یک/
سال 1900 زیر سقف پل ...
باران شدیدو من ... شدید گریان
درهراس از دست دادن تو
تو رفاه ای نیویورک و می گویند:
شهر دوری نیست!
.................................
سال 2000 زیر سقف پل
باران شدید و من شدید تر از باران گریان
درهراس از دست دادن تو
تو رفته ای پاریس و می گویند:
پاریس آنقدرها هم دور نیست!
....................................
سال 2024 و من زیر سقف پل
شدید گریان ...
تو رفته ای میلان و می گویند:
میلان آنقدرها هم دورنیست
........................................
شاید بازهم بگذرد و تو باز بروی!
قدرتمام شهرهای دنیا دلتنگت شوم
مثل تمام این سالها که من مردم!
و تو 120 سال و بیشتر زندگی کردی ..
تکرار شود
ودرمن
هیچ چیز غریب تر از عشق نیست و نخواهد بود!
دو/
انگار مجبوری
دردام فلسفه بیفتی
و دروانکاوی مدرن تعریفی از عشق ارائه کنی
هیچ!سکوت کن!
آن جا که لب هایت قفل می شوند
و خودت نیستی
و آرامش تو آرامش دیگری ست
حتما اتفاقی شکل گرفته
ممکن است ...
برای نیم ثانیه فقط
یا تا ابد .....
سه/
شاعرانه ی شب
صدای باران بود
و ... نه ...نه و نیم شب
صدای خودروی تو
باتو
خیسی باران آمد و چتر تو ...
/شاید دلی می خواست که دستش را به دسته چتر تو بگیرد و باتو قدم بزند/
من خوشبختم یا حسود؟
دستهایت را می گیرم ...
کمی تب داری و سرفه می کنی
وچه خوب است که شربت سرما خوردگی نداریم
زیر باران باچتر تو
می دوم تا داروخانه ....!
چهار /
پری شب یادم آمد که سه سال پیش
قرار بود تو را ببینم
دریک کافه
و شعرهایت را برای من بخوانی
از جا پریدم
سه سال پیش؟
برای به خاطر آوردن چنین قراری ...
سه سال سرگرم چه بودم؟!
امروز چشم های دخترک گلفروش
مرا به یاد چشم های تو انداخت ...
پراز انتظار و عشق ...
سه سال ...
به من چه می شود گفت !
پنج/
تو زیر باران ...شعری
از هر قطره روی موهایت
از هر قطره روی لبهایت
می شود نو شت
اما من از رفتنت می نویسم
که زیر باران با عشق می روی
انگار عشق روی شانه هایت نشسته ...
می خوانمت که برگردی
همین فردا که هوا آفتابی ست
وکت آبی ات را می پوشی
بر می گردی
که من دوستت دارم !
شش/
مزار شش گوشه ات را یاحسین(ع) می آیم
به عشق فاطمه(س)و زینب(س) و رقیه (س) ی عشق
.............................................................
دوست داشتن را گاهی از پشت نرده های سخت اجتماع می توان حس کرد ؛ لمس کرد ؛ دوست داشتن خالص خالص
..................
ارادتمندتان