یک:

درویش بودی و به گلیمی رازی ولی ...

عاشق شدی به اشتباه و میراث عشق بردی ...میلیونی ...

دو:

آتش خورد کباب دلم ...باید نگاه می کردم ...

آن بوسه را که از من گرفته بودی و سهم "جگرت "شد !!!

سه:

پریروز مردن ارزش بیشتری داشت ...

امروزها مرگ فقط یک مردن ساده است ...

چهار:

من "قمرم "سین عزیز کوچولو!تو خوب فهمیدی ...

شمس مون هف هش سالی ازخونه رفته بیرون و برنگشته ...

اونم پیداکنی ...ممنون می شم!!!

پنج:

سهراب روی دست رستم مانده بود و فرقی نداشت ...

برای سرزمین که می جنگی ...چه کسی روبرویت باشد ...


شش:

مزار شش گوشه ات طنین "یاحسین ام (ع)"را برد ....

فاطمه (س)ندا داد که می شنوم ...حاجتت را می گیری ...

هفت:

هفت مرحله مردم و دوباره از سر جان گرفتم ...

چون از چشمه ی زمزم نوشیده بودم ...یکبار دیگر جان گرفتم ...

هشت:

ترامپ قرمز شده بود و بیچاره مکزیکی ها می لرزیدند ...

آن ها به دیوار عادت داشتند ...ولی آمریکائی ها نه!!!

نه:

پراید را به جرم سرقت گرفتند و پرسیدند ازکجا شروع شد ؟

پراید گفت به گریه :از آن جا که 20 ثانیه نشد سرقتم کردند !!!

ده:

درفیلمی سینمایی جالبی از شبکه یک سیما که سال ها پیش پخش شد ...دیدم که دریک شهر در مکزیک حالت جالبی برقرار شده بود ...بین شمال شهر و جنوب شهر دیوار کشیده بودند وسه نوجوان به حال کنجکاوی از دیوار عبورکرده و ثروتمندان چنان بلایی به سرشان آوردن به نام اعدام .

بعد کمی تلنگر خوردند و ...ادامه ماجرا ...

دنیا دارد عوض می شود ...یک شب می خوابی و فردایش می بینی به جای اینکه از آسمان فضایی ها بیایند ...یک تمدن عجیب و غریب سر از اقیانوس درآورد و درش را به روی جوانان باز کزد و انسان ها مجبورشدند با فرهنگ هایشان جلو بروند ...اصلا برای چنین حالتی روی فرزندانمان کارکرده ایم ؟

همه ی دنیا یک سوراخ دست شان گرفته اند به نام موبایل و از صب تا شب یا هرهر می کنند یا ازتعجب شاخ در می آورند که "فلانی "و...خلاصه عمر می گذرد ...

اگر قرار باشد از ما سئوال فرهنگی بکنند حتی پدربزرگ خودمانرا هم خوب نمی شناسیم !!!

واین جریان اختصاصی به کشور ما ندارد !!!

یازده:

نگاه می کنمت طلا طلا عشقی ...امام رضا (ع)...

ببین که با دل من ...چه کرده است ...طلا ی وجودت ...امام رضا (ع)....

دوازده:

خوبم ...ممنون!مخلصم!...