یک:
درون شیشه چو ماهی ...دنیای کوچکم ...
پراز هوای تو است و هرلحظه "هو "کشم!!!
دو:
دیوانه را به جرم دیوانگی ...ممکن است بکشند !!!
اگر نتواند سهم دیوانگی اش را تنها بکشد !!!
سه:
اب فراوان است و دیگر عباس (ع)کو؟...
اسمان دارد می رود چون زمین ...
غیرتش نمی کشد ...صدقه از باران !!!
چهار:
دردبکشی ...می فهمی خدا کجاست؟!...
یک نفر می گفت :تازه فهمیدم خدا ...پاهایم بود!!!
پنج:
پوشک بچه دگر نیست ...باید من بگردم شهر را !!!
همسرم ناخن ترمیم شده دارد ...نباشد ...من بشورم کهنه را!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را اینجا نوشتم با قلم ...
آن قلم دست هزار عباس افتاد ...که از تو بگیرند یک بهشت !!!
هفت:
فصل حشرات است و هزاران پشه ...
برای سرگرمی لاغر شده اند ...
تابیایند از درزهای توری تو!!!
هشت:
ترامپ عشق مواد داشت و به کسی نمی گفت ...
یک هو دیدند شیمیایی اش را پسندیده ...گفتند :یا مسیح(ع)...
نه:
بنز افتاد به دره ...کارگردان گفت :اوکی !!!
بعد با پراید نازش بوق زنان ...به تهران آمد و
آخر فیلم اش بود...
ده:
مهدی (ع)هزار جان بخری وقت آمدن به نگاهی ...
ایکاش یک جان از آن من باشد ...بفروشم به نگاهت ...
یازده:
داشتم به تفاوت عشق از دیدگاه صداو سیما و وزارت ارشاد نگاه می کردم که متوجه مقوله ی عجیبی شدم !!!
درصداو سیما دو نفر کاملا عاشق هم می شوند ولی کشش های رماتیک ندارند!!!ولی در سینما اصلا نشان دادن عشق و کشش های رمانتیک گناه است و از طریق خلاف و بدون نشان دادن عشق مثل خیانت و اینها باید نسبت به عشق بیننده را به تفکر وا داشت ...
از این بابت که عشق خوب است و پایه ی زندگی و ادامه زندگی بشراست ...هیچ مشکلی نداریم ...
ولی اینجا و ان جا پول می دهیم تا دوتا پارتنر خوب که شاید همسر هم باشند ....درکل عشق را یه جوری ببینیم !!!
.................................................................
خانم مرا دیده و می گوید :5سال پیش با دوست پسرم که 5 سال باهم بودیم تصادف کردم ...
وفاداربودم نه؟!!!
وبعد من کرو لال داشتم می رفتم وجامعه و صداو سیماو وزارت ارشاد را کنار هم می گذاشتم و می دیدم ................الله اکبر!!!
دوازده:
ای خط قرمز ...ای سانسور ...ای خودخوری ...
بیا بخور !از دههی پنجاه مانده ام به سال نود و شش!!!
سیزده:
کوچیک همه تونم!!!