یک:
خرداد تا آذر ...مارا کشت بهار...
نمی توانستیم غنچه دهیم ...خاک مارا برد!
دو:
میان بحث داغ لبو ...انارخندید ...
بیچاره باقالی ...که رفت باسرکه تا حلقمان ...!
سه:
همین غصه برای من بس بود که تو میان غم های من می خندیدی !...
نه ازاین بابت که بی توجهی ...به این دلیل که بین من و تو اختلاف بود !
چهار:
بین کتاب حافظ و بابا طاهر ...درد مشترک عشق است ...
یکی در شیراز می سوخت برای شاخه نباتش ...یکی درهمدان عریان بود !
پنج:
کینه توزی ازشیعه خلاف جهت است ...
خدای می زند زمین ...نمی روی بالا !...
شش:
مزار شش گوشه ات را که بوسیده ام به عشق ...
نمی دهم به بهشت جان خود ...دیگر کنیز توام!...
هفت:
خراب شد بین ما جهان عاشقی ...
بگذار بگذرد ...چنین جهان "رمانتیکی "اگر خراب شود ...درست است !!!
هشت:
مهدی (ع)اگر بیایی و دنیا عوض شود ...
ما منتظریم ...دنیای دنیای کوچک دنیای مان به دست تو آباد شود ...
نه:
پدر بنز می رفت و بچه ها جشن داشتند ...
چه می دانستند که لباس رسمی همیشه دلیل یک شغل خوب نیست!!!
ده:
همه می گن تو می تونی ...دیگه چقدر؟با تغییر سرنوشت هم دیگه انقدر نمی تونم که جدای خدا باشم ...
یه چیزایی هست به اسم قضا و قدر که باید گاهی براش دست خدارو هم ببوسی !!!.....
یازده :مرگ تو مرابزرگ نمی کرد ای پدر!
بزرگی تو بود که به اندازه ی من ...کوچک پذیر نبود !!!......
دوازده :
ممنون"خیلی خیلی ممنون پرویز "...
سیزده:
اگه غلط املایی دارم مربوط میشه به نوشتن با موبایل ...