بی قرار ...میان تولد های مکررتو ...هدیه ای نداشتم !
ومی دانستم ...سیاه بخت تا آخر عمر از جمع تو خواهم رفت ...
این بود که ...دست به "لاله اتان " را گرفتم و بردم ...
وتا آینده برای خودم ...تولد گرفتم ...
...........................................................................
کش آمد زمان و دریغ من به کوتاهی عمر روز !!!
طولانی نگاه می کردم و تو ...رفته بودی دانمشگاه !!!
..................................................................................................
چقدر دست هایت نگاه می کرد و حرف های قشنگ می زد ...
می گفت: بی نیازم و کارم شستن پنجره هاست!!!
چهار:
بین سیاهی شب تا صبح 4 ساعت است ...
باورکن ...که تلخی قهوه نمی گذارد که بفهمی !!!
پنج:
کلاس های زیادی رفتم و بین آن ها کلاس مجنون ...
همه صفر گرفتند عشق را و ایشان بیست شد !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را خدای نگه داشته است ...
از هزار هزار بلا که باید برویم و دعاکنیم برای زندگی خویش ...
هفت:
سیاه و کبود شدی ابر تیره روز ...
زیر شلاق ماه ...
دوام آوردی و اشکت هم در نیامد ...
هشت:
آه ترامپ ..."مسئله این است :بودن یا نبودن "...
تفاوت بعضی ا این که دشمنی دنیارو در فضاهای بالای جو می بینن ...اونجا لیز می ذارن که زمینم بکوبن!!!
بعد بعضی ا ...
دشمن دنیارو تو چهره ی آدمای غیر مسلح!!!
نه:
پراید :
مامان ...من و بوگاتی داریم از این شهر می ریم ...ارثیه مون رو بدید !!!
مامان بنزبا خنده:
ارثیه تون رو مینی بوس و اتو بوس خوردن ...برو از مینی بوس بگیر !!!
باباپژو:
خدا لعنتت کنه به توام می گن اولاد ؟اول صبحی تو روی آدم وامیستی ارث می خای؟بذار کمربندم رو دربیارم!!!
مینی بوس:
زیاد شلو غش نکنید من ساکتم!!!
ننه خاور:
خو بچم رامگه !!!یه ذره او جمعتر بشینید ...سهمشون رو بفروشن بران ایتا لیا ...
بابا بیوک:
ای وای !اگه قرصاتو بوقتش بخورید ما راحتیم!!!
پسرم !100هزار تومن از تو جیبم بردار بوگاتی بره صافکاری!!!
ده:
خوش به حال اونایی که صله ی رحم و افطاری رو تو فامیل جدی میگیرن و همه رو دور هم جمع می کنن....
یازده:
رهبرم...
بسیار دست سرنوشت رقم می زند شهادت و ما ...
در این سرزمین کهن ...به چشم تو نگاه می کنیم ...
دوازده :
پرپر تونم!!!