
یک:
مرگ دراثرتو...یک نقش بود ...
مردیم !که جان بخشی حافظ!همه ازقرآن است !!!
دو:
خراب ...خواب من است ...که بی جهت بیدارم !
نه می توان که بگویم (چه دیده ام)نه می توان که بخوابم !
سه:
دست هایت رفتند که چند سیب درآغوش بگیرند ...
میدانستم که له شود زیردندان هم...بازحسودم!
چهار:
بسته ام لبخند خودرا برلباس صورتم!
می کنی ...ازصورتم لبخند ...ازبغضی که می پاشی به من !!!
پنج:
مگر گداشوم و کور بالباس خودم !
نه اینکه پول بریزد و من ....درلباس دیگری !
شش:
اگر به بند کشیده باشی ام ...فدای تو!
که بند تو انتظارحق اززمانه است ...یاعلی ...
هفت:
بخاطر تو ...وعشق تو ...بهترم !
مگرکه انتظارتو ...بهترین ...خلاف این باشد (یا مهدی (ع))
هشت:
خانه ای داری برای عشق بازی ای صنم !
می پذیری !ولی سن من ازکنکور گذشت !...
نه:
پرایدم را خریدم مبلغ .....تومان!
فکرکردی می فروشم؟قیمتش خون من است!
ده :
زباله ها را شهرگرفته یا شهرزباله هارا ...
منتظریم شهرداری بیچاره درچهارنوبت بیاید و ببرد ...
آقاجان یه جوری ببند که سرنگ و ازاین مخلفات بیرون نریزد ...ماهمه ساکن یک شهریم !....