بی شمس

ادبی

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

منتظر مرگ منی ...یه خاطر خواه ندارم ...به ارزوم رسیدم توروبه خدا چه کردم؟"بروزن کبوتری خسته منم "


یک:

درتنم یک ژن با تو آشمایی دارد..."کشش به تو"...

تو مفهوم عشق را نمی فهمی .....چه تاحد "ژنتیک"...

دو:

قند لب تو ...کامور است ...هرچه می چشمش ...

قندم می افتد پایین ..."حنانه "فدای تو ...

سه:

بارهایم بسته بود و تو لگد می زدی ...به بسته ها ...

یکهو یکی شکست ...

بلند بلند خندیدی ...

مجبور شدم نشانت بدهم ...که هیچ شکستنی باخود نمی بردم ...

جز همان قلب شیشه ای که روی اش نام تو بود ...


چهار:

کوله ام پر بود از کاغذ ...

بالای تپه همه را در مسیر باد پرواز دادم ...

اخرین نامه ات وسوسه ام کرد که نه!...

ولی رفت و دیدم که یکی محکم خورد توی صورتم!...

نوشته بودی :عزیزم !همیشه کنارتم!!!

پنج:

خریدم اسم تو از مرد پیری که روی چوب کنده بود ...

خندید وگفت:هیچ یوسفی تا کنون روی گردن زلیخا بوده است؟!!!

شش:

مزار شش گوشه ات گرم بود و خنک بود و نسیم بود ...

برای دل سردمن که امید نداشت ....بهترین جای عالم بود ...



هفت:

شرلوک هولمز خطاب به همسرش :

آآآآآآآه ضعیفه!برو و آخرین داستان مرا روی لپ تاپ جدیدی که برایت خریده ام بنویس!

درضمن پائین اش هم نام دکتر واتسون را ذکر کن!

من و واتسون می رویم تا سرکوچه "هاچ بک ""موری آرتی "را پنچر کنیم...برگردیم!!!

هشت:

ترامپ درخزینه همبفتی انقدر رو سفید نمی شوی ...

نکند مد است در استخرهای امریکا ...وایتکس بریزند!!!!

نه:

باباپژو:

پراید بیابیرون !تو دستشویی چیکار می کنی؟!!!

پراید:

الان تموم میشه بابا!دارم رمان ژاپنی می خونم!البته داشتم بهش فکر هم می کردم که شما نذاشتی !!!

باباپژو با عصبانیت:

تو این بیرون به هیچی فک نمی کنی !بعد رفتی اون تو فک می کنی !!!

پراید:

بابا اگه تو هم لندن می رفتی !!!

مامان بنز:

بیا بیرون تا خودم ببرمت آلمان ...ببینی اونجا چه خبره!!!


ده:

رهبرم ...

زیر سایه ی سرو قامت شماست شکل می گیرد ...

اندام پلنگ ی که خوابیده روی خاک کشورمان ...


یازده:

آقا رسما به من می گن مختو تعطیل کن ...خدایی چن ساله می خام مخمو از تعطیلی در بیارم !!!

آه فردا و پس فردا تعطیله ...فتیله شنبه تعطیله!!!

مخلصتونم ملت جیگر ایران ....


۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گشته ام در جهان و آخر کار ...دلبری برگزیده ام که مپرس...

یک:

سوی چشمم رفته بود از غم ...گفتند پیر شدی ...

یاغم و درد پیری است و یا ...پیریی غم  است...

دو:

کلا صدای تو ...خاص بود و جلوه ی جوانی داشت ...

می دانستم که هم سن منی !...عاشق صدات شدم ...

سه:

درمیان مردنم بوی تو آمد ....یاد کردم لحظه ی دیدار ...

رفتم با فرشته ی مرگم ...بی خیال درد شدم!!!


چهار:

لا به لای شاخه های درخت ...مگر گیر نیفتاده ای ...ای ماه ؟

دنبال واژه ی اآزادی ...

دست هایم گرفتار "خاص "توست ...

پنج:

مهدی(ع)کنار ماست ...که باهم خوشیم و می خندیم ...

بی روح می شدیم ...اگر عشق و انتظار در کالبد مان ...نمی گنجید ....

شش:

مزار شش گوشه ات توان پذایرائی زائر دارد ...

مهمان توهستیم ...وقتی میلیون نفریم ...


هفت:

دنده های مرا شکستی و صدایم کم بود ...

فریاد زدی شکستیم دنده هایش ...صدای خرد شدن کم نیست!

هشت:

نرامپ ...گور کندن کار هرکس نیست ...باورکن که دنیا ...

صد گورکن سراغ داشت که عاقبت گورخودرا کندند !!!

نه:

مامان بنز:

چند روزی می رم آلمان ...

پراید:

واسه چی مامان؟داریم از بی پولی بابا مونو از دست می دیم !!!

ننه خاور:

دوقور دان!پس 40000یورو که پسرم امتیازش رو به بورکینافاسو فروخته بود چی شد؟

پراید:

من و بو گاتی تو لندن خرج کردیم ...این پولا یه روزه تو لندن خرج میشه ...سوار چرخ و فلک شدیم!!!

بابا بیوک:

آمارتو دارم رفتی اونجا از خودت و بوگاتی کپی گرفتی!40000یورو رم گذاشتی اونجا تو بانک با سودش بوگاتی می ره دانشگاه ....خانم ما بچه ایم؟

ننه خاور:

نه!دوتا خودرو بزرگ قدیمیم!!!


ده:

رهبرم ...

بگذارید کنار شما باشیم ...حتی به هنگام درد ها ...

شما چطور غم ملت می کشید و ما نباشیم؟!!!


trumpica:!!!!

فردا شرکت های خصوصی چارتا موجود دستکاری شده زنتیک از کلاه شون درمی آرن عین موجودات فضایی فیلما ...بعد می رن پخش و پلا شون می کنن تو یه سیاره ...

بعد اونجا یه قفس می سازن و اون بدبختارو می کنن تو قفس ...

بعد یه چند تا کاخ و بالا شهر او نجا می سازن و کلمه ی لاکچری رو می کنن تو مخ بعضی ا ...

بعد با یه سفینه 300...400 نفرو می فرستن اونجا برا زندگی متفاوت ...

بعد اونا از اونجا به زمین پیام می دن و پز می دن و اینا ....وچون این اتفاقات در دوره ی ترامپ میفته ....

اسم اون سیاره رو می ذارن "ترومپیکا"!!!جل الخالق 

۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قربونت برم ...سبیلمم بزن ...دیگه مردم می ترسن از این جور قیافه ها!!!

یک:
 چرخیدن آسیاب چشم تو ...
له می کند ...آن قلب سیاهم ...که به عشق تو راضی نیست!!!
دو:
برق از آسمان چشم تو گذشت ...
یک لحظه نور شد ...
ومن درکل سیاهی های چشم تو ...
یک ریشه خون دیدم !!!
سه:
درغمت شریکم بدان ای یوسف کنعانی ...
که به خاطر یک هوس آنی ...
چندین سال بی پدر گذشت !!!

چهار:
بوی خون پیچیده بود در خانه ...
ریخته بودی خون خروس جنگی مان ...تا خوش یمن بیائیم ...
پنج:
کاش موی تورا از ریشه می کندند ....
من هنوز از سیاهی موی تو و مردم شهر می ترسم !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را آمدند خراب کنند ...
دیدندخدای چهره ی خشم ناک اش را نگه داشته برای چنین روزی ....

هفت:
کفش قهوه ای ات را برای من نگه نداشتی !!!
قلم مویت شکست...
گفتی فروختی تا دوباره مرا بکشی!!!
هشت:
ترامپ دیگر می روند مهاجران غیر قانونی ...
آمده بودند تفریح !!!
بر می گردند تا در کشورشان کار کنند!!!
نه:
پراید:
مامان هوس قورمه سبزی کردم!!!
ننه خاور:
کلا 24ساعتم تو لندن بودی؟
بوگاتی:
اصلا هیچ جا ایران نمیشه ...ای ول دانشگاه کاشان !!!
مامان بنز:
بله دیگه یهو بگو دلم برا آشپزم و اسپاگتی هاش و اینا تنگ شده بود!!!
بوگاتی:
من فهمیدم که انسانم !!!در انگلیس indi vi du ality (ایندیویجو الیتی)سال هاست داره رعایت میشه !!!
بابا پژو:
نه بابا!!!

ده:
رهبرم ...
آنجا که قلب شماست ...جای ماهم هست ...
چه افتخاری که ...حس می کنیم شما ...
دوستتمان دارید ...
یازده:
وقت شکست و از دست دادن ...بزرگ میشیم ...افسرده می شیم ....واز زاویه ی دیگه ای دنیارو نگاه می کنیم ...که دیگه زرق و برقش اهمیت نداره ....
وقت پیروزی اعتماد به نفس داریم ...دنیا بزرگه و ما توش یه عنصر فعالیم ...
دنیارو از یه زاویه ی دیگه نگا می کنیم ...به عنوان انسان موفق ...
خیلی عجیبه این تکرار برای همه هست ...
ولی خدا خودش فرموده :
انسان خیلی خیلی فراموشکاره ...خیلی خیلی ....

۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دیگر منتظر کسی نیستم ...هرکه آمد ستاره از رویا هایم دزدید!!!(ر.یونان)

یک:

بریده بودم از تو ای ماه ...یک قطعه ...

مثل درخت هرس شده ...چند روز بعدبرگ اوردی!!!

دو:

قلبم کلاس درس تو بود ...

مکان نداشتی ....

حالا که شاگردانت به دکترا رسیده اند ...

لطفا ترکم کن !!!

سه:

پرده از راز کرم ابریشم برون افتاد ...

"پروانه شدن"

قطعه ی شاعران نمی خوابم من!

جای من روی برگ های پائیز است ...


چهار:

دندان های یوسف نیفتاد میان کف دستش !!!

همین طور با تشکر از زلیخا !...بردندش زندان مصر!!!

پنج:

روزه می گیرم از سکوت و قلم راه می رود ...

چه کنم با شکم دفتر خود ...پراز شکایت توست!!!

شش:

مزار شش گوشه ات خندید به تیره روزی من ...

باپای برهنه آمده بودم اربعین و ...گریه می کردم !!!


هفت:

خانم!اگر مرابکشی حق نداشته ای !!!

من آن مردیم که با

 فروش کلیه هام ...برای تو ...دکترا خریده ام!!!

هشت:

ترامپ سر کوچه نداشت و بالای کاخ درانتظار هلی کوپتر بود ...

یک هو دید چینیان با ماهواره به زیپ او می خندند !!!

نه:

مامان بنز:

پژو چشات رو بازکن ...نکنه مردی ...یالله مرد!!!

بابا پزو:

بنزی چی می گی؟تا کی می خای منو تو این دنیا نگهداری ؟بذار من برم!!!

مامان بنزبا گریه:

آخه پراید خونه نیس...بیاد ناراحت میشه!!!بذار وقتی پراید بود!!!

بابا پژو با خشم:

زن حسابی توفرق عشوه و ناله و پراید رو هنوز نفهمیدی؟


ده:

رهبرم ...

گونه های سرخ یعنی چه؟

یعنی آبرویی که می دهی به ما و سربلند هستیم ...

یازده:

این روزا خیلی خبرای خوبی نمی شنویم ...یکیش همین تصادف دانش آموزان بود ...

که متاسفانه متاسفانه تکرار میشه و تکرار ...

به خونواده هایی که فرزندانشون رو دراین حادثه از دست دان از قلبم ازوجودم تسلیت می گم ...

هیچ معلمی رو نمی شناسم که ته قلبش عشق به دانش اموز نباشه ....تو این جور حادثه ها آخرش هیچکی مقصر نیست ...نه اتوبوس ...نه راه شب ...نه خطای انسانی به هیچ وجه ...ولی خوب هی تکرار و تکرار ...

من میدونم که همکارانم تا چه حد دلشون سوخته ...اصلا دیگه معلم با چه عشقی می ره سرکلاس جز عشق خود دانش آموز ...واین عشق متقابل خدا میدونه چطور زندگی خیلی هارو تغییر می ده ...

ولی چه میشه کرد که جگر گوشه های ما ...

"نگم بهتره واقعا ناراحتم"

عکس را با دانش کم خودم انتخاب می کنم ...می خواستم ربطی به تحصیل داشته باشه ...


۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۵۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

امدی چو ماه تازه ...تیغ برکف ...خنده برلب ...امدی ای عید قربان ....خوش رسیدی (2)!!!

"عینک زدم شناخته نشم "!!!

یک:

درون قلب خدا عشق به کیست نمی دانم ؟...

که زمان جان دادن به او ...

برخی بهشت می بینند...

دو:

قربان تو رفتم یک روز سرد پائیزی ...

دیدم که مثل برگ ...

ازروم رد شدند ...عابران بی خیال ....

سه:

قدر جان خود بدانید "ای "اسماعیل ها ...

تا خدا مجبور نباشد روز روشن ...عشق بازی ها کند!!!

چهار:

من سراغ گوسفندان را گرفتم ...عید قربان ...

هیچ کس راضی نشد ...

تا نشانی واقعی از گوسپندان ...بدهد!!!

پنج:

دهان خویش را بسته اند نیاز مندهای شهر ...

تا ابروی شان بسته ...به گوسفندان شهر نباشد هرگز!!!


"یعنی این اعتقاد واقعی منه؟!نه بابا همین جوری برا خودم!!!


شش:

مزار شش گوشه ات جای بالاترین هدیه خداست ...

از آن جا که در کلام خویش فرمود:

قربانی برای من بالاترین هدیه است ...

هفت:

به جان من افتاد که به پای تو بیفتم ...

چاقوی دسته زنجان تو ...مشهور زمان بود !!!

هشت:

سربازتوایم و عددش را خدای می داند ...

قربان جان توایم و خدای می داند ..."یا مهدی(ع)"


نه:

واقعا دست بعضی پدرو مادرهارو باید بوسید ...

تو جامعه ای که لاکچری بازی توش مد شده اولاد لاکچری دارن مثل توپ ...

آقا نه دست ظالم رو برا یه لحظه عمر بیشتر می بوسن ...نه اینکه قسم و ایه می آرن به جون کسی ...

صاف جلو چشم همه از اون خونه ی قشنگ و ماشین شاسی بلند و همه چی و همه چی در لحظه می گذرن و می گن بفرما سر می خوای ؟بعد تازه معلوم میشه کی بودن...

نه شهید محسن حججی مه مثل ایشون زیادن ...

چشم و دل سیر ..چشم و دل پاک ...


خدا چنین پدرو مادرایی رو بیامرزه که درلحظه آبروی یه ملت رو می خرن ...


ده:

عید قربان آمد و یاد فرشته ها ...خدا...

که هرکس نتواند برساند دست خود ...به دست خدا ...

یازده:

رهبرم ...

مگر قربان شدن کاری ست؟

کارها سختند ...

بگو به ولایت امر خود ...

کاری بکنیم ...

.........................................................................................................

یازده:

پراید:

دلم برا بوگاتی تنگ شدهواسه اسپاگتی هاش ...

مامان بنز:

اونا رو که من می پختم !

پراید:

برم بهش بگم راضی ام بره دانشگاه آزاد کاشان !لندن نباشه!

مامان بنز:

یعنی چی؟!!!

پراید:

آخه!دانشگاه ازاد کاشان قبول شده بود ...گفتم کسر شان ماست !مامان به خدا ازجاده می ترسیدم!

مامان بنز:

برو بگو!!!

دوازده:

آه ای ترامپ خسته نباشی ...جهان درتلاطم است ...

از انتقال خود به هیوستون جهان پراست ؟!!

سیزده:

با تشکر از مردم محترم جمهوری خلق چین "خودشون می دونن"

عید تون واقعی واقعی واقعی مبارک ...

ای خدا حلا خودمونیم چرا افتاد جمعه!....:ناشکری نکن سال بعد که اصلا نمیفته سال تحصیلی !!!

فضای غیر مجازی و مجازی درکل ملت مخلصیم 


۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۴۱ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

اگه خدا می خاد معلمی به پیری برسه ...

این نوشته تقدیم میشه به استادی چون دکتر علی اکبر امینی ...زیادم قشنگ نیست مثل نوشته ها و گفته های ایشون ...


اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد قامتش خم تر بشه تا بتونه گونه های دانش آموزانش رو راحت تر ببوسه ...

اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد بچه هاش برن خونه بخت و جای دوری بچه هاش ...اغوشش رو برای دانش اموزانش باز کنه...

اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا می خاد شکم تپل و گرمش جای دست بچه هایی باشه که وقتی می آن اغوشش حس کنن انگارقشنگ ترین و مهربون ترین جای دنیا رو دارن لمس می کنن...

اگه معلمی به پیری می رسه :

با حقوق حداکثری و متوسط چامعه بلد بوده چطوری زندگی خودش و خانواده اش رو بگردونه ...

اگه معلمی به پیری می رسه:

دلیل نمیشه مریض نشه ...ناراحتی حنجره نگیره ...نپره تو اتیش که بچه های مردمو نجات بده ...کار مددکار اجتماعی روگردنش نیفته ...خونه قدیمیش رو سرش خراب نشه ...ناسزا نشنوه ...

درکل اگه معلمی به پیری می رسه :

خدا دوسش داشته که با مقام انبیا پیر شه ...

درضمن نشون دهنده ی اینه که نفرین دانش اموز اثر نداره و ...

هیچ کس نمی تونه برایه روز کله ی سحر پاشدن وتا بوق سگ دویدنش متر بذاره ...

.....................................

من الله توفیق

۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

الله الصمد ...لم یلد و لم یولد...


"تکرار کلمه در نوشته ها عمدی ست!!!"

یک:

تبرک است آن پرده ای که دور تو ...دور تو می کشند ....

شاید خدا ...خدا ...ان پرده را کنار می زند !!!!

کنار می زند تا عبادت مارا ...به چشم خود ...به چشم خود ...ببیند...

دو:

خانه ی خدا بوی صفا و مروه می دهد ...

چون تشنگان خانه اش ...فقط از چشمه ی زمزم ...از چشمه ی زمزم ...می نوشند ...

سه:

سر تو شلوغ است ...بگذار بعدا ...بعدا...

آن گاه که صلوه ظهر ...همه سرگرم نماز تو اند !!!


چهار:

از لا به لای دیوار دست تو پیدا شد ...

پیدا شد و علی (ع)...از شکم فاطمه ...پا به کعبه نهاد ....

پنج:

قهر می کنم ...با تو که دوری فرسنگ ها زمن ...

پشت پرده ای و راز مرا فاش می کنی!!!

شش:

مزار شش گوشه ات قیامت است ...قیامت است برای دعای تو ...

آن دعای عرفه که موقع خداحافظی ات ...جن و انس را به گریه واداشت ...


کفش پیامبر (ص)هنگام معراج ایشان

هفت:

دریغ روی تو را هیچ نقاشی بلد نیست .....

بلد نیست ...ما همین طور عاشقیم و در خانه ی تو ...اسیر ...

هشت:

دیگر ترامپ امروز آزادی ...از بند جمله های من ...

مثل تمام زنده های عالم ...دنبال خدا بگرد ...

نه:

پراید:

مامان !بابا !کجائید؟

ننه خاور:

مگه آدم نیستی؟برو برا شفای بابات دعا کن!

پراید:

مگه بابام خوب نشده؟!

ننه خاور:

آدمی که یهویی 40000یورو بده دست یه پسر بد!کی خوب میشه؟


ده:

رهبرم ...

حج ما در همین سرزمین عشق گذشت ...

به دوره گردی مان ...

به دعای عرفه ...

خدا ...پیامبر(ص)...امام حسین(ع)...همین جاست ...

گوشه یدل مان ...

که تو زنده نگه داشته ای ....این دل مان ...

یازده :

از اول هفته می خام هفته یدولت رو تبریک بگم ...

خودمون می دونیم اداره ی یه شرکت چقدرسخته چه برسه به اداره ییه مملکت ...

من بعضی جاها نه خیلی جاها تغییراتی می بینم که اصلا قابل بیان نیست ...

چقدر کارها راحت تر شده چقدر فکرها راحت تر شده ...

خیلی کارها رو با آرامش بیستر و زمان کمتری میشه انجام داد وواقعا برخی وزرا و هم چنین مجموعه شون ودرراس رئیس قوه ی مجریه زحمت کشیدن ...

بایذ بهشون گفت :خدا قوت ...

نمی تونم نام یه عده رو بگم وبعضی کارا شون ...ولی به جرات می گم که از نظر سیاست عمومی و داخلی برای جمعیت مون چیزی کم نذاشتن و از لحاظ سیاست خارجی هم زحمت می کشن ...

.................

دوازده:

عشق تو مرا کور کرده یا حسین(ع)....

فرداست که عاشورا بیاید  و دعاکنم که بینایم کنی...


سیزده:

وسواسم شدید بود و یه گوشه ای نشسته بودم و داشتم خدا خدا می کردم که یه نشونه ای بیاد که حج ام قبوله ...یهو دیدم یه صدای الله اکبری بلند شد و پرنده های کعبه پریدن و در خونهی خدارو باز کزدن ...دلیلشو هنوزخوب نمی دونم ولی چششم به در خونه ی خدا کهافتاد گریه کردم ...اون جا که خداهست دلمونه باورکنیم اگه بخاد درهای بسته اش رو جوری باز می کنه که باور نمی کنیم ...من به این ایمان رسیدم ...هرکسی هم که بخاد می تونه به این ایمان برسه ...اونم درلحظه ...

............................................

امروز از کسانی که تو مدت نوشتنم ناخواسته "شل و پل "شدن !!!معذرت می خام ...

من یه وبلاگ نویسم ...همین 

۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مرده شوری شغلی ست که خانم ها در آن موفق ترند !!!

یک:

چون حلزون میان خانه ی خویش هراسانم ...

دست انداخته ای که از جسم خودم بیایم بیرون !؟نتوانی!

دو:

قرار نیست مراله کنی و من ساکت ...

چنان جیغ می کشم که کلاغ ها بیایند تماشا!!!

سه:

میلیون ها سال قبل سر مالکیت داینا ...یاد گرفتیم با هم صحبت کنیم !...تو خوشت آمد ...رفتی خون گورخر آوردی وروی دیوار مرا کشیدند که دور سرم حباب بود ...

یعنی من طاقت حرف های تو را نداشتم؟!....

دلم می سوزد که نوادگان من ...

بادیدن این تصویر کلا مرا فضایی تصورکرده اند !!!

"خاک برسرم"!!!


چهار:

بسته بودی سریاس را با پلاستیک تا خفه شود!!!

باز کردیم وجز بوی خوش به مشاممان نرسید!!!

پنج:

گول خوردم وبه راه اشتباه دویدم ...

رسیدم به منزل مادرت ...ولی به قهر برگشته بودی منزل!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را قلم نمی تواند و تصویر ...

همیشه احساس نقاش است ...نه روضه ی رضوان ...



هفت:

سیاه قلم کشیدم موی تو را چون ندیدمت ده سال ...

به خنده آمدی و لیلی گویان به رخ کشیدی سپیدی مو ...

هشت:

ترامپ نمیر گناه داری اصلا حیف مردن تو ...

چنان نظم جهان را به هم زدی که"نگو"" با پوتین رفتند توی دندان هایت ..."

نه:

پراید:

وای نمی دونید لندن لندن چی بود ...بیگ بن !وای وای!

دایی رضوانی هیولا با چشمک:

کلک راحت شدی نه؟

عمه مینی بوس:

رضی تو هنوز دو ماهه با من نامزدی!

مامان بنز:

بیا پراید 40000هزار یورو!همه اش یه جا!

اگه خودتم می خای ادامه تحصیل بدی اشکال نداره !

پراید:

مامان !این همه پول؟از کجا آوردین؟

مامان بنز:

بابات امتیاز خودشو فروخت به بورکینا فاسو!!!

پراید:

یعنی بابا پژو واقعی بود ؟!!!یعنی ننه خاور و بابا بیوک بودن که بچه ها شونو از خارج آورده بودن؟

دایی رضوانی هیولا:

بدو!تا سرد نشده به خانواده بوگاتی بگو !بیچاره ما همه مون واقعی هستیم!!!




ده:

رهبرم...

فدای شدن برای سرزمین من ...کم است ...

تا جای نماند از من و ...

کسی نداندم ...قضیه چیست!!!



یازده:

سال ها پیش که رسا نه های ارتباتطی مجازی مثل امروز نبود ....کانال ها ی تلویزیون خنده داربودند ویکی از  موضوعات که خنده دارشان می کرد تحقیر و توسری جنس اول بود ...

پیدا نمی کردی عاقلی را میانشان که به آن نخندی ...بطور مثال :نان و خرید داشتند می آوردند منزل که صدای خانم تا سر کوچه می رفت ...که"نفس کش"!بعد جفت پا می رفتند توی جوب آب و سینه خیز تا منزل می آمدند ومثل موش با خوردن تکه ای نان و پنیر به زندگی رقت بار خود ادامه می دادند ...گذشت ورسانه های مجازی آمدند و معلوم شد جنس اول عجب!!!

حالا برای له کردنشان همان فرستادن سرکوچه هم لازم نیست!!!کافیست خودمان را درون لجن بیندازیم تا جنس اول همین طور!!!

این وسط عشق نقش موتور محرک را بازی می کند ...و خودم یعنی مهم قضیه !!!

با این تفاوت که جنس اول ...اول باید با کاتیوشا منفجر شده تا کل عالم بفهمند و جنس اول دوم باید بفهمد چه تحفه ای بوده !!!که خودمان را زده ایم زمین تا قربانیش شویم ....

دراین نوشته مرده شور فمنیست واین ها را ببرند!!!ااگر دروغ می گویم ...بگو می گویی "نگو نگفتی"

......................................................................

بعضی ها برای همراهشان میلیارد ها خرج می کنند و این از تلفن همراه تا سگ شان را شامل می شود ....بعد بعضی دیگر زندگی شان را به فنا می دهند و ارزشی برای همراه همیشگی خود یعنی همسر هم قائل نیستند یاللعجب ...جل الخالق

۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جمعیت اقیانوس ها و دریاها بالای هزار میلیارده باور کن...یه وق جهانو نخورن؟!!!

یک:

معروفترین عاشق شهر بودم ..."امیر"

رتبه ام بالاتر از جنون ..به مجنون می ماند !!!

دو:

صد قدم تا باغ مانده بود ...می لرزیدم ...

به حال بید های باغ ...حال من شبیه نبود؟

سه:

اشکم را در آوردی و دلم به حال خودم سوخت ...

که دو چشم من گناهشان چه بوده است جز ضعف و دلسوزی؟!!!


چهار:

رفع زحمت می کنم دیگر در مجلس شما نیستم ...

می روم مجلس دیگر ...میان فرشته ها برقصم...

"خاطرات یک پروانه"!!!

پنج:

پودر شد استخوانم یوسفم ...اما داستان من ...

هنوز خوانده می شود با صوت به عتوات احسن القصص...

شش:

مزار شش گوشه ات را باختند آنان که برگشتند ...

هیچ اشکال ام ندارد ...تعویض رویا با بهشت ...


هفت:

و می روند میزهای قدیمی و کهنه ...همگی باهم ...

مسئله نشیمن گاه نیست ...وسواس فکری مطرح است!!!

هشت:

ترامپ هیچ نترس ...خودم باهات هستم ...

فقط چند سئوال کلیشه ای می پرسند:مثل آدم می شوی یا خواهی شد؟!!!

نه:

ننه خاور:

وا بنزی!ورداشتی برا پراید آش پشت پام پختی ؟این پسر رفته رشت برگرده !!!کلا 5 ساعت راهه تا لندن !!!

مامان بنز:

ننه خاور!ببالاخره بچه ام لندن که رفته ...

ننه خاور:

عروس گلم!ترمی 5000یورو باید بده بوگاتی یه مدرک بگیره مگه بوگاتی پدر پولدار نداشت ؟آخه خرج تحصیل به این سنگینی افتاده رودوش این ...حالا تو داری آش پشت پام می پزی؟

مامان بنز:

دیگه ناچار بشم پارکینگ ظفرو می فروشم !

بابا بیوک:

بالاخره قرصاتونو می خورین آدم شین یا بدم تعمیر کار جیگر تونو دربیاره!!!


ده:

رهبرم ...

قولی که داده بودی سرانجام شد ...

دیدم بهار را که گذر می کند از شانه ی نسیم ....

یازده:

برام دعا کنید ...

..................................

چطور می تونیم مثل آیت ا...مرعشی نجفی بشیم؟45000عنوان کتاب داشته باشین بعد یه کتابخونه درست کنیم عین ماه ...

این جور چیزا تو دنیا بی نظیره ....خداایشون رو بیامرزه 

.........................................................

راجع به تیتر نترسید دریایی ها آب شش دارن!!!



۰۷ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وه چه بیگانگی غمناکی ...آوخ این فاصله ها را که چه بیداد گرند ...

یک:

قهوه ی چشم تورا جرات شیر دلم نیست ...قاطی نشدم ...

یک گوشه ی قلب تو بگیرم زانوم ....بهتر نیست ؟!!!

دو:

به کشف لب تو مشغول ام هنوز ...

بگذار میان خون رگ هایم قند بیداد کند ...

سه:

فرصتم نیست که تا آخر عمر زنده باشم ...

اگرم ساعت بیداری من ...چشم تو باشد ...


چهار:

میان زباله های شهر سکوت بود...

هیچ کدام تا آن شب ندیده بودند ...

که انسانی سوخته میانشان بخوابد ...

تا فردا ...

پیدایش کنند ولابد برایش گریه هم ...می کردند ...!!!

پنج:

دستور زبان فارسی بیش از این کشش نداشت ...

که تو بنویسی:

دوست داشتم ...ولی النگو نمی خری ...گمشو!!!

شش:

مزار شش گوشه ات شلوغ بود تا آن جا که من ...

دستم نمی رسید ...ولی چشم اورده بودم برای روضه ات یا حسین (ع)...


هفت:

توی کیف پول های اماده بودند ...تو نخواستی ..بیمارستان شلوغ بود ...

همانجا خوابیدی که کیف پول من اثر نداشت ...

فردایش فهمیدم ....

که قلب و چشم هایت را اهدا کردی ...

که سال ها بی تفاوت از کنارشان عبور کرده بودم ...

با گریه امدم ...کنار مزار تو ...

ارتباط ما دیگر همان سنگ قبر ...

چون قلب و چشم ات را بخشیده بودی به 

پیرمردی که طاقت دیدن مرا نداشت!!!

هشت:

ترامپ اینه بین بیاور تا پیدا کنی ...

کسی را که واقعا تو را برای خودت دوست بدارد !!!

نه:

پراید:

مامان ما داریم می ریم انگلیس اومدیم خداحافظی ...

بابا پژو با خنده:

پسرم!تو با استانداد های جهانی قابل قیاس نیستی بمون تهران!درضمن ممکنه تا برگردی من نباشم...

مامان بنز:

چطوری ویزا گرفتی ؟حالا مهم نیست انشالله کی می رین؟

پراید:

بوگاتی بورسیه گرفته من می رم می ذارمش بعد برمی گردم !!!

همه ی خانواده باهم :نه!!!

ده:

رهبرم ...

دوست داشتن تو وظیفه نیست ...

عشقی ست که از عشق ...

به گردن ماست ...

یازده:

وفات امام باقر(ع)...تسلیت ...امروز خودمم غم دارم ...می دونم که با ذکر ائمه همیشه ازغم کم میشه ...مواظب خودتون باشید ....یا علی 


۰۶ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی