بی شمس

ادبی

۲۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شاهزاده کوچولو...

یک:

چشم نابینا...

جورچشم... بینارا هم میکشد...

اگرعاشق باشی!

دو:

سن اگزوپری...

به شیوه ی تو...اهلی نمی شوم...

برای شاهزاده کوچولو من...

داستان تخیلی ننویس!

سه:

باوردارم...

که تو...

ازعشق...عشق را می کشی...

چطور می توانی...

درروز چندبار...مرده وزنده شوی...

چهار:

خدا...کهکشان ها راافرید....

و...

کتابهای آسمانی را فرستاد...

انقدرمغروریم...

که می گردیم...تادرجهان های دیگر...

همتاهای مان راپیداکنیم...

ولی...

۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ایمان بیاوریم...به آغازفصل سرد!

تبریک....

یک قدم به سوی من...

صدای ترانه ام را...

به لب هایت بخشیدی.....

...........................................

دیوانه ی همسرت هستی....

ولی....زنجیرها یت را...

به یک فرد...دیگر فروختی؟!!

.........................................

پادشه خوبان....

می نشستی وحافظ را می شنیدی...

قلب حافظ رانشناختی...

میانش یک غزل بود...

که تو... نشنیدی.....:شاخه نبات...

................................................

ازخوانندگان وبلاگ....متشکرم....

همین دلگرمی جهانی رابس است...

۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نازنینم توگل بهاری...

یک :

دردم بودی ودرمان نداشتی...

وقتی رفتی... دردم رفت...

دیگردرمان هم مهم نیست...

دو:

شکرخدا...

لبخندم روی لب است...

نه...این که ژکوند باشم...

ولی امید هست که غم تورا...

زیرلب هایم...بپوشانم...

سه:

یوسف...

شلاق...سزای تونبود...

زلیخا...دردهایی می کشید...

که توراسهیم آن ها می کرد...

مثل رنج عشق یکطرفه...

چهار:

تن آدمی شریف است...

اما حیف...که بعضی ها گرگند...

۰۵ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۰ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

یک چای تلخ...

یک:

دریغ ازیک بوسه...

باران آردی بهشت که رفت...

دیگرروی زمین رانبوسید...

دو:

کوچه تلخ است...

پلاک هاهم دیگر عوض شده اند...از

کچابدانم... عشق قدیمی پشت....

کدام در یادمن است...

سه:

کنار دریا...آرامش داشتم...

پایم رابرید...دست های ناپاک ساحل...

چهار:

خورشیدراخاک کردی...

و

یک چراغ جایش گذاشتی...
چه سلیقه ای!
عینکت را عوض می کردی...
وقتی که چشم هایت تاب نوررانداشت!
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قربان وفاتم...به وفاتم گذری کن...

یک:

پروازموی تو..

مگراسمان چشم من...طاقت داشت؟

دو:

باورکن... نمیمیرم...

آن همه رنج که برای کشتن من می کشی...

عشقت آن طرف ماجرا... مرازنده نگه میدارد!

سه:

شهرخرمی بودی...

از عثمانی بگیر تاعراق...دلشان برای تو... می رفت...

اما مگرشیر مردان ایران مرده بودند....

از امیرکبیرتاجهان آرا وقربانی..

تاتو... دیگراز آن ایران نباشی؟

چهار:

نگین انگشترتو...

دست بند دست من بود...

چقدر بایدفقیرباشم...

که زیبایی دستم را...بفروشم؟

۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پیرانه سرم عشق جوانی به سرافتاد

یک:

دستورعشق ازخداصادرمی شود...

ندای قلب... دل چسب ترین.... دستور عالم است...!

دو :

هرچه پیرتر می شوم...

داغ دلم تازه تراست...

فراق تو...ازجوانی... دلم راچنگ می زد!...

سه:

مهدی...

یک بوسه...ازپای تو...

این سرزمین... همه جایش...رد پای توست!

چهار::

بعضی شب ها...

ماه درون لیوان را قورت می دهم...

پنجره بازاست... ولیوان گود...

برای خودکشی.... آماده!...

پنج:

ساکت بودم...

اوحرف می زدی...

برای اتمام عشق....

من هستم...

تو پایان نامه بنویس!!!

۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی