یک:
تمرین می کنم ...همین طورادامه می دهم ...
روپای ماندنم ...صدسال بگذرد ...انرژی اش تویی...تویی...
دو:
بحث این است که زنده ماندن ...دروغ نباشد ...
اگرکه لایق این زندگانیم ...بایدراست بگویم که ...زنده ام ....
سه:
هیچ جا ...بدتر از تو ...پیدا نمی کنم ...قاتل های زنجیره ای هم ...ازتو بهترند ...
تو یک شبه ...مفهوم زندگی ام را بردی ...
آن جاکه خانه ی بهترین کس من بود..."نه خانه ی خودمن"!!!
چهار:
بگو که بخندم ...نمی گویی چرا؟من هنوز غریبه ام؟...
تلگرام تو پرطنز است و من حق ندارم ...چون تو مردی !!!
پنج:
دوران های عصبی درجهان فراوان بوده و همیشه آمریکا می خواسته به عنوان یک قاره ازاین اعصاب خراب دورباشد ...ولی خودش به عنوان یک قاره شاد باقی بماند !!!
نظیرش درتاریخ فراوان است ...مثل دوره های جنگ اول و دوم جهانی ...که امریکا خودش را نگه داشت ولی درآخرین لحظه ها به درخواست کشور بریتانیا وارد جنگ شد و با کمترین تلفات بیشترین سهم را از جنگ ها برد ...
انزوا طلبی امروز دردی از دردهای این کشور دوا نمی کند و به زورهم نمی توانیم خودمان را خوشحال نشان بدهیم ...چون به عنوان بزرگترین کشور بدهکاردنیا ازهرجهت فشار روی ارکان کشورسخت است واز آن جایی که این کشور ازقبل فدرال است وایالت متحده دیگر واقعا چگونه می تواند مشکلاتش را خل کند ؟به جز استقلال کامل ایالات ...!
قمارسیاست به این سادگی ها هم نیست ...عده ای ممکن است درون کاخ کازینو !!!بنشینند تا بالخره ببرند و بیایند بیرون ...ولی فقط با یک پیرهن !!!
شش:
مزارشش گوشه ات "باب الحوائج "است ...
به یک نگاه تو ...نیازما ...روا شود حسین (ع)...
هفت:
درس استاد ..نگاهی شد و ما ...
دکترای نگاه گرفته ایم ...80 میلیون !!!
هشت:
بازار بود چشم سیاهت نخریدیم ...
حتی به یک نگاه ...که نا محرم توایم !!!
نه:
پرایدداشت می مرد و درقبرستان خودروها ...قرار بود که له شود که ...بنز آمد ...
دختری بنزرا خریده بود یک میلیارد ...وکشته بود دو میلیارد کناریک بنز دیگر ...
تا زنده بماند ولی ...
ده:
خجالت می کشم و خودم هم می دانم چرا...
به شما نمی گویم ...هرچند گاهی بعضی چیزها خجالت ندارد و بعضی ها بیخودو بی جهت می کشند ...
فکر بد نکنید ...دزدی نیست ...و هیچ مورد اخلاقی دیگری ...
من خجالت می کشم چون گاهی آن قدر ضعیفم ...چرایش را نمی دانم و خدا می داند که چرا ....
"جل ال خالق "!!!
یازده:
وطنم خاک طلا بود ...که صد هزار جوان ...
به عشق آن طلای ناب حسینی ...شهید شدند ...
دوازده:
هنوز زنده ایم و با جوان مردی خویش ...
دست ناتوان "هم"می گیریم ...دنیا کوچک است ...
سیزده:
دوستتون دارم ...ممنون!
چهارده:
درکهکشان دنبال فرمول های شیمیایی خودمان هستیم ...مثل آب و اگسیژن ولی ...
می خواهیم با کشاورزی ازفضا تمدن جدیدی بسازیم ولی ...
دردنیا بارها مارها و کورو کودیل هارا کشته ایم به خاطر کیف و کفش ولی ...
درهمین دنیا تاثیر نبود انسان درچرخه ی حیات چیست؟شما می دانید ؟!!!
پانزده:
وقت مرگ من ...تو هزارسال دیگر فرصت داری ...
آن قدر عشق بورزی تا دنیا تمام شود نه تو ...
اما ..
بی اثر بودم دردنیای تو ...ای نازنین ...
لطف کن ...دیگرنیا دنبال من ...درگور من ...راحت ترم!!!
شانزده :
ایول دارم می زنم رو دست آگهی های همشهری !!!