بی شمس

ادبی

۳۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

غم دل به دوست گفتن ...چه خوشست شهریارا...

سرم به راه تو می رفت ...روی نیزه ولی ...

به اندام تازه ام ...نوید عشق تو می داد...

دو:

انگشتری خورشید رنگ قرمز داشت ...

که هرشب هرشب ...به دست ماه ...به مهمانی شب می رفت ...

سه:

زنبور نوک بینی تورا نیش زد ...ولی ندانستی ...

که هرکس حریم خویش را به جان خویش ...نگه دارد...

چهار:

روی کوله پشتی ام ...نقشه ی راه را ترسیم کرده ام ...

مسیر عشق تو ...کوچه های میان شهراست ...تو دربهار زندگی می کنی....

پنج:

به کشتن من آمده بودند....خنجرهای تیز ...

من بلد بودم ببوسم ..."چگونه"مژگان سیاه تورا ...

شش:

مزار شش گوشه ات دلم را برد تا بیت علی(ع)...

آن جا که رشد کردی و مادرت فاطمه (س)دست تورا گرفت ...

هفت:

به گوش رضای (ع)عشق برسانید که عشق من مهدی (ع)...

نیامد و بازهم ...نشسته ام به امید ....

هشت:

تلفظ نامت از ابتدا سخت بود ...

مثل قسطنطنیه هستی ...لب هایم را طاقت سنگینی حروفت نیست ....

نه:

قربان بنز می رفت ...صاحب و اسفند دود می کرد ...

پراید گریه می کرد که صاحبش دو روز پیش ...درهوای آلوده سکته کرد ...

ده:

امروز ...یکی از بچه های کلاس اول آمد و مرا بغل کرد و گفت:...خانم مددی ما شمارو خیلی دوست داریم...

درحالیکه عقل و هوش از سرم پریده بود که چنین دختری مراپسندیده گفتم :اللهی ...منم دوستت دارم ...که ناگهان ادامه داد :

خانم مددی جون ...شما عین مادر بزرگ من می مونید ...خیلی شبیه شماست !!!...

درحالی که نمی دانستم چطور ادامه بدهم گفتم :اه مامان بزرگت انقدر جوونه؟!!!....دوست کوچکم ادامه داد:بله خانم مددی ...تازه می خاد جهیزیه من رو هم بده!!!...باخنده گفتم :ایشالله...

"یعنی واقعا من درشرایطی ام که همسن ای من مامان بزرگن؟!!!ولی خداییش بعضی بچه ها کاش همون .............

یازده:

ترامپ تورا ندیده است یارمن و نمی داند ...

که معجزه ی عشق ....تمام دروازه ها را باز کند ....

دوازده:

لب سوخته است از تب تو ...

تب تو کشتنی ست ...

بگذار بسوزم که مردنم ...

برای تو ...مردنی ست !!!

سیزده :

ممنون...مخلصم!...

...................................

بعضی همکارای قرهنگی اونقدر محترم و بزرگوارن که نمیشه گفت....قدرشونو می دونم ...انشالله سلامت باشن و خوش بخت ....

۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۸ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

شیرین تر از آنی که بگویند ...:تویی پانیذ؟

یک:

دروکن ...میوه ی چشمم را ...وقت رسیدن است ...

که شیرینی میوه های زمستان ...تا بهار می ماند!...

دو:

قلب آخرش کندنی ست ...جای خود نمی ماند ...

کسی پیدا می شود از بهشت ...می بردش جای سیب ...

سه:

هزاره ی سوم تولد من بود ...زندگی انقدر طولانی ...

که بوسه ات راگرفتی از صورت من ...سه ثانیه بیشتر نبود ...

چهار:

ترامپ لمیده بود روی صندلی ...شومینه خاموش شد ...

کلید قرمز وضعیت ویژه را فشار دادو گفت:ای خدا !حمله سومالی!

پنج:

فروش عشق از ابتدای بشر مد نبوده است؟

اولین نمونه ...ان که بشر عشق را فروخت به یک سیب!...

شش:

مزار شش گوشه ات مرا رسوای عشق کرد ...

ان قدر گریستم روز زیارتت ...که به پرسش آمدند ...فرشتگان !...

هفت :

گذاشته ای مرا برسرراه و رفته ای دنبال عشق خود!...

من ایستاده ام ...2سوت بعد می آیی و می گویی :دستشویی بوده ای ....!

هشت:

کنار تو همیشه در تنش رفتنت بوده ام ...

بگذار خودم بروم که طاقتم کم است !!!...

نه:

بنز را خوردند ...پرایدهای شهر و دوغ گازدارهم ...

دیگر نیامدند بنز ها ...گوشت بنز در تهران ...میلیارد تومن !!!

ده:

به کسی نخندیم !که اگر همان حادثه ی طرف مقابل برایمان اتفاق بیفتد ...اولین کسی که ناراحت می شود ....خودمان هستیم ...

هرچند کوچک .

فرهنگ سعدی علیه الرحمه که یک مرد تاجر بوده است در حدود صد ها سال پیش از ما می زیسته را داشته باشیم ...کافی ست که می فرماید :بنی آدم اعضای یک دیگرند ....

خدای شاهد است که این طوراست ...همین طور باشیم ...نه آن طور ....

یازده:

خوراک من شده است غم تورا خوردن ...

چرا چاق نشوم ؟این خوراک خوشمزه است!!!

دوازده:

ممنون!روزای قشنگی داشته باشین ....تا بهار.....



۱۹ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سوسمارنشان!!!

یک:

درکمین من ...سایه های گور ...اما چرا نتوانند ؟!!!

از آن جا که تمام دکتران شهر ...دنبال من اند !!!

دو:

مابودیم و صفا سیتی و l.a!...

خدا بکشد آن را که مجبورمان کرد دوباره برویم دوبی !!!

سه:

خراب شد اعتمادمان به هم و شک داریم ...

تو به دوستان من و من به دوستان تو ...که اپل دارند!!!

چهار:

دریا روی یاس می رفت تا ساحل باکو ...

یاس غرق می شد و عروس دریایی خوش بو!!!

پنج:

هزینه داشت ...تماس من با چشم های تو ...

رئیس اخراجم کرد به جرم حواس پرتی و قاطی شدن پوشه ها !!!

شش:

مزار شش گوشه ات ...خبر نداشت از این همه عشق ...

که بیاید برود ...کربلا شود آباد...

هفت:

سلیقه ات بعد من خراب شد و عروس تازه گرفتی ...

مادرشوهر!دیگر عروس ها کنار دست شما ...کشته نمی شوند؟!!!

هشت:

خریده بودی یک النگو برای من از بازار ...

نفروختم دلم را ...تا آخر میان دستم بود ...



نه:

طرز فکر بنز درحد دانشگاه دوسلدروف بود!!!

اما طرز فکر پراید این بود ...تحصیل کنیم حتی در دانشگاه جامع ...

ده:

آقا جان ما یه چیزی بگوئیم :این هفته کیف مان جر خورد از بس وسطش به دنبال پول بودیم ...

بابا دکتر های محترم ...فوق تخصص های محترم ...بیمه فرهنگیان شوید !...

اه...

بابا اقلا درطول عمر خود یک کار ثواب کنید !!!!"شوخی بابا ما کی باشیم "!!!

یازده:

ترامپ روی صندلی نمی توانست نشستن ...

اعصاب خرابش ...داغون بود ...چون داماد ایرانی نداشت!

دوازده:

ممنون...عاشقتونم...

سیزده:

مهدی(ع)دلم به آمدنت ...قرص شد بیا ...

که این جهان ...بیمار آمدن توست ...

چهارده:

سوسمار نشان !مارک مورد علاقه من بود ...ای جوانی ...

البته می دونید تو جوونی برندها خیلی مهم اند و درسرنوشت آینده ی آدم تاثیر میذارن ...

باورکنید!!!

براهمین جزمعدود خانم هایی هستم که وقتی سوسمار می بینم ...چندشم نمیشه!!!


۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای حبیب من ...ای طبیب من ...عشق روی تو شد نصیب من ...لا لالای لا لای لای !!!


یک:
فدای شدم ...کس ندانست که جان بی خود من ...
به جایگاه ...عظیم بود ...نزد پروردگار عشق ...
دو:
کبوترم ...بقو کن !و دوباره بزن بال ...
من اشباه کرده ام ...اگر بال تو را کنده ام ...که نپری!!!
سه:
خیال بد توی سرم بود که بمیرم ...با داروی خواب !!!
هرچه خوردم ...باز بیداری !کنارفکرتو ....زنده ...نگاهم داشت !!!



چهار:
حبیب توی تاریخ مردو دفن اش کردند دختران !!!
چه خوب ما دلبر بودیم ...عین خیالمان نیامد و زندگی کردیم تا الان!!!
پنج:
فراموشم نکردی ظاهرا بدجور گیری ...
من که رفتم ...ازسر بیکاری ات بدجور رد پا می گیری !!!
شش:
مزار شش گوشه ات تاج سرم هست ...من شیعه ی توام ...
هزارسال این سلطتنت بوده ...که می خواهد بگیرد ازمن؟!


هفت:
استاد آمریکایم ...جناب آقای فطرت بود ..."که شاید بعضی ها بشناسند!"...
و همان اول کتاب الکسی دو تو کویل را به عنوان منبع اصلی درس معرفی کردند ...
این کتاب "تحلیل دموکراسی در آمریکا "نام دارد و نسخه ی متعلق به من مربوط به موسسه ی انتشاراتی فرانکلین است .
این کتاب به قطعیت به تاریخ دموکراسی در آمریکا می پردازد ..."نویسنده"سیاستمداربوده و بین سال های 1805 تا1859 زندگی می کند ...این کتاب چنان مورد توجه قرارمی گیرد که بین سال های 1836 تا 1850 سیزده بار به چاپ می رسد ...
درصفحه ی 256 این کتاب قانون اساسی حکومت فدرال و هیئت مقننه بررسی می شود ...
نمی توانم این کتاب را تبلیغ و یا بگویم هم اکنون خزو دروس دانشگاهی هست یا خیر یا مطالبی بنویسم ولی برای شناخت تفاوت های کشورداری در فرانسه و آمریکا آن هم بع لحاظ ریشه ی تاریخی از اهمیت والایی برخوردار است ...
این کتاب با مقدمه ی هارولد لدلسکی و ترجمه مهندس رحمت الله مقدم است ...
به قول استاد کامپیوتر:اگه پیداش کردید حتما بخونید ...
به نظر شما ترامپ این کتاب رو خونده؟!!!
هشت :
خندیدم و تو طنز گفتی ...ولی چرا؟!!!
در خاطر من هست که انگلیسی گفتی :i love you!!!
نه:
بنز بوکسل کرد یک پراید ...تادرخانه اشان ...
بعد فردا گل گرفت و رفت خواستگاری به در خانه اشان !!!



ده:
برای بیماران دعاکنیم ...بعضی ا مریض روحی هستن با ظاهر سالم ...
مثل اونایی که بیماری حسادت دارن ...قدرت دارن ...جنون کشتن و مریض آزار دیگران هستن ...
به خدا اونی که تو رختخواب افتاده مریضه ولی اونی که تو جون ملت می افته ...بیماریه که نگو!!!
دعاکنیم ...
یازده:
درانتخاب تو مهدی (ع)اگرکه اختیار نداریم ...
پس چطور منتظرهستیم ؟بیا تا که ببینی .........
دوازده:
بفروش ...دیگر نمی خرند مرا تاجران شهر !!!
دیگر هیچ همسری نتواند کند عشق ...با غلامی که ...مثل یوسف است !!!
سیزده :
مرده اند درشهر های بزرگ روزی هزار لیلی و مجنون ...
اما درون شهر شعر ...همان لیلی و مجنون روزی هزار بار ...تکرار می شوند ...
چهارده :
ممنون!فقط همین .
پانزده :
ترامپ خزید پشت صندلی ریاست جمهوری چنان...
که فراموش کرد دنیا ...می خندد به کارتون های او !!!
شانزده:
پیر شده ایم و موهایمان سپید ...ولی ...
توی 80 سالگی فهمیدیم ..."عمرباهم بودن "چقدرکوتاه است !!!


۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عشق مرکل و ترامپ و مر حسودی ترزا می برآنان درابتدای کار ...


یک:
درناحیه ی قلب من ...شهاب تو آمد ...
هر آرزوی من ...به سلامت رسید خانه ی خود ...
دو:
انداخته ام روی سرم موی تو رامن !...
این جاکه سرم ...سربه سرت هست ...عزیزم!!!
سه:
سبیل نداشت ترامپ و به شکل مرکل بود !!!
ماهم به عشق بنز ...رای خود را فروختیم زود زود !!!
چهار:
پرتقال حسادت سیب را می کرد و سیب حسادت لیمو ...
حالا چه فرقی دارد اگر پول هم نداشته باشیم ...بخوریمشان!...
ازنان شب واجب تر مایع دستشویی ست که می توانیم دوهفته یکبار عوضش کنیم !!!...
پنج:
کنار خانه ی تو خانه ای خریده دلم ...
که بادو پای بایستد نفس بگیرد و برود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ...آباد ترین جای جهان است ...
کو مرد آن ...که بیاید و خانه ی عشق شیعه را ....خراب کند؟.
هفت:
کوچولو ...برق ...فاضلاب ...کوچه نورانی ...پلیپ ...کم خونی ...کاربا ما زوبین ...فشار9 ...دکترا ...فرض محال ...هیچ سندی به اسم تو نیست ...سینما ...بخار ...قورمه سبزی ...و تنهایی...
"اگه تونستین ذهن قشنگ منو بخونین !!!"
هشت:
درون مغز تو ای یار ...کوچه است و خیابان ...
هزاران نفر که دور منند ...نام می بری به محل !!!
نه:
عیادت کرد بنز از پرایدی که رفته بود کما ...
بوی بنز که آمد پراید بیدارشد ...تهران خندید !!!
ده:
ممنون که خدایا شغلمو دارم ...بااین که مثل بعضی ا در آمد نجومی ندارم ولی دارم یه کوچولو پول در می آرم برا بعضی روزا...
یازده:
گلاب به روتان دیگر نامزد آمریکایی نمی گیرم من ...
گلاب به روتان غلط کنم بروم دانشگاه یو اسی !!!
انقدر ترامپ مرا اذیت کرد ...
"درهمان فرودگاه"هم ثبت نام کرده ام فوق دکترا !...
هم گرفته ام نامزد مکزیکی !!!!
دوازده :
بحران عشق توست ...مهدی (ع)ولی عجب ...
که عشق من برای آمدن تو ...هنوز کافی نیست ...
سیزده :
بابا جان 90000دلار می بری یواس ای که عروسی کنی یه بچه بیاری ...؟
قربونت برم نشد؟همین بیمارستان جم وسط تهرون که چی نگم ...خودم از مشتریاشم ...مامان !
بچه می آری کلا تموم میشه 5میلیون ...وسطش می تونی عروسیتم بگیری ...
لامصب یه آشپز داره ...نمی دونی وقتی داری با عزرائیل سلام وعلیک می کنی ...بوی غذاش دونفرتونم با زندگی آشتی میده ...باور نمی کنی ؟ای بابا!!!
ای بد!!!
آقای ترامپ ممنون که 500میلیون 500میلیون تومن فرصت های شغلی مارو برگردوندی ...بابا فامیل نکنید ...اه آقای ترامپ دیگه نمی کنن ...عصبانی نشید !...
"نگو نگفتی "!!!
چهارده:
تشکر از خوانشگرهای راه دورو نزدیک ...مخلصم!



....................................................................................................

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درپناه حق...خدانگهدار...

یک:

درکلاس درس نشسته بودیم و ممتاز نداشتیم ...

سطح کلاس مجنون شدن بود و سطح استاد...لیلی ...

دو:

واقعا درحد تو خندیده است ...مجنون !

دندان عقل ندارد این مرد؟!تاکه بداند درد چیست؟!!!


سه:

می فروشی مرا و درجنس یوسفم!!!

من می شناسمت...به خدا پول نداری ...درحد عزیز مصر!!!

چهار:

گلایه نمی کنم .....هرکس به حدخود !

من درحد لیلی ام ولی تو درحد ...پیاز سرخ!!!

پنج:

جسارت نباشد به ساحت تحصیلکردگان و اهل هنر و هنر دوستان!!!من معلم "البته من از جانب خود نه دیگران"عادت کرده ام به جوایز کوچک...مثلا کارت پول بانکی کمتر از 500000تومان ...اگر از طرف اداره تشویق شوم "چون ما زیاد هستیم ".

ولی بعضی ها که می خواهند تشویق شوند قبلش به اندازه ی پول بازنشستگی بنده فقط ظاهر دارند و می دانند بالا خره از درو دیوار می رسد ...اگر آن کارت 500000تومانی یا کمتر به من حقیر نرسد ناراحت نمشوم چون عملا نه برای من ریسک است ...نه اعتبار و پول قرص فلان فلان جایم هم نمی شود ...

ولی در بعضی جاها که بعضی ها را دعوت می گیرند و بعضی ها رانه ...بعضی ها را فلان جا حمایت می کند و بعضی ها را فلان جانه...وانقدرپول بالا و پایین می شود که یک عده از خوشحالی ورم می کنند و بعضی ها از بد حالی ....دیگرچه بگویم !!!

اگر منصف باشیم می بینیم که خیلی ها زحمت شان را کشیده اند ورفته اند والان درجوارحق روزی می خورند و بعضی ها هنوز با بی عدالتی روی زمین دارند حقوقشان را می مکند ...الحمدالله"البته شخص خودم را می گویم "که من فرهنگی ام ...خدارا 




شش:

مزارشش گوشه ات را من بگردم ای عزیز...

تا بدانی که یکی مثل من و میلیون ...هزارعشق ...دور تو ...همین!!!

هفت:

برف آمد و دلشاد شدیم وروز تعطیل بود ...

آسمان انتقام گرفت ...تمام روزهای تعطیل آلوده !!!

هشت:

ترامپ...با عصبانیت گفت که ما کلاه آمریکا را برداشته ایم ...

خجالت هم خوب است ....ما کجا و کلاه آمریکا کجا!!!

نه:

پراید می خندید و دست می زد و فیلم خوب بد جلف می دید ...

بنز ته سالن ...گریه می کرد کو ...دیدی هالر وردن!!!!

ده:

خدایشان بیامرزد رفتگان خاک را ...که امروز آن قدر شوک شدم که نگو ...حسن جوهرچی مگر کلا چند سال داشت ...49...50 سال و بقول دکتر پریروزی من ...که می گفت :خوش خیال ...بنده خدا روی حساب قدرت جوانی ...نکرده بود یک دکتر متخصص برود "شاید کسی چه میداند ..."وقت پخش سریال درپناه تو ...سرکارخانم لعیا زنگنه با چادر ساده مشکی ...برای ما حکم خودمان را داشت ...که میان دانشکده بودیم و چقدر لذت عشق درآن سریال بود ...حیف از آقای جوهرچی که من ندیدم یکبار گلایه کنند و تازه دربرنامه آقای رامبد جوان بود که دیدم چقدرهم افکار مثبت دارند ...فیلم های سینمایی سریال های ایشان در خور توجه بود و یک کلام بگویم که برای مردنشان خیلی زود بود ...قدرهم را بدانیم ...این همه هنرمند خوب داریم ...نه اینکه نداریم ولی اقلا می توانیم گاهی یادشان کنیم ...بعضی ها را می بینیم برای اینکه "نه مالی"فقط بین مردم تازه باشند دست به هرکاری می زنند . مگر مردم نادانند؟آن هم مردم ما ...حیف واقعا حیف ...اینکار برای متولیان است که یا از ان سوی پشت بام می افتند یا از این سو ی پشت بام...

"چه اشکالی دارد که همه شامل آزمایشات پزشکی 3ماهه باشند ....مگر برای تهیه کننده ی 2 میلیاردی به بالا می تواند هزینه محسوب شود"؟

یازده:

درجهانی که ایران درآن است ...مطمئن باشیم ...

که سایه ی امام زمان (ع)روی ملت دنیاست ...

دوازده:

حیثیت مرا تو بخر...بهلول !!!

که دیوانه ای اما عقل دشمن دانا داری!!!

سیزده:

ممنون!!!

چهارده:

دوستت داشتم چون شبیه خودم برعکس بودی ...

حیف!پاره شدی آن قدر ...میان دست عاشقان گشتی !!!



۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عجب ...

"باسلام و تشکر از سایت فروش کتاب گیسوم ...
من درخواستی برای تبلیغ توسط این شرکت نفرستاده ام و تنها مولف کتاب دیدگاه امام علی علیه السلام درباره تمدن ها هستم ...
سرکارخانم صدیقه طلایی مطابق آن چه درمشخصات کتاب آمده تنها ناظرکیفی کتاب هستند ...
این کتاب براساس پایان نامه این جانب علل فروپاشی تمدن ها ازدیدگاه امام علی (ع)نوشته شده واین جانب از کتاب دفاع کرده و بدون نوشتن مقاله با داوری دکتر علی اکبر امینی و راهنمایی دکتر اکبراشرفی و مشاوره دکتر ملک تاج خسروی ازپایان نامه بانمره 17.5قبول شده و درجه شاگرد دومی را بین دوره خود گرفته ام ...
لذا با اشتباه جنابان عالی درچاه نمی افتم ..امشب دربخش بازخورد سایت نوشتم که کارشما اشتباه است ...وبا شماره های شما تماس گرفتم ...اگر قراراست سایتی خواب باشد پس چرا تا صبح انرژی مصرف می کنیم تا مردم ببینند و بخرند ....
نام سرکارخانم طلایی به عنوان مولف توهین بزرگی به ایشان است ...چون حق ایشان درکتاب هایی که زحمت کشیده و به تالیف شان رسانده اند از نظر معنوی خیلی بالاتر ازاین حرف هاست و من درتماسی که با ایشان و اقای عشقی طراح کتاب داشته ام ...گفته بودم که این کتاب کتاب حضرت علی (ع)است ...ازجانب بنده این کتاب فروخته نشده و بصورت هدیه به دوستان ودوستداران علی (ع)هدیه شده است ...
مواظب باشید که درراه اسیب به بنده شخصیت دیگری را که با عشق زحمت کشیده خراب نکنید ...یاعلی...سیده لیلا مددی "
۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۰۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

لب از لب من باز نخواهد شد ...


یک:

دویده ام که بپرهیزم از آتش کنارتو بودن ...

ولی گرفته به دامن ...قریب است که ...بسوزم!

دو:

لب از لب من باز نخواهد شد ...لالم که بگویم ...

که راز توچیست....:"دوست داشتن من"!!!

سه:

زیر قولت میزنی سروان ...بدهکاری به من !

یک مرخصی توپ ...آن جا که سرباز توام ...

چهار:

ترامپ رقصید و رختخوابش چروک شد!...

کسی نیامد و خودش مرتب کرد ...از ترس همسرش !!!

پنج:

بدرقه کردی مرا ...گفتی برو من با توام ...

از در خانه ی من تا قبر ....کس نبودم جز خدای!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را نگذاری به زیارت !!!

حتی به عشق ...اگر که بیائیم و عاشق (علی (ع))نباشیم ...






هفت:

چرا درشهر زیبایمان تهران زباله می ریزیم :

"پاسخ بطور کاملا واقعی از زبان دوستان و ..."

1...کمبود جگر در تهران که یکی از آ ن ها مائیم و داریم!!!

2...بالا رفتن نرخ جریمه ها !بقول راوی تا شهرداری باشد ...یکنفر را با آن پول استخدام کند تا بیاید وزباله ها را جمع ببندد!!!

3...اصولا بایک فکر رویا یی تصور می کنیم که تمام بدبختی هایمان به گردن دولت است!!!خوب بیاید جمعش کند!!!

4...حال نداریم تا اولین جعبه!سطل چه می دانم چی شهرداری برویم و آن ها وظیفه دارندهمه جا باشند ...

5...در اتومبیل بوی "باقالی "می گیرند و چون همه ی ما دوربین های راهنمایی را هک کرده ایم و می دانیم کجایند در نقاط کور زباله می ریزیم ...نه همه جا!!!

6...عمرا باید درتهران زباله ریخت چون تهرانی ها درشهرستان زباله می ریزند !!!!

7...می خواهیم شهرداری احساس بدی ذاشته باشد و ما را جز نیروهای پیمانکار زباله استخدام کند ...

8...می خواهیم شهردار کلا کارش را ول کرده وبرود پی کارش ..."تهران بد"!!!

9...عوامل خارجی هستیم و تهران شهر قشنگی ست و هرچه نکبت بگیرد بهتر است !!!

10...گلاب به رویتان بعضی زباله ها را جای خاص می گذاریم مثل پوشک بچه !!!

11...سرنگ مگر زباله دان می خواهد !می اندازیم تا شهروند دیگری بردارد و استفاده کند "طرح خیرات برای معتادان"

12...دیگر نمکی های شهر تهران رفته اند و با نان اضافی وکپک زده نمی دانیم چه کنیم می گذاریم کنار کوچه!!!

13...زباله ها درچرخه ی حیات سگ ها و گربه ها و کلاغ های شهر لازم اند وبرای حفظ محیط زیست یکعده ...می گذاریمشان لب جوق!!!

14...زباله ها را بعدا می خواهیم بگردیم !درهمسایه ها چو می اندازیم ساعت 9شب بگذارید جلو در!!!

هشت:

برده ای مرا ولی معرفی ام نمی کنی ؟!

تا چند خواهر توام ؟!عشق دیگر مرا مادر فرزند تو می کند !!!

نه:

پراید معرفی شد به حضور فرهنگیان شهر ...

همه خریدند و حال کردند ....بدون هیچ اشکالی !!!بنز سوخت!!!

ده:

دعا کنید ...من عمل را دوست دارم !!!واصلا از قرص بدم می آید ...آقا جان ...آقای دکتر بکن این عمل را ...آه اصلا بدرد نمی خورد ...دستی که صد سال دست دیگری را نگیرد ...برای عبادت نباشد ...وفقط برای کندن و و شستشوی ؟به چه درد می خورد ؟...

"گناه کندنش یادم رفت همان  قرص"!!!

یازده:

مهدی(ع)به افتخار بگویم که ایران وطن ماست ...

تاچون تویی امام من هستی ...رئیس جمهور قدرتها چه کاره اند؟!!!

دوازده:

ممنون!...

دوستان فضای مجازی از ایران و سایر کشورها ...ممنون!زحمت می کشید ...حتی مرا در لیست خود قرار داده اید ولی من ...

قربان خوبی هایتان ...مخلصم!


۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

حال بد عشق را بریزیم توی سطل زباله یا لال شوم کورشوم به یار نگویم!!!

ادامه مطلب...
۱۳ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

به شانه های تو میلیاردها سال ...تکیه کنیم ؟!!!


یک:
به عشق تو کورم ...نمی بینم کسی ....
کاشکی بینا شوم ...دل تنگ دیدار خدایم ....
دو:
محدودیت من ...بالا رفتن از دیوار عشق است ...
شایدم ...این شیوه سرقت برای من ...دیگر مناسب هم نباشد ...!!!
سه:
سئوال پرسیدی و پاسخی نداشتم ...که "دوستت دارم؟!"
قبل تو پاسخ داده بودم ...به آن یاری که ازجان بیشتر ...دوستش دارم !!!
چهار:
بین انگشتان دستت عشق می کرد ...آن سیگار ...
موی من را کنده بودی ...تا نفس گیرد"هوو"!!!
پنج:
فردا باید آزمایش جدیدی انجام بدهم که پشت گوش انداخته بودم واز واقعیت تلخ می ترسیدم ...
حالا وقت روبرو شدن است ...50...50...باید خدا را شکر کنم که یک سال دیگر به عمرم اضافه کرد ..این داستانی ست که آقای دکتر میرسعید قاضی همیشه به من گوشزد می کند ...
شش:
مزار شش گوشه ات ...دوراست از ام ابیها (س)...
هرچند ما ازکجامی دانیم ...مزار فاطمه (س) کجاست؟!
هفت:
روبروی اینه ...می گویمش تقصیر نیست ...
من شکستم جسم پاکش را ...ولی عمدی نبود ...
هشت:
بهشت تو خدایا یک جهنم زندگی ست ...
ما نمی خواهیم باورکن بهشتت را !!!...زندگی مان را بساز ...
نه:
پراید درگوش بنز رازی می گفت :...
پژو به خنده زد زیر لبو گفت :وای نامزدها !!!
ده :
متاسفم ...که بعضی ها را که دوستم دارند نا امید می کنم و نمی توانم آن جاهایی که می خواهند آن طوری که می خواهند ...ان حضور پررنگ را داشته باشم ...
چند سال قبل قرص خاصی می خوردم که اثرش روی راه رفتن انسان تاثیر زیادی داشت و انگار مثل روبات می شدی ...درمحلی مادرو دختری حضور داشتند ...مادر همیشه مرا به دخترش نشان می داد و می گفت :ببین آدم باید فرز باشد نه مثل این !!!وقتی به منزل برمی گشتم می خندیدم که نمونه خوبی برای دخترخانم نبودم ...ولی از طرفی نمی توانستم سلامت شخص خود م را به خطر بیندازم ...
"هوالشافی "
یازده:
دست تو باران عشق است که می بارد به من ...
من کجا دیگر ببینم مادرم ...نوازش های تو!....
دوازده:
وطنم پاره نشو ...تیره نشو ...ایران باش ...
که لباس شهدا ...خاک سیاه تو نیست ...سبزعلی (ع)ست ...
چهارده :
ترامپ خانه ی خاله اش را خرید 100دلار !
بیچاره خاله اش معتاد بود و قمار می کرد !!!...
پانزده :
ترامپ باعث شده که چهره ی دموکراتیک جامعه آمریکایی فرو بریزد و یک عده که کاملا داشتند وسط دموکراسی حال می کردند ...صدایشان در بیاید از جمله سرکارخانم مدونا که مژهایشان را با الماس درست می کردند و با همتای خدا بیامرزشان آقای مایکل جکسون ...دنیای قرن بیست را به چالش می کشیدند ...حالا چرا خود خانم مدونا رئیس جمهور نشدند نمی دانیم ولی این را می دانیم که دموکراسی یعنی این که ...می بینیم !!!همین.
شانزده :
ممنون !گفتم کمی از خودم بگویم بد نیست ...
قصد به چالش کشیدن احساسا تتان را نسبت به خودم نداشته و ندارم ..."چه خوش خیال و چه ازخود راضی "
من الله توفیق ...
"برای سربازان فضای مجازی ...سلامتی ..."


۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی