند رفتند انتهای باغ برای نگهبانی استخر!!!

....................................................

اونی که ازش انتقاد نمیشه یا خوننده نداره یا عیب نداره یا اصلا وجود خارجی نداره ...

منظورم خودم نیستم ا ....کلا می گم !!!

........................................................

کلا صبوریتون رو درمورد خودم تحسین می کنم اهالی فضای مجازی!!!


۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

لیلی با من است ....

نوشته های امشب رو تقدیم می کنم به سرکار خانم لیلا حاتمی بدون درنظر گرفتن هیچی فقط به خاطر اون لحظه ای که تصمیم گرفت تافیلم رگ خواب رو بازی کنه 


یک:

زدی به شاخه ی درخت و هزار گردو ریخت ...

من در پی دلم بودم که اززمستان روی درخت نارنج آویزان بود!!!

دو:

من درقلب تو به اندازه ی یک گیلاس جا داشتم ....نه؟

کی گفته بود برای یارت شربت آلبالو در آن بریزی ...شکست؟

سه:

پشت تمام خاطرات من با تو خنده بود ...چه دیر فهمیدم ؟

لحظه ی آخر ی که داشتم پرواز می کردم و شهر به قدر یک نو خود !کوچک بود!!!


چهار:

نیزه ی مژگان تو ای مژگان به قلبم کار کرد ...

اشک می ریخت روی گونه ی من ...پزشک گفت:به هوش آمد !!!

پنج:

جمعه را به نام تو ای مهدی(ع)تمام می کنیم ...

وزندگی فردا به عشق حضرت رسول (ص)آغاز می شود ...

شش:

مزار شش گوشه ات را یافتم در گوشه ی قلبم ...

می نشینم روی سجاده تا ...زیارت نامه ات را هرشب بخوانم یا حسین(ع)...


هفت:

از روی بیکاری ؟!من دکترای فلسفه ام!

عشق در هر مقطع تحصیلی ...امکان وجود دارد!!!

هشت:

ترامپ غذای چینی نخور خام است ...

همان هات داگ و همبرگر کمکت می کند برای نگهداری فرهنگ یو اسی!!!

نه:

پراید:

مامان حالا بابا پزو میمیره !

مامان بنز:

پراید حوصله ندارم ولم کن...زبونتو گازبگیر من یه عمر بابابات زندگی کردم ...

تیبا خانم خواهر پراید:

مامان منو از کانادا کشوندی ایران برای یه موتور سوزی !خوب این بدبخت یه عمر زحمت کشیده ...

یه اتاقک و یه موتور جدید براش می خریدی!!!

بوگاتی:

اگه از پولای پراید می خاین اینکارو بکنید باید بگم داریم پارکینگ می خریم!!!راحت شیم!!!

ننه خاور:

دهنتو نو ببندین ...پسرم همیشه یه پس انداز داشت به نام صندوق ذخیره که به من سپرده بود ...خودم با دکتر (مکانیکش)صحبت کردم ..کارای لازم انجام می شه ...

بنزی پاشو یه سینی چای بیار ...ببینم با این دو تا بچه حرف زدی خودم با دستای خودم می کشمت!!!


ده: رهبرم ..

تنم می سوخت از تب اندیشه ی کشورم ...

شما به فکر بودید و سربازان ولایت ...

ارامش حضور...

یازده:

بردبار باشم کنار تو صد سال به تنهایی ...

باشم کمار تو باشم ...ای آغوش همراهی ...

دوازده:

سرگیجه و سردرد عجب حال و هوائیست ...

تو درسرمن باشی و من حال خوشم کو؟

سیزده:

یه داستان ام بود بمون فردا...یه جمله ی کلیشه ای"بقیه هنرمندان کشور ناراحت نشن من اسم خانم حاتمی رو آوردم !همه شونو دوس دارم"...آها اینو بگم یه دفه ازیه هنرپیشه یه چی نوشتم واقعا ناراحت شد چه فرقی می کنه حالا بگم کی !!!

مخلصتونم ملت

آهان نام عنوان دیشب آزمایشگاه فیزیکی ست درهیدا ژاپن 

۰۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سوپر کامی کانده!!!

یک:

سیب روی تخت حوض ...حیف سیب بود !!!

برای گاز زدن بیش از حد معمول ...سرخی اش را می کشید به رخ ...

دو:

توی توی قلب من ....ارزوی چشم تو بود ...

از ته قلبم می خواستم که تخم چشم تو ...مال من باشد !!!

سه:

فردای تولدم ...

مرا انداختی بیرون !!!

لابه لای زباله های شهر مرا پیدا کردند ...

که دستم مشت شده بود ...

تا یک تارموی تو را میان خود حفظ کند ......


چهار:

قند می ریخت از دهان هلوب انجیری ...

من پول نداشتم ...

قند داشتم ...

اصلا به من چه؟!!!

پنج:

توی کامپیوتر تصویر تو خوشگل بود ...کمر باریک موبلند ...چشم ابی ...

ولی اهل خانه به اعتقاد زشتی و اقعی تو ...

هنگام ملاقات ...

مرا دزدیدند !!!


شش:

مزار شش گوشه ات صفای بهشتی دارد ...

منی که عاقبتم جهنم است ...

یا حسین (ع)بگذار بیایم ...

هفت:

مهدی(ع)...زیارت تو برای ما هرروز امکان دارد...

چرا که شرع و طبیعت به زنده بودن تو ...معترف است ...


هشت:

ترامپ ما نگفته ایم که بالای چشم تو ابروست ...

خودت فشار می آوری به چشمانت ...که کورشدم ابروی من کو؟

نه:

پراید:

مامان !من هیچ.قت تو رو درک نکرده بودم ...تو چطور زندگی رو می چرخوندی ؟چطور مارو راضی نگه می داشتی ؟چطور؟

مامان بنز:

پسرم!ما تویه دوره ی سختی بزرگ شدیم و زندگی کردیم ...عادت داریم از شما برنمی آد ...

بوگاتی:

پراید !عجب بی جنبه ای!رفتی جردن یه دامن برامن بخری دومیلیون ناقابل !آبروی همه رو بردی !!!

مامان بنز:

آره پراید؟!!!


وه:

رهبرم ...

چه عشق می ورزم به دانایی تو ...

وقتی میان به ظاهر دانایان ...

عاقبت کار ...

اندیشه ی گذشته ی توست ...


یازده:

داروین خودش رو کشت بگه ما شباهت بسیاری به میمون داریم !!!

یکی در نیومد بگه :

بابا داروین جان شباهت ظاهری که مهم نیست ...مغز باید شباهت داشته باشه ...

الن هرچه داریم از مرغ مینا داریم ...می شینه با ما تخمه می خوره و فیلم میبینه و می گه:"

طرف خوشگل بود؟طرف خوشگل نیست؟"!!!!


دوازده:

"مخلص ملت ایران...بچه های سرباز فضای مجازی دمتون گرم"


۰۲ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مادر دوماد چی کردی ؟آهو شکار کردی ...عروس به این قشنگی ...از کجا پیدا کردی؟!!!

یک:

در پای تخت چشم تو ...رقیب برج میلاد است ...

می روم مثل برج ازادی بنشینم روی سبز چمن !

دو:

کدام درد می توانست جای درد جدایی ...

بیاید و از قلب من مجوز ورورد بگیرد!!!؟

سه:

علی (ع)را که پسندیده اند فاطمه ها ...

قبلا به عرش خدا تصمیم ولادتش به کعبه نبود؟


چهار:

بریده ام خلعت عشق را به قامت تو ...

تو نپوشی ...تن هیچ کس را نمی پسندد قیچی من!!!

پنج:

از مرحله ی اول انتخاب تو ...که دیدن عکسم بود ..گذشته ام ...

انشالله حضوری مراببین که مثل پروانه ام روی ژر برا!!!

ششش:

مزار شش گوشه ات نفسم را گرفت و پس نداد...

کس ندانست چطور مردم از عشق تو یا حسین بن علی (ع)...



هفت:

خیلی زود لباس تنت را قیچی قیچی کردم ...

دیدی!حالا برو اداره با زیر پیراهن سفید!!!

هشت:

ترامپ دروغ نگو!که غربی جماعت دروغگو نیست!!!

ما دروغ گوئیم که مثلا تو را دوست داریم نه!!!

نه:

پراید:

مامان !ننه خاور و بابا بیوک کجارفتن؟

مامان بنز:

رفتن امامزاده داوود !

پراید:

پ چرا عمع نینی بوس رو نبردن؟!!!

مامان بنز:

عمه مینی بوس و دایی رضوانی هیولا رفتن آزمایش خون بدن !...

پراید:

وای عروسی!!!

مامان بنز:

توروخدا بوگاتی رو خبرنکنی...اصلا بوگاتی کجاست؟حالا کسی نمیدونه ...

بوگاتی از پشت سر مامان بنز:

من اینجام مامان !خیالت راحت!واسه عروسی یه چی می پوشم از ایتالیا !!!



ده:

رهبرم ...

سخت است گذشته های تاریخی ما را لمس کردن ...

ولی نبض جامعه ی ما ....

از گذشته های دور مان می تپد ...ممنون توایم...


یازده:

گویند در اقصی نقاط دور دنیا که لیسانس مدرک قابل تو جهی بود آن هم سالها پیش مدیری مدبر وجود داشت که دیگران از راز کار او حیران مانده و توفیقات وی را اصلا نمی فهمی دند ...

روزی پیری فرزانه که سال ها دیپلم داشت از وی پرسد یا مدیر خوش تیپ لیسانس چه می کنی انقدر موفقی؟!!!

مدیر لیسانس گفت:

یا رفیق از دو کلمه جادویی استفاده می کنم به نام خنگ و بی عرضه ...

مدیر دیپلم گفت :یا مدیر لیسانس دانستم ...

.....

سال ها گذشت و دیگر فوق لیسانس و دکترا مد شده بود و مدیر لیسانس همچنان پیش می تازید و غره که نیروهایش فوق و دکترا هستند که یکروز در بازدید واحدها به پسری دهه ی کوچولوها رسید و گفت :خنگ وبی عرضه بدو ببنیم کهجوان شوخ طبع و متخصص در آمد وگفت:

آهای قدیمی ...سیستم هات رو من بسته ام ...نمی خای ارتقا پیدا کنی؟!!!!

این شدکه مدیر باهوش قدیمی تلنگری سخت خورده و شکم برآمده اش را تا کنکور برد و پس از سفارشات فراوان دکترا گرفت و خیلی زود یعنی 6 سال بعد برگشت ...

این یکی از داستان های واقعی اقصی غور بود که برایتان تعریف کردم ...

باشد که بدانید و آگاه باشید ...

.................................................

ای طبیب من امیر روز پزشک مبارک ...!!!

..........................................................

روز ازدواجم مبارک!!!

۰۱ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی