بی شمس

ادبی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

صبح است ساقیا ...قدحی پر شراب کن ...

یک:

شما درنگ کنید یک بار در چشم های من ...

ان وقت می بینید که ...چطور جهان من ...را عوض می کنید سرورم !!!

دو:

کلید آشنایی تو را قورت می دهم ...

دیگر بیا و صد بار صدایم کن ...اگر پشت چشم هایم نماندی ؟!

سه:

وظیفه ان بیدار کردن تو بود و بس ...

قبل از آمدنت "شمس "صدبار "ضحی "خواندم....

چهار:

تن ام را می فروشند طبیبان به تندرستی تو ...

که یا شفیع و شفایی ...یا امام رضا (ع)



پنج:

بردار دست از سرم من مثل تو موی ندارم ...

دل سوز من نباش ...که دست رحمت و عشق ...تفاوت دارند ....

شش:

مزار شش گوشه ات را به قلب خود سفار ش کرده ام ...

که تربت تو ...شفای است ...اگر که بنالم یا بخوانم با نمازها سجده ...

هفت :

طبقه هفتم از درگاه تو ...بالا تر نداشت ؟

عشق تو که سقف ندارد ...بقیه داستان است !!!

هشت:

"ترامپ"دمپایی اش را خیس کرد و دم دست شویی برق گرفت!

لامصب ها دزد گیر کشیده بودند دم دست شویی که ندزد ندش "ترامپ "را !!!

نه:

پراید خانه تکانی کرد وپژو رفت آرا یشگاه ...

بنز گفت :ما از این رسم ها نداریم مثل "گلزار خوشگلیم"!!!

ده:

با این تصاویر ی که ناسا منتشرکرده و هفت سیاره یا چه می دانم چی پیدا کرده عین کره زمین ...

دارد به اثبات می رسد که آن جا آب هست ...من خوش حالم؟

نه؟من هنوز اعتقاد دارم که جهان پیرامون ما فیزیک است و جهان روی زمین بیشتر شیمیایی باید بدانیم که علم روی کره زمین 70 سال جلوتر از آن چیزی ست که مردم می فهمند ...یعنی موبایل اگر سال 90 میلادی به مردم عرضه شده در جایی که معلوم نیست کجا ...سال 1930 ساخته شده ...با این وصف 70 سال دیگر می توانیم به این 7سیاره سفر کنیم و آن جارا کثیف کنیم ولایه اوزونش را جر بدهیم و قطب شمال و جنوبش را ویران کنیم و پنگ.ئن ها و سیل ها و این هایش را بیاوریم یک باغ وحش مثل نیویورک بسازیم تا بچه هایمان حالش را ببرند !...البته شاید این روند یه چند هزار سالی هم طول بکشد ...

ولی بعید می دانم که ماجایی در کرات دیگر فرمول شیمیایی اب را پیداکنیم ...خیلی بعید !!!

یازده:

گناه من را ببخش که دوست داشتن تو ...

تورا به اندازه ی من کوچک می کند ای بزرگوار ...

دوازده:

ویران توام ...فکر من این است که تو زلزله ای ...

عشق تو ویرانم کرد ولی ساختنش با خود من ...........

سیزده :

ممنون!خیلی ا امسال به دنیا اومدن و خیلی ا از دنیا رفتن ...خود منم وسط گیر کردم و دیگه بالا خره موندنی شدم ...اونم چند صباحی .......



۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دلم خوش است که سرزمین من ...همیشه آباد است ...

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۰۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

مامان ما الان تو اصفهانیم یاتهران؟!!!

یک:

نگاه کردی به پری روز من و گفتی آینده محال توست ...

دی روز رفتم به آرزوها و چشم گشاد کردی ...که...محال تو بود!!!

دو:

قیمت نداشت جواهر مژگان تو ومن بدون پول ...

خریده ام به قیمت جان و "کسی مرا "باور نمی کند ...

سه :

به پای امده بودم و قصد من "جگرت "بود ...

"جگر"به لب آمد ...قیامت به پای شد و تو گفتی :بله!!!

چهار:

خنده دارترین صحنه ای که در داستان های کودکیم خواندم "داستان موتور برق "از علی اشرف درویشیان "اگه اسمشون رو اشتباه نگم"هست ...

این داستان طنز عجیبی دارد ...

مردم روستا پول جمع می کنند تا موتور برقی بخرند و بالاخره موفق می شوند و جایی را در نظر می گیرند ...ولی مجبور می شوند سقفش را بردارند و نگهبان بگذارند ..............

چقدر لامپ و تجهیزات می خرند ...

کدخدا آنتی به پشت بام وصل می کند که یادم نمی آید به خاطر چی ولی این یادم می آید که آفتابه مسی خیس را سرش می گذارد و پرت می شود و می خورد به دیوار و کل روستا می شنوند و می خندند و مجبور می شود که ...

"الان این سرو صداها عادی شده ببین قدیما چقدر سکوت بوده واللا "...


پنج:

موی تو مرا به دنیا وصل می کند ...

که اگر این سیم نباشد ...دنیا هیچ است !!!

شش:

مزار شش گوشه ات رویای مرا تکمیل می کند ...

آن جا که پشت سر مهدی (ع)امام زمان ...نماز خواهم خواند ...

هفت :

خون دلم شست ابروان تو را ...

بغل گرفته بودمت و می بوسیدم ابروانت را زیر اشک ...


هشت :

ترامپ به باد معده عادت داشت ولی کاخ سفید ...

قدیمی بود و محافظان تند تند می بردندش به حیات ...

نه:

بنز عاشق پراید نشد هرچه کردند ازدواج نشد ...

پژو سیبیل داشت و عاقبت پراید به عشق پژو ...

رفت به خانه ی بخت و ...بد بخت نشد !!!

ده:

امروز صحنه یجالبی دیدم ...ماشین شاسی بلندسفید گوگوری مکوری تمیزی مقابل مان می رفت که پشتش چسبانده بودند :برای عروسی...صلواتی ...تماس 0912.....

خوش به حال بعضی ها که بعضی چیزهارا دارند ...



یازده:

به عشق رضا (ع)دویده ام به سمت خراسان ...

که هرکه پای برهنه دویده باشد سخت ...راحت به حاجتش نزدیک می شود ....

دوازده :

ممنون!مخلصم!

سیزده:

سوسک درخانه عاقبت نداشت چون از فاضلاب می آمد ...

پرنده معلوم نبود ...

ولی ...حتما از پنجره وارد می شد و...

داخل خانه قفس داشت !!!

چهارده:

غافلگیرتون می کنم ...حالا می بینید ...

"نه بابا نمی خوام وصیت نامه بنویسم اه"!!!



۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اگه مثل کلنگه ...مثل لوله تفنگه...با خوشگلیت می جنگه .............دماغ عمل نکرده!!!

به طفلکی بودن خودم ...ایمان دارم ...

که تو ...نه ظالمی ...نه ستمگر ...ولی ...نمی شوی یارم ...!

دو:

به عشق بهار ...زمستان کشتیم ...

ای خدا چند گل آمد ...دیگر قاتل ایم !!!

سه:

شهر در دامن خود چند ستاره را فریب داد ...

کسی ندانست این راز را چرا ؟...

ولی ازآسمان افتادن شهرت عجیبی داشت ....


چهار:

تن به بیماری تو نمی دادم ...

چنان به جان من افتاد ...ویروس عشق ...

که تن را گذاشتم ...وباروح خود .....دررفتم !!!

پنج:

کو آن چهره ی روحانی و سفید تو ای عشق ...

سیاه و چرک وکثیف بود ...خیالی که ازذهن تو آمد بیرون ...

شش:

مزار شش گوشه ات غریب نیست و آشنا ها دارد ...

آن ها که داستان کربلا را به جان شنیده و مردان خدای هستند ...

هفت:

کلاس درس من ...آتش کشیدی و رفتی ...

یکی یکی به دندان کشیده ام ...دانش آموز و آورده ام به حیات !!!


هشت:

ترامپ خرید یک کفش تازه و امد ولی ...

چین زیر آن نصب کرده بود کیلو متر شمارو ...صفرآمد ...

نه:

خاله ی پراید آمد و برایش خرید لاستیک ...

بنز حسودی کرد و مادرش عین خیالش هم نیامد!!!

ده:

حرفی برای گفتن ندارم ...مگه من کیم؟!!!!





یازده:

مهدی (ع)ننوشیده ام آب خنک از گلوی خویش ...

آن قدر درد حسین (ع)را به جگر سوخته ام من ...

دوازده :

خیال داری که مرا پودر کنی بپاشی دررود گنگ ...

بودایی نیشتم !ولی تو ...بت گذاشته ای روبروی من !!!

سیزده :

ممنون!مخلصم!...

چهارده:

ما مردمی اهل ارتباط هستیم و ارتباط را می خوریم . همین جریان ترقه و ترقه بازی در برخی محلات یعنی بیا و ببین ما کی هستیم ؟

انقدر ارتباط را دوست داریم که کم مانده موبایل را جای ناهار و شام بخوریم ...دوستان من اهل ارتباط نیستم !پس یکی پیداشد که بدون موبایل و ترقه زندگی کند ...آفرین به من!!!


۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مرزدانش های ما کجاست؟!

یک:

برای تو ...مردنم لازم بود ...

تو ...خوب شدی ولی من ...درقبر می سوزم از...تب !

دو:

کلوچه ها همه بوی دارچین می دادند و دارچین روح مرا قلقلک می داد و من بلند بلند می خندیدم و بچه های همسایه آماده می شدند تا فردا مرا کتک بزنند!چون من مادربزرگ داشتم و پدرو مادر نداشتم و آن ها پدرو مادر داشتند وای کاش مادر بزرگشان "هم "زنده بود !!!

سه:

برق کله ات تا مرا بگیرد ...ده سال گذشت ...

یک هو دیدم با کلاه گیس آمده ای و به عشق من ...شک داری !

چهار:

میان پنجره ...برج آزادی بود و داشتی می خندیدی ...

من ...روی درخت روبروی تو ...دستم نمی رسید و هوارا بوس می کردم!


پنج:

دیگر به کدام حرف تو آرام می شدم دریا ...

که زلزله ام زیر پوسته های اعماق تیره ات !

شش:

مزار شش گوشه ات را به خواب ندیده بودم و...

وقت دیدنش ...دیدم ...به خواب هم نمی دیدم که آن جا ...باشم ...

هفت :

بین هفت دریارقابت است ...دررنگبا آسمان آبی ...

این از آن تولد گرفت ...وآن وقت مردنش بالین بود !


هشت :

ترامپ خوابیده بود روی تخت سلطنتی و موش های کاخ ...

ریخته بودند و داشتند از پنیر پیتزایش می خوردند!

نه:

پراید کور بود و با عصا درخیابان راه می رفت ...

بنز آمد و طعنه زد و گفت :پژو مرده ...چشم پیوندی نمی خواهی ؟

ده:

همدیگررا باور کنیم .همین!

یازده :

مهدی (ع)...به بینایی درصدی می بینیم و بقیه نابینائیم ...

مطمئنا تو بیایی ...چشم مان باز می شود ...به ...بینائی !

دوازده:

گلوله برفی کو؟شاهزاده کوچولو کو؟ماهی سیاه کوچولو کو؟آفتابه کو؟لنگ کو؟بستنی زمستونی کو؟آب انبارکو؟خودکاربیک کو؟خیابان کندی کو؟

............................................................

یکی از کوه های البرز رو وردارن تو می فهمی ؟!!!


۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۵ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

زندگی جدید امپراتور !!!

یک:

بفروشمت ارزان ...به قیمت خون خودم راحتی ؟!!!


انقدر نناز که یوسفی !...بعد زلیخا چه کسی می خرد پیامبری ؟!!!

دو:

بیرونم کن از بهشت و جهنم نشان مده!!!

زمین را بساز و بگو "زندگی .....تا مرگ"مال توست ...بدو که بهشتی شوی !!!

سه :

حال ندارم و افسوس هم نمی خورم که تو رفتی !!!

نمی دوم دنبال تو !...حتما برمی گردی ...چون که من "منم "!!!

چهار:

غریبه نبودی که رازهایم همه برای تو بود ...

بیشتر آشنا شدیم ...وقتی که رازها را غریبه ها گفتند ...

پنج:

بیشتر دوست داشتمت به چهره ی خمار و مست ...

ترک کردی ؟انگار از چشم هایت آتش می بارد ...باورکن!!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به بیتی نتوان سرود ...

آم مشفق کاشانی است که گفت :این حسین (ع)کیست.....

هفت:

هفت بار حج ...هفت بار کربلا ...هفت بار امام رضا (ع)...بس ات نبود؟...

یک بار اشک یتیم را خنده کردی و هزار ...همه رفتی ....

هشت:

ترامپ خندید و همه خندیدند و گفت :می روم لندن ...

لندنی ها گفتند :نیا و ملکه گفت :با احترام ...بفرمائید!!!

نه:

پراید را بوسیدند و جایزه برد از رالی ...

بعد بنز حسودی کرد و فهمیدند دوپینگ کرده و بی ام و را کردن جلدش!!!

ده:

ممنون!امروزبیش ازاین نمی نویسم!

یک وقت فکر نکنید خودم را می گیرم ها ...نه!ولی ...

سرما خوردم ...ببخشید!!!

آها ...داشتم می گفتم به ننه قمر بودن عادت کردم!!!

نه!کلا با شما مخالفم "ا"عزیز"!

چی ؟من با این وضعیت برم امریکا؟...

"آ"دارد شوخهر می کند ...مگه نداشت ؟

بابا با نسرین ما چه کاردارید؟

پنج شنبه انشالله دعوتیم ؟!

خدا رفتگان شمارا هم بیامرزد ...

پروین!وای یک کم پول قرض کنم!

ممنون حنانه !

چی؟دوهفته بعد وقت دکتر؟خوب چیکارکنم ؟بده!

سرما خوردم؟

به جهنم که سرما خوردی دارن از اداره میان!

بوس بوس ...باورنکنم "آ"شوهر داشت ؟

خانم "ج"قطع نخاع شدند ودارند فوت می کنند ...متاسفانه ...

استاد"د"رفت کانادا؟خوب بره ...مملکت پره استاد جامعه است !!!

وای !!!دیابتم!

بوق بوق بوق ...

چنددفعه بگم خانم ...گوشی رو قشنگ بذار !!!

...........................................

۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

یه جاهایی مثل گیسوم

یک:

درویش بودی و به گلیمی رازی ولی ...

عاشق شدی به اشتباه و میراث عشق بردی ...میلیونی ...

دو:

آتش خورد کباب دلم ...باید نگاه می کردم ...

آن بوسه را که از من گرفته بودی و سهم "جگرت "شد !!!

سه:

پریروز مردن ارزش بیشتری داشت ...

امروزها مرگ فقط یک مردن ساده است ...

چهار:

من "قمرم "سین عزیز کوچولو!تو خوب فهمیدی ...

شمس مون هف هش سالی ازخونه رفته بیرون و برنگشته ...

اونم پیداکنی ...ممنون می شم!!!

پنج:

سهراب روی دست رستم مانده بود و فرقی نداشت ...

برای سرزمین که می جنگی ...چه کسی روبرویت باشد ...


شش:

مزار شش گوشه ات طنین "یاحسین ام (ع)"را برد ....

فاطمه (س)ندا داد که می شنوم ...حاجتت را می گیری ...

هفت:

هفت مرحله مردم و دوباره از سر جان گرفتم ...

چون از چشمه ی زمزم نوشیده بودم ...یکبار دیگر جان گرفتم ...

هشت:

ترامپ قرمز شده بود و بیچاره مکزیکی ها می لرزیدند ...

آن ها به دیوار عادت داشتند ...ولی آمریکائی ها نه!!!

نه:

پراید را به جرم سرقت گرفتند و پرسیدند ازکجا شروع شد ؟

پراید گفت به گریه :از آن جا که 20 ثانیه نشد سرقتم کردند !!!

ده:

درفیلمی سینمایی جالبی از شبکه یک سیما که سال ها پیش پخش شد ...دیدم که دریک شهر در مکزیک حالت جالبی برقرار شده بود ...بین شمال شهر و جنوب شهر دیوار کشیده بودند وسه نوجوان به حال کنجکاوی از دیوار عبورکرده و ثروتمندان چنان بلایی به سرشان آوردن به نام اعدام .

بعد کمی تلنگر خوردند و ...ادامه ماجرا ...

دنیا دارد عوض می شود ...یک شب می خوابی و فردایش می بینی به جای اینکه از آسمان فضایی ها بیایند ...یک تمدن عجیب و غریب سر از اقیانوس درآورد و درش را به روی جوانان باز کزد و انسان ها مجبورشدند با فرهنگ هایشان جلو بروند ...اصلا برای چنین حالتی روی فرزندانمان کارکرده ایم ؟

همه ی دنیا یک سوراخ دست شان گرفته اند به نام موبایل و از صب تا شب یا هرهر می کنند یا ازتعجب شاخ در می آورند که "فلانی "و...خلاصه عمر می گذرد ...

اگر قرار باشد از ما سئوال فرهنگی بکنند حتی پدربزرگ خودمانرا هم خوب نمی شناسیم !!!

واین جریان اختصاصی به کشور ما ندارد !!!

یازده:

نگاه می کنمت طلا طلا عشقی ...امام رضا (ع)...

ببین که با دل من ...چه کرده است ...طلا ی وجودت ...امام رضا (ع)....

دوازده:

خوبم ...ممنون!مخلصم!...

۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مسئله این است :مدرنیته یا کشاورزی؟!


یک:
خراب شد دکور و صحنه حال دیگرداشت ...
تو مرده بودی و دیگر "هزار خنده صورت "امکان پخش نداشت ...
دو:
دسته گل های تو خشک شد صاف و رفت لای قاب های عکس ...
هنرمن بود ...وگرنه گل ...هیچ ماندگاری نداشت ...
سه:
خیلی حیف!بوی تو که میان عطر سیب ...
گم شد و من به سیب لبخن زدم و تو گم شدی ...
چهار:
بابا "سین"عزیز نامم رو عوض می کنم و می گذارم "قمر"!انقدر آمد و رفت نکن "که تو شبیه مامان قمر منی "!!!



پنج:
بسته اند به موهای تو ...بندهای دلم ...
نگذار تاب بخورند ...ریشه های قلبم دیگر مال من نیست ...
شش:
مزار شش گوشه ات را می بوسم به عشق ...
بوسه ام را جواب می دهی ...درجریان زندگیم !...
هفت:
سمت خدای هفت مرتبه به سراب هروله رفتی ...تاکه زمزم شد ...
وگرنه پای اسماعیل کجا و چشمه ی جوشان کجا؟!!!
هشت:
ترامپ ایستاده بود و حرف می زد ...
کسی سخن نمی گفت ...چون همه ...به آینده هیلری فکر می کردند !!!
نه:
پراید را کشتند و پیراهنش را نزد بنز بردند ...
بنز خندید و گفت :پراید من در کوچه بغل آژانس است و قابل مقایسه با یوسف نیست!!!



ده :
آیا ریزگردها هو شمندند ؟آیا جریان تابش خورشید اثرات منفی روی آن ها می گذارد ؟آیا هوا آلوده است و ما همین طور داریم با آن کنار می آییم ؟
خوب بحث ما هنوز کشاورزی و مدرنیته است .
اگر واقعا واقعا واقعا به کشاورزی اهمیت می دادیم .خود ملت تا الان صدبار مسئله ی کاشت درخت و گیاه را "حالانه "درآن بیابان دربیابان های دیگر حل کرده بودند ...می گویید نه؟!!!
یازده:
فراوان دوستت دارم ای مهمان نوازمن ...
که من دارم هوای تو ...خورشید خراسانم ...
دوازده :
ممنون !و مخلصم!...
............................................
اگه کامپیوتر م زبون داشت یا سواد از من خاطراتی می نوشت که نگو !!!
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی