یک:

از میان شعر عبور می کنم ...و تو درمه خیال خود ...

تصور کن من عاشقم که نیستم !...

من مرد عشق نیستم ...!

دو:

بین شب های عاشقی کدان شب مرا پسندیده ای بگو ؟

شاید ان شب که میان ماه رو بسته و تو ....

ماه دیگر درفکر من نبود!!!

سه:

دست هایم می لرزد و مرا کوفته اند به دیوار ...

دیوار عاشقی مگر همیشه کوتاه نبود ؟



به نام خدا

نامه ای به بردارم "آقای پیمان معادی"!

سلام ...

چه شب هابود که دوستانمان به زور درجوانی مارا به سینما می فرستادند و ما نمی رفتیم !

از قضا بلت های اهدایی را می بخشیدیم و بعد درمیانه ی سال به دیدن فیلم های مورد علاقه مان می رفتیم ...

ازقضا امسال توفیقی شد که خودمان برویم و خوشحال و خندان به تماشای فیلم امسال شما رفتیم . خدا می داند با چه حالی از سالن سینما بیرون آمدیم !!!

برادرعزیزم آقای معادی ...

همسن هستیم و بدبختانه یا خوشبختانه دوران تاریخی بدی را پشت سر گذاشته ایم ...نه دراین کشور پهناور شهید پرور ...که دردنیا !

ولی خدا می داند که عشق با دروغ نمی سازد و دیگر تخیل شما مارا چنان به عشق کلاس اولی ها خنداند که مردیم!

لعنت به کسی که جانمازش را اب بکشد ...

کم امشب به یادخواهرم افتادم که از شدت تر سدر شب های بمباران قندان قند را جلویش می گذاشت و آنقدر قند خورد و ترسید که فرزند اولش با مشکلاتی فراوانی به دنیا آمد وحالا داستان همان است که همه میدانند ....

چرا تاریخ زندگی مارا انقدر زشت توصیف کردید مگر عشق های ما همه اش در بمباران گذشت ؟

جگرم خون شد تا فیلم تاریخی شما تمام شد و این درحالی بودکه همنسلان من با سر پائین و غم زده و جوانان این دوره با حال شاد بیرون می آمدند و چه اشک ها که فرو خوردم وبعد سیو هشت سال دست به قلم شدم ...

برادرم نه این جایزه که حتما جوایز ریزو درشت جهانی منتظر شماست ودراین دوران که سلام کسی را جواب می رهی به خودش شک می کند!حتما مجوزهای قوی برای ساخت فیلمتان داشته اید ...

غم بسیار بوده و هست ...پس کجاست دست معجزه گر سینما وهنر که غم را چ.ن شوکرانی با همان عشقو شادی به ما بخوراند ...

باورمان شد که بدبخت بوده ایم و با فرزندانمان که به سینما رفته بودیم سرافکنده آمدیم ...های از معلمانمان که چه بدبختانه کریه و نفهم بوده اند!

برادرعزیزم جناب آقای معادی منتظر صحنه های شادی از جانب نسل جدید و غم از جانب نسل ما باشید ...

زیادهم با دوران گذشته فرق نکرده ایم و هنوز بی هیچ عشق و فهمی به کشورهای بزرگ فحش می دهیم ...

بگذار در تهران لقمه های دویست هزار تومانی قورت بدهیم و دلار 4500 تومانی را بخریم و هزار بیمار کور و کچل داشته باشیم که داروهایشان از همانجاها نمی اید ...

وعاشق نباشیم !

سینامی شما مگر چقدر هزینه دارد اگر نفری 15000تومان است پرداخت می کنیم و با بچه هایمان می آئیم تا توسط هم نسل خودمان هم تحقیر شویم ...جهنم!

درپایان ضمن تبریک به بازی درخشان و بعضی صحنه های خوب ...بدون درنظر گرفتن کپی های کامپیوتری دردهه ی 60 !و خانه های مرمری !!!

برای شما و هم نسلان شما که خودمان هم باشیم آرزوی توفیق داریم !

این هم از شانس و اقبال ما بود!شما نگران ما نباشید !!!

"واقعا نمی شد درابتدای فیلم برای کسانی که مشکل دارند بنویسید که فیلم خوب نیست!بعضی ها مردند!"

من الله توفیق!!!

..................................................

چه بگویم انقدر سینما نرفتیم تا پا شدیم رفتیم فحش به خودمانرا دیدیم!جل الخالق!!!

می گویند نام فیلم را بگو می گویم:بمب!...یک عاشقانه !

درضمن خانواده به شما نمره عالی دادند !!!!