یک:
اینک وقت ان رسیده که بهار پخته شود !!!
میان سبزهای گوجه ای و گل های صورتی ...
دو:
بیست می گرفتم و شاد بودم و تا خانه می دویدم ...
خدا به من خانواده داد ...ولی دیگر بیستی در کار نبود!!!
سه:
به بازوان یک مرد تکیه کردن ...
آسیب است !!!
انگار خدا دیگر ...
تکیه گاه تو نیست!!!
چهار:
مثل برق بالا رفتی و درخت آلو پر بود ...
یک هو باران بارید و آلو های رسده با تو آمدند پایین ...
پنج:
یوسف ...دست هایش را پنهان می کرد ...
فقط خدا می داند برای زلیخا...
چندبار بریده بود دستش را !!!
شش:
مزار شش گوشه ات طعم قند داشت ولی ...چطور
من قندی !!!شفا گرفته ام از طعم قند قند شما ...
هفت:
حسود دام پهن کرد که بشکند دل من ...
خدای شکست پایش ...به عیادت که رفتیم بازهم حسادت کرد ...
هشت:
ترامپ چشمک زد و کره ی شمالی پوزخند ...
ایران جدی شد ودر فرانسه یک زن رئیس جمهور !!!
نه:
پراید :
مامان ...تولد مبینا دوستمه براش چی کادو ببرم ؟
مامان بنز:
پسرم!قرصاتو که بخوری می فهمی تو خودرویی!!!
پراید :
سال 2000می فهمی . بابا من زبون فارسی بلدم ...منو می برن تولد!!!شخصیت دارم !!!
اسمم کریمه ...فهمی دی ؟پول بده!!!
مامان بنز:
ببینم!از صب تا شب کار می کنی ...پس پولات کو؟پول نداری؟اگر آدمم بشی سر کاری می فهمی ؟!!!
ده:
به رهبرم وفادارم و عشقم سرزمین من ...
بسیارند سربازان ولایت ...
من گمشده ام به عاشقی و وفاداری ...
یازده:
امروز کتاب شعرم مجوز نشر گرفت ...
انشالله بعدا عکس کتاب رو براتون می ذارم ...
دوازده:
مهدی (ع)جمعه روز تولد توست ...
دراین سرزمین که سرباز کم نداری ...
عشقم شیعه بودن است ...
سیزده :
ممنون...لطف دارید ...