بی شمس

ادبی

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

شعور داشتم و می دانستم اوضاع اقتصادی بداست ... گذاشتم نامم را بدزدی !تا دلار بخری!

یک:

صد بار از پله های چشم تو بالا رفته ام ...

یکبار نکرده ای در سیاه بخت من ... وا کنی !

دو:

پرده ی آشپز خانه با بوی قورمه سبزی...

پرده ی هال با بوی پدر ...

پرده ی اتاق خواب با بوی دیور...

روی بال نسیم ...

تابستان بود!

سه:

قفل کردی زبان من و رفتی پی کارت ...

که دگر نشنوی از زبان من ... نام عشق مرا بار دگر !

چهار:

بوسه ام را قورت دادم و عشق را بد جویدم ...

تمام شد احساس آدامسی من!برای چشم های تو!

پنج:

کلاه گیس روی سرت بود تا با موهای مشکی ات ...

حش طلائی بودن موهایت توی ذهنم را عوض کنی!

شش:

مزار شش گوشه ات صدای رقیه (س) داشت ...

دیگر کجا آغوش پدری که دخترش رقیه (س) است ...


هفت:

درینگ درینگ درینگ

... :

بله؟

خانم:

اشکالی نداره از تون بپرسم آقای شوقی اونجا چه کاره ان؟

... :

خیر!اصلا

بیب بیب بیب

درینگ درینگ درینگ

... :

بله؟

خانم:

اشکالی نداره ازتون بپرسم رئیس تون آقای شوقی هستن؟

... :

چرا خانم!شما که می دونین رئیس ما کی هستن... چرا هر دقیقه مزاحم می شین؟

خانم:

وا!من خواهرشونممی خواستم مطوئن بشم ایندفه که می رم خواستگاری شغلشو به من اشتباهی نگفته باشه!وا؟...

صدا با عجله:

اه چرا!خانم راستشو بخاین آقای شوقی اینجا آبدارچی هستن!جون بچه هام خواهرم که اغیشالله عروس شما !کنیز شما باشن ... گناهی ندارن!تشریف بیارین خونه ی خودتونه...

خانم:

آره؟به شوقی بگو وقتی می آد خونه 4 کیلو میوه بخره واسه ی دخترش قراره خواستگار بیاد!

بیب بیب بیب

..............................................

چند روز بعد مشخص شد آقای شوقی فوق لیسانس اش را گرفته و قرار بوده به بخش بایگانی انتقال پیدا کنه و می خواسته از خواهر آقای نظری خواستگاری کنه ...ولی آقای هویتی از حسودی این قضیه داشته می مرده و با تقلید صدا...


هشت:

ترومپ!

می رسیم به بالای خراش نه اسمان خراش ...

تا ما کی برسیم و تو ... کی خوشحال شوی!!!

نه:

بوگاتی:

وای!250 تن طلا وارد بازار شده!اونوقت ما فقط 300 تا سکه خریدیم!

مامان بنز:

اه!200 تا شو تو خریدی؟

بوگاتی:

خوب الان معلوم شد 100 تا شم شما خریدین!می بینین ما چقدر بد بختیم!خوش به حال مردم!

پراید:

مردم مگه یه نفره که دارین باهاش رقابت می کنین!مردم 80 میلیون نفر دیگه ان!

بابا پژو:

نه عزیزم!مردم بی ام و خانمه!که خدا می دونه اونم از هوندا خانم چقدر کم آورده!بدبخت ما مردا!



ده:

رهبرم ...

کجاست بی عشقی و بی هوایی شما ...

که ما ملت ایران بی هوا نیستیم ...


یازده:

یعنی از عبارت پاکدستی خوشم می آد که توش محترمانه می نویسن و می گن شما دزد نیستی!

حالا قربون خدا برم ... دزدی یعنی چی؟...

فلان آقا داشته درسال 1940 آدامس می جویده آدامسش که خلاصه ای از دی ان ای و خصوصیاتش رو از طریق " تف"!حمل می کرده میندازه بیرون!بعد یه بابائی برش می داره می ذاره لای دستمال کاغذی ... بعد نوه ی نوه اش همین پریروز می بره حراح می گه این مال آقای فلانیه بعد میلیاردها تومن میفروشه می آد خونه !

بعد فک می کنید از ما بدبخت بیچاره ها چی میدزدن؟خودمون! خونه مون!بعد همه چی مون!از بالا دستیام چی میدونم تف شون لابد!

............................

حالا گفته باشم اگه من از این طریق به غیر از موارد گفته شده درفوق ! سیبیلامم گم نکردم هرچی خواستید بگید! یعنی تا این حد!

" جل الخالق"!!!


ببخشید تولد امام رضا (ع)رو تبریک میگم ...شاد باشید


۰۴ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بهاررا در آغوش تو گم کردم ... گفتی نیست و باورم شد ... بعدها فهمیدم نام مستعارتو ... ناهارخوران است!

یک:
من ... یک خودکارم ...
که درانتهای وجود خودم .... بازهم ...
فلسفه را آبی می نویسد ...
آسمان را آبی می نویسد ...
و...
سیاه را آبی!
دو:
با کمان آغوش خود ... عشق را انداختی ...
دوربازوی من ... انقدر قدرت یاری ... نداشت!
سه:
بوسه از روی ماهت ... حسرتم شد یوسفا!
هیچ اشکالی ندارد... من که کورم..." بوس کن"!

چهار:
دریغ که دوستم نداشتی و باورش برای من ...
آنقدر سخت بود که ... دروغ می گفتم ... داری!
پنج:
بگذارم درتمام آسایشگاه ها که برای دیوانه ای چون من ... کم است!
انتظار داشتم بگوییک عشقم!
زنگ زدی ... اورژانس اجتماعی!!!
شش:
مزار شش گوشه ات غم پر از شادی است ...
آن جا که نوحه ها ... اوج می گیرند توی قلب من ...


هفت:
درینگ درینگ درینگ
... : بله؟
خانم:
ببخشید شرکت داده پردازان نور آفرین سحر کیش!
... :
بله!
خانم:
ببخشید مهندس جوشکار تشریف دارن؟!
...:
بله!شما؟
خانم:
خبرنگار اجتماعی بخش رسانه های مجازی روزنامه های وابسته به تلویزیون الکثیر!!!وصل می کنید؟
...:
چند لحظه لطفا...
دودودودودودودودودو...دودودودودودودودو...دودودودودودودودو...دودودودودودودودو!
مهندس جوشکار با صدای بم:
بله؟
خانم:
وا مهندس جوشکار؟!امروز چرا نیومدید؟من و همکارم دم محل کارمون سیخ تو گرما کباب شدیم!4 روز اسنپ ما شدیا!گفتی دیگه لازم نیس تماس بگیریم... الان ساعت چنده؟یه رب دیگه اینجا باش!
مهندس جوشکار با صدای بم:
کاردارم نمی ام!یه اسنپ دیگه بگیرین!
تق!
...............................
چندروز بعد مشخص شد مهندس جوشکار می خواهد ازدواج کند و دیگر اسنپ نیست!

هشت:
ترومپ بچه ترومپ هوا کردند و گفتی : ول کن بابا...
یواش یواش بوی صدای لندن به گوش می رسد ...
نه:
بابا پژو:
ننه جان!ننه خاورجان...چشاتو باز کن ... این شربت لیمو رو بخور حالت خوب میشه!بخور!
پراید:
آخه ننوجان!تواین سن و سال برای چی می ری کلاس ورزش؟فیتنس...پلاتس...کوفتنس!؟ براچی؟
ننه خاور:
بابا ننه!چاقم!یه ذره ام کم بشه خوبه!والله دارم می ترکم!بوگاتی و بنزی رو ببین!آه شیکم مثل کتاب می مونه!
مامان بنز:
وا ننه خاور!کدوم کتاب؟ازبس کوفته به خوردمون دادیشدیم قلقلی ... بوگاتی ام که حامله اس این دفه می خاد تانک بزاد!
پراید:
ننه خاور!روزی یه دونه کوفته بخوری بسته!سرهفته می شی باربی!
بابابیوک:
راس میگی ببم جان!خداروشکر باربی!

ده:
رهبرم ...
کلاس کشورمان پرشد از کلام خدا...
کلام عشق ...همیشه سر آغاز درس ما بوده است ...


یازده:
خیلییا چشم احساسشون بسته است ...از صب تا شب اصلا عشقو نمی بینن!کورن!
تمام کائنات دوسشون داره ... خدا دوسشون داره ... پدرومادری که به دنیا آورددشون دوسشون داره ... زن و بچه دوسشون داره ... گربه رهگذر کوچه دوسشون داره ...بارون و آفتابی که روسرشون می تابه و می باره دوسشون داره... گنجشک های توی پارک که دوربرشون هست دوسشون داره ... طلبکارو بدهکار دوسشون داره!معلم سابق و حال دوسشون داره...تعمیر کار جارو برقی دوسشون داره ...
بعد شبا گریه می کنن واز بی عشقی می نالن و نمی بینن دیگه!
..............................
آقا تورو خدا کوفتمون نکنید می آئیم اینجا می نویسیم به خدا چشم داشتی ام نداریم من ازجانب خودم که می تونم حرف بزنم:
کلیه سایت های تمام شده با دات ای ار خلاص ... یعنی چی؟!!!
.............................................
مشهدیا وشیرازیا و قمیا تواین روزا التماس دعا ...
......................................
کور شم اگه دوروغ بگم دوستون دارم و مخلصم
..................................................

۰۲ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بسیار چشم هایت خندیده ...به ابروهای کج من ... تصویر تو توی قاب خدارا شکر کج نباشد!

یک:
نصیب ندارم از ماه روی تو ... تا ابرها هست ...
کمی تو هم تلاش کن ... مثل نسیم کنارمن!
دو:
می خندی و قند لبت می کشد مرا ...
قندم!شیرین من ... به بدحالی ام نخند!
سه:
یوسفا!
کوچه ها از صدای خنده ی تو پر است ...
پیراهن رها کرده ای و می روی به زندان ها ...

چهار:
رفتن تو مرا متعجب نمی کند ...
اگر هم که بوده ای ... برای سر سوزنی از تو ...
با تبر خشم رقیب خود ... جنگیده ام ....
برو ...
!!!!
پنج:
صبر در کوزه انداخته ام ... مثل تو غول!
آینده تحویل بگیرم ... از عشق!!!
شش:
مزار شش گوشه ات خراب نکرد رویای من ...
من هنوز قصر می بینم ... قرار شمارا یا حسین(ع)...

هفت:
درینگ درینگ درینگ
...بله؟
خانم:
ببخشید آقای ما هستن؟!
... : نه خیر!
خانم:
همون آقای مومشکی ... قدبلند!که می خندنردیف دندوناشون پیدا میشه... فریدآقا!
...:
بله!فرید آقا لوله کش؟
ولی ایشون یک متر و بیست هستن ...دندونم ندارن !اصلا موهاشونم جوگندمیه!
خانم:
چی؟ به شوهر من؟!حالا هرچی !تلفنشونوجواب نمی دن...مجبور شدم به شما زنگ بزنم...
... :
ببخشید لوله ی توالت ترکیده ...دارن درست می کنن یه ده دقیقه ی دیگه ... می گن زنگ بزنید...
خانم:
خیلی واجبه!راجع به مادرشونه!
... :
آقا فرید تشریف بیارید یه جوری دیگه...
آقا فرید:
بله! چی شده؟صد دفه نگفتم سرکار مزاحم من نشید؟مادرم چی شده؟
خانم:
عروس!!!وا صدا تون چرا مثل آقا فرید ما نیست؟واااااای!!!ببخشید تورو خدا گفتم شوهر من کوتوله نیست!!!
... :
آقا فرید : شوخی جالبی نبود!
خانم:
چرا؟!یه خستگی در کردی دیگه!بای بای ...بیب بیب بیب
.........................................................
چند روز بعد مشخص شد ... مزاحم تلفنی ای با تغییر صدا قصد آزار و اذیت مردان محله را دارد!!!


هشت:
ترومپ!
آش بهم زده صد عیب دارد ...و
دهان باز نشده ...یک عیب!
نه:
پراید:
بابابابا!صدامو می شنوی... ؟ لطفا بیدارشو!
باباپژو:
پراید جان ! ساعتو دیدی؟30و 5 صبحه!
پراید: می دونم! دارم می رم صف ماشین هیوندای!بوگاتی می خاد یه بچه ی چشم بادو می ام داشته باشه!
بابا پژو:
خو داشته باشه!به من چه؟چی میگی؟
پراید:
بابا قیمت ماشین هفتصد میلیونو چارصد و پنجا تومنه؟ داری یه چارصد و پنجا تومن به من بدی؟
بابا پژو:
نه!از همتون دربه داغون تر منم!از ننه خاور بگیر!
ناگهان پراید:
آها یادم اومد ... بگیر بخواب!کارت مامان توش 500 تومن هست!
بابا پژو:
برای چی کارت ما دست شماست؟
پراید:
جهت خرید!
بابا پژو:
وایسا ببینم!

ده:
رهبرم ...
همیشه صبر شما به من انگیزه می دهد ...
صبوری تان به آل علی (ع) می ماند  ...

یازده:
دی شب یه جائی خوندم که یه خانم مجرم بین المللی! خوشگل قشنگ دستگیر میشه ...بعد عکسشو میندازن تو تلویزیون!بعد 10 تا اقا پیدا میشن که از خانم خوششون اومده بود ه و می خواستن که مدت جرم ایشونو بخرن!یعنی تا این حد مردم به عکس آدم نگا می کنن و اینها ...
الان عکسای موبایل دیگه نیاز ندارن قدیما... نگاتیو و اینا بود ...
فقط دختر پولدارا عکسای خوشگل از خودشون می گرفتن بعد با پسرای خارج دررفته که ازدواج می کردن یه عکس ام از پسره می ذاشتن سر سفره عقد!
چه دوره ای!
الان یه سفرم می رن طرف مقابلو زیارت می کنن ...چقدرم دنیا برعکس شده!!!حالا نمی خام بگم ولی برعکس شده دیگه!خودتون حدس بزنید!
" واللا ما چه بدونیم دنیا دیگه چه خبره براوتن اینجا بنویسیم!جل الخالق!!!"


با تشکر از سایت ایران کارتون
۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی