بی شمس

ادبی

۲۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

هاجرعروسی داره ...تاج خروسی داره !!!"از بارون می آد جرجر"

یک:

دیدن تو ...رویایی بود در کنار دریا ...

ولی در کویر کنار هزاران ستاره ...می درخشیدی ...

دو:

از خنده مردم و تو خشمگین فریاد می زدی:

ای بی وفا ...بی فکر ...مرده ای؟!!کجا هستی ؟!!!

سه:

هزاران فکر میان ذهن من آمد که تو کجارفتی...

بعد مرگ مادرت گفت:بیمارستان جای من نبود!!!

چهار:

قضاوت تو مرا کشت و من راضیم به خدا...

آن قدر زیر دست وپای جامعه بودم ...که بالای دار جایم بود !!!


پنج:

قاضی به یو سف گفت:برو به خلوت زندان ...که زنی نیست به نام زلیخا ...

ولی خدای بلد بود .............روایت عشق زلیخا میان کتاب های مقدس !!!

شش:

مزار شش گوشه ات را پناه گاه دلشکستگان ...

قرار دادخدایی که ...می تواند شکستگی را دو باره بسازد ...

هفت:

پوست سرتورا کنده ام ولی ...

هنوز مو نداری و عاشقانت شعر می خوانند؟!!!



هشت:

ترامپ اگر تو نبودی هزاران بحران...

چگونه رفع می کردیم؟!!!یکی ترافیک نیویورک را!!!

نه:

بنز:

می گم پراید خودمونو بزنیم به دیفال ...درب و داغون شیم بعد مارو ببرن بندازن گورستون ماشینای داغون !بعد صاحبامون برن پژو بخرن راحت شیم !!!فکر خوبی نیست؟!!!

ده:

بدبینی بدی داشتم و مرتکب غفلت های بزرگی می شدم ...زبانم دراختیار افکار بدم بود و همگان را "دیو و دد"می دیدم و انسانم آرزو بود ...

تو "ف"عزیز نه چندان خوب بودی و نه چندان بد ...

دستم را گرفتی و میان زندگی خانوادگی بعضی کودکان گرداندی ...به من آموختی کم کم ادم شوم ...که واقعا کدام آدم است که ...دیو و دد نشود !!!ولی تو کم کم "خودت "را آدم کن ...

حالا همانم ...افکار وروحم را کنترل کرده ام و ازخیال بد میلیون میلیون بیماری دارم !...ولی دیگر دارم آدم های خوب می بینم ...

دوستی هایی که در غفلت از دست داده ام و ارتباطاتی که می توانستم داشته باشم ولی قطع کرده ام ..

کنار دیو دد می ایستم و می بینم اگر خدای را معتقدم آخرش خوب می آید و در می آید و زندگی می کنم و همه چیز خوب است ...

دیگر دهانم بسته نیست ...درونم پراز مذاب های اتشفشانی .دارم حرف می زنم و می خندم ...شاید بدبخت بودم ولی خوش بخت نشان می دادم  ولی حالا نه چندان از هرکدام ...

ممنون خدای ...امثال "ف "را زیادکن ...هرچند با دست روزگار دور شدیم ...


یازده:

پاکت پول ...پاکت نامه ...پاکت اخراج ...

پاکت محرمانه ...پاکت خای ...پاکت شارژ!!!

دوازده:

پس فردا روز پدره و خیلی ها مثل من سال گذشته پدراشون رو از دست دادن ...مثل یگانه که اصلا نمی دونم تو چه حالیه؟!!!

زانوی غم به بغل گرفتن چاره ی کار نیست ...ما خودمون از وجود پدرامون هستیم و هنوز زنده ایم ...خون اونا تو رگای ما جاریه ...نباید ضعیف باشیم که این وجود ادامه پیداکنه و بره جلو ...

.....................................................

هیچ وقت نمی تونم آدمایی رو که نداشتن خانواده رو به رخ آدم می کشن درک کنم ...مثل نداشتن پدر ...مادر و غیره ...و بعضی ا عمدا اینو یه ناسزا می کنن و می زنن تو سر دیگران ...چقدر بد ...

به نظر خودتون یعنی انقدر از ناحیه ی خانواده و پدر خودتون ضعیفید ...واقعا؟!!!!

۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وآفتاب و خاک ...آفتابگردان کاشتندی ...!!!

یک:

چون از تو بشنوم که مرا دوست نداری ...

کر ممی شوم و می زنم از جاده ی حاکی !!!

دو:

کشیده ام سر خودکار خویش را ...

نمی نویسد و می کوبمش به میز که نادان بنویس!!!

سه:

تنفسم به قلب تو بستگی نداشت ؟...

هردو مردیم !!!...

تو به خاطر نارسایی قلبی ومن به خاطر تو ...

چهار:

قرار من با تو بود نه دوستان تو ...

دونفره می رفتیم دیزی بخوریم ...شهر خلوت شد!!!


پنج:

کنار پنجره تو را کاشته بود تا بیاید ...

از دست این بهار...که قرارش ...قرار نیست!!!

شش:

مزار شش گوشه ات نسیم داشت و مرا خواب برد ...

به توفان نگاه تو بیدار شدم ...بیدار یا حسین (ع)...

هفت:

دروغ چشم های تو ...دروغ سیزده بود ...

مرا بگو هنوز نوزده است و من در باور خودم !!!

هشت:

ترامپ سلام ...چقدر دنیا کوچک است ...

می دانستم تو هم بیایی جنگ هنوز تمام نمی شود !!!


نه:

پراید:

بابا بنز بس کن ...سرمون رفت ...چقدر خاطره از جنگ دوم جهانی داری ...بگیر بخواب !!!

ده:

کلاسم را به حد تو پائین نمی آورم هرگز ...

به دکترای خود مغروری ...بیستو یک کلاسه هنوز؟!!!

یازده:

برام دعا کنید ...یه جورایی دیگه باید خیلی قوی باشم !!!

انشالله 


۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کجای این جنگل شب ...پنهون می شی...خورشیدکم؟

یک:

درون شیشه چو ماهی ...دنیای کوچکم ...

پراز هوای تو است و هرلحظه "هو "کشم!!!

دو:

دیوانه را به جرم دیوانگی ...ممکن است بکشند !!!

اگر نتواند سهم دیوانگی اش را تنها بکشد !!!

سه:

اب فراوان است و دیگر عباس (ع)کو؟...

اسمان دارد می رود چون زمین ...

غیرتش نمی کشد ...صدقه از باران !!!

چهار:

دردبکشی ...می فهمی خدا کجاست؟!...

یک نفر می گفت :تازه فهمیدم خدا ...پاهایم بود!!!

پنج:

پوشک بچه دگر نیست ...باید من بگردم شهر را !!!

همسرم ناخن ترمیم شده دارد ...نباشد ...من بشورم کهنه را!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را اینجا نوشتم با قلم ...

آن قلم دست هزار عباس افتاد ...که از تو بگیرند یک بهشت !!!

هفت:

فصل حشرات است و هزاران پشه ...

برای سرگرمی لاغر شده اند ...

تابیایند از درزهای توری تو!!!

هشت:

ترامپ عشق مواد داشت و به کسی نمی گفت ...

یک هو دیدند شیمیایی اش را پسندیده ...گفتند :یا مسیح(ع)...

نه:

بنز افتاد به دره ...کارگردان گفت :اوکی !!!

بعد با پراید نازش بوق زنان ...به تهران آمد و

آخر فیلم اش بود...

ده:

مهدی (ع)هزار جان بخری وقت آمدن به نگاهی ...

ایکاش یک جان از آن من باشد ...بفروشم به نگاهت ...

یازده:

داشتم به تفاوت عشق از دیدگاه صداو سیما و وزارت ارشاد نگاه می کردم که متوجه مقوله ی عجیبی شدم !!!

درصداو سیما دو نفر کاملا عاشق هم می شوند ولی کشش های رماتیک ندارند!!!ولی در سینما اصلا نشان دادن عشق و کشش های رمانتیک گناه است و از طریق خلاف و بدون نشان دادن عشق مثل خیانت و اینها باید نسبت به عشق بیننده را به تفکر وا داشت ...

از این بابت که عشق خوب است و پایه ی زندگی و ادامه زندگی بشراست ...هیچ مشکلی نداریم ...

ولی اینجا و ان جا پول می دهیم تا دوتا پارتنر خوب که شاید همسر هم باشند ....درکل عشق را یه جوری ببینیم !!!

.................................................................

خانم مرا دیده و می گوید :5سال پیش با دوست پسرم که 5 سال باهم بودیم تصادف کردم ...

وفاداربودم نه؟!!!

وبعد من کرو لال داشتم می رفتم وجامعه و صداو سیماو وزارت ارشاد را کنار هم می گذاشتم و می دیدم ................الله اکبر!!!

دوازده:

ای خط قرمز ...ای سانسور ...ای خودخوری ...

بیا بخور !از دههی پنجاه مانده ام به سال نود و شش!!!

سیزده:

کوچیک همه تونم!!!


۱۸ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

"امیر ...امیریه ...امیرخان"!!!


یک:

به نام تو تمام شد زندگی ابر ..."امیر"

آنقدر گریست که دریا مالا مال اشک است ..."امیر"

دو:

...ودست هایت ...یک نفس داشت نوازش می کرد ...

آن دست هایی را که دیگر نفس نداشت ..."امیر "

سه:

پیری نیامد و هنوز جوانی هزار شکر ...

اما من میان موهای خود ...

دل تنگی سپیدی را ...تجربه کردم ...

"امیر "

چهار:

گلایه نکردم که تنهایم و بی تو !...

ولی خزیده ام میان شعرهای نو ..."امیر "

پنج:

میان من و دست اداره ی رقیب رقابت ها بود ...

من با سیستم اداری کشور رقابت کردم...."امیر "

شش:

مزار شش گوشه ی حسین را به همراهی تو ...

رفتیم وزیارت کردیم به عشق ...."امیر "

هفت:

بوی تو ...روی تنم نمی رود از جا ...

تا عمردارم می کشمش ....روی پوستم ..."امیر"...



هشت:

ترامپ با امیر قطر "هم"ملاقات می کرد بد نبود!!!

چرخش میان دوستان قدیم "هم"صفایی دارد !!!

نه:

بنزمان را کسی باور نمی کند ...

بیا بخریم یک فروند جت "یا امیر "...

ده:

امیرجهانی و انتظارت عشق ...

مهدی(ع)به وقت آمدنت زنده می شوم ...

حتی اگر مرگ ...

صدبار مرا کشته باشد ...

یازده:

سیراب شیردون امیریه سرپل امیر بهادر حرف نداره ...مشتری اش "هم"پا هستن ...

دوازده:

تشکر تشکر ...انقدر تشکر که روز معذرت خواهی رسید ....همه منو درک کنن!!!

سیزده:

نون خیراتی طرح جالبیه ...اگه تونستید امتحانش خوبه ...

۱۷ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۵۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گیتا ...

یک:

عسل چشم های تو بود که قسمت من نشد هرگز ...

دلم گرفت که دیدم ...یارتو اصلا دست ندارد!!!

دو:

سوخت آن نامه های الکترو نیکی ...توی روز روشن ...

و هیچ کس ندانست این فاجعه ...از سو ختن من بد تر بود ...

سه:

می دویدی و اتش تورا با خود می برد ...

من در کویر سردم بود ولی نمی توانستیم ...در آغوش هم باشیم !!!

چهار:

بوسه ات از روی پیراهن من پاک نشد ...

نامت زلیخاست ولی مثل زلیخا ...لب هایت را پاک نکرده بودند !!!


پنج:

دریاچه ها در اسارت خشکی می میرند ...

وما برای حفظ محیط زیست ...تلاش می کنیم که این اتفاق حتما بیفتد !!!

شش:

مزار شش گوشه ات تنم را برد و روحم را نگاه داشت ...

من تن به روح داده بودم ...دیگر روحم مال تو ...

هفت:

دررا باز کردم و تو خیس اب گریه می کردی ...

غرورت را حوض چه ی آسفالت ...لکه دار کرده بود !!!

هشت:

ترامپ را اگر بکشند پس کندی چه می شود؟

چرا باید تن بعضی ها در گورهم بلرزد؟!!!


نه:

بنز در تعقیب پراید رسید سر کوچه ...

پراید رد شد و بنز نرفت ...

افسران پلیس پیاده شدند و ماشه را کشیدند!!!

ده:

دنیا کوچولوئه ...اندازه ی سیبه ...اندازه ی هلوئه ....بعضی ا طبق تربیت ...توی یه بشقاب چینی با چاقو خردش می کنن و بعد می خورن و بعضی ا یه جا می ذارن تو دهن شون ...

به نظر شما تو این دو تا مثال ثروتمند و فقیر قضیه کجا ان ؟....

یازده:

عشق بعضی ا به بعضی ا :میمون کثافت یعنی انقدر خری که نمی فهمی دوست دارم ...

عشق بعضی ا به بعضی ا :عزیزم! ساعت هشت شب ساعت عشق مونه ...براهم عشق بفرستیم؟آی لاو یو !!!

"کلا کلاس خیلی مهمه ...خیلی خیلی آآآآآآآآآآآآآ.....اصلن درحد یه وضعی "

دوازده :

ممنون!"همین "


۱۶ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وکسانی هستند که...دماغ را ازبین دو چشم می دزدند !!!

یک:

دیگر به مرگ افتادی ...من راضی نبودم ...

چند برگ از دفترم رفت ..."همین "لازم نبود جان بازی ...

دو:

کیف قرمزم را پاره کردی ...

چون هنوز مثل قدیم ها ...مرد بودی !!!

سه:

میان هیچ تو یک همه چیز بود ..."خودت"!!!


چهار:

پاشنه ی کفشش شکسته بود و داشت یکوری راه می رفت ...شلوارش جین بود و یک مانتوی نارنجی را باروسری سورمه ای ست کرده بود ...

با خودش گفت :می روم جلو می ایستم و ...صورتش را نگاه می کنم ...

رفت جلوتر ایستاد و برگشت .از دیدن صورتش از تعجب خشکش زد ...هنر پیشه ی مشهور خانم ژ بود ...فریادی از تعجب کشید ...گفت شاید صحنه ی فیلمبرداری باشد یا چه می دانم سرکاری ...

خانم زاما بد جور لنگ می زد ...خنده اش گرفت یک جهنم گفت و از پورشه اش آمد پایین .

شروع کرد :

خانم ژاین چه حالیه ؟چی زدی ؟...خانم ژ...درخدمتتون باشم ...

اتفاقا اشب پارتی رنگ داریم ...مایه اش یه کفشه ...خانم ژآخه چرا می لنگی ؟بابا مثل سگ آقای پتی بل شدی ...

خانم ژآرام نزدیک می شد و حتی صدای نفس کشیدنش هم نمی آمد ...صورتش هیچ حرکتی نداشت ...لحظه ای رسید که با مرد جوان صورت به صورت شد ...مرد جوان سریع موبایلش را در آورد و گفت :یه سلفی و سریع ماشه را چکاند ...خانم ژایستاد و مستقیم در چشم مرد جوان نگاه کرد ...مرد جوان با خوشحالی گفت:کی باور می کنه ...بذار با این وضع یه عکس باحال ازش بندازم ...آبروی اینارو باید ببری ...

در کسری از ثانیه چهره ی خانم ژ عوض شد ...چنان سریع لنگه ی کفش سالمش را در آورد که مرد یکه خورد ...به طرز وحشتناکی پاشنه ی کفش را از پشت سر مرد جوان شکست ...طوری که فریادش توی کوچه ی خلوت پیچید ...

آمد کولی بازی دربیاورد ولی فهمید باید دهانش را ببندد ...سریع سوار پورشه اش شد و درحالیکه ناسزا می گفت دور شد ...

خانم هنرپیشه روسری اش را مرتب کرد ...لب هایش را گاز گرفت بعد از کیف بزرگش یک جفت دمپایی پلاستیکی در آورد ...کفش ها را هم که چندان ارزان قیمت نبودند انداخت داخل سطل زباله وزنگ در اول از ساختمان دوم کوچه را زد و رفت داخل ...

نیم ساعت بعد پسر جوان سرش را باند پیچی کرده بود و درحایکه از خیر پارتی رنگ گذشته بود داشت برای افسر نگهبان که به عقلش می خندید عکس سلفی را نشان می داد !!!

پنج:

از پنجره ی باز نسیم هم تو نیامده ست ...

وتو دنبال پرده ای که هرگز تن به سقف نداد !!!

شش:

مزار شش گوشه ات ...بوسه داد به لب های خشکیده ی من ...

چقدر تشنه گی بکشم ...تا کمی به درک لب های تو برسم !!!


هفت:

کلاس اول ب بودیم که مجنون وار آموختیم ...

آن که آموخت به ما معلم بود ...که لیلی نام داشت !!!

هشت:

ترامپ پیر نبود ...جوان بود ولی کسی باور نداشت ...

تا اینکه موتور سیکلت خرید و تو حیاط کاخ سفید ...تک چرخ زد !!!

نه:

بنز عقده ای شده بود و دلش می خواست پژو شود ...

پراید گفت :من را ببین اصلا برایم مهم نیست که کی باشم !!!

ده:

به نام خدا

ایکسی که این نامه را می خوانی ...

فردی هستم زیبارو و تحصیلکرده !فقط نمی دانم چرا دختران محل باور نمی کنند تریلی هجده چرخ بابایم به من رسیده!!!

اگر می شود برایم دعا کن که دریک خواستگاری موفقیت به عمل آورم ...آیا می توانی دوستان دیگرت را هم وادار کنی برای من انرژی مثبت بفرستند و به این آدرس مرا فالو کرده !!!یا لایکم کنند تا بالاخره موفق شوم !!!خدا شمارا حفظ کند انشالله !!!

یازده:

ممنون!

بابا کدوم عشق ؟ولم کن شادی یا !!!


۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۲۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چهره های ماندگار !!!

بردمت تا باغ گیسویم ولی بی دست بودی ...

حیف !از شکوفه هایی که بهار ...بادست هایش کاشته بود !!!

...................................................

کیفم را که چرم بود پاره کردم ...

تا پول بیفتد زیر پای تو ...

دولاشدی برداشتی و گفتی :...

تو که اینقدر پول داری ...چرا کیف پاره بر می داری !!!

............................................................................

نوزاد بودم که تو را دیدم و گفتم :زود زود !!!

بزرگ شدم و تو پرستار یک پیر مرد شدی!!!

........................................................................................

گریه می کردم و تودستمال کاغذی نداشتی ...

یکباره یار تو دستمال دادبه من ...که شماره مریم را رویش نوشته بودی!!!

.........................................................................................


نابینایی وشب را نمی بینی ...اتفاقا !!!

وگرنه روز در پشت پلک هاهم ...قابل لمس است ...!!!

.............................................................................

شش:

مزار شش گوشه ات را چسبیده ام از قلب ...

بگذار بماند قلب من ...وقتی شفای بیماریش تویی...

...............................................................................

دست برقضا آش خوردی و به اصطلاح سرباز شدی !!!

همه به خاطر معشوق در رفتند و تو به خاطر آش پنج سال ماندگار شدی !!!

.......................................................................................................

ترامپ زنگ زد به مادرش و گفت :عاشق شدم !!!

مادرش گفت :آه پسرم !باز کابوس ورو نیکا دیدی !!! 

............................................................................................

بردند بنز را روزبه و 6ماه خواباندند ...

چون عشق را نمی فهمیدند ...

که چطوری برای ژیان اتاق سانتافه خرید !!!

..........................................................................


دراین بخش هم ممنون ...

واینکه لطف کردید بچه ها رو امروزهم مدرسه نفرستادید ...

بوش می آد تا آخر هفته همین طور باشه ...ما که کاره ای نیستیم ...در جاده های سرد و برف گیر حالشو ببرید ...

قبلا که ما جوون بودیم و آستین پفی و شلوار پفی مد بود ...

اگه تو سیزده بدر پشت کندوان و برف می موندیم ...لودر از کشورهای خارجی وارد می کردن که ما بریم مدرسه ...

ولی الان حضور کادر مدرسه مهمتره!!!

با مردم چی کار دارن آخه ؟!!!نه؟والللا!!!


ببخشید تصویر بالا با بقیه هیچ ربطی نداشت ...ولی به عنوان رویای کودکی نتونستم ازش بگذرم 

۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

من خود آن سیزدهم...

یک:

سیزده روز گذشت و سال من و تو نو شد ...

سیزده سال می گذرد که تو لعنت می فرستی به سال اول دیدار !!!

دو:

چقدر ساده بودند دختران گذشته به رسم سبزی و گره خوردن ...

دل پسران امروز ...به بینی خوکی و عروسکی و لب های پرو تز می لرزد !!!

سه:

آش رشته و رشته پلو و کوکوی رشته ...

خلاصه رشتیم عشق خویش به دل تا سیزده بدر کنیم !!!

چهار:

دلم سوخت که پایم شکست و سیزده نداشتم ...

تا دوازده که دیروز بود می پریدم از دیوار خانه ی تو ...



پنج:

هزار سیزده جمع کنم هم به سیزده رقیب نمی رسد ...

با پرادو آمده تا دل بنز مرا تکه کند و ببرد ...

شش:

مزار شش گوشه ات را آورده ام به تهران خویش ...

من دلی دارم که عشق حرم تو ...درون ان ساکن شده است ...

هفت:

سیزده بار خریدم النگو و گفتی کاش مثل مال مریم بود ...

تو یگ بار شوهر مریم را نشانم نداده ای تا بکشم این مرد موفق و پیروزرا !!!


هشت:

ترامپ نشسته بود که فهمید سیزده بدر گذشت ...

دعواکرد با مشاورانش که :دختران دم بخت زیاد داریم !!!

نه:

پراید رفت و گره زد کنار فرحزاد سبزه و نیت کرد ...

سال بعد پورشه خر شود و بیاید و خواستگاری کند از او ...

ده:

یعنی از بدجنسی می گیم که اشغال می ریزیم ؟نه!می گی می ریزی چون جریمه ها زیاد شده !!!

و لعنت به نسل فردا بذار بکشن مثل ما !!!

اشغال می ریزیم و کنار رود خونه "ببخشید شماره یک و د. چه جوری به عمل می آریم ...معلوم نیست !!!"

تابلو عبو رگاو از جاده داریم !!!ولی یه تابلو نداریم که بگه آقاجان این جا جای گردشگری نیست !!!

دیروز تو شهر "دلیجان"رفتیم جهت وضو و نماز ...پلاستیک مشکی گذاشته بودن برای کودک و اینها ...

ولی بی حیایی بازم بود ولی عین دسته گل سرویس های بهداشتی رو نگه داشته بودن ...

روستای "جزه "هم همین طور اگه بخوام نمره بدم به شهرو روستاهایی که شرایط خرابکاری رو از طرف مقابل با رعایت احترام می گیرن می دم ...

"تو جاده های کویری یک هزارم جاده های شمال هم پول خرج نمی کنیم "...

ما باید طبیعت رو بذاریم کنار و مشکلمون که ناشی از ذهن مون میشه درست کنیم ...مشکل مون با شهرداری و دولت و راهنمایی و رانندگی و....جدی می گم اونوقت طبیعت م درس میشه !!!


یازده :

ممنون!دوستون دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه"نقل قول از خاله های تلویزیون"

۱۳ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ببرمرااز این جهان ...جای دگر منتظرم هستند ....

یک:

دلم برای تو تنگ است ...مطمئن باش که من می آیم ...

دنیای دگر ...هزینه ی مسکن مطرح نیست !!!...یکهو می رویم زیر یک سقف !!!

دو:

قدر تورا ندانستم و رفتی وتنهایم و تنهای ...

دربی کسی خود یاد تو مرا باد فنا داد...

سه:

دانای نبودم که تو را بشکنم و هزار تکه کنم ...

هم زیاد می شدی و هم هزار بار خود را درون تو می دیدم!!!

چهار :

بیگانه مرا شناخت که نادان هستم!!!

از بس که کنارتو ...نقش پروانه را بازی کردم !!!

پنج:

پانزده روز از عید گذشت و ما هنوز در غمیم ...

از بس که سال گذشته در حق ما جفا ها کرد ...

شش:

مزار شش گوشه ات روح خدایی داشت ...

آن قدر که به خدا نزدیک بودیم ...از تو دور می شدیم ...

هفت :

هادی (ع)....

اشک برای خاندان علی (ع)کم نبوده است ...

اما که خون دل شیعه خوردن ...کار آل علی (ع)بود ...


هشت:

ترامپ کیفش را گم کرد و همه در نیو نیورک فهمیدند...

خودش اعلا م نکرد چون یک دلار بیشتر نبود !!!

نه:

با بنز برگشتیم و دنیا فهمید ...

که با پراید رفته بودیم و خرج سفر شد فروختیمش!!!

ده:

خانواده محترم حسنی ...

درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض می کنم و امید است که این پدر دل سوخته که سه جوان شهید به ایران تقدیم کرده اند ...در جایگاه والای خود نزد خدای قرار گیرند .

امید است خدا به خانم ها و وابستگان ایشان صبر عنایت فرماید و تسلیت این جانب را بپذیرند ...

از خدای طول عمر بازماندگان را خواهانم ...

یازده:

مهدی(ع)...

به سرزمین من اعتبار توست که شکل می دهد ...

80 میلیون شیریم که به انتظار تو نشسته ایم ...

دوازده:

ممنون...

همین امشب از اصفهان برگشتیم ...صبح جایتان خالی کلیسای وانک بودیم ...

به قول شاعر :

در خانه ی ما رونق اگر نیست صفا هست ...

آن جا که صفا هست در آن نور خداهست ...


۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دیجیتالم کجا بود؟!!!

یک:

به طنز گفتم...سایه ای چون تو ؟...

خندیدی و گفتی :بید مجنونم !!!

دو:

به ابروی تو بند است ...دست وپای دلم ...

بگی بیا ...نمی آیم و کنار پنجره ها می شینم ...

سه:

خنده داراست که تو باور نمی کنی ...مرده ام ...

درون خواب تو هم راحتی ندارم من؟...

چهار:

دلم شکست ولی بردمش به نصف حهان ...

که بند خورد به گیسوی یار دیگر و من ...رفتم از هردو جهان...

 

پنح:

پریز برق شکست داد عاقبت عشقم !!!

که آمد و بدست خویش ...کند تا ببرد ..

شش:

مزار شش گوشه ات ...بینایم کرد وقت نا بینایی ...

که نمی دید دو چشمم که هرچه دارم از آل علی (ع) ست ...

هفت:

خنده دارترین مرد روی زمین نبودم؟...

کرشمه می خریدم و نان شب نداشتم بخورم ...

هشت:

تذامپ بمب  هسته ای را آلبالو می دید ...

گفت:بکارند تا چشم چخوف در بیاد صد بار ...

نه:

با سمند رفتی م مسافرت و پراید رفته بود شمال ...

گفتیم خوش بگذرد ...پراید جوان است ...دیدیم خودجوش آمد کویر ...

ده:

ممنون...اینجا می خوام شعر آقای عابدینی رو بنویسم قبلا از ایشون کسب اجازه کردم ...

"مددی" سلامی برایش نظر...............................به میبد از ایشان شدم مفتخر ...

هم از دخترش بوده حنانه نام ...............................به ایشان بیاورده عرض سلام...

کنون منزلش بوده تهران و او ...............................شمیران بدانجا کند جستجو ..."البته محل تولد من شمیرانه"

بپرسیده از نام من این زمان ................................علی هستم و عابدینی عیان ...

به یزد بوده دیدار آتشکده ...................................صفایی بدیده چنان میکده...

هم از باغ دوست بیاورده او ...............................کلامی که آن را بدیده نکو ...

دگر جلوه ای دیده بازار ما..................................به آن جا بگردیده او آشنا ...

به نارین و تاریخی و خشت خام ........................به یخچال شوقی ببوده مدام ...

هم او دیده ای جلوه از موزه مار .......................کبوتر به خانه بر او آشکار ....

اسامی بیاورده از شاعران ...............................همیشه به دل ثابت و جاودان ....

که شمس است و سعدی ببه آغاز کار ..................از آن لحظه حافظ شده آشکار ...

دگر مو لوی گفته نامش به ما ............................که هر عارفی بوده او آشنا ........

اللهی که سرزنده و پایدار ...............................همه روزاو بوده ای نوبهار .......

بازم ممنون ...............که نبودم ...عکس پست پایینی از موزه تاریخی منوچهر شیبانی ست و نقاش آقای دبیری حیف نبودید تابلو هارو ببینید ...

"این پست عکس نداره !!!!"


۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۲۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی