بی شمس

ادبی

ساره

See original image

ادامه مطلب...
۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جام جم!

یک:

جاده ها... خم ابروی یاراند ...

به چشم که می رسند ...

مقصد است!

دو:

جاذبه چندان مهم نیست ...

یکی پیدا می شود ... یکسال نه چند سال ...

بالای جو ... سیب می خورد !

سه:

موسی ...

قومی را ازنیل عبور داد...

پادشاه مصر ...

آنقدر کثیف بود که برای شستشو ...

میان نیل رفت!

چهار:

دریای سیاه ... جلیک فراوان دارد ...

تو عشقی به نام ...

بحرالمیت باش ....

تابرایت بمیرند !

پنج:

زیاد بزرگ شده ای ...

زیپلن هم بزرگ بود ...

نکند توهم ... عاشق هلیومی !

۱۳ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای باده ی سرنگون کننده!

یک:

ای باده سرنگون کننده ...

ننوشیده ی گناه کارم ...

برروی پا ایستاده ام ولیکن ...

حرامی تو ... معلوم نیست !

دو:

کوروش ...

بردیوار آیین های باستانی تکیه کرد ...

و

مصررانجات داد...

روی سنگ باید نبشته می شد ...

که مردی چنین هم ... وجود داشت ...

سه :

ترک برداشت ... آغوش شیشه ای من...

سنگ قلب تو... احساس نداشت ...

چهار:

سال ... روزهاست که برگشته...

تکمه ی اضافه شدن به عمرست که ...

یکبار دیگر باید زده شود !

پنج:

درپیشگاه تو سرسجده دارم ...

تمام وجود من ...

خودآگاه و نا خودآگاه ...

خالی کن ...

من همان (عبد )توام ....

شش:

کلاس مرا می خواستی بگیری ...

پروفسور!

نمی دانستی کلاس ها دیگر هوشمند شده اند!

هفت:

تن به خاک دهم ...

زبان به کتاب ...

جای تو خالی نیست...

ایمان دارم !

هشت :

کلوچه فومنی ... اصلا هرکلوچه ای ...

لپ های تو ... خوردنی تراست ...

نه:

شب نیست که یاد تو نباشم ...

که به من آموخته ای ...

خدا...

یک تن پوش هم برتن آسمان دوخت !

ده:

آزارتو... ندیدن من بود ...

ندیده بودی ... کسی را ...

که ندیدنت را سال ها تحمل کند !

یازده :

عشقی به نام حنانه

۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بهارنارنج...

یک:

نبرد خشکسالی بود ...

بین سپنتا مینو وانگرمینو ...

سال ها هزاربود و سوشیانس ... نیامده بود ...

و

آتش در آذرگشنسب فروزان بود ...

خدای ... به هرعشقی پاسخ می دهد...

بهار آمد و محمد (ص)...نوروز را جاودان کرد .........

دو:

ظاهرتو ... آدم را فریب نداد...

خدای خلقتی کرده بود ... که...

دست آدم به آن نمی رسید !...

سه:

تلقی تو ... ازبهار شکوفه هاست ...

منی که نابینای مطلقم... بوی بهارنارنج... بهارم است ...

چهار:

پذیرش ازقلب که می گرفتی ...

درحد شریف ...

اکنون دلت رهاشده با درجه ی ازاد !

پنج:

کنفرانس می دادی درجمع که قربان وفایش ...

حالا " paper" که بیایید و مارا جمع کنید !...

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

هزار حافظ!

یک:

بیت هایی که می خواندم ...

بلوغ یک احساس بود ...

حافظ رو به پادشاه خوبان ...

عشق شاخه نبات داشت ...

دو:

ویرانه ای یک دیوار داشت ... که خضر شکست ...

گاهی چون موسی ... منتظر فرشته وحی می مانی و

بی حکمت می روی !

سه:

تخفیف از چشم هایت گرفته ام ..

هزاربال که به چشمست و یک بار می پرد!

چهار:

قلبم را هزارتکه کرده ای ...

که بگویی ... هزار راه نرفته را نرفته است...

شرم ازچاقو نمیکنی ...

که بازبان خون ...سخن نهفته دارد !

پنج:

دربارعلی(ع) مرد فراوان دارد ...

صدشکر وقتی درین بارگه قدم بنهی

۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کویر

ادامه مطلب...
۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بینایی ...

یک:

کوری ام...که شفایافته ام...

توچگونه عیسی شده بودی...

وقتی فرمان قتل من هم دستت بود؟

دو:

شبها ... روزها...

ستاره ها نمی افتند ...

انقدر جتذبه دری که درآسمان ستاره نگه داری ....

و

انقر جاذبه داری که درزمین مارا نگه داری ....

سه:

برای آغوش تو...

من به فرمان ایستاده بودم ...

نه صدو نودو نه نفر را درآغوش گرفتی ....

تا همین یک فرمان را فراموش کنی !

چهار:

به تبرک دست تو نان می خوریم ...

وگرنه خودمان ... دست نان خوردن داریم ...

پنج:

همای عشق ... همایون شناخت . برسر کسی ننشست ..

همایون با همای عشق ... به یک دل امید داد!


۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

فوق ایدیهم

یک:

بااین اندوه...

چه ازمکتب رنج فارغ شوم ... چه امانیسم ...

باید با عشق عجین شوم ...

تا زنده بمانم ...

دو:

سند ... یک قلب از اندیشه اقتصادی توست ...

که چه چیز را می پسندی ...

سند ازدواج ... نگو کخ یک عمر ...

سه:

چکه ... چکه ... گنجشک می نوشد ...

خوش بحالش که ...

عطش دارد قطره ... قطره ...

چهار:

ریسمان عشق بود آنچه موسی داشت ...

ساحران چنگ زدند و به عشق پیوستند ...

که این چوب سحر نیست ...

پنج:

ولایت به علی (ع) داده شد و علی سکوت کرد ...

بی جمع عاشقان ... کجا نور شودولایت علی (ع)...

۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تمرین

یک:

تمرین ... دیگر گذشت ...

وقت امتحان دانستم...

باید نام خودم رابنویسم ...

تا قبول شوم !

دو:

خمیر شیشه با نفس انسان ترکیب می شود ...

هرچه جام هست برای نوشیدن ...

طعم عشق نمی دهد!

سه:

چشم هایت ...

عادت به زیبایی نداشتند ...

خواب سجده ستاره ها را که دیدند ...

فهمیدند...

زیبایی هست ...

که دربیداری ...

زیباتراست !

چهار:

لیلی درکلاس معمولی بود...

پسرسلام ویژه بود که ...

نباید به یک معمولی ... دل می داد....

پنج:

تکیه به جای بزرگان ...

بزرگی می خواهد ...

من نمی دانستم و...

سعی گوشه ی چشم تورا داشتم !

۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

داستانی ازداستان های دیگر زیباتر ...

یک:

فقط کنارتو بودم ...

همین که سقف تو ... سقف من است ...

برای رفتنت ...

دل تنگ می شوم ...

دو:

بیگانه پرست نیستم ...

چه کنم که یاران ... با بیگانه راحت اند !

سه:

کنار کعبه ... زمزم است و ...

تشنه ایم و...

وقت طواف ...

باید دلمان را ... بشوییم ....

سه:

وکیل شهر که می شوی ...

باید بخندی ...

دیگر درد نیست که برتن تو...

جامه نشود !

چهار:

جنگ برادران.... یوسف را کشت ...

به صلح چشم های زلیخا .... زندان رفت ...

اما به عشق ...

داستانش ... احسن القصص شد ...

پنج:

صحبت عشق ... با بلبل نیست ...

تلگرام نصب کرده است و نوشتار می فرستد !

۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی