یک:
طفلک دلم که سرخ شد بی هوای تو ...
شرم و خفه شدن ...نه دردی ست گفتنی ...!
دو:
یوسف ترانه ساخت و کسی گوش هم نکرد ...
کجا نیست وسوسه ...مگر می شود کذشت از زلیخاها ....؟!
سه:
سال ها گذشت و فیل به باربری مشغول بود ...
فرزندانش را برده بودند و حیوان بیچاره از آن ها خبری نداشت...!
یک روز صاحبش با یک پوستر برگشت و گفت :"باربی"برایت خبری آورده ام ....
پوستر را باز کردو گفت:این کارتون دامبوست ...!
یادت می آید که فیل کوچولوی توهم گوش هایش دراز بود ...
"باربی"خندید و خندیدو خندید......
چهار:
گذشت آن زمان که می خندیدی بهار...
گریه کن که ...تا توبیایی طبیعت مرده است ...
پنج:
شوهرنکرده ام ...که بشویم دست خویش...
هردست من ...به دیه شود عمرمن که ...ضمانتش کرده ام با ناخن !...
شش:
اشک را راه ندادم به چشم و گفتم :برو خداحافظ !...
اکنون که اعصابم می لرزند پشیمانم که نگفتم:بمان ...نرو!
هفت:
شمع را خنده گرفت که بسوزم هرشب ...
تو چی ؟!که پاچه ی دامن رقصنده ات می سوزد ولی نمی گیرم " من"
هشت:
خیالم راحت است که ازجدم شیعه ام (حسین (ع))...
محرم که ماه توست ...می جوشدم خون خانوادگی ...
...................................................
مهدی (ع)وقتی تو را ننویسم ونخوانیم ...
دست مان شکسته است ...با پای می شود که بیائیم راه تو ؟!
نه:
خانم پراید :سپر منو می زنی و فرار می کنی ؟خوبه گذر موقتی ...ببین فردا که پلاک بخوری چی میشی ؟!!
آقای بنز:خانم من ازکنار شما ردم نشدم...چرا می خوای کلاس منو پایین بیاری؟!
آقای پراید:
بیچاره ما بیمه ایم ...تو خیابو نای تهران کنکوردم که باشی ...بیمه نداشته باشی ...
قد پلاک فلان قدیم ام نمی ارزی ...دلمون سوخت ....
ده:
ازدنیا بگرد تا پیدایم کنی ...همین گوشه ...(چشمک)...
اگر بگردی تر تر ...مرا می بینی ...نه خسته ام ازعشق !...
یازده :
این شب ها بوی قیمه ها و غذاهای خوشبوی ایرانی کم نیست !
آمده ایم ثواب کنیم ...کباب نشویم!...زنان باردارو بعضی مریض ها اصلا دستشان به این غذاها
که ما داروی امام حسین (ع) هم می دانیم ..."چون با ذکر پخته شده اند "نمی رسد!
بیائیم دل شکستگی از خودمان باقی نگذاریم ...و هوای مستحقان واقعی این دارو ها را داشته باشیم ..."ویژه التماس دعا"...
دوازده با چشمک :بلاگ دات آی آر ...تو دیگه چرا؟!