یک:
خراب شد دکور و صحنه حال دیگرداشت ...
تو مرده بودی و دیگر "هزار خنده صورت "امکان پخش نداشت ...
دو:
دسته گل های تو خشک شد صاف و رفت لای قاب های عکس ...
هنرمن بود ...وگرنه گل ...هیچ ماندگاری نداشت ...
سه:
خیلی حیف!بوی تو که میان عطر سیب ...
گم شد و من به سیب لبخن زدم و تو گم شدی ...
چهار:
بابا "سین"عزیز نامم رو عوض می کنم و می گذارم "قمر"!انقدر آمد و رفت نکن "که تو شبیه مامان قمر منی "!!!



پنج:
بسته اند به موهای تو ...بندهای دلم ...
نگذار تاب بخورند ...ریشه های قلبم دیگر مال من نیست ...
شش:
مزار شش گوشه ات را می بوسم به عشق ...
بوسه ام را جواب می دهی ...درجریان زندگیم !...
هفت:
سمت خدای هفت مرتبه به سراب هروله رفتی ...تاکه زمزم شد ...
وگرنه پای اسماعیل کجا و چشمه ی جوشان کجا؟!!!
هشت:
ترامپ ایستاده بود و حرف می زد ...
کسی سخن نمی گفت ...چون همه ...به آینده هیلری فکر می کردند !!!
نه:
پراید را کشتند و پیراهنش را نزد بنز بردند ...
بنز خندید و گفت :پراید من در کوچه بغل آژانس است و قابل مقایسه با یوسف نیست!!!



ده :
آیا ریزگردها هو شمندند ؟آیا جریان تابش خورشید اثرات منفی روی آن ها می گذارد ؟آیا هوا آلوده است و ما همین طور داریم با آن کنار می آییم ؟
خوب بحث ما هنوز کشاورزی و مدرنیته است .
اگر واقعا واقعا واقعا به کشاورزی اهمیت می دادیم .خود ملت تا الان صدبار مسئله ی کاشت درخت و گیاه را "حالانه "درآن بیابان دربیابان های دیگر حل کرده بودند ...می گویید نه؟!!!
یازده:
فراوان دوستت دارم ای مهمان نوازمن ...
که من دارم هوای تو ...خورشید خراسانم ...
دوازده :
ممنون !و مخلصم!...
............................................
اگه کامپیوتر م زبون داشت یا سواد از من خاطراتی می نوشت که نگو !!!