یک:
سد البرز به تهران نسیم نمی داد ...
حیف آن جاده که مردم برای نسیم می رفتند شمال ها...


دو:
به موی تو که رسیدم ...شبم گذشته نبود ...
سیاه بود دو چشمم که واقعیت داشت ...

سه:
چه روزها که غم تو مرا به پای انداخت ...
ولی چه سود ...خندیده ام که ...خاک ها ...سرد است !
چهار:
وجود پاک تورا مهدی موعود سلام (ع)...
میان هفته آمدم ...نگو که ...دیر چرا؟!


پنج:
آمدی با دوستانت میان قصه ی من ...
که رسم تو رسوایی عشق است و رسم من ...رسوایی خویش!
شش:
پایان یک قرن خسته کننده ازعمرتو بود ...
می خندیدی به فرشته ی مرگ که بازهم تورا آدم حساب نکرد !
داشتی سیب را کنار عشق تازه ات گاز می زدی که ...تلفن زنگ زد !
:سلام ابلیس!آب هستم !
عشق ات دارد با یک آدم هم زندگی می کند ...خبرداری ؟!
خندیدی چطور ؟من که همه جا هستم !...
که یادت آمد ازفناوری جدید موبایل ...و... بی خبری !
دویدی چک کنی ولی شارژنداشتی !
یارت کنار سیب یادداشت گذاشته بود ...
عزیزم !من لیاقت تو رو ندارم !بای!


هفت:
سرمای پیشانی من ...نشان مرگ تو بود !
چه سود که فکر می کردی که دست تو بگیرم ...
"میان مرگ" دست هایت گرم بود؟!
هشت:
سخنگو باش ...طوطی دروزارت قفس!...
چه سود ما رفتیم !روی سقف!زبان نداریم ...به نام مارمولک!!!

.........................................................
نه و ده این جارو به پای این شهید نمی نویسم درصورت تمایل در پرشین بلاگ با همین آدرس بخوانید ...
مگه مملکت خودمون چه شه که باآدرس کوره دهاتای ....می آی !






:یه توضیح:فکرکنم عکس بالا عکس همین شهیده پایینی که داستان جالبی داره ...
اگرنیست ...ببخشید پایینی که هست!