یک :
یک تن حتی نتوانستی بخری ازخدای!
تا این روح سرگردان راکه مرده است...ببخشی زندگی!
دو:
به نام من...یک کتاب بنویس!
من ساده ام ...باور می کنم...داستان های تو!
سه:
بینایی ام ... دوباره بازگشت...
چگونه یوسف من ...ازکنارم گذشت ...که ندیده ام!
چهار:
توسوپر...پرازفیلم ای قشنگه...
ولی بچه هادیگه پولاشونوجمع کردن برای اینستاگرام!
پنج:
i cant speek english...
ولی...ادل خانم...you love me?!
(یک کامنت)
شش:
دریغ ازآسمان...که ستاره ای بیفتد!
مگرش خدای من...که ازچشم های تو ببینم...!
هفت:
خدای را درون جعبه نمی توان کرد...
این شعبده را تو می دانی ...
وقتی برای کودک پابرهنه ای کفش می خری ...وفریاد می زند...خدای من!
هشت:
بهارتابستان...تیرگان تو بود...
بگذار مردادبیایدکه نسیم هم نسیه خری!
نه:
یک چشم فیروزه ازوسط شکسته شد...
ازبس که این پراید میان کوچه بوق زد!
ده:
کلاس...دست های تو بود...
که بی وضو ...نان دست مردم نمی داد...
کی جرات داشت مریض باشد...
ازآن همه ذکرکه می گفتی و تنور می شنید!