یک:
موقع سوزاندن آن نامه ها ..."هواخفه بود"...
حالاکه می سوزم از محتوای گرم شان ..."هوا سرد زمستانی ست "...
دو:
درباره ی تو شعر نوشتم ...نگرفتی ...
هیهات !گناه من پیر است نوشتن!"که نگیری تو جوان!"
سه:
شب ها چه سکوتی که به بوق همسایه ...
سیخیم و کباب دل مان ...خورده شدست با نارنج!...
چهار:
تقدیم به تو نوشته های "صبوری"
طاقت نداشتیم که بخوانیم ...سوختیم ..."صبوری"...
پنج:
تیر چراغ برق تکیه گاه عاشق من بود ...
هشت شب هوای سرد قدیم!ها...چه جوانی کردیم !!!
شش:
عشق من ...می خوابم ...کنارمزار شش گوشه ات ...
زنده ای به عشق ...که هزاران نفر به عشق به دیدارت آمدند ...
هفت:
برای فراموشی خنده های تو ...رفتیم و گوشی خریده ایم ...
درون پرده های گوش ما ...غم است ...دیگر خنده های تو ...نشنیدنی ست !...
هشت:
اگربمیری و دنیا بدون تو برود ...
من ...جای پای تو می ایستم ...پدر!
نه:
بچه بنز:بابابابا...بریم سینما!
بابابنز:الان توسرما ...
بچه بنز:سینما که گرمه !...
بابا بنز:نخیر تو درست بشو نیستی ...هنوز به دربند می گی سینما!
ده:
پدرم رنج های فراوانی را تحمل کردی وازهمه مهمتر دوری فرزندان ....
همیشه خندیدی ولی می گفتی باید چراغ این خانه روشن بماند ...
یکروز پرنده های من باز می گردند ...حتی اگرمن نباشم ..............
یازده:
ویران شده ام ...چون خانه های قدیمی ...
می خواهی بخری و بسازی ولی ...چند مرتبه!!!
دوازده:
.....................ممنون"خیلی خیلی ممنون ...مامان"...